eitaa logo
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
17.7هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
66 فایل
مدیر @Yaasnabi تبادل نداریم اگر کانالو دوست دارید یه فاتحه برای مادر 🖤بنده بفرستید تا اطلاع ثانوی تبلیغ شخصی نداریم به آیدی بالا پیام ندید لطفا
مشاهده در ایتا
دانلود
۲۳۵ پیش از هر چیز مراتب سپاس و تشکر خودم رو خدمت تمام دوستانی که در ایجاد و ساماندهی و تداوم کانال "دو فرزند کافی نیست " نقش داشتند، اعلام می کنم و از خداوند منان اجر دنیا و آخرت و توفیقات روز افزون تمامی دست اندر کاران رو مسئلت دارم و معتقد هستم که این کار جهادی شما به واقع در راستای فرمایش" آتش به اختیار" مقام معظم رهبری امام خامنه ای (مدظله العالی) بوده و انشالله اثر گذار و پربرکت باشد 🌺 بنده در سن ۲۱ سالگی و ترم آخر دانشگاه ازدواج کردم و الحمدالله تنها ملاک من در انتخاب همسر تقوا و ایمان همسرم بوده که در طی این ۱۳ سال همواره نتیجه این معیار و ملاک انتخاب همسر رو در ریز و درشت زندگیم با تمام وجود حس کردم و شاهدم که مردی که با ایمان و با تقوا باشد در تمام شئونات همواره رضای خداوند و خرسندی اهل بیت رو مد نظر قرار می دهد از جمله احترام و حق و حقوق همسر و خانواده همسر و تربیت اولاد و...🌺 ازدواج ما ازدواجی خیلی خیلی آسان و سراسر عشق و محبت و مودت و با زیارت و پابوسی اربابمان آقا اباعبدالله حسین (ع) و قمر بنی هاشم( س) و پدر بزرگوارشان امیرالمومنین علی علیه السلام آغاز شد. متاسفانه پیرو جو موجود در دانشگاه و تاثیر کلاسهای تنطیم خانواده و بر خلاف علاقه ای که هم خودم و هم همسرم به بچه داشتیم سال اول بعد ازدواجمون رو با مصرف قرصهای ضد بارداری از فرزندآوری امتناع کردیم و کاش و ای کاش مجرایی آگاه کننده ما رو از این کار باز می داشت ...😞😞 بعد از یکسال به قول حضرت آقا بعد از این ناشکری خداوند جواب سختی به ما داد و همسرم که باید در شغلی که عاشقانه انتخاب کرده بود، استخدام می شد ولی به دلایلی نزدیک به یازده ماه حقوقش قطع شد و شرایط مادی مان نامساعد شد که الحمدالله با توکل و توسل و تقوایی که در همسرم بود حتی در اون شرایط محتاج و نیازمند دیگران نشدیم و بدتر از ان سقط شدن فرزند اولمان بود که شرایط روحی و روانی سختی رو با خودش برای من به همراه داشت که در کنار بیکاری و بلاتکلیفی شغلی همسرم شرایط خیلی سختی رو برامون بوجود آورده بود 😞😞 تا اینکه در شب قدری که خیلی دل شکسته بودم بعد از توبه واقعی از خداوند برای همسر مهربانم گشایش در امورات و فرزندی رو طلب کردم که الحمدالله خداوند کمتر از یکماه دعایمان رو مستجاب کرد و با پا قدم پرخیر و برکت و رحمت دخترم گره از مشکلاتمان باز شد و همان روزی که متوجه بارداری ام شدم خبر خوش استخدام همسرم با همان شرایطی که همیشه آرزو داشت؛ نیز برایمان رسید. و فرزند اولمان بعد سه سال از ازدواجمان به دنیا آمد. اشتباه دوم من فاصله پنج ساله فرزند اول و دوم بود که شاید هنوز ادامه همان تفکرات منفی جا کرده در ذهنمان بود و فکر می کردیم که هر چه فاصله ی بچه ها بیشتر باشه به نفع بچه هاست و ما هم می تونیم برنامه ریزی دقیق تری برا خرج و مخارج و تربیت بچه داشته باشیم، غافل از اینکه تنها تربیت بچه ها در کنار خواهر و برادرهایی با فاصله سنی کم تکامل پیدا می کنه، که بعد از تولد دختر دومم متوجه این موضوع شدیم و دختر اولم که در کنار تمام شیرینی هایش با لجبازی هایی که داشت همواره ما رو نگران فرزندآوری می کرد با ورود خواهرش گویا دستخوش تحول بزرگی شد که در سن پنج سالگی دست راست من شد و هنوز که هنوز است پا به پای من در امورات منزل همراهی می کند و از طرفی با ورود دومین گل زندگیمان همواره گشایش هر چه بیشتر زندگی و لطف و رحمت خداوند در امورات مادی و معنویمان را شاهد بودیم و تازه راحتی تربیت فرزند بعد از توکل بر خدا که چقدر شیرین و سهل و آسان می نمود رو تجربه کردیم. بعد از تجربه فرزند دوم و راحت تر بودن بزرگ کردن بچه دوم و از همه مهمتر پیرو دستور جهاد حضرت آقا به فرزند آوری در دوسالگی دخترم، خداوند باز ما رو شامل عنایات و لطف بی پایان خودش قرار داد و در روز ولادت امام علی ابن موسی الرضا ع و در پی عهدی که در حرم آقا بسته بودیم، مژده گل پسری شد عیدانه سوم ما🌺 و اکنون که خداوند به این بنده حقیر سراپا تقصیر توفیق مادری سه فرزند رو داده به همه ی دوستان عرض می کنم که شیرین تر از فرزندآوری و تربیت فرزند در این دنیا لذتی حقیقی و خدایی برای یک زن وجود ندارد. پس ذره ای ترس از فرزندآوری به خودتون راه ندین ما مادران مسلمان الگویی بی همتا چون بی بی دو عالم خانم فاطمه زهرا س رو داریم که حضرت با فاصله هایی کم فرزندانی رو به دنیا آوردند و شیرینی لذتی که حضرت در مورد فرزندانش چشیده بودن رو در حدیث شریف کسا که قصه شبانه فرزندانم است می توان دریافت به امید انکه همه زوجهای مومن و انقلابی ما هر چه زودتر لذت فرزندآوری رو بچشند و انشالله بتوانیم با فرزندانی سالم و صالح تمدن نوین اسلامی رو در ایران عزیز و سراسر جهان به عرصه ظهور و بروز برسانیم کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرحله ی جدید واسش باز شد😁 کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄                        @khandehpak
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۲۳۴ ۲۳ سالم بود که ازدواج کردم همسرم دبیر اموزش و پرورشه یه مرد بسیار صبور و باشخصیت از لحاظ مادی هیچ چیزی کم نداشتم ده ماه بعد از ازدواجم دچار یه مشکل شدم و رفتم بیمارستان... بعد با همسرم تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم، به لطف خدا باردار شدم... دو هفته مونده به زایمانم، متوجه شدم قلب کوچولوی دخترم دیگه نمیزنه اون روز تلخترین روز زندگیم بود روزی که همسرم رفت و سیسمونی رو جمع کرد😭😔 چهل روز بعد عازم حج شدم و دقیقا روز چهلم دخترم پشت پنجره های مشبک دیوار بقیع به مادرمون زهرا گفتم اینبار بیشتر حست میکنم، مثل خودت جنینم از دست رفت... بمیرم که چقد سختی کشیدی مادر😭 حدود یکسال بعد دوباره به لطف خدا باردار شدم و بعد از دو ماه مجبور شدم در بیمارستان سقط کنم... وقتی برای سومین بارداریم ،صدای قلب جنینم رو شنیدم خدا رو شکر کردم و راهی خونه شدم. اما در کمال ناباوری و بنا بر حکمت و مصلحت خدای خوبم قلب این جنینم ایستاد و مجبور شدم برم بیمارستان... و دوباره من به نقطه سر خط برگشتم😔 دکترها نمیدونستن چرا این اتفاق میفته و من دیگه به هیچ جایی برای درمان مراجعه نکردم... بعد از مدتها پدرم راهی کربلا شد و متوسل شد به باب الحوائج ابالفضل العباس علیه السلام دو ماه بعد دخترم رو باردار شدم روزای بسیاااااااار سختی رو گذروندم و به قول اهل دل ها، دکتر عباس کار خودش رو کرد. دخترم توی یه روز زیبای تابستون به آغوش من و به زندگی ما گرمی زیادی بخشید. دو سال و نیم بعد تصمیم گرفتم برم خدمت اقا ابالفضل و ارباب دو عالم برای عرض ارادت و عرض تشکر رفتم و در مقابلشون زانو زدم رفتم ‌نجف،دلم برای غربت مولا میسوخت😔 وقتی برگشتم به اصرار من دوباره باردار شدم. شیعه نباید غریب می موند رهبرم امر کرده بود و من با اینکه بارداری بسیاااااار بدی داشتم دلم نمیخواست فردای قیامت شرمنده ی مولا بشم دل به دریا زدم و فرزند دومم به دنیا اومد خدا رو هزار بار شکر میکنم که تمام اون سختی ها رو پشت سرگذاشتم ناامید نشید بعد از هر سختی، آسانی است (ان مع العسر یسری) تا اقا ابالفضل و دارید غم نداشته باشید عزیزان، مولا هنوز بعد از هزاران سال غریب و تنهاست و رسالت ما تربیت نسل شیعه ست... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۲۳۳ من یه مادر ۳۷ ساله هستم و سه فرزند دارم. فکر میکردم دیگه نمی تونم فرزند بیارم به خاطر سنم... ولی با خوندن مطالب مفید دوستان متوجه شدم که اینطور نیست. به امید خدا میخوام ظرف ۲ سال آینده یه فرزند دیگه ام داشته باشم. خدمت اون عزیزی که میخواستن از شرایط خانومها با فرزندان زیاد بدونن بگم که من کاملا دست تنها هستم از خانواده ام دورم ولی واقعا مدد خداوند رو تو لحظه لحظه زندگی دیدم و البته که سختی هست، ضعف بدن، بی خوابی، خستگی ولی وقتی صدای خنده های بچه هام که وقتی ۵ دقیقه دراز کشیدم که ریکاوری بشم و اونام از فرصت استفاده میکنن و از سر و کولم میرن بالا و منم مجبور میشم قلقلکشون بدم تا برن، تبدیل به قهقه های کوکانه میشه تمام خستگیا از بین میره... وقتی حواسم نیست و فسقلیا محبتشون گل میکنه و میان یه بوس میکنن و فرار میکنن انگار دنیا رو بهم میدن یا اون موقع ها که دختر ۷ سال ونیمم صبح زودتر از همه از خواب پا میشه و سعی میکنه برادر و خواهر کوچولوش رو آروم نگه داره که من بخوابم، منم زیر چشمی میبینم که میره تو آشپزخونه و کاملا ادای من رو درمیاره و مثل یه مامان تمام عیار رفتار میکنه اون لحظه رو با هیچی نمیشه عوض کرد... ما هم مثل همه وضع مالی آنچنانی نداریم همسرم یه کارمند ساده هستن ولی خدا رو شکر خودش می رسونه من هم تا جایی که بتونم صرفه جویی میکنم و سعی میکنم همه چی رو برنامه باشه ... حالا لباس مارک ‌نمیخرم برا بچه ها لباسای ارزون و ساده میگیرم اونام شکر خدا جوری بار اومدن به این چیزا توجه ندارن فقط دنبال بازی هستن... نکته مهم و آخر اینکه دختر اولم تا سه سالگی تنها بود و کاملا وابسته و بچه ایی که زیاد گریه میکرد و غُر میزد با اومدن داداشش یه دفعه تبدیل شد به یه دختر مستقل... پسرمم با اومدن خواهر کوچولوش زود مستقل شد و نکته جالب این که اون دوتا بچه هام تا دوسالگی خودم غذا میدادم و کاراشون رو میکردم ولی فرزند سومم در کمال تعجب از یکسالگی خودش غذا میخوره و خودش تو لیوان آب میخوره، حتما هم باید لیوان شیشه ایی باشه😅 الان که ۱۵ ماهه است خیلی مستقله خیلی و این به خاطر وجود خواهر و برادر بزرگترشه ... خلاصه که شادی فضای خونه به سختیای که میکشیم می ارزه... والبته و صد البته خداوند خلف وعده نمیکنه و واقعا روزی هر بچه با خودش میاد... از خدا میخوام خدا به همه منتظرای فرزند، فرزند صالح عطا کنه و کمک کنه ما هم بتونیم بندگان خوبی براش تربیت کنیم که سرباز امام زمان باشن انشالله 🌺 کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۲۳۴ ۲۳ سالم بود که ازدواج کردم همسرم دبیر اموزش و پرورشه یه مرد بسیار صبور و باشخصیت از لحاظ مادی هیچ چیزی کم نداشتم ده ماه بعد از ازدواجم دچار یه مشکل شدم و رفتم بیمارستان... بعد با همسرم تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم، به لطف خدا باردار شدم... دو هفته مونده به زایمانم، متوجه شدم قلب کوچولوی دخترم دیگه نمیزنه اون روز تلخترین روز زندگیم بود روزی که همسرم رفت و سیسمونی رو جمع کرد😭😔 چهل روز بعد عازم حج شدم و دقیقا روز چهلم دخترم پشت پنجره های مشبک دیوار بقیع به مادرمون زهرا گفتم اینبار بیشتر حست میکنم، مثل خودت جنینم از دست رفت... بمیرم که چقد سختی کشیدی مادر😭 حدود یکسال بعد دوباره به لطف خدا باردار شدم و بعد از دو ماه مجبور شدم در بیمارستان سقط کنم... وقتی برای سومین بارداریم ،صدای قلب جنینم رو شنیدم خدا رو شکر کردم و راهی خونه شدم. اما در کمال ناباوری و بنا بر حکمت و مصلحت خدای خوبم قلب این جنینم ایستاد و مجبور شدم برم بیمارستان... و دوباره من به نقطه سر خط برگشتم😔 دکترها نمیدونستن چرا این اتفاق میفته و من دیگه به هیچ جایی برای درمان مراجعه نکردم... بعد از مدتها پدرم راهی کربلا شد و متوسل شد به باب الحوائج ابالفضل العباس علیه السلام دو ماه بعد دخترم رو باردار شدم روزای بسیاااااااار سختی رو گذروندم و به قول اهل دل ها، دکتر عباس کار خودش رو کرد. دخترم توی یه روز زیبای تابستون به آغوش من و به زندگی ما گرمی زیادی بخشید. دو سال و نیم بعد تصمیم گرفتم برم خدمت اقا ابالفضل و ارباب دو عالم برای عرض ارادت و عرض تشکر رفتم و در مقابلشون زانو زدم رفتم ‌نجف،دلم برای غربت مولا میسوخت😔 وقتی برگشتم به اصرار من دوباره باردار شدم. شیعه نباید غریب می موند رهبرم امر کرده بود و من با اینکه بارداری بسیاااااار بدی داشتم دلم نمیخواست فردای قیامت شرمنده ی مولا بشم دل به دریا زدم و فرزند دومم به دنیا اومد خدا رو هزار بار شکر میکنم که تمام اون سختی ها رو پشت سرگذاشتم ناامید نشید بعد از هر سختی، آسانی است (ان مع العسر یسری) تا اقا ابالفضل و دارید غم نداشته باشید عزیزان، مولا هنوز بعد از هزاران سال غریب و تنهاست و رسالت ما تربیت نسل شیعه ست... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کودک خردسالی که تازه حرف میزنه قرآن رومیخونه جل الخالق😳 سبحان الله چطور میشه اخه؟ کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄                        @khandehpak
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۲۳۲ حدود ۱۷ ساله که ازدواج کردم و عاشق فرزند بودم. خیلی دکتر رفتم شهرهای مختلف با هزینه های گزاف و حتی ای یو ای و ای یو اف چند بار ولی خدا نخواست و شاید لیاقتشو نداشتم... شوهرم از سالهای اول راضی بود به فرزند خوانده ولی من قبول نمیکردم به خاطر حرف دیگران و اینکه دوست دارم بچه خودمو بزرگ کنم. دو سال پیش با کمک مشاور مذهبی و تشویق همسرم راضی شدم و پسری رو به فرزندی پذیرفتیم. برای فرزند خوانده، به بهزیستی تقاضا دادیم و بعد از بازدید از منزل و عکس گرفتن و فرم پر کردن رفتیم تو لیست انتظار... که بالاخره به لطف خدا روز موعود رسید. بعد از دیدن گل پسرمون دنبال کارای اداری رفتیم. پزشک قانونی، آزمایشگاه، دادگاه، بهزیستی، و در آخر مشاوره که چند جلسه طول میکشه. در کل حدود ۲۰ روز طول کشید ولی باید کمر همت رو بست و اگر واقعا عشق و علاقه و توکل به خدا وجود داشته باشه هیچ سختی نداره... البته باید شرایط هم داشته باشیم تاییدیه پزشکی و سن هم باید بالای ۴۰ سال نباشه و مالی داشته باشیم که به نامش بزنیم که اونم رئیس دادگاه از خودمون سوال کرد که چقدر میزنیم. که البته فقط تعهد میدیم و تو دادگاه ثبت میشه. کارای اداری که تمام شد عزیزمو تحویل گرفتیم بدون هیچ احساسی بهش... چند روز که گذشت شاید باورتون نشه طوری مهرش به دلم نشست که به شوهرم گفتم برو دوباره هم تقاضا بده... و دیگه یادم رفت که از کجا اومده.... منی که هر کس بهم میگفت این کارو انجام بده مخالفت میکردم الان تشویق میکنم دوستانی که مشکل منو داشتن از این نعمت الهی بی نصیب نباشن و باور کنن شاید قبلش دغدغه هایی باشه، بعد که فرزند میاد هیچ فکری برات مهم نیست، یعنی وقت فکر کردن نداری☺️ همه هم خوشحال و تشویقت میکنن... باور کنید از پا قدمش زندگیمون زیر و رو شد و کلا رنگ و بوی دیگری به خودش گرفت. روحیه دوتامون خیلی عالی شد. برکت به زندگیمون سرازیر شد و.... و من پشیمان از اینکه چرا زودتر اینکار رو نمی‌کردیم و هیچ فرقی با بچه خودم نداره... مادرم که اصلا راضی نبودن الان همش میگن همه نوه ها یه طرف پسر تو یه طرف... اصلا مهری به دل همه میندازه که باور نکردنیه... اطرافیان هم خیلی دوستش دارن، حتی الانم که پسرم دو ساله هستش و خیلی هم کنجکاو... خیلی دوست دارم خدا فرزند دیگری بهمون بده حتی فرزند خوانده... لطفا برام دعا کنین.... و خوش به سعادت خانومایی که به حرف آقا گوش دادن و دنیا و آخرتشون روشیرین کردند... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۲۳۱ با سلام، در جواب پیام دوستان که گفتن لطفا مادرایی که چندفرزند دارند، تجارب شون رو در موضوعاتی که تقاضا شده، به اشتراک بذارن خواستم عرض کنم: ۴ سال از ازدواجم گذشته و الان ماه پنجم سومین بارداری هستم. الحمدلله راضیم و نعوذبالله از این حرفا که ما نخواستیم و خدا داد نداشتیم. خواستم بجای ورود به جزییات بچه داری یه اصلی رو بگم: خداوند در قرآن می فرمایند: مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ؛ كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق میكنند، همانند بذرى هستند كه هفت خوشه برویاند كه در هر خوشه، یكصد دانه باشد؛ وخداوند آن را براى هر كس بخواهد (و شایستگى داشته باشد) چند برابر میكند؛ و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسیع، و (به همه چیز) داناست. عزیزان، مگه میشه فرزندآوری که جنسش انسانه(اشرف مخلوقات) کمتر از صدقه که جنسش مادیه باشه؟ خدا وعده داده هرکاری در راه خدا برکت و قوتش زیاد میشه. درحالیکه عقل معاش شاید بگه کم میشه😐 اگر مادر توان جسمیش کمه، در راه خدا بده زیاد میشه... من خودم نه آدم با حوصله ای و خوش اخلاقی هستم و نه توان جسمی خوبی دارم اما الان ظرفم با قبل اومدن این بچه ها در همه این زمینه ها بزرگ تر شده و فقط میدونم اگر اینام کمه، باید برم سمت خرج کردنش تا زیاد بشه و واقعا هم برکت پیدا میکنه.‌ اگر توان اقتصادیمون کمه با بچه که مثل یجور صدقه در راه خداست زیادش کنیم. و یه نکته هم راجع به علت اینکه چرا " دوتا کافی نیست " بگم که به اسم کانال خوبمونم مربوطه. آدم تا وقتی دو تا داره توکلش بخدا شاید کمتر باشه. چون مثلا میگه اگر برم بیرون خودم حواسم به یکیه و همسرم به یکی دیگه... اما وقتی تعداد بچه ها از تعداد مادر و پدر بیشتر میشه خود به خود آدم یه حس توکل بیشتری پیدا میکنه چون دیگه واقعا عقلا نمیتونه روی مراقبت و توجه خودش و همسرش حساب کنه. هر بچه مثل یه جور حساب باز کردن بیشتر برای کمک خداست و مگه میشه خدا همچین بنده هایی رو با چشمای پر امیدشون رها کنه؟ اینه که واقعا برای افزایش ایمان و توکل، برای برکت پیدا کردن توان جسمی و حوصله ی مادر و پدر، برای افزایش انواع برکت های مادی و معنوی "دو تا کافی نیست".😌 سختی ها و تلخی های زندگی همه تجویز خداست برای زندگیمون، باید راضی باشیم به خواست خدا و هر اتفاق، انگار برای چکش کاری روح ما و تبدیلش به عبد الهی لازم هستش و البته هنوز فاصله تا اون جایگاه بسیار هست... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
📌 ما اشتباه کردیم... چندماه پیش که ناگهانی مادر پنجاه ساله ام رو از دست دادیم؛ داغ ایشون خیلی برامون سنگین و وحشتناک بود. در همون هیاهوی مراسمات تشییع و خاکسپاری و ... افراد متعددی رو دیدم که با وجود تسلی دادن و عرض تسلیت و تعزیت؛ با یه نگاه حسرتی به ما خواهرها و برادرمون نگاه می‌کردند. بعضی هاشون حتی به زبون می آوردند که چقدر خوبه شماها همدیگه رو دارید، چقدر مادرتون کار عاقلانه ای کرد چندتا بچه پشت سر هم داره و بچه هاش کم نیستن‌ الان شماها پشت هم هستید و داغ مادر رو باهم تحمل میکنید. واقعا هم همینطوره. اگر خواهرهام و برادرم نبودند و من تنها فرزند مادرم یا حتی تنها دخترشون بودم نمیدونم چطور میتونستم سنگینی این غم بزرگ رو متحمل بشم. الحمدلله من، خواهرام و برادرم با عنایت خداوند متعال و مدد اهل بیت ع داریم این غم عظیم رو مدیریت می‌کنیم و هر کدوم به نوعی تسلی خاطر دیگری هستیم. در مراسم چهلم مادرم افراد متعددی که خودشون بعضا تک فرزند دارند یا حتی تک دختر دارند و قبلا هم به مادرم یا خودم کنایه های مختلفی در مورد داشتن فرزند زیاد یا حتی دختر زیاد انداخته بودند؛ به من می‌گفتند :" تک فرزندی خیلی اشتباهه و ما اشتباه کردیم.‌ تک دختر داشتن هم اشتباهه اگر برای مادر اتفاقی بیفته اون دختر میشکنه و خورد میشه ولی اگر خواهر برادر داشته باشه داغون نمیشه". و البته این نکته رو هم بگم که بنابر روایات ما، فرزند خوب برای والدین حکم صدقه ی جاریه رو داره. من این روایات رو بارها خونده بودم ولی الان وقتی همه ی ما خواهر هام و برادرم مدام درحال دادن خیرات و مبرات برای مادرم هستیم باعمق جان درک میکنم. شادی ارواح مطهر ائمه معصومین ع شهدا ،صلحا، انبیا، علما، مومنین و مومنات و همچنین مادر بنده و تمامی پدران و مادران آسمانی صلوات "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
همه خوابــــند و ظــــــرفـــــــها بیـــــدار تا که دستی به رویشـــــان بِکِـــــشم خانه،بی‌نظم و فرشــــها ،دَرهَـــــــــم! شانه ای کو به مویِشان بِکشــــــــم؟ بچه ها،خواب!...کار،بیدار است! کار، با من ،همیشه همراه است! مثلِ اشـــــــعارِ سَــــرزده - یکــــــسَر - پیـــــش می‌آید و بزَنــــگـــــــاه است! کارِ خانـــــــــه ، تمــــــام شد امشب! هدیـــــــه شد اَجرِ آن ،به مادرمان! که همین (ظرف شســــتنِ ساده)، شُســـــته گَردِ گنـــــــاه را از جـــــــــــان دفتـــــــــرِ کارهــــــــــای امــــــشب هم، مُـــــــهــــرِ تشـــــــویقِ آفــــــــرین دارد! بندگــــــی،مــــــادری و هــــمســــــریَم شــــــعرِ نـــــابی در آســــــتیـــــن دارد خـــــــــواب، آمـــــــد !خــــــیالها بروند! تا دل از دغـــــــدغه رهــــــا باشـــــــد! نیمه-شب میــپَرَم!...سَرَک بکشم که پتــــــو روی بچـــــه هــــــا باشــــــد! تجــــــربه گفـــــته خواب هم باشم، فکــــــــر از سَــــــر نمـــــی‌رود بیرون! مــــــــثـــــــــــلاً داغِ غــــــــزه و لبـــــــنان! مـــــــــثـــــــــلاً محوِ کامــــــــلِ صهیون! صبــح و شب ، مادرانه مشغولم! خانــــــه ام نذرِ عتـــــــرت و قــــرآن! که مــــــگر باشــــــــم آخــــــرِ سَـــــر از مادرانِ حماســــــه ســــــازِ جـــــــــهان ✍ (مادر ۴ فرزند) پ ن: هیچ زنی نیست که دیگ غذایش را بشوید،مگر آنکه خدواند او را از گناهان وخطاها می شوید.(فاطمه سلام الله علیها) وسائل الشيعه ج ۲ص۳۹ ┄┄┅═◈✧❁❀🍳❀❁✧◈═┅┄┄ ☕️▣⃢🎤@dr_arefe_dehghani
بزرگترین جهاد عصر ما... "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدیه رهبری را دریافت کردم. 👈 هدیه رهبری مختص چندقلوزایی بوده و سن چندقلوها باید زیر ٢/۵ سال باشد. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۱۰۳۹ من متولد ۵۵ هستم، بچه آخر خانواده با ۵ تا برادر و یک خواهر، بیست سال تفاوت سنی داشتيم . آن زمان من تنها بودم، همه ازدواج کرده بودن. تو سن ۱۳ سالگي یک روز زن داداشم با برادرش اومدن خانه ما که به قول خودشان یک خبر بگیرن😂 و چند روز بعدش اومدن برای خواستگاری... بعد از یک هفته عقد کردیم و بعد از یک سال با یک جشن‌ کوچیک رفتیم سر خونه زندگی‌مون، تو خونه مادرشوهرم، داخل یک اتاق کوچیک همه با هم زندگی می‌کردیم. سه ماه بعد یک دوتا هفته دوره ام عقب افتاده بود که متوجه شدم باردارم. بعدهم که ویار شدید، البته ویارم بعد از چهار ما خداراشکر تمام شد. همسرم چون شغل دائم نداشت از شهرستان آمدیم مشهد، که یک شب سخت به یاد ماندنی سال ۱۳۷۱ ماه آذر شب جمعه‌ زمین پر برف، هوا سرد، عروسي یک از فاميل ها بود که همه فامیل های ما، فاميل همسرم هم هستن، همه رفتن عروسي قبل از این که برن همه گفتن حالت خوبه؟ درد نداری؟ گفتم خوب خوبم، با خيال راحت برین، من موندم با پدرشوهر و مادرشوهرم، آنها مریضی بودن شام خوردن ساعت ۷ رفتن خوابيدن. من تنها داخل‌ اتاق بودم که دردم شروع شد. من هم گفتم که تا زیاد شه، عروسي تموم میشه، آنها هم عروس کشون رفته بود تا ۲ شب،من هم درد مکیشدم. چندبار رفتم مادرشوهرم رو بیدار کردم، می‌آمد باز می‌رفت می خوابید. حالا کیسه آبم پاره‌ شده بود و بچه نزدیک که به دنيا بیاد. ساعت ۲ شب بود که همسرم آمد. من حتی نمیتونستم حرف بزنم از درد شدید. رفت یک ماما آورد که دخترم داخل خونه به دنیا آمد. نفس‌ نمی کشید، ماما انقدر زد پشت بچه تا الحمدالله نفستش بالا آمد مادرم خدا رحمتش کنه، آمد می گفت خدا را شکر که داخل خونه به دنیا آمد، نرفتی بیمارستان، در حد یک سلام و خداحافظی رفت و من تنها شدم. با یک بچه و بدون هیچ تجربه ای، شوهرم هم کار نداشت به بچه، مادر شوهرم اصلا نمی‌آمد سر بزنه، باز خدا به خواهر شوهرم خیر بده که زن داداشم بود. او آمد منو جمع کرد تا ۱۰ روز ولی تا سه ماه حالم بد بود. درد داشتم. بعد از دوسال که متوجه شدم دوباره باردارم، الحمدالله بارداري خوبی بود. فروردین ۷۴ بود که دردم شروع شد، این سری ترسیدم😂 زود رفتم بيمارستان به یک ساعت نکشید که پسرم به دنيا آمد خداراشکر خوب بود اون زمان همه جا می‌گفتن فرزند کم تر زندگی بهتر ولی من اصلا این به این چیزها گوش نمی‌دادم. همسرم کار نداشت گفت هرچه خودت می‌دونی او نه کمک حالم بود نه کار داشت باز بعد دوسال بچه سوم رو باردار شدم که از ترسم نه رفتم بهداشت نه جایی گفتم تا که پنج شش ماهم شد. کم کم همه متوجه شدن همه نصيحت میکردن که هم دختر داشتی، هم پسر، چرا باز باردار شدی خلاصه بچه سوم به دنیا آمد. من سر همه زایمان هام تنها بودم. با سه تا بچه کوچیک روز اولی پا شدم به بچه‌ها رسیدگی کردم، دیگه گفتم بسه الحمدالله هم دختر دارم هم پسر، ایشالا آنهای که ندارن، خدا به آنها بده. ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۱۰۳۹ گذشت و بعد از ۱۰ سال که قرص هم می‌خوردم، ماه رمضانی بود که خیلی حالم بد شد. فکر میکردم به خاطر روزه گرفتن باشه، آخر ماه رمضان بود که رفتم آزمایش دادم. بله من باردار بودم. اومدم خونه‌ نشستم به گریه کردن، خدا من ببخشه، ناشکری می‌کردم. تصمیم گرفتم که هر جوری شده بندازم آخه شوهرم کمک حالم نبود. اون سه تا هم تنها بزرگ کردم. وضعیت مالی خوب هم نداشتیم. یک موقعی باردار شده بودم که مشکل خیلی سختی داشتم. تازه خونه مون رو فروخته بودیم، مستاجر بودیم. همسرم بیکار بود. دیگه سپردم دست سرنوشت رفتم دکتر آمپول نوشت. آمپول زدم آمدم خونه‌ هم خوشحال بودم، هم گريه میکردم ولی خدا خواست جوری نشدن، خودم دست به کار شدم. آوردم یک پتو یک روفرشی با مقداری چیزهای دیگه شستم، داخل یک سبد بزرگ گذاشتم، خيس سنگین بود. کم کم علائم سقط شروع شد. خوشحال رفتم دکتر گفتم نامه برای بیمارستان بنويسيد که برم برای سقط جنین، اول نامه نوشت داد باز خودش صدام کرد که بیا یک سونوگرافی از شما بگیرم. وقتی سونوگرافی کرد گفت خانم شما سابقه دوقلو دارین گفتم بله مادرم دوقلو آورد. گفت مبارک باشه شما هم دوقلو داری سه‌ماه هستند، سالم و سلامت خانم دکتر گفت که برو خداراشکر کن که نعمت های به این بزرگی خدا بهت داده، ناشکری می‌کنید! ديگه منصرف شدم. الحمدالله بارداری خوبی داشتم تا اینکه ۸ ماهه بودن دردم گرفت، رفتم بیمارستان من از اول هم میگفتم باید سزارين کنم، اصلا به طبیعی فکر نمیکردم. رفتم پرستار با دعوا که چرا دیر آمدی الان که به دنیا بیان دیگه سری بستری کردن به نیم ساعت نکشید هردو خداراشکر طبیعی به دنيا آمدن. پسرم دوکیلو نیم بود ولی دخترم یک کیلو نیم بود ولی داخل دستگاه نذاشتن گفتن که حالش خوب. الان خیلی خوشحالم که خدا کمکم کرد دستم به خون دوتا آدم آلود نشد 🤲الحمدالله الان دوقلو ها نزدیک ۲۰ ساله شدن بچه ها دیگه هم ماشالله خانه دار هستن، دختر بزرگم سه تا بچه داره، پسرم ماشالله دوتا داره، دختر سوم خداراشکر یه دوقلو دختر داره، الان ماشاالله هرروز یکی میاد خونه مون، خیلی خوشحالم که خدا لطف به این بزرگی کرده به من که تو سن ۴۸ سالگي ۷ تا نوه داشته باشم 🤲 انشالله هرکی آروزی مادر شدن داره به حق حضرت رقیه دامنش سبز بشه الهي آمین ‌ برای سلامتی امام زمام و همه بی بچه‌ ها صلوات "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
👌 «فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر»😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
. دست خدا باشید.... من یک دهه هفتادی هستم که بحمدلله دو ماهه که فرزند سومم دنیا اومده و کانال شما خیلی توی انگیزه و تلاش من تاثیر داشته و داره، خیلی وقتا که خسته م میام‌ مطالب و تجربه های کانال رو میخونم و آروم‌ میشم😍 من نمی خوام تجارب زندگیم رو بگم، می‌خوام چند کلام با عزیزان مذهبی و انقلابی که موافق فرزندآوری هستن ولی توی سن فرزندآوری نیستن یا شرایطش رو ندارن حرف بزنم؛ میخوام بگم عزیزِ من لبیک به امر رهبری و تکثیر نسل شیعه فقط با فرزند آوردن محقق نمیشه که هی بشینی افسوس بخوری و بگی حیف که ما کم بچه آوردیم و سن مون زیاد شد یا حیف که شوهرم به هیچ عنوان راضی نمیشه بچه دیگه ای بیاریم و اینجور حرفا ... شما میتونی دست خدا بشی واسه کمک به کسانی که توی راه فرزندآوری قدم گذاشتن ولی نیاز به حمایت دارن، حالا یا حمایت مالی یا حمایت عاطفی، مثلا چی میشه اگر یه خانواده ای که دستش به دهنش میرسه بخشی از هزینه ی خانواده چندفرزندی که وضع مالی مناسبی ندارن رو تامین کنه؟ یا به عنوان هدیه ی تولد یا مناسبت‌های دیگه یه مبلغ قابل توجه یا لباس و چیزای مختلف بهشون هدیه بده ؟اینکه یک بار مالی از دوش اون خانواده برداشته بشه قطعا لبیک به امر رهبری و حمایت از فرزندآوریه!!! یا چی میشه که یک مادر چندفرزندی که گاهی وقتا خسته میشه از بی خوابی و کار جسمی و... رو با حرف زدن مون، یه تماس گرفتن مون، یه سرزدن مون بهش و... شاد و دلگرم کنیم؟ (مادرایی که اغلب از اطرافیانشون کلی نیش و کنایه می‌شنوند و تشنه ی چند کلمه تشویق و تشکر هستن) یا مثلا گاهی بچه هاشون رو نگه داریم تا اونا بتونن کمی استراحت کنن یا برن یه تفریحی با همسرشون و نفسی تازه کنن. یا منزل مون مهمان شون کنیم تا برخلاف بقیه ی مهمونیا که همه چپ چپ بهشون نگاه میکنن، تکریم بشن و لذت مهمانی رفتن با چند بچه رو بچشن. یا صاحبخانه ها و مغازه دارها، بیشتر ملاحظه خانواده های چندفرزندی رو بکنن و اجاره یا سود کمتری از اونها بگیرن. اینا فقط چند نمونه مثال بود که به ذهن من رسید و خودم شدیدا نیازمند وجود همچین افرادی در اطرافم هستم😅😅 ولی حیف که اطرافیان مذهبی و ولایی مون اهلش نیستن یا شایدم فکرشون به این چیزا نمیرسه☹️☹️ حتی خیلی هاشون که از اقوام نزدیک هم هستن و یکسره توی جمع های فامیلی امر به معروف میکنن واسه فرزندآوری برای دیدن بچه ی سوم مون نیومدن و فقط وقتی توی مهمونی دیگه ای دیدیم شون گفتن قدم نو رسیده مبارک،ان شاالله سرباز آقا بشن🙄 یا مثلا میدونن بچه های من مریضن و من دست تنها هستم ولی دریغ از اینکه مثلا یه وعده غذا برای من بفرستن یا یک‌ تماس بگیرن و احوال بپرسن که دلم خوش باشه ، خب این توقع حدااقل از نزدیکان ولایی و مطیع رهبری مثل خواهر و مادر و...که میره دیگه، نمیره؟🙄 قطعا منِ نوعی واسه رضای خدا و عشق به نسل شیعه ی امیرالمومنین بچه آوردم و همه سختیهاشم به جون‌ میخرم و از کسی هم توقع ندارم کمکم کنه ولی اگه کسی کمکم کنه دنیا برام‌ قشنگ تر میشه، انگیره م بیشتر و خستگیهام کمتر میشه ، توی این شرایطی که فرزندآوری واقعا سخته و افرادِ با فرزند بیشتر اکثرا مورد طعن و تمسخر بقیه قرار میگیرن، یه کم هوای همو بیشتر داشته باشیم و با هم مهربونتر باشیم، راه دوری نمیره😉😉 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
من ۱۶ ساله بودم که ازدواج کردم و بلافاصله به فضل خدا باردار شدم. پسر اولم که به دنیا اومد به خاطر حرف دیگران که میگفتن: حالا که این اومد، ولی مواظب باش که حالا حالاها حامله نشی. خیلی مراقب بودم. تا جایی که متاسفانه تمام راههای جلوگیری رو انجام دادم از آ یو دی گرفته تا تزریق آمپول سه ماهه و ... که الحمدلله هیچ کدومش بهم نساخت ولی کلی دردسر برام درست کرد. آخریش آ یو دی بود که بعد از شش ماه زجر کشیدن، تصمیم گرفتم به حرف مادرم و دیگران اهمیت ندم و با اشتیاق حامله بشم. الحمدلله شوهرم کلا این قضیه رو به خودم سپرده بودن. خلاصه پسر دومم با فاصله ی پنج سال از اولی، به جمعمون اضافه شد و من شاد و غرق در لذت مادری بودم. چقدر لذت بخش بود دیدن برادری داداش بزرگه برای برادر کوچولوش. سرخوش از این نعمتها بودم که فهمیدم حامله ام و سومی هم پسره با فاصله سه سال.... خدا منو ببخشه ... ناشکری میکردم و جاهل بودم. نمیفهمیدم خدایی که داره با وجود بیماری دیابت و صرع همسرم به من گل پسرای سالم عطا میکنه، خودش کفایتمون هم میکنه... سرتونو درد نیارم، هنوز زایمان نکرده بودم که شوهرمو راضی کردم به وازکتومی. پسر سومم که چهار ساله شد، خیلی عذاب وجدان گرفتم. همسرم میگفت یعنی ما دیگه تو خونه بچه کوچیک نداشته باشیم؟؟؟ مگه میشه؟! منم غصه میخوردم و البته ته دلم امید داشتم. یواش یواش پرس و جو رو شروع کردم از دوستان و ... تا اینکه یه روز تماس گرفتم با مرکز ناباروری و یه نوبت ویزیت بهمون دادن. حالا دیگه کارم شده بود اشک و التماس به خالق مهربون، که خدایا حالا که شوهرمو راضی کردم ناامیدمون نکن. چه حالی بودیم... سعی میکردم یه جایی بشینم که کسی ازم نپرسه که برای چی اومدم مرکز و ... چی باید میگفتم به کسی که برای بچه اول اومده مرکز ناباروری و شاید حتی چند مرحله هم پیش رفته و هنوز حامله نشده، باید میگفتم که چه بلایی سر خودم آوردم و بعد از سه تا بچه، اومدم برای چهارمی درمان کنم !؟ الحمد لله دکتر گفت که جراحی میکنیم و انشاالله جواب میده. بعد از چهار ساعت بیهوشی و چند میلیون هزینه حالا منتظر نتیجه بودیم. بالاخره بعد از دوازده مااااااه فهمیدم که حامله ام. الله اکبر ... اشکم بند نمی اومد. باورم نمیشد.. چند دقیقه میخندیدم و چند دقیقه گریه میکردم... چهارمی هم پسر شد، ولی این بار فقط شکر خدا میکردم. همه زنگ میزدن که بهم روحیه بدن، ولی میدیدن که من بهشون روحیه میدادم و میگفتم: اون خدای مهربونی که از مادر هم به من مهربونتره خودش میدونه برای من چی بهتره... بین سومی و چهارمیم شش سال فاصله سنی شد ولی خدا میدونه که چه نشاطی و چه رحمتی اومد تو خونه مون. پسر سومم میگفت منم داداش بزرگ شدم. اولی که نوجوون بود می گفت: مامان ما قبلا که این بچه رو نداشتیم، چیکار میکردیم؟؟؟ یعنی چقد جاش خالی بود!! حالا که پسر اولم شانزده سالشه و چهارمیم دو ونیم ساله هست، من یکساله که منتظر پنجمی هستم و به لطف خدا یقین دارم... محتاج دعاتونم مادرای جهادگر... "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ کسی که اخلاق خوش در خانه دارد مانند کسی است که روزها را روزه دارد و شب‌ها را عبادت کند. ⚠️در یک کلام زبان باعث سوراخ کردن کیسه‌ی اعمال است، هر چه اعضا زحمت می‌کشند و جمع می‌شوند یک حرکت زبان کیسه را سوراخ می‌کند! 🔻اگر از زن و فرزند غضبناک شدید باید از مهلکه خارج شوید، وگرنه قطعاً زمین خواهید خورد. 👌شرط دیدن امام زمان تقواست و بس؛ مقداری هم زبان را قرص داشتن است و باید ثابت کنی اختیار زبانت را داری. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۱۰۳۹ در سن ۱۹ سالگی با همسرم🎊🎊 ازدواج کردم. بین دو دهه فاطمیه عقد کردیم. من خیلی دوست داشتم برا ولادت حضرت زهرا عقد کنیم حتی به گریه افتادم ولی پدرم گفتن عموی همسری زنگ زدن و گفتن دوتا نامحرم باید زود به هم محرم بشن و صلاح نمیبینن طول بکشه. یه شب یه آرایشگاه ساده رفتم و مهمونامون که اقوام نزدیک بودن دعوت کردیم. متاسفانه ما رسم داریم در دوران عقد هدایای زیادی برای عروس ببریم ولی خانواده همسرم چنان رسمی نداشتن و من مثل یه بچه تو دلم هی غصه میخوردم. البته همسرمم به شدت کار میکردن و مقدمات عروسی رو فراهم کردن. ما یه رسم داریم که شب یلدا یه دست کامل لباس با بخاری و کفش و کلی میوه و کیک میخریم برای خانواده عروس میبریم و مهمونم دعوت می‌کنیم و جشن میگیریم. الان که فکر میکنم چقدر رسم مسخره و بدرد نخوریه و کاش ما برگذار نمی‌کردیم. الکی پدرم به خرج افتادن و کلی از مهمونای سمت همسرم نیومدن. بعد از چند ماه به طور عجیب و غریبی راهی کربلا شدیم. میگم عجیب چون همسرم آهی در بساط نداشتن و شد یکی از بهترین سفر های عمرمون. یه سال از عقدمون گذشت و پدرم گفتن که زودتر مقدمات عروسی رو فراهم کنیم. از طریق آشنایان متوجه شدیم که زوج های جوان حج و زیارت راهی خونه خدا میکنن. من فیش داشتم و حج و زیارت اجازه دادن همسرم هم راهی بشن و ما ماه عسل بریم مکه. از نداری همسرم یه چیزی میشنوین واقعا صفر، با کمی بدهی... پسر بزرگی که پدر نداشتن و خواهر برادراشون دبستانی بودن، ولی خدا از خزینه های غیبش سفر خونه خودش روزی مون کرد😭 بعد از برگشت از مکه بعد از یه هفته یه مراسم عصرانه در تالار ساده ای گرفتیم و به همسرم گفتم تمام هدایا رو بهش میدم تا پول تالار و هزینه شام نزدیکامون بدیم، که به نظرم همون تالارم نیازی نبود. روزی که خرید حلقه رفتم شاید به جد بگم مثل حلقه ازدواجم ندیده بودم. بسیار سبک کوچیک و جمع و جور. ما رسم مون برا خرید یه خرید مفصل لباس و لوازم آرایش و... ولی من سرویس آینه و شمعدونم پلاستیکی انتخاب کردم، لباس کم و ارزون. فرش خونه ام ارزونترین.. لوازم برقیم ساده ترین چون مجبور بودیم و همسرم توانایی نداشت چیز خوبی بخره منم جهیزیه م خیلی ساده و مختصر خریدم. حتی تلویزیون مون دست دوم بود. الان از اون موقع ۱۵ سال میگذره ما خونه داریم. ماشین داریم و از همه بالاتر چند تا دسته گل. روزهای سختی و نداری و بی پولی مون گذشت و الان الحمدالله توی پایین شهر تو آرامش زندگی می‌کنیم. همسرم خیلی هوای مامانشون دارن و از این بابت خدا رو شکر میکنم. چون دعای مادرشون پشت سرمون هست. از خدا عاقبت بخیری خانواده مون می‌خوام🌹 از بهترین دوران زندگیم دوران شیرین بارداریم بوده. تهوع و استفراغ شدید. زخم شدن راه گلو دل درد و پایین بودن بچه.. هیچوقت منو نترسوند که دیگه فرزندی نیارم. توی حاملگی حتما قرآن ختم میکنم با چله زیارت عاشورا با صد سلام و صد لعن. چله زیارت جامعه کبیره. چله دعای توسل. چله حدیث کسا. چله زیارت امین الله، صلوات و... حال روحی م با دعا و زیارت عالی. سر فرزند سومم. چله حرم امام رضا رو برداشتم اوایل خوب پیش می‌رفت ولی از روز بیستم توی تابستون ویارم شدید میشد و همسرم من حرم میبردن و من بخاطر حال بدم بعد بازرسی ها یه سلام میدادم و برمیگشتیم و بماند چقدر تو ماشین حالم بد میشد. بچه چهارمم در کمال ناباوری زیارت اربعین رفتیم و تمام راه پیاده رفتیم و بعد برگشت متوجه بارداری شدم. متأسفانه دوران بارداری ظرف هام کثیف می موند چون واقعا بعضی اوقات توانایی شستن ظرف نداشتم ولی این سختی م میگذره. خونه مون با وجود چند تا بچه کثیف میشه و گاهی اوقات امکان جارو زدن ندارم. ولی اینم میگذره. الحمدلله رب العالمین همسرم یکی از خوبیاشون اینه که شاید تو کارای خونه کمکم نکنن ولی چون ماهای آخر به شدت علاقه به خوردن میوه دارم مرتب میوه یا هرچی که هوس کنم برام تهیه میکنن. هیئت مرتب میریم حتی شده من بارها به خاطر ویارم سرویس برم و بالا بیارم ولی حاضر نیستم از اون دقایق معنوی بی بهره بشم. عروسی که گناه باشه نمیرم یا دقیقه ۹۰ ☺️ حال خوبی دارم تو بارداری. انشاءالله خدا قسمت تمامی بانوان سرزمینم بکنه "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاشش برای خوابوندنِ خودش ستودنیه😍😂 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا