AUD-20240615-WA0001.mp3
2.72M
🔴مهمترین کار در روز عرفه چیست؟!
🔸حکایت مهمّی از سیره امام صادق علیهالسلام در روزِ عرفه
📚 اقبال الاعمال، ذیل روز عرفه.
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴عرفه روز استجابت دعا
✅✅میخوای برای امام زمانت کار کنی؟
بسم الله
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت637
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
طولی نکشید که زنگ خونشون به صدا در اومد، با فکر اینکه نکنه دوباره برادر شوهر گلنار باشه چشم هام رو ریز کردم تا ببینم تصویر کی تو مانیتور ایفون تصویریه!
بادیدن خانواده ی آقا مصطفی خوشحال شدم، رضا به سمت آیفون رفت و دکمه رو زد.
به احترام خانواده ی آقا مصطفی همه بلند شدیم، علی نگاهی بهم کرد و لبخندی زد.
منتظرم ببینم عکس العمل گلرخ با دیدن من وعلی چیه!
صدای سلام و احوالپرسی از ایوان اومد، پدر و مادر آقا مصطفی وارد شدن و پشت سرشون گلرخ و آقا مصطفی داخل اومدن، گلنار ظرف شکلات رو برداشت و رو سرشون ریخت، رضا تنها کسی بود که مشغول جمع کردن شکلاتها بود، چون قبل از اینکه مهمونا بیان چند باری خواست شکلات برداره که گلنار اجازه نداد.
از این صحنه خنده م گرفت، گلرخ که نگاهش به ما افتاد ذوق زده شد و به سمتم اومد، علی و آقا مصطفی باهم روبوسی کردن و بعداز سلام و احوالپرسی و تبریک رو به گلرخ گفتم
- خوب بی معرفت شدیا.
گلرخ سرش رو خاروند و با محبت نگاهی به آقا مصطفی کرد و گفت
- ببخش زهرا جونم، اخه مصطفی در طول هفته نمیتونه بیاد فقط پنج شنبه، جمعه اینجاست.
لیخندی به روش زدم
- شوخی کردم، بالاخره اصل کاری همسرته. منم که مهمون چند روزه هستم بعدش برمیگردم. اونوقت تو میمونی و همسرت!
گلرخ با نگرانی گفت
- علی اقا اومده تو رو ببره؟
از حرفش خنده م گرفت
- نه بابا، اومده فقط منو ببینه برگرده
دیگه حرفی بینمون رد و بدل نشد، طولی نکشید دوباره صدای آیفون بلند شد. استرس به جونم افتاد مطمئنم این بار دیگه خودشه. خدایا ختم بخیر کن نمیدونم چرا اینهمه دلهره و اضطراب دارم.
خودم رو بیشتر به علی نزدیک کردم، تا حدی که بازوم به بازوش میخورد، برادر شوهر گلنار وارد شد و بعد از سلام و احوالپرسی با خانواده ی آقا مصطفی دقیقا روبروی من نشست.
سعی کردم اصلا نگاهش نکنم، گلرخ کنار گوشم گفت
- خداروشکر فهمید تو نامزد داری دیگه جرئت نمیکنه بهت نزدیک بشه.
زیر لب ان شاءاللهی گفتم و خودم رو با گلرخ مشغول کردم، علی و آقا مصطفی باهم گرم صحبت شدن و خانم ها هم باهم حرف میزدن.
گلنار به کمک خواهر شوهرش، وسایل شام رو آماده میکردن، اگه علی اینجا نبود میرفتم کمکشون، ولی الان بهترین کار اینه از کنارش تکون نخورم.
گلرخ به اتاق خواب رفت تا لباس هاش رو عوض کنه، نگاه های گاه و بی گاه برادرشوهر گلنار بدجور اذیتم میکرد، علی که دید تنهام کنار گوشم گفت
- خوبی خانومی؟
با اینکه دلم آشوبه، ولی نمیخوام علی متوجه بشه، آروم لب زدم
- اره عزیزم.
- مطمئنی؟
نگاهم که به چشم هاش افتاد، انگار آب روی آتش ریختن، تا وقتی که علی پیشمه جای نگرانی نیست.
🔴برای خوندن کل رمان با پرداخت 35 هزار عضو vip شو😊
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
🌹☘
🟢 این استغفار امیرالمؤمنین علیه السلام هست که 70 بند میباشد و مولا آن را هر سحر بعد از نماز صبح میخواندند:
✅هر شب یک بند از استغفار هفتاد بندی امیرالمؤمنین علیه السلام در کانال گذاشته میشه
💠فراز 49 استغفار امیرالمؤمنین 🌸🌿
49 - اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ أَلْبَسَنِي كِبْرَةً وَ انْهِمَاكِي فِيهِ ذِلَّةٌ أَوْ آيَسَنِي مِنْ وُجُودِ رَحْمَتِكَ أَوْ قَصَّرَ بِيَ الْيَأْسَ عَنِ الرُّجُوعِ إِلَى طَاعَتِكَ لِمَعْرِفَتِي بِعَظِيمِ جُرْمِي وَ سُوءِ ظَنِّي بِنَفْسِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 49: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که لباس تکبر به من پوشانید و فرو رفتن در آن موجب ذلّت گردید، یا مرا از وجود رحمتت مأیوس گردانید، یا نا امیدی مرا از بازگشت به طاعتت بازداشت، چون به جرم بزرگم آشنا و نفس خویش بدگمان بودم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
💎خدایا به حق حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرج مولامون تعجیل بفرما و مارو از خدمتگزاران وفادار مولا قرار بده 🤲
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️از اشعار امیرالمومنین علیهالسلام:
🔸️انگار خودم و فرزندانم را در میدان کربلا میبینم
محاسن ما با خون خضاب میشود همانطور که لباسهای عروس خضاب میشود
رحمت خدا بر قیامکننده ما...
حسین من! او انتقام من و تو را خواهد گرفت.
✋۹ روز تا عید همعهدی (غدیر)
#غدیر_عهدی_با_مهدی
#امیرالمومنین_علیه_السلام
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت638
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
آروم گفتم
- اره عزیزم، تا وقتی پیشمی، حالم خوب خوبه!
چشمکی زد و خواست چیزی بگه که گوشیش زنگ خورد، نمیدونم کی زنگ زده، ببخشیدی گفت و بیرون رفت تا راحت حرف بزنه.
از اینکه تنها موندم و هیچ کسی نزدیکم نیست، خودم رو با گوشی مشغول کردم، خانم جون با مادرشوهر گلنار و سکینه خانم و مادر آقا مصطفی گرم صحبت بود و حواسش بهم نبود، برگشتن گلرخ هم خیلی طول کشید، سرم رو بالا آوردم تا ببینم گلرخ نمیاد، برادر شوهر گلنار که روبروم نشسته و بهم زل زده بود، وقتی دید نگاهم بهش افتاد چشمکی بهم زد،اعصابم بهم ریخت اخمی کردم و بلند شدم تا ببینم علی کجا رفت.
تو دلم کلی بد و بیراه بهش گفتم، از خونه بیرون اومدم و دنبال علی گشتم. بالاخره صداش رو از حیاط شنیدم، از پله ها پایین رفتم و نزدیکش شدم. با دیدنم مثل قبل دستش رو به سمتم دراز کرد،با وجودش دل بیقرارم آروم شد، دستم رو گرفت و همونطور که با تلفنش حرف میزد باهم قدم زدیم.
بعد از اینکه صحبتش تموم شد خداحافظی کرد و نگاهم کرد
- جان دلم چی شد اومدی بیرون
تو دلم گفتم، من یه جان دلم گفتنای تو رو به کل دنیا نمیدم، دنبال بهونه ای گشتم و گفتم
- آخه تو خونه احساس غریبی کردم، گفتم بیام پیشت. دلم نمیخواد این یه روزی که اومدی ازت جدا بشم.
لبخندی زد، دستم رو بالا آورد و بوسید.
- دورت بگردم، من مثل توأم. بریم تو!
از اینکه قراره دوباره اونو ببینم دلهره گرفتم. به ناچار باشه ای گفتم و از پله ها بالا رفتیم، با دیدن صحنه ی روبروم پوفی کردم.
برادرشوهر گلنار جاش رو عوض کرده بود و دقیقا جایی که من و علی باهم نشسته بودیم به دیوار تکیه داده بود. علی دستش رو پشتم گذاشت و به جای دیگه ای اشاره کرد تا بشینیم.
خداروشکر این بار دیگه روبروش نیستیم و جلوی دیدش نیستم.
کم کم سفره رو پهن کردن و به کمک هم وسایل هارو چیدن.
از اولشم دلم راضی نبود به این مهمونی بیام، کار خدا بود که علی بیاد.
علی برام برنج ریخت، تو یه ظرف دیگه هم گوشت مرغ شکم پر ریخت و روش سس مخصوصی که درست کرده بودن ریخت و مابین دوتامون گذاشت.
- علی جان این گوشت خیلی برام زیاده
لبخندی زد و گفت
- برا دوتامون ریختم.
لبخندی بهش زدم، همه مشغول خوردن بودن و کسی حواسش به دیگری نبود. اما علی تمام حواسش به من بود که غذام رو کامل بخورم، کلی سالاد داخل بشقاب ریخت و کنارم گذاشت
- عوض این یه هفته رو باید بخوری
همین که علی پیشمه و تنهانیستم، جای شکر داره. معلوم نبود اگه علی نمیومد این پسره چه رفتاری میکرد.
بعد از تموم شدن شام، با گلرخ مشغول صحبت بودم که علی گفت
- اگه اجازه بدید ما رفع زحمت کنیم
با اینکه از حرفش تعجب کرده بود ولی تو دلم جشنی به پا شد. دوست دارم هر چه زودتر از این فضا دور شم.
🔴برای خوندن کل رمان با پرداخت 35 هزار عضو vip شو😊
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
◾️خداوندا،
تو را به تنهایی و غربت حضرت مسلم قسم میدهیم، به تنهایی و غربت مولای ما پایان بده! 🤲
#حضرت_مسلم علیهالسلام
#صاحب_عزا
#استوری
4_5931772460557927819.mp3
8.46M
پسرعمو جانم تنهایم
میا به کوفه ای آقایم
#مداحی
#جواد_مقدم
#شور_روضه
#عرفه
شهادت حضرت #مسلم_بن_عقیل علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔من الغریب الی الغریب
🥀 حسین میا به کوفه....😭
🏴 سلام ما به حسین و سفیر عطشانش......
🏴 که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
⚫ ۹ ذی الحجه سالروز شهادت غریبانه حضرت مسلم ابن عقیل (علیهالسلام) سفیر حضرت عشق تسلیت باد
التماس دعای ظهور....
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت639
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
همسر گلنار گفت
- کجا آقای دکتر؟ حالا میخوایم میوه و چایی بیاریم. تشریف داشته باشید
اما علی بلند شد و با خوشرویی گفت
- دست شما درد نکنه، به قدر کافی زحمت دادیم بهتون
بعد نزدیک خانم جون رفت و گفت
- خانم جون اگه اجازه بدید من و زهرا بریم، برگشتنی میام دنبالتون
خانم جون با محبت نگاهمون کرد و با سر تأیید کرد. علی رو بهم گفت
- زهرا جان، لطفا آماده شو بریم
چشمی گفتم و سریع چادرم رو مرتب کردم. گلنار سهم میوه و شیرینی مون رو داخل ظرفی ریخت و به دستم داد.
ازش تشکری کردم، بعداز خداحافظی از همه بیرون اومدیم.
دستم رو گرفت و از پله ها پایین رفتیم، تا به در خروجی برسیم سکوت کرده بود و حرفی نمیزد. نگاهش که کردم تو فکر بود.
یه لحظه دستم رو محکم فشار داد، نگاهش کردم و گفتم
- علی جان، حالت خوبه؟
نفسش رو سنگین بیرون داد، با سر تأیید کرد و به سمت ماشین رفتیم
بهتره یکم بگذره ببینم چرا زود بلند شد، سوار که شدیم ماشین رو روشن کرد و راه افتاد.
دستش رو به سمت ضبط برد و مداحی مورد علاقه ش رو روشن کرد
دلم میخواست هر شب جمعه با امام زمان کربلا بودم
به دنبال یوسف زهرا در به دم سوی کوچه ها بودم
مرا کشته درد شیدایی
امان از این عشق و رسوایی
این رفتار علی بی دلیل نیست، چرا یهو بلند شد. دستم رو روی دستش که روی دنده بود گذاشتم
- علی جان، عزیزم چیزی شده؟
- نه خانومی، چیز خاصی نیست
سیبک گلوش بالا و پایین می شد، این یعنی حتما یه چیزی شده و نمیخواد من بفهمم. اخم ریزی روی پیشونیش بود و دست هاش رو به قدری محکم به فرمون فشار میداد که رگهاش بیرون زده بود. طاقت دیدن این حالش رو ندارم.
تا اونجایی که یادم میاد قبلا زینب گفته بود وقتی علی ناراحته سکوت میکنه و مداحی گوش میکنه تا آروم شه، الانم حس میکنم از اون وقتاست و ناراحته.
چون مدت کمیه باهم محرم شدیم دقیقا نمیدونم چیکار باید بکنم، اما حس درونم میگه باید یه کاری بکنم. به خاطر همین گفتم
- جان دل زهرا، آقای خوشگل و خوشتیپم !!
با این حرفایی که بهش زدم، لبخند روی لبش اومد انگار داره اثر میکنه. ادامه دادم
- قربون اون خنده هات بشم، وقتی اخم میکنی دلم میگیره هااا! بخند تا بخندم دیگه
ماشین رو کنار خیابون پارک کرد. الان بهترین فرصته حرف بزنم
- علی جان، میتونم بپرسم چی باعث ناراحتیت شده؟ چی شد که بعد شام زود بلند شدی؟ اتفاقی افتاد؟
چشم هاش رو بست و سرش رو به صندلی تکیه داد، دستش رو گرفتم و شروع به نوازش کردم.
- مگه خودت اون روز بهم نگفتی زن و شوهر باید تو زندگی باهم راحت باشن و حرفاشون رو بزنن. درسته الان عقد دائم نخوندیم ولی محرم که هستیم. میشه باهام حرف بزنی؟
چشم هاش رو باز کرد و نگاهم کرد
🔴برای خوندن کل رمان با پرداخت 35 هزار عضو vip شو😊
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
دلم میخواست درشب جمعه
با امام زمان کربلا بودم
#مداحیمربوطبهپارت
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
4237668290.mp3
11.47M
🎵 دلم میخواست هر #شب_جمعه
🎵 با امام زمان(عج) #کربلا بودم
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#مداحیپارت🌸🌱
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani