zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#فصلدوم
#قسمت112
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
نگاهی به عقربه های ساعت که چهار رو نشون میداد کردم، تقریبا یک ساعتی میشه علی خوابیده، اروم تکونش دادم
- علی جان!
- هوم!
- نمیخوای بیدار شی؟
آروم چشماشو باز کرد و کش و قوسی به بدنش داد
- ساعت چنده؟
- چهاره! اگه تو خوابت میاد بخواب. من و خانم جون با تاکسی میریم
کش و قوسی به بدنش داد و نشست. خمیازه ای کشید و گفت
- نه خودم میبرم. شرمنده تنها موندی! این قدر خسته بودم نمیتونستم چشامو باز نگه دارم
لبخندی به روش پاشیدم
- اشکال نداره، منم اگه شب بیدار بمونم، کل روز کسل میشم. تا دست و صورتتو میشوری من برم زیر سماورو روشن کنم
بامحبت نگاهم کرد و باشه ای گفت. از اتاق بیرون اومدم و با دیدن نرگس که تنها جلوی تلویزیون نشسته بود و شبکه پویا نگاه میکرد گفتم
- نرگس جون چرا نخوابیدی
- خوابم نمیاد، صبح دیر بیدار شدم.
پا کج کردم و به سمت آشپزخونه رفتم. داخل سماور آب ریختم و زیرشو زیاد کردم، شماره خانم جون رو گرفتم و گوشی رو کنار گوشم گذاشتم. طولی نکشید صداش تو گوشم پیچید
- سلام زهرا جان، خوبی مادر؟
- سلام خانم جون، خوبم خداروشکر، خواب بودین؟
- اره مادر، تازه بیدار شدم. کی میاین؟
نگاهی به علی که وارد آشپزخونه شد کردم.
- یه چایی بخوریم نیم ساعته میایم.
باشه ای گفت و خداحافظی کردم. علی در یخچال رو باز کرده بود و از داخل ظرف دوتا آلو خشک برداشت و یکیش رو به من داد
- بیا بخور، عاشق الوهای خشک شده مامانم. خیلی خوشمزه ن!
ازش گرفتم و مشغول خوردن شدم، حاج خانم از اتاق بیرون اومد و با دیدن ما دوتا در حال خوردن خندید و گفت
- زهراجان، یکم میوه بشور، الان حاجی هم میاد.
چشمی گفتم و سیب و خیار رو از داخل یخچال برداشتم و شستم. علی هم بشقاب های میوه رو از داخل کابینت برداشت. چایی رو دم کردم و بعد از خوردن میوه و چایی اماده شدم و بعد از خداحافظی به سمت خونه رفتیم. علی جلوی در نگه داشت وگفت
- من تو ماشین منتظر میمونم، برو یه سری به خونه بزن، زود بیاین!
باشه ای گفتم و کلید رو از داخل کیف بیرون آوردم، تاخواستم در رو باز کنم یه ماشین دنا سفید کنار درمون نگه داشت.
به خیال اینکه از مهمونای همسایه ست، کلید رو داخل قفل چرخوندم و در باز شد.
- خانم فلاح، یه لحظه!
سرچرخوندم و به شخص روبروم نگاه کردم، یه پسر جوون که تیپ اسپرت زده بود، قیافه ش خیلی به نظرم آشناست، هر چی به مغزم فشار آوردم نتونستم یادم بیارم.
نگاهی به داخل ماشینش کرد، چشمم به شخصی که داخل ماشین نشسته بود افتاد. تپش های قلبم یهو بالا رفت . از دیدنش شوکه شدم و دست هام شروع به لرزیدن کرد و کلید از دستم افتاد.
✅ رمان نذر عشق در وی ای پی کامله با1566 پارت در دوفصل به همراه اموزش #همسرداری #مهدویت #تربیتفرزند😊
🔴برای خوندن کل رمان با پرداخت 35 هزار عضو vip شو😊
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#فصلدوم
#قسمت113
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
علی با دیدن حالم سریع پیاده شد و به سمتم اومد
- خوبی زهرا؟
با سر تایید کردم، چشمامو بستم و تموم اتفاقاتی که پارسال افتاده بود مثل فیلم از جلوی چشم هام رد شد.
چندباری نفس عمیق کشیدم، شاید کمی از تپش های قلبم کم بشه.
- همین جا بشین، بذار برم آب بیارم.
بدون اینکه به سمت ماشین دنا نگاه کنه، سریع وارد خونه شد تا لیوان آبی بیاره!
دلم نمیخواد حتی به سمت اونا نگاه کنم،
- حالتون خوبه، خانم؟ چی شد یهو؟
انگار زبونم قفل شده بود، در ماشین قسمت شاگرد باز شد
- زهرا....
با اینکه بخشیدمش اما هنوزم با دیدنش استرس به جونم میفته، من تازه دارم آرامش رو تو زندگیم حس میکنم نمیخوام دوباره اتفاقی تو زندگیم بیفته! راننده به کمک مهسا رفت و از پشت ماشین ویلچری رو بیرون آورد و کمکش کرد تا روش بشینه.
- حامد میشه مارو تنها بذاری؟
پسری که فهمیدم حالا اسمش حامد بود، ویلچر رو آروم به سمتم هدایت کرد و برگشت تو ماشین نشست.
- میدونم ازم بدت میاد، اما خواهش میکنم بذار باهات حرف بزنم. مامان و بابام خبر ندارن اومدم اینجا، وقت زیادی ندارم. حامد رو با هزار اصرار و التماس کشوندم اینجا، خواهش میکنم زهرا به حرفام گوش کن!
نگاهی به چشمای پر از اشکش کردم، دیگه از اون مهسای مغرور و خودخواه خبری نیست، بلکه اونی که الان مقابلمه، یه دختر مظلوم و بیچاره ست.
علی و مامان هر دو بیرون اومدن، همین که نگاه علی به مهسا افتاد، رگ کردنش باد کرد و سیبک گلوش به شدت بالا و پایین شد
- برا چی اومدی اینجا، یادت رفته چه بلاهایی سر زنم اوردی؟
دست علی رو گرفتم تا ارومش کنم
- علی جان، خودتو کنترل کن، من حالم خوبه
بدون اینکه نگاهم کنه، انگشت اشاره ش رو به سمتش گرفت و ادامه داد
- اگه یه بار دیگه یه قدمیِ زهرا ببینمت اون کاری رو که نباید انجام میدم. این مدت به قدر کافی بلا سرش اوردی، چی میخوای از جونش؟ ببینش بازم با دیدنت حالش بد شد
مهسا با التماس نگاهم کرد و گفت
- باور کن زهرا من نیومدم بلایی سرت بیارم، من چوب کارایی که کردم و خوردم. فقط میخوام باهات حرف بزنم. فقط چند دقیقه بهم مهلت بده و به حرفام گوش کن. وقت زیادی ندارم
مامان حالم رو پرسید و کمک کرد آب رو بخورم. من مهسا رو بخشیدم اما دیدنش دوباره حالمو بد کرد. خانم جون هم بیرون اومد تا ببینه چه خبره!
پسری که همراه مهسا بود با دیدن حال مهسا پیاده شد و به سمتمون اومد، دست مهسا رو گرفت
- مهساجان بیا بریم، الان بابا و مامان بفهمن برا من شر درست میشه ها!
✅ رمان نذر عشق در وی ای پی کامله با1566 پارت در دوفصل به همراه اموزش #همسرداری #مهدویت #تربیتفرزند😊
🔴برای خوندن کل رمان با پرداخت 35 هزار عضو vip شو😊
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
5501453136.mp3
17.96M
میگن در جنت دیگه مسمار نداره
اونجا کسی با بال ملک کار نداره
باید روی گلبرگ شقایق بنویسم
گل تاب فشار در و دیوار نداره
💎خدایا به حق حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرج مولامون تعجیل بفرما و مارو از خدمتگزاران وفادار مولا قرار بده 🤲
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌹☘
🟢 این استغفار امیرالمؤمنین علیه السلام هست که 70 بند میباشد و مولا آن را هر سحر بعد از نماز صبح میخواندند:
✅هر شب یک بند از استغفار هفتاد بندی امیرالمؤمنین علیه السلام در کانال گذاشته میشه
💠فراز 54 استغفار امیرالمؤمنین 🌸🌿
54- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يَعْقُبُ الْيَأْسَ مِنْ رَحْمَتِكَ وَ الْقُنُوطَ مِنْ مَغْفِرَتِكَ وَ الْحِرْمَانَ مِنْ سَعَةِ مَا عِنْدَكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 54: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که یأس از رحمتت، و نا امیدی از مغفرتت و محروم ماندن از فراوانی آنچه نزد توست را در پی دارد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
💎خدایا به حق حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرج مولامون تعجیل بفرما و مارو از خدمتگزاران وفادار مولا قرار بده 🤲
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸