🔴معرفت شناسی و پوزیتیویسم
💠شهریار زرشناس: بر خلاف نظر پوزیتیویستها هر تمدنی یک پارادایم علمی برای خود ایجاد کرده است.
⬅️نگاه پوزیتیویستی به علم، معتقد است تاریخ تحولات علم یک جریان خطی انباشتی است که صورت اولیه آن در اعصار کهن باستانی ظهور کرد و بعد به مرور پیشرفت کرد تا به علم امروز رسید. علم امروز صورت کامل علم بشری است؛ کاملترین صورت آن و علوم گذشته صورتهای جاهلانه و ناقص علم امروزی اند.
💠همین حرفهای رایجی که امروز وجود دارد مبنی بر این که علم پیشرفت کرده و یا تکنولوژی پیشرفت کرده است. کتابهای درسی تاریخ علم متاسفانه در کشور ما بر این مبناست.
💠با طرح دیدگاههای پل فایرابند، توماس کوهن، و تا حدی لاکاتوش و عدهای دیگر، نگاه مدرن و پوزیتیویستی به علم شکست و این تلقی به وجود آمد که علم اینگونه نیست که یک جریان انباشتی خطی بوده که از همان نقطه صفر در عصر باستان شروع شده و پیشرفت کرده و ما امروز در اوج پیشرفت علم هستیم و از قبلیها بیشتر میدانیم. نه، اینگونه نیست.
💠کوهن در «تئوری پارادایمها» میگوید هر تمدنی، به تعبیر ما هر عالم تاریخی، یک پارادایم علمی برای خود دارد. در ذیل آن پارادایم یک صورت علمی ایجاد کرده است و با از بین رفتن هر تمدن، پارادایم علمی آن تمدن نیز رفته است. طبق گفته کوهن این پارادایمها با یکدیگر قابل مقایسه نیستند و نمیشود گفت کدام بهتر و یا بدتر یا کدام قویتر و کدام ضعیفتر است. بلکه فقط میتوانیم از ظهور و آمد و رفت پارادایمها حرف بزنیم.
⬅️به این ترتیب میتوانیم از پارادایم علم شرقی، پارادایم تمدن اسلامی، پارادایم علم یونانی–رومی و پارادایم قرون وسطایی سخن بگوییم.
📷 yon.ir/dSNN9
#شهریار_زرشناس.
#فلسفه_علم.
#معرفت_شناسی.
#پوزیتیویسم.
#فلسفه_اسلامی.
#پارادایم.
#دیسکولوژی.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
🔴چرا قید پوزیتیویسم (اثباتگرایی) را میزنند؟
⬅️پوزیتیویسم نه قادر بود برای علوم طبیعی تفسیری رضایتبخش فراهم آورد و نه برای فلسفه زیرا علل طبیعی و مبانی منطقی (تبیین و توجیه، وجود و ارزش) را یکی در نظر میگرفت. پوزیتیویسم با پاره پاره کردن واقعیت در علوم طبیعی مختلف مسئلۀ بنیاد و مشروعیت آنها را بیپاسخ میگذاشت و این همان وظیفۀ مشروع و ضروری فلسفه بود. پس فلسفه به ضرورت پیگیری مشروعیت است و از آنجا که اعتبار و مشروعیت را فقط میشد به ارزشها منسوب کرد به نظر ویندلباند فلسفه نظریهای عام درباب ارزش یا همان ارزششناسی بود.
💠پس فلسفه بنیاد ارزشهایی را میجست که بلاشرط و ضرورتاً اعتبار عام دارند و این جستجو برای اعتبار ارزشها با روش نقد صورت میپذیرفت. بدین ترتیب معرفتشناسی و فلسفه چیزی نبود مگر نظریۀ ارزش. ارزشهای مطلقی وجود داشت که اندیشه مبتنی بر آنها بود درست مثل قواعد اخلاقی و اصول ادراکی که در اخلاق و زیباییشناسی حاکمند. به نظر ویندلباند صدق یک ارزش بود و به همین دلیل منطق نیز تابع نظریه ارزش. او گمان میکرد که ابژۀ ارزش منحصربهفرد است به همین دلیل رویدادهایی که تکرار میشدند یا اموری که ذیل یک مقولۀ علم قرار میگرفتند اهمیت و معنایی ارزششناختی نداشتند.
💠به عنوان مثال در تاریخنگاری مسیحی هر رویدادی مشمول در روایتی یکه و تکرارناپذیر است. از نظر ویندلباند این امر ریشۀ علاقۀ نظری ما به امور فردانی و یکه است. تنها رویدادهای یکهاند که میتوان به آنها ارزشها را منسوب کرد. علم طبیعی فهم و علاقهای به این امور منحصربهفرد ندارد؛ علم طبیعی کیفیات ممیزۀ اشیاء را نادیده میگیرد تا ویژگیهای عام آنها را آشکار کند. از این منظر امور منفرد نمونههایی از مفاهیم عامند و وظیفۀ علم طبیعی توسعۀ قوانینی انتزاعی است که فقط ویژگیهای عام اشیاء را به دست میدهد، در این معناست که علم طبیعی قانونمحور نامیده میشود. به تعبیر ویندلباند علم طبیعی در دریایی لنگر میاندازد که به نحو جاودان همان است! علم طبیعی علاقمند تغییر نیست بلکه صرفاً صورت نامتغیر تغییر را میجوید. از سوی دیگر علوم تاریخی فرهنگی فردمحورند. کیفیات فردی و یکۀ رویدادها موضوع علاقۀ این دسته از علوم است و علوم طبیعی آنها را نامکشوف رها میکند. در اینجا دیگر خبری از قوانین عام حاکم بر رویدادها نیست. در این چارچوب است که اساساً تاریخ ممکن میشود. علم طبیعی اساساً نمیتوان امر سپری شده را بازسازی کند زیرا قادر نیست آن را در انفراد و یکهبودنش ببیند و زمانمندی و تکینگی رویدادها را قربانی میکند در حالی که علم فرهنگی قادر به این امر است. در همین بستر است که نقد پوزیتیویسم معنادار میشود؛ پوزیتیویسم امر اجتماعی را به شیئی محصل تبدیل میکند و بدین ترتیب با مکان زدایی و زمان زدایی آن را ممتنع میسازد.
⬅️پوزیتیویسم با این شیئیسازی ناچار به استفاده از روشهای علوم طبیعی است تا قوانین عام و جهان شمول را کشف کند، در حالی که خاصبودگی و بیهمتایی رویدادهای فرهنگی تاریخی را قربانی میکند. تبیین علی و قانونمدار رویدادهای منفرد تاریخی نتیجۀ این انحراف است.
💢نویسنده: "کاوه شمسایی"
#پوزیتیویسم.
#طبیعت_گرایی.
#اثبات_گرایی.
#خدا.
#مابعدطبیعه.
#پارادایم.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
بدیهی نسبی_یافت یقینی: اعتقاد جازمی که انسان نقیض آنرا احتمال ندهد.چنین معلومی از طرق گوناگون نظیر حدس فلسفی ویا مشهورات پارادایمی اتخاذ میشود.
بنابرآنچه گفته شد تفکر مبتنی براستدلال وبرهان است واستدلال برپایه حدوسط بنا شده و یکی از راههای یافت حدوسط امور یقینی است که منبعث از پیش فرضهای انسان میباشد.این مساله بدان معناست که فیلسوف یافت یقینی وپیش فرض قبل از فکر دارد وآنرا به مثابه مساله پنداشته آنگاه وارد فلسفه میشود تا به بیان استدلالی آن بپردازد.لذا در مسائل فلسفی نباید به این بپردازیم که مساله وحدوسط فیلسوف از کجا آمده،بلکه باید به سیستم استدلالی وبرهانی که وی جهت اثبات مدعایش ارائه میکندتوجه کنیم.به بیانی دیگر هر فیلسوفی پیش از تبیین نظام فلسفی خود،دارای پیش فرضی است که نزداو یقینی میباشد.بوسیله آن معلوم حدوسطی ایجاد میکندوآنگاه درصدد اثبات برهانی آن امربرمی آید.بنابراین تفکرآزادبه معنای فقدان هرگونه پیش فرض و مساله قبل ازفکر اساسا بی معنا میباشد.عقلانیت بعداز یافت یقینی ایجاد میشود.واساسا مهم نیست حدوسط را از کجا آورده ایم بلکه بیان برهانی آن حدوسط در قامت یک استدلال منتج مطلوب میباشد.براین اساس در فلسفه اسلامی حکیم مسلمان حدوسط وپیش فرض خود را از متن دین گرفته وآنگاه درصددبیان استدلالی آن برمی آید.
#محسن_بهرامی
#فلسفه_اسلامی
#تفکر #حدوسط #پارادایم
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
@falsafeh_nazari
۱_تفکر فلسفی #مدرن با #کانت تعیّن وتشخص یافت.حدومرز #پارادایم جدید توسط او مشخص شدوانسان به عنوان دال مرکزی عصر مدرن تعریف جدیدی پیدا کرد.
۲_به زعم برخی #مدرنیته یک مکتب فلسفی انحرافی است که جهت پاسخ به شبهات باید آنرا مطالعه کرد وباارائه چند نقد میتوان از تفکر مدرن عبور کرد.
اما مدرنیته به عنوان افقی تاریخی، پارادایمی است که همه مادرساحتش زیست میکنیم.اصلیترین خروجی #مدرنیسم ارائه تعریف جدید ازانسان است. کانت اصلیترین طراح انسان مدرن میباشد.
🔸 گذار از #عقل_مدرن مستلزم شناخت دقیق مبانی پارادایمی وفلسفی آن است.
#محسن_بهرامی
@falsafeh_nazari