eitaa logo
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
17.7هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
66 فایل
مدیر @Yaasnabi تبادل نداریم اگر کانالو دوست دارید یه فاتحه برای مادر 🖤بنده بفرستید تا اطلاع ثانوی تبلیغ شخصی نداریم به آیدی بالا پیام ندید لطفا
مشاهده در ایتا
دانلود
۷۱۵ من متولد سال ۷۴ هستم. تا قبل ۱۸ سالگیم، هیچ کس جرئت معرفی خواستگار یا پیش کشیدن حرفش رو نداشت، چون با تندی پدرم مواجه می‌شد. اما از ۱۸ سالگیم دیگه کم کم حرف و حدیثای خواستگاری ها جدی شد. اینقدر زیاد که بلاخره بابام اجازه داد بیان خونه. هفته ای یکبار حداقل مهمون داشتیم اما من نمیخواستم ازدواج کنم و رو هرکدوم یه عیب الکی می‌ذاشتم و رد میکردم. یکیو میگفتم اسمش زشته. یکی کارش رو دوست ندارم، یکی ابروهاش زیاد کلفت بود، یکی دیگه دیپلم داره نمیخوام و الی آخر. همینقدر الکی و بی‌خود. دیگه خسته شده بودیم. همین شد که تا یه مدت کسی رو قبول نکردن تو خونه و قرار شد اگه کسی میخواد بیاد خواستگاری بیاد دم دانشگاه یا بیرون همو ببینیم. که همشون هم رد میشدن به همون دلایل الکی! تا اینکه یک روز شنبه اواخر ماه رمضان امتحان طراحی الگوریتم داشتم و خیلی امتحانم بد بود و روحیه داغووووون. عمه ام اومد دنبالم که برم خونه اونا، حالم عوض شه، نگو یه خواستگار دیگه است😁 یکم بعد از اینکه رفته بودم اونجا یه خانم با دخترش و یه آقایی که من اول فکر کردم شوهر دخترشه و نگو آقای داماده اومدن تو. لاغر اندام با قد بلند و چهار شونه. مادر و خواهر آقا داماد بعد یه احوال پرسی کوتاه، رفتن یکم دور تر تا منو آقای داماد صحبت کنیم. تو دلم گفتم اینم مثل بقیه و دنبال عیب بودم ردش کنم. اما نه صورتش عیب خاصی داشت نه تحصیلاتش نه شغلش و نه هیچی دیگه. هیچی نداشتم بگم گفتم زشته، نمیخوام. اما این یکی به دل همه نشسته بود. دو هفته تمام همه تلاشمو کردم اما بقیه هم همه تلاششون میکردن منو راضی کنن. حتی بعضی ها گفتن اینو قبول نکنم دیگه بهتر از این نیست و ترشیده میشم😂خلاصه زورم نرسید و اومدن خواستگاری و بله برون و یه ماه بعدشم مراسم عقد. سال ۹۴ عقد کردیم. تصورم از ازدواج روز های همیشه شاد و عاشقانه و قرار های دونفره و از این جور چیزای فانتزی که توی فیلم ها دیده بودم و توی رمان ها خونده بودم اما واقعیت اینقدر فانتزی نبود. همیشه شنیده بودم دوران عقد شیرین ترین دوران هاست اما اصلا اینجوری نبود. خداروشکر خانواده های دو طرف واقعا عالی بودن و کسی دخالت و چیزی نداشت. اما عمده مشکل من با همسرم بود. یک سالی که عقد بودیم زهر بود برام. اصلا شبیه فانتزی ذهنیم نبود، جوری که همش میخواستم تمومش کنم اما پدرم همیشه میگفت تحمل کنم خوب میشه. بعد یکسال عروسی گرفتیم. اوضاع بهتر شد اما بازم با فانتزی ذهنیم دنیایی فرق داشت. اینا رو گفتم که بگم اوایل زندگی اصلا مثل فیلم و قصه ها رمانتیک و عاشقانه نیست. دو نفر آدم با تفکر های متفاوت، عقیده های متفاوت، رفتار متفاوت حالا اومدن کنار هم و مطمئنا تنش های خیلی زیادی خواهند داشت. اما به مرور که با هم زندگی کردیم، زندگی آروم و خوب شد. اخلاق هم دستمون اومد. لج بازی ها کم شد و الان بعد از ۸ سال زندگی جونمم میدم براش و اونم ثابت کرده همه جوره پای منو زندگی هست. من ترم شش دانشگاه بودم که عروسی گرفتیم. من حداقل تا بعد دانشگاه بچه نمیخواستم اما همسرم میگفت نمیخواد فاصله سنیش با بچه زیاد بشه. یک ماه بعد عروسی که مثلا خواستیم بریم ماه عسل فهمیدم حامله ام!! اصلا نمیخواستم. شنیده بودم زعفران سریع اثر میکنه برای همین دور از چشم شوهرم زعفران و از اینجور دوا ها که بوش به بعضی میرسه سقط میکنن دم میدادم و میخوردم بدون اینکه شوهرم بفهمه. اما بعد از یک هفته دیدم خبری نشد دیگه کاری نکردم و به شوهرم گفتم باردارم! اما خیلی گریه کردم اصلا دلم نمیخواست با اون اوضاع برم دانشگاه. از برخورد بقیه هم میترسیدم هم خجالت میکشیدم کما اینکه کلی حرف هم از همکلاسی هام شنیدم! با اساتید صحبت کردم و قبول کردن دو ترم آخرم رو فقط امتحانا برم. محمد صدرا اسفند ماه ۹۵ دنیا اومد. پایان نامه هم واقعا استاد باهام همکاری کرد و خیلی سخت نگرفت بهم. خلاصه خیلی همه لطف داشتن بهم و کمکم کردن. 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۱۵ گذشت تا ماه رمضان سال بعدش. من خیلی به دمنشو زعفران علاقه دارم و هر روز با زعفران افطار میکردیم. اواخر ماه باید دوره زنانه ام میشد که نشد و با خوش خیالی گفتم حتما به خاطر روزه گرفتن عقب انداختم. اما روز عید فطر بیبی چک زدم و مثبت شد. ترس عین خوره افتاد به جونم. اخه محمد هنوز خیلی کوچیک بود و این یکی هم با کلی زعفرون ندونسته محکم سر جاش بود! محمد صدرا رو ۱۸ ماهگی هم از شیر و هم از پوشک گرفته بودم تا با اومدن بچه جدید خیلی اذیت نشم. محمد محسن آذر ۹۷ به دنیا اومد. زندگی با دو تا بچه پشت سر هم واقعا سخت بود خونه نامرتب. غذا گاهی آماده نبود و واقعا نمیرسیدم! اما همسرم درک میکرد و خیلی غر نمیزد😉 یکسال که گذشت بچه ها دیگه با هم میرفتن بازی و وقت من آزاد تر شده بود و گاهی ساعت میگذشت و بچه ها با من کاری نداشتن. با هم بزرگ شدن. با هم بازی میکردن دعوا میکردن و کنار هم زندگی رو یاد میگرفتن. تو این مدت به ادامه تحصیل و کار کلا فکر نمی‌کردم. اینقدر همراهی بچه ها خوب بود که چند تا خانواده دیگه بعد از ما تصمیم گرفتن بچه هاشون پشت سر هم باشن. گذشت تا تیر امسال که دوباره عادت ماهیانه ام عقب افتاد با جلوگیری های سفت و سختی که داشتم اصلا فکر بارداری نبودم. اما وقتی بیبی چک زدم مثبت شد. ایندفعه بیشتر نگران سلامتی بچه بودم رفتم سونو و خدا رو شکر مشکلی نبود و محمد علی مون هم فروردین امسال دنیا اومد. در مورد دکتر و آزمایش و اینجور چیزا بچه اول آدم خیلی ترس داره. همه آزمایش های بارداری و سونو ها رو رفتم و بعد دنیا اومدنش با اندک مریضی دکتر متخصص می‌بردم. اما برای دومی فقط سونوگرافی ها و آزمایش های خون ضروری بارداری رو رفتم و غربالگری ها رو اصلا نرفتم! و بعد دنیا اومدنش دکتر کمتر میرفتیم چون میدونستم چکار کنم تا کمتر مریض بشه یا مریض شد چکار کنم زود خوب بشه. سر سومی هم فقط آزمایش های لازم مثل تیرویید و قند و اینا رو رفتم و سونو رفتم و غربالگری ها رو نرفتم. حتی قند سه مرحله ای هم به دکترم گفتم اذیت میشم و ننویسه برام😁😂😁 و دکتر آزمایش قند معمولی نوشت برام. در مورد هزینه ها هم بچه اول نمیدونی چی لازمه همه چیز میخوای بخری یه عالمه لباس میگیری که بعضا خیلی هاش استفاده نمیشه. اما برای دومی خرج هم دستت اومده و هم اینگه کلی چیز از بچه قبلی مونده که میشه استفاده کرد. در مورد رزق بچه ها هم واقعا هر بچه که میاد کلی رزق مادی و معنوی همراش داره. مثلا سر اولی ماشین گرفتیم همون اول بارداری. سر دومی زمین بزرگی برای خونه خریدیم. و سر سومی من که اصلا قصد کار نداشتم برای اولین بار آزمون استخدامی شرکت کردم و قبول شدم. دعا کنین برام که در ادامه راه هم موفق باشم. البته من خیلی از شاغل شدن با وجود بچه ها ترس و اضطراب دارم. اگه مامانی هست که میتونه کمک کنه لطفا تجربه اش رو بگه کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
سوال ۳۰۲ سلام محضر ستایش‌بانو وقتتون مشرف به مهدویت و خداوند مادرتون‌رو بیامرزه و روحشون شاد و يادشون گرامی ان‌شاءالله.🤲 سلامی‌مجدد خدمت همه‌ی همراهان حضور در کانالِ‌خوبمون.😊 ستایش‌خانم تقاضا دارم هرکس درمورد بیماری رکتوسل و افتادگی روده و همچنین درمانشان راهکار و اطلاعاتی داره خواهش می‌کنم برام بفرستند.🙏 و بعد از این عمل می‌تونم واسه بارداری اقدام کنم؟؟؟ منتظر جواب‌هاتون هستم.👌 پیشاپیش از جوابدهی‌تون ممنون و متشکرم 🙏 عزیزم جهت بارداری همه‌ی چشم‌انتظاران هم دعا بفرمایید.🙏 🌻جهت تعجیل در فرج صاحب‌الزّمان صلوات "اَللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدِِ‌وَءَالِ‌مُحَمَّدِِ‌وَ‌عَجِّل‌فَرَجَهُم" 🌻🌻🌻 🌻🌻🌻 🌻🌻🌻 ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
سوال ۲۸۳ سلام من ای روزا حال روحی درستی ندارم راضیم خودمو بکشم کمکم کنید تروخدا چطور اروم بشم من هم
سلام جواب سوال ۲۸۳ داستان واقعی زندگی یه نفر که فقیر بودن خانمه ناخواسته بچه سوم باردارمیشه که پدرومادرتصمیم میگیرن سقط کنن خلاصه با صحبت اطرافیان منصرف شدن بعد چند سال که بچه هابزرگ شدن بچه اول این خانواده سرطان مغز واستخوان گرفت که فقط بچه سوم تونست به بچه اول کمک کنه واونو از سرطان نجات بده ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
تصویری از یک خانواده پرجمعیت ایرانی مادر ۳۷ ساله با ۹ فرزند https://eitaa.com/joinchat/3414491159C08948488cd
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
سوال ۲۹۸ سلام میخواستم از دوستان بپرسم یک دکتر عالی برای سقط مکرر و یک سونوگرافی خیلی کار بلد هر دو
جواب سوال ۲۹۸:سلام ستایش خانم در مورد مشکل سقط مکرر خانمی که دکتر از مشهد میخاستن که معرفی بشه بهشون دکتر هادی آریا منش بلوار سجاد ۵ روبه روی تامین اجتماعی دکتر روزهای دوشنبه و پنج شنبه تعطیله بقیه روزهای هفته بعد ازظهر هستن وبرای سونو گرافی فعلا همون سونوهایی که گرفتن ببرن خود دکتر لازم باشه سونوگرافی معرفی میکنن ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
سوال ۲۷۶ سلام وقت بخیرکسی تو قزوین ازین خانومای باتجربه ی قدیمی که افتادگی لگن اینارو تشخیص بدن و
سلام عزیزم پاسخ سوال ۲۷۶ بله یه خانم مسن و بسیار مومن هستن تو شریف آباد قزوین که افتادگی لگن رو تشخیص میدن دکتر شکوه السادات ابوترابی متخصص زنان زایمان تو قزوین ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
۷۱۸ سال ۸۴ در سن ۱۶ سالگی با همسرم که ۱۹ ساله بود عقد کردیم و بعد از یکسال و نیم با حقوق کم همسرم تونستیم خونه ای رو اجاره کنیم و زیر یک سقف بریم. ما از اول تصمیم داشتیم اگر خدا کمکمون کنه چهار فرزند داشته باشیم. دو سال بعد از عروسی، دختر گلم جمع خونواده‌مون رو سه نفره کرد ولی به ناچار بعد از تحمل دردهای فراوان سزارین شدم. دخترم حدود ۲ ساله بود که خیلی بهونه می گرفت، چون تنها بود و همبازی نداشت تصمیم گرفتیم براش خواهر برادر بیاریم و خدا رو شکر قبل از سه سالگیش صاحب یک برادر کوچولو شد متاسفانه پسرم زردی شدید داشت و تا دوماه درگیر زردیش بودیم و بعد از خوب شدن زردی، اگزمای حاد پوستی گرفت که خیلی من و همسرم از این بابت ناراحت بودیم و با وجود دوا دکتر فراوان یکسال و نیم طول کشید تا پسرم خوب بشه و این خیلی از نظر روحی ما رو عذاب می داد؛ مخصوصا که همسرم به خاطر شرایط کاری نمی تونستن در کارهای بچه داری و خونه داری خیلی کمک حال من باشن. تازه شستشوی روزی چندین دست لباسی که به خاطر اگزمای پسرم باید با صابون و شوینده مخصوص می شستم نور علی نور بود. دوست داشتم چند سالی استراحت کنم و البته دو تا بچه م رو بزرگ کنم که خواست خدا چیز دیگه ای بود و من باردار شدم. پسرم سه ساله بود و دخترم شش ساله که فرزند سومم دنیا اومد. خدا رو شکر اینقدر شیرین و دوست داشتنی بود که خاطرات تلخ بیماری پسر بزرگم فراموش مون شد. و اصلا فکر نمی کردم به این راحتی سختی ای که برای اگزمای پسرم کشیدم رو فراموش کنم. ما با اینکه از نظر اقتصادی هیچ حمایتی نداشتیم و همسرم کاملا مستقل زندگی رو اداره می کردن ولی به لطف خدا تونستیم در یک سالگی دخترم مسکن مهر ثبت نام کنیم و وقتی فرزند سومم رو باردار بودم صاحب خونه شدیم و ماشین هم خریدیم. نکته جالب این بود که وقتی بچه سوم اومد کارهای من کمتر از قبل شد. دختر و پسرم با اینکه سنی نداشتن توی کارهای آسون خونه خیلی کمکم بودن و از همه مهمتر برادر کوچیکشون رو سرگرم می کردن. تازه وقتی پسرم غذاخور شده بود دیگه دغدغه اینکه کم غذا میخوره و اینطورحرفا نبود چون به خواهر و برادرش نگاه می کرد. بچه ها تمام طول روز با هم سرگرم بودن و هر زمان گرسنه می شدن یاد من میفتادن. ماه رمضان سال بعد پسرم یکسال و چهار ماهه و شیرخوار بود و من روزه می گرفتم که چند روزی خیلی حالم بد شد. وقتی حالت تهوعم شدید شد، احتمال بارداری دادم و بعد از آزمایش متوجه شدم که باردارم و این امر به غیر از همسرم که همیشه همراهم بود، هیچکس رو خوشحال نکرد و همه من رو سرزنش کردن خصوصا که سه بار سزارین پشت سر هم شده بودم. این بار با فاصله کمتر و در سن دو سالگی پسرم خدا یه خواهر کوچولو به جمعشون اضافه کرد. و با اینکه در بارداری این بچه خیلی سرزنش شدم از سه تای دیگه خواستنی تر بود و خیلی زود خودش رو توی دل اطرافیان جا کرد. وقتی کمی بزرگتر شدن اینقدر که دو بچه کوچیکم با هم بازی می‌کنن بقیه شون اینطور نیستن و من و همسرم می گفتیم اگر میدونستیم فاصله کم اینقدر خوب هست فاصله همه شون رو همینقدر می ذاشتیم. اینم بگم من در بارداریها بد ویار بودم و تا چهارماه حالم شدیدا بد بود و شاید اگر همکاری همسرم در تهیه غذا برای بچه های کوچیک نبود خیلی اذیت می شدم. ولی به لطف خدا در بارداری چهارم بهتر بودم و حتی زایمان چهارمم هم از همه راحت تر بود و زودتر بخیه هام جوش خورد و چسبندگی هم نداشتم و اینکه میگن خطرناکه و ترس بیخود به جون مادرا می ندازن اینطور نیست. متاسفانه من به خاطر تبلیغات منفی زیاد اطرافیان تصمیم داشتم خودم رو برای آوردن فرزندان بیشتر محروم کنم ولی خدا رو صد هزار بار شکر می کنم که خانوم دکتر شبیری در اتاق عمل منو از این کار منصرف کردن و سن کم من رو بهونه قرار دادن. بعد از یکسال از هم به خاطر ترس از اینکه دوباره باردار نشم و هم اینکه خستگی چند فرزندی از تنم بیرون بره دستگاه آی یو دی گذاشتم. البته بگم دوست نداشتم و در توان خودم نمی دیدم که بتونم بیشتر بچه بیارم. اما در همین سالها بحث فرزندآوری بیشتر مطرح شد و من که خستگی بزرگ کردن بچه های پشت سرهم کمی از تنم بیرون رفته بود به این فکر کردم که شاید بتونم به خاطر دل رهبرم هم قدمی در این راه بردارم هرچند هیچ وقت تصور فرزند پنجم هم نداشتم. با دکترم مشورت کردم و بعد از برداشتن آی یو دی و دادن آزمایشات و سونو دیدم که مشکلی برای بارداری مجدد ندارم. و به لطف خدا تصمیم به بارداری دوباره گرفتم.. 👈 ادامه در پست بعدی... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۱۸ الان که فرزند آخرم شش ساله هست به خواست خداوند متعال فرزند پنجمم رو چهار ماهه باردار هستم و از همه عزیزانی که داستان من رو میخونن میخوام که برام دعا کنند تا این دوران رو به راحتی پشت سر بگذارم. به گذشته که نگاه می کنم از اینکه فرزندانم پشت سر هم هستن و از لحظات زندگیشون و با هم بودنشون لذت می برن خیلی راضی ام و شاید اگر سرزنش دیگران در این راه نبود من اصلا هیچ وقت جلوگیری نمی کردم و شاید الان شش فرزند می داشتم. بچه هام با تقسیم کارهای خونه، کمک حال من هستن و کار اصلی من پخت غذاست و بچه ها در تمیزی و نظافت خونه و کارهای شخصی خودشون کاملا مستقل هستن. تازه در زمان کرونا خونه ما اینقدر از هیاهوی بچه ها پر بود که ما کمترین احساس تنهایی رو داشتیم و زمان بچه ها با بازی کردن با هم پر می شد. من در طول این سالها نه تنها کارِ خونه انجام دادم بلکه دوره های رانندگی‌، خیاطی و آرایشگری رو گذروندم و در حد خانواده خودکفا شدم. هیچ وقت از لطف و یاری خدا ناامید نشید و از سرزنش های اطرافیان ترس به دلتون راه ندید، خصوصا الان که رهبر عزیزمون فرمان جهاد دادن. انشاءالله خدا این توفیق رو به همه مون بده که حرف رهبر عزیزمون رو زمین نذاریم. فرزندآوری رو به خودتون سخت نگیرید و به مشکلاتش با خوش بینی نگاه کنید. چون هرکاری که سختی بیشتری براش بکشید براتون لذت بخش تر میشه. و مشکلات بچه داری به لذت داشتن خواهر و برادر و حتی تنها نبودن پدر و مادر در آینده بسیار بسیار می ارزه. برای زایمان از انتخاب دکتر خوب غافل نشید چون سلامتی مادر خونه از همه چی واجب تر هست. و مخصوصا در زایمان سزارین مکرر، که پوست چندین بار باز میشه و دوخته میشه اگر دکتر خوبی نداشته باشید ممکنه خیلی به دردسر بیفتید. برای یادگیری شغل و درس و هنر هیچ وقت و هیچ سنی دیر نیست ولی برای فرزندآوری خیلی زود دیر میشود. همونطور که سعی می کنید در فرزندآوری خودتون رو قانع کنید اطرافیانتون رو نیز توجیه کنید و هیچ وقت از اینکه دوباره باردارید و یا به خاطر چندفرزندی از یکسری لذت ها چشم پوشی کردید احساس ضعف نداشته باشید که همین حس برتری و قدرت باعث میشه دیگران کمتر سرزنش تون کنند و یا سرزنش هاشون کمتر روی شما تاثیر بگذاره. شاید من اگر همین حس قدرت و انگیزه قوی که الان دارم رو سر فرزند چهارم می داشتم اینقدر سرزنش نمی شدم. به طوری که الان اگر کسی کمترین حرفی در این راستا بزنه اینقدر دلیل و برهان میارم که از حرفش پشیمون میشه.😂 امیدوارم همه‌تون در این عرصه موفق باشید😊 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۱۶ من متولد ۷۹ هستم و ۵ خواهر و یک برادر دارم. متاسفانه در طی سال های گذشته دو خواهرم رو بر اثر سوانح از دست دادم‌ و پدرم رو هم در سن ۲سالگی از دست دادم. وقتی که ابتدایی بودم از زیادی تعداد فرزندان خانوادم پیش دوستانم ناراحت بودم؛ چرا که اکثر همکلاسی های من تک فرزند بودن یا نهایت دوتا بچه بودن!!!! و من همیشه فکر میکردم که آنها خوشبخت تر هستند!!! اما الان در این برهه از زندگی میفهمم که آنها چقدر تنها هستند. در اواخر ابتدایی به قرائت قرآن علاقه بسیاری داشتم. شروع کردم به ترتیل و تحقیق و ...و بسیار موفق بودم. در سن ۱۶سالگی دارای رتبه استانی در زمینه قرائت تحقیق شدم. و همچنین توفیق پیدا کردم که ۹ جز قرآن حفظ کنم. در سن ۱۷ سالگی با همسرم ازدواج کردم و با پستی و بلندی هایی که داشتیم بعد ۱۰ ماه عروسی کردیم، آن هم بسیاااار ساده و جهاز من فقط لوازم ضروری رو داشت و ساده بود. مدتی بعد از عروسی متوجه شدم‌ که باردار هستم😍خیلی خوشحال بودم اما واکنش اطرافیان اصلا خوب نبود و من رو خیلی ناراحت میکرد. ویار سختی داشتم. حالم بشدت بد بود. تا ماه ۷ هر چند سخت کلاس های حفظ قرآن را ادامه دادم💚و در همین حین درسم راهم می‌خواندم. سال آخر دبیرستان بودم. بالاخره در ماه آذر سال ۹۷، دختر زیبای من فاطمه خانوم😍 با زایمان طبیعی دنیا اومد. یه هفته بعد از زایمانم امتحانات ترم من شروع شد و من هم درس میخواندم و هم نی نی داری میکردم☺️ اما متاسفانه دخترم خیلی بی قرار بود و تا ۹ ماه کولیک داشت و این تجربه تلخی برای من و همسرم شد. وقتی دختر ۴ ماهه بود. چند جلسه کلاس خیاطی رفتم و کم کم خودم تمرین کردم و خیاطیم بسیار خوب شد و مشتری هم داشتم‌ الحمدلله. در دارالقرآن هم در همین حین تدریس داشتم💚 گذشت و همسرم تصمیم گرفت به شهر پدری خود برگردد و آنجا کاری راه بیندازد. که این موضوع شد نقطه اختلافات ما. بالاخره راضی شدم و در ۳ سال و نیمی دخترم ما به شهر پدری همسرم رفتیم و در یک روستا ساکن شدیم. از دو سالگی دخترم در صدد راضی کردن همسرم برای آوردن فرزند بعدی بودم به دلایل متعدد، اما همسرم راضی نمیشدند تا اینکه امسال قبل عید آقا امام رضا علیه السلام ما را طلبیدند و ما راهی حرم آقا 💚شدیم. من در حرم توسل کردم به آقا و از او خواستم خودشان همسر من را راضی کنند و خداروشکر پس از سفر مشهد، همسرم بعد از ۲ سال راضی شدند و الان باردار هستم😍 ان شالله قصد داریم فرزندان بیشتری برای سربازی آقا بیاریم💚 التماس دعا کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزرگ شدی دوست داری چه کاره بشی؟😁😂 این شیرینی تمام شدنی نیست... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۱۷ من استاد دانشگاه هستم، فوق تخصص یک رشته عالی، به خاطر موفقیت های تحصیلی و درسی دیر ازدواج کردم، در سن ۳۴ سالگی، آن هم با اصرار مادرم... دوره فوق تخصصم مصادف شد با عقدم، متاسفانه علی رغم اصرار همسرم قبول نکردم بچه دار بشوم. 😢😢😢 همسرم ولایی و معتقد هستن. اصرار به دوره عقد کوتاه و بچه دار شدن داشتن که متاسفانه به خاطر دوره فوق تخصص قبول نکردم. واقعا اشتباه کردم نمی فهمیدم زمان مثل برق و باد میگذره و جبران ناپذیر هست، بعد از فوق شروع به اقدام کردم که کمی طول کشید و خداوند متعال دختر گلم رو سه سال پیش بهمون هدیه داد... البته واقعا تو محیط کار اذیت شدم همه میگفتن شما باید دو سه سالی کار کنید بعد بچه... وقتی دخترم دو سالش بود در حالی که در سونوگرافی تخمک مناسبی نداشتم، خدای مهربون پسر گلم رو بهمون هدیه داد. ولی چه بارداری ای بود!!! انواع مشکلات رو داشتم و تا یک هفته به زایمان از صبح تا عصر سر کار بودم. خیلی مشکل بود، دیابتی بودم و انسولین زدن یک طرف، دردهای استخوانی و خارش یک طرف، سرزنش اطرافیان یک طرف ولی گذشت و کوچولو به دنیا اومد، فقط یک ماه مرخصی داشتم و از روز اول هم تذکر گرفته ام که مواظب باش😂😂😂 همه همکاران یک فرزند دارند و من عیالوار هستم! در آستانه چهل سالگی بابت سال های از دست رفته حسرت می خورم، بابت فرزندانی که می توانستم داشته باشم. فکر می کردم شرایطم با گذر زمان پایدار می شود ولی متاسفانه این طور نیست و هر زمانی مشکلات خودش را دارد، الان با این حجم از کار و دانشجو و کلاس و بیمار مادر خوبی نیستم😔😔😔 من یک وقتی بیماری داشتم که هشتاد و پنج سالشون بود، استاد تمام روانپزشکی دانشگاه تهران بودن، سال ۱۳۴۰ آمریکا تخصص گرفته بودن، از یک خانواده بسیار سرشناس و ثروتمند. در اوج موفقیت های تحصیلی و شغلی بودن، روزگاری که زنان استاد انگشت شمار بودن ایشون مقالات متعدد داشتن و کلی شاگرد تربیت کرده بودن، ازدواج نکرده بودن و خوب فرزندی هم نداشتن، هر از گاهی فرزندان خواهرانشون از اروپا و آمریکا میومدن و سر میزدن بهشون... ایشون وقتی دیدن من حلقه دارم خیلی ناراحت شدن و گفتن تمام سال های زندگی من در اشتباه گذشت، شبانه روزی تلاش کردم ولی نه همدمی داشتم و نه مادر شدم. گریه کردن و گفتن ای کاش زمان به عقب برگرده و من بتونم عاشق بشم و کلی بچه بیارم. هر دفعه میومد به شدت متاثر این قضیه بود و البته سه سالی هست که خبری ازشون ندارم جالب تر این که وقتی به اساتید جوون و رزیدنت های اون رشته گفتم، به جز دو نفر کسی اسم ایشون رو نشنیده بود!!!! در سن هشتاد و پنج سالگی روی صندلی نشسته بود و با یه خونه سه طبقه سیصد چهارصد متری و کلی املاک پدری و یک پرونده پر از افتخارات شغلی افسوس تعویض پوشک بچه و شیر دادن می‌خورد. دوستان من، موفقیت های تحصیلی با کوشش بیشتر بعد از ازدواج و بچه دار شدن قابل به دست آوردن هست ولی بهترین سال های عمر و سلامتی از دست می روند... جوانترین اسپرم ها و تخمک هایتان را از دست می دهید و به جایش تن به قواعد غلط به زور دیکته شده می دهید واقعا بغض دارم، برای فرزند بعدی حتما مشکلات جسمی متعدد خواهم داشت و حتما از سوی محیط کارم توبیخ می شوم. اما الان واقعا حتی اگه تمام جایگاهی رو که دارم از دست بدم، می‌خوام برای بارداری اقدام کنم و به اون دو تا فسقلی برسم. روی مرز ایستادم و ممکنه دیگه فرصتی نداشته باشم. مادران هیئت علمی دانشگاه از حقوق طبیعی یک مادر حتی بعد از زایمان محروم هستند... بویژه از یک زن پزشک پذیرفته نیست که باردار بشود، دوست صمیمی من در چهل سالگی برای دومین بار، باردار شده و انواع توهین ها را در یکی از بهترین دانشگاه ها دریافت کرده که شما ما رو معطل گذاشتی، حالا کی رو بیاریم که یکی دو ماه شما رو پوشش بده تا برگردی!!! دوستانی دارم که تنها ١٠ روز مرخصی زایمان رفته اند بعد از سزارین راستی مادر من فرهنگی هستن و پنج فرزند دارن، ایشون همیشه میگن تنها کاری که تو زندگی ازش پشیمون نیستم بچه دار شدن و بزرگ کردن اون ها بوده.. و تنها کاری که ازش پشیمون هستن اینه که چرا به حرف آشنایان و فامیل گوش دادن و قرص ضدبارداری رو بعد از پنج تا بچه خوردن، میگن میتونستم ده تا بچه داشته باشم😍😍😍 دوستان عزیز دعایم کنید، ان شاالله خداوند به من و همسرم لیاقت بدهد فرزندان بیشتری داشته باشیم کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
اگر پسر میخواهید.pdf
358.4K
خانم بنده یه دستورالعمل جهت پسر دار شدن دارم که هم خودم انجام دادم هم به چندین نفر دادم که همه پسر دار شدم خودمم بارعایت دستورالعمل هفت ماهه پسرحامله ام براتون میفرستم ممنونم داخل گروه به اشتراک بزارید ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سوال ۳۰۴ سلام عذر سوالی داشتم خدمتتان 43ساله هستم یک دختر 16ساله و یک پسر 5ساله دارم قصد بارداری دارم ولی.... اسفندماه عمل هیستروسکوپی انجام دادم جواب آزمایش اش اینه دکتر گفتن باید رحمت را دربیاریم ولی من گفتم بچه میخام دارو دادن برای یک دوره ی سه ماهه اسم دار دوفامد 10هستش چی کار باید بکنم؟ اگر دیر عمل کنم میترسم مشکل ساز بشه چیکار کنم؟ ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سوال ۳۰۵ سلام بانوجان.ازتون خواهش میکنم سوال منم توکانال تون بزارید. من ی پسر6ماهه دارم تو3ماهگی ختنه کردیم همونجا ک بردیم دکترسرشناسی بودن دستیارشون ی اصطلاح پزشکی ب کاربردن یعنی تا7سالگی فرزندتون ختنه نمیشه ولی وقتی دکتردیدن گفتن ن مشکلی نیست وختنه کردن ولی الان ک 3ماه میگذره آلت پسرم تورفتگیی داره یعنی سرآلت اصلادیده نمیشه بجزمواقعی ک ادرارمیکنه میخواستم ببینم خانماکسی فرزندش اینطوربوده؟؟خدای نکرده مشکلی برای زندگی آیندش نیست؟؟؟ ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سوال ۳۰۶ سلام وقت بخیر من28سالمه و همسرم34سال داره ما دوبار اقدام به بارداری کردیم و هر دو بار با موفقیت انجام شد یعنی دقیقا اون ماهی که بچه خواستیم من باردار شدم ولی هردوبار قلب تشکیل نشد و در هفته هفتم سقط شدن اولی از خونه سقط شد و بعد از چهار ماه اقدام کردم دومی باردار شدم ولی به دلیل آمپول پروژسترون دیر سقط شد مجبور شدم کورتاژ کنم هر دوبار قبل بارداری آزمایش و سونو انجام دادم خوب بودم و دکتر گفت اقدام کن البته همسرم اسپرمش ضعیف بود و قبل از بارداری اول، مداوا شد و بعد اقدام به بارداری کردیم الان از شما خواهش میکنم راهنماییم کنید چیکار کنم کی اقدام بارداری کنم چ آزمایشی من و همسرم انجام بدیم آیا لازمه آزمایش ژنتیک انجام بدیم؟ممنونم ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
برای بارداری خوردن سیاه دونه و عسل ناشتا ۱ق خوردن عرق رازیانه هر شب چرب کردن تخمدان و زیرشکم با سیاهدانه برای گرمی و باروری فک میکنم خوب باشه بازم با دکتر طب سنتی مشورت شود،بسته به طبع و مزاجتون موارد رو مصرف کنین بهتره برای اعصاب هم عرقیحات و درمان طب سنتی هست دیدن تلویزیون تو خونه بچه ها باید تایم مشخص تلویزیون ببینند ،اگر تایم ۲ ساعته میخواهند امروز بیشتر تلویزیون بببینید باید از سهم زمان فردا کم کنید . اول سرچ بعد سوال ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ @farzandbano
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
سوال ۲۳۹ سلام. ببخشید دکتر زنان خوب برا بارداری سراغ دارید... بنده ۵ سال ازدواج کردیم باردار نشدم
جواب سوال ۲۳۹ من لکه بینی داشتم اوایل تو شش هفته حدودا دکتر بهم شیاف دادن برای تشکیل قلبم زود نرین بزارین ۱۰ هفته بشه بعد برین من خودم لک بینی داشتم ۶هفته رفتم سونو فقط ساک بارداری و کیسه زرده بود،گفتن تکرار سونو ۲هفته بعد،حتی گفتم دیرتر برم؟! اگه اشتباه نکنم گفت فایده ای نداره دیرتر، اما من گذاشتم ۴هفته بعد رفتم چون طب میگه بعضی بچه تا ده هفته قلبشون تشکیل میشه ،الکی زود نرین که استرس نگیرین، گذاشتم ده هفته تمام شد رفتم که تاره سونو سنشو زد ۸ هفته و ۶روز تو اون مدت هم به و دمنوش جوشونده به و سویق گندم و جو با شیر صبح ها، مویز ۲۱تا صبح ، فالوده سیب و عسل سعی میکردم بخورم البته قرص خون هم گفتن خوبه،من امتحان نکردم ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سلام در مورد خوراک قبل بارداری که عزیران پرسیده بودند باید بگم بهتره با یه متخصص طب سنتی /اسلامی حاذق شروع کنن و اول ببینن طبع و مزاجشون چیه ،ایا غلبه هم دارن یا خیر بعد با توجه به طبع و مزاجشون موارد رو رعایت کنن وگرنه چه بسا ضرر هم شاید خدانکرده بزنه... اما در کل، کتاب ریحانه بهشتی و کتاب فرزند سالم و صالح میخواهم و کتاب سرچشمه تربیت در مورد قبل بارداری که چه چیزهایی حذف بشه و چه خوراکی هایی مصرف بشه توضیح داده، من راضی بودم امیدوارم به کارتون بیاد چون بالاخره این امر مطالعه میخواد و مطالب اینجا نمیتونم همشو بگم ،پیشنهاد میکنم،وقت بزاربن و بخونید کتاب هارو ... اما چند مورد که الان یادمه میگم شما با دکتر طب سنتی و با مزاجتان بسنجید ؛ قبل بارداری زن و مرد قاووت(مثلا قوتو کرمان) و صبح ناشتا چند قاشق سویق بخورند این دو خوراک توصیه شده برای بدن انسان و اقدام به بارداری بسیار مناسبه فک میکنم اگه رحم سرد باشه ناشتا ۱ ق مخلوط ۱به۳ سیاهدونه و عسل عالیه و روغن مالی زیر شکم با روغن سیاهدانه کاسنی دمنوش رازیانه برای خانم ها باعسل مخلوط باشه بهتره معمولا ،تحقیق کنید و هرچیزی به اندازه مصرف کنید خوردن به /گلابی توسط والدین خواندن ایه نور و ۱۰تا۱۲سوره نوح و دعای فرزند امام سجاد و دعای فرزند امام صادق علیه السلام بسیار کوتاه است و سعی کنید معنی اش را بفهمید ۷۰سبحان الله+۱۰استغفار+۹سبحان الله+۱ استغفار. صبح و شب دعای فرزند یک خطی برای قنوت و سجده چله گرفتن قبل اقدام چله معنوی و روحی و پاکسازی جسمی نخوردن اب همراه یا بعد غذا و... عدم مصرف فست فود و غذای ناسالم و کنسروی و گوشت گاو و روغن بازاری و... مصرف نمک دریا و روغن سالم مثل روغن زیتون و شحم گاو و زرد و... گرم نگه داشتن کمروپهلو مثلا استفاده از کمربند پشم شتر موارد خوراکی هم حتی به عنوان پاکسازی جسمی و روحی توی چله مداوم انجام بدین خانوم عزیز با بچه ت مثل بچه همسایه رفتار کن 👇 صبوری بیشتر ،ادبیات زیبا،احترام مدتی تربیت به روش بچه همسایه رو تمرین کنید. @menoeslami ╰اینم لینک کانال خانومای اشپز که خانوما همه باید بیان👇 ‍‌‌https://eitaa.com/joinchat/3691053134Ce3fbadb31a
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
سوال ۱۲۳ ۴ اسفند سلام خسته نباشید لطفاسوال من بزارید توکانال من باردارم قندخونم رفته بالاچی خوبه ب
جواب سوال ۱۲۳ سلام من از اوایل بارداری قندم لب مرز بود چربی حیوانی خرما عسل قندیجات و... کم کردم و صبح ها ترجیحا ناشتا ۲ق غ سویق دیابت تو شیر حل میکردم میخوردم از محصولات طبیعی گرفتم خود فروشنده گفت مشکلی نداره منم برداشتم الان بعد مدتی امده پایینتر خداراشکر نگران نباشید ،توکل به خدا عزیزان اگه حال دارین برای سلامتی وظهور اقا و سلامت دنیاامدن همه کوچولوها و شادی دل خانواده ها یه صلوات بفرستید 😊 ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای حسود😂 کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🟤🌼🟢🌸🔴🌺🟣❅┅┅┄                @khandehpak
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
سوال ۳۰۵ سلام بانوجان.ازتون خواهش میکنم سوال منم توکانال تون بزارید. من ی پسر6ماهه دارم تو3ماهگی خ
جواب سوال ۳۰۵ باسلام خانمی گفتن که سرآلت پسرشون بعدازختنه تورفتگی داره وفقط موقع ادرار میاد بیرون خواستم بگم نگران نباشن بنده هم پسرمو وقتی که ۶روزش بود ختنه کردیم پسرمنم همینجوری بود تقریبا یکسال اینجوری بود به دکتری که ختنه کرده بودم اطلاع دادم گفتن بیارید بچه روتاببینم منم فرصت نشد ببرمش بعد دیگه کامل خوب شد ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
قسمتی از صوت استاد نیلچی زاده: توی مراقبت های معنوی، سه تا فرمول رو برای عاقبت به خیر شدن بچه ها میخوام عرض بکنم، که بچه ی شما هر سنی که هست، هر جنسیتی که داره، و هر مشکلی که داره، جسمی، روحی، اخلاقی، با این سه تا روش شما اون امدادهای غیبی رو در بالاترین حد میتونید داشته باشید. البته، تلاش شما باید سر جای خودش باشه. اینجوری نیست که ما بخوایم با همین ها مشکل رو حل کنیم. این مهارت های معنویه. مهارت های رفتاری هم سر جاشه. اولین چیزی رو که میخوام دوستان خیلی بهش مراقبت کنند بخصوص اگر بچه هایی رو دارید که شرایطشون حاد شده، یا برای شما حاد شده یا واقعا حاده و احساس درماندگی میکنید در مورد شرایط بچتون، گفتم سنش اصلا مهم نیست در چه سنیه، توی این ویژگی، تلاوت روزی پنج بار سوره ی انسان، سوره انسان دو تا اسم دیگه هم داره، هل اتی، دهر، یه صفحه ی قرآنه یکی از حضار: چله بگیریم؟ استاد: نه، یه باغبون تا کی به درختای میوه اش آب میده؟ تا وقتی که میخواد این درختا میوه بدن، قطعش نکنید. در مورد شرایط بحرانیِ عجیب غریب، بعد از یک سال اثرشو نشون میده، چون شما دقیقا مثل یک باغبان باید رفتار بکنید، و قربه الی الله، ثواب این سوره ها رو هم هدیه کنید به امام زمان، و بخواید که در حقیقت خود حضرت عنایت بکنند، نور قرآن با نور حضرت ترکیب بشه و اون شریک القرآنی حضرت نشون بده. سوره ی هل اتی، معجزه های عجیبی ازش خواهید دید. در اصلاح بچه هایی که تا آخر خطِ انحراف رفته اند. یعنی اصلا دیگه اصلا امیدی بهشون نیست. یکی از حضار: به نیت همه ی بچه ها؟ استاد: از نخاله ترین بچه شروع کنید! به نیت هر بچه پنج تا. اگر شما دو تا دارید، البته سنگ بزرگ نشونه ی نزدنه، از روز اول نه، همون پنج تا رو بخونید خدا عمر با عزت بهتون بده، شما برای شروعش، پنج تا رو که خوندید، از اون بچه ای که بیشتر میترسید راه غلطی رو بره، به نیت اصلاح اون و بعد اینا رو صدقه سر امام زمان [به نیت] بقیه بچه ها، ولی اولویت من اینه. شما ببینید وقتی که میخواید برای بچه ها سلامتی رو فراهم بکنید میگید این بچه ام الآن آنفولانزای سنگین گرفته، بقیه بچه ها حالشون فعلا خوبه، فعلا میخوام مشکل اینو حل کنم. یکی از حضار: زمان خاصی داره؟ استاد: نه، هر ۲۴ ساعت پنج بار. اگر بعد هر نمازتون بذارید که، سیستمش در میاد، و الا مثلا یک زمان[هم همشو با هم] میتونید بخونید. اولش به نظرتون خیلی سخت میاد، خیلی هم طولانی میاد، شیطون این کارو خواهد کرد. وقتی که یه مدت میخونید میگید وا، من چرا انقدر برام سخت بود؟ خدایی چقدر خوندن این سوره آسونه، اصلا زمان نمیبره! اینو بدونید که برای شما فوق العاده آسون خواهد شد. یکی از حضار: چله بگیریم استاد؟ استاد: از چله شروع کنید به چلچله برسید! مثل واگن های های به هم متصلِ یک قطار. تداوم داشته باشه. عین نماز. شما نمازو چله نمیگیرید نمازو همیشگی میخونید، تلاوت سوره ی دهر رو مراقبه ی دائمی داشته باشید. اما دومین فرمول، دعای بیست و پنجمِ صحیفه ی سجادیه. دعای بیست و پنجمِ صحیفه ی سجادیه یک چیزه فوق العاده و خاصیه. چرا؟ چون شما به لحن و لهجه و کلام عزیزی از عزیزان خدا، دارید خدا رو صدا میکنید، که در ملکوت کدِ رهگیری داره. یعنی یک کد محرمانه است اصلا دعای ماثوره معنیش اینه. یعنی دعایی که شما اگر از این برندِ خاص استفاده کنید همه ی تخفیفای الهی رو دریافت میکنید. اینکه به ما گفتند دعاهای خاص اهل بیت رو بخونید چون اون دعاها در مُلک و ملکوت شناخته شده است، چطور برای گوشیتون شما رمز میذارید، اگر حروف بزرگ زده باشید، حروف کوچیک بزنید نمیخونه، [حروف] کوچیک زده باشید، بزرگ بزنید نمیخونه، فارسی زده باشید انگلیسی بزنید نمیخونه. باید با همون شیوه ی اصلی[بزنید] دعای اهل بیت همین ویژگی رو داره. میگه ببین اولش این دعا رو بخون بعد اینو بخون بعد اینو با همین ویژگی ها. این دعا با این ویژگی های خاص، یک پک فرهنگیه، که تو آسمان قبل از اینکه دعای شما بخواد شنیده بشه همه ی ملائکه انگار چی میگن؟ میگن صدای امام سجاد داره میاد. کُده، کدِ امام سجاده، شما از برندِ امام سجاد دارید استفاده میکنید. اینو به اضافه بکنید با این خصوصیت که کسی که مراقبت میکنه به دعاهای خاص اهل بیت، یه اتفاق عجیب دیگه رو دل و فکرش میفته، اونم اینه که دعا خاصیت تربیتی داره، یعنی وقتی که منِ مادر، منِ پدر دعای امام سجاد رو برای فرزندانشون میخونم، انگار من دل و فکر و همه ی وجودمو مثل یک گِلِ هستی خودم دادم تو دست آقا میگم آقا گلِ منو ورز بدید مدلِ دلِ خودتون بشه. یعنی من فکرم مدلِ فکر امام سجاد شه، دلم، دلِ امام سجاد شه، حرف زدنم، رفتارم، مدلِ حضرت شه. من در حقیقت خودمو سپردم به آقا میگم آقا شما این گلِ وجودِ منو ورز بدین. و به خاطر همینم شما حالِت خیلی عوض خواهد شد. یعنی وقتی اگه دارید دعا رو میخونید، زیرچشمی معنیاشو از زیر چشمت عبور بده.
هدایت شده از هجرت
در مراسم دیروز، همایش ، اولین جایزه ملی جمعیت (سکه طلا و لوح و...) تقدیم شد به یک ❤️ یک خانواده یزدی آقا، با وجود مدرک دانشگاهی و امکان کار دولتی، اشتغال آزاد به صورت تولیدی و کارآفرینی رو انتخاب کرده بودن. مادر خانه دار اما فعال فرهنگی و مشغول هیئت و... فرزندان محصل اعضای کمیته داوری گویا باهاشون تماس گرفته بودند؛ فرزندان بسیار مؤدب و فهمیده. این خانواده، ۹ فرزندی بود 😍☺️ در طی ۱۸ سال زندگی مشترک (تا جایی که شنیدم و یادمه) یک خانواده یزدی سخت کوش، بی ادعا و صدالبته گمنام. در ایران عزیز خانواده های ۹ و ۸ و ۷ و... فرزندی کم نیستند، ولی خب، تصمیم ستاد گویا بر انتخاب «یک» خانواده به عنوان برگزیده بود (البته تنها ملاک انتخاب، تعداد فرزند نبود! سن ازدواج زوجین، نوع ظهور و بروز اجتماعی، موفقیت های فردی و خانوادگی، کارآفرینی، حسن سابقه و شهرت به نیکی و...). بهرحال، دلچسب بود که اولین جایزه ملی جمعیت، به یک خانواده اهدا شد. خانواده است که بار اصلی این مسئله رو به دوش میکشه. و البته که اول نفع این انتخاب، به خودش میرسه 🔁💪 ما و چند خانواده چندفرزندی دیگر هم در تالار حضور داشتیم. درواقع رئیس جمهور تأکید کرده بودن که مراسم نباید خشک و خالی، با تعدادی از مسئولین برگزار بشه؛ باید خانواده ها با فرزندان شون حضور پیدا کنن ☺️ ولی گویا مشکلی پیش اومد و ساعتی قبل از شروع مراسم، گفته شد که نمیتونن بیان. عملکرد چندتن از مسئولینی که امروز حاضر بودند رو مدتی از نزدیک رصد کردم (از جمله اداره جمعیت وزارت بهداشت) انصاف بخوام داشته باشم و بی تقوایی نکنم، کار داره دلسوزانه و دغدغه مندانه انجام میشه. هرچند که تا رسیدن به مقصد و حد مطلوب و جبران مافات و اصلاح نادرست ها و خطاها، راه بسیااار است.... و نیز این مسئله، ذو ابعاد و پیچیده و عمیق... در این مسیرِ پر مانع و سخت بازده، نشر حرف خلاف واقع، تنفرپراکنی و قضاوت نادرست و بی تقوا نسبت به عملکرد نهادهای مختلف، اظهارنظر راجع به نادانسته ها و ناامیدسازی مردم از کلّهم جمیعاً مسئولین و روندها، بسیار ناپسند و حقیر، و حتماً گناهی نابخشودنی است.... @hejrat_kon