eitaa logo
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
17.7هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
66 فایل
مدیر @Yaasnabi تبادل نداریم اگر کانالو دوست دارید یه فاتحه برای مادر 🖤بنده بفرستید تا اطلاع ثانوی تبلیغ شخصی نداریم به آیدی بالا پیام ندید لطفا
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دوتا کافی نیست
👌 «فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر»😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
. دست خدا باشید.... من یک دهه هفتادی هستم که بحمدلله دو ماهه که فرزند سومم دنیا اومده و کانال شما خیلی توی انگیزه و تلاش من تاثیر داشته و داره، خیلی وقتا که خسته م میام‌ مطالب و تجربه های کانال رو میخونم و آروم‌ میشم😍 من نمی خوام تجارب زندگیم رو بگم، می‌خوام چند کلام با عزیزان مذهبی و انقلابی که موافق فرزندآوری هستن ولی توی سن فرزندآوری نیستن یا شرایطش رو ندارن حرف بزنم؛ میخوام بگم عزیزِ من لبیک به امر رهبری و تکثیر نسل شیعه فقط با فرزند آوردن محقق نمیشه که هی بشینی افسوس بخوری و بگی حیف که ما کم بچه آوردیم و سن مون زیاد شد یا حیف که شوهرم به هیچ عنوان راضی نمیشه بچه دیگه ای بیاریم و اینجور حرفا ... شما میتونی دست خدا بشی واسه کمک به کسانی که توی راه فرزندآوری قدم گذاشتن ولی نیاز به حمایت دارن، حالا یا حمایت مالی یا حمایت عاطفی، مثلا چی میشه اگر یه خانواده ای که دستش به دهنش میرسه بخشی از هزینه ی خانواده چندفرزندی که وضع مالی مناسبی ندارن رو تامین کنه؟ یا به عنوان هدیه ی تولد یا مناسبت‌های دیگه یه مبلغ قابل توجه یا لباس و چیزای مختلف بهشون هدیه بده ؟اینکه یک بار مالی از دوش اون خانواده برداشته بشه قطعا لبیک به امر رهبری و حمایت از فرزندآوریه!!! یا چی میشه که یک مادر چندفرزندی که گاهی وقتا خسته میشه از بی خوابی و کار جسمی و... رو با حرف زدن مون، یه تماس گرفتن مون، یه سرزدن مون بهش و... شاد و دلگرم کنیم؟ (مادرایی که اغلب از اطرافیانشون کلی نیش و کنایه می‌شنوند و تشنه ی چند کلمه تشویق و تشکر هستن) یا مثلا گاهی بچه هاشون رو نگه داریم تا اونا بتونن کمی استراحت کنن یا برن یه تفریحی با همسرشون و نفسی تازه کنن. یا منزل مون مهمان شون کنیم تا برخلاف بقیه ی مهمونیا که همه چپ چپ بهشون نگاه میکنن، تکریم بشن و لذت مهمانی رفتن با چند بچه رو بچشن. یا صاحبخانه ها و مغازه دارها، بیشتر ملاحظه خانواده های چندفرزندی رو بکنن و اجاره یا سود کمتری از اونها بگیرن. اینا فقط چند نمونه مثال بود که به ذهن من رسید و خودم شدیدا نیازمند وجود همچین افرادی در اطرافم هستم😅😅 ولی حیف که اطرافیان مذهبی و ولایی مون اهلش نیستن یا شایدم فکرشون به این چیزا نمیرسه☹️☹️ حتی خیلی هاشون که از اقوام نزدیک هم هستن و یکسره توی جمع های فامیلی امر به معروف میکنن واسه فرزندآوری برای دیدن بچه ی سوم مون نیومدن و فقط وقتی توی مهمونی دیگه ای دیدیم شون گفتن قدم نو رسیده مبارک،ان شاالله سرباز آقا بشن🙄 یا مثلا میدونن بچه های من مریضن و من دست تنها هستم ولی دریغ از اینکه مثلا یه وعده غذا برای من بفرستن یا یک‌ تماس بگیرن و احوال بپرسن که دلم خوش باشه ، خب این توقع حدااقل از نزدیکان ولایی و مطیع رهبری مثل خواهر و مادر و...که میره دیگه، نمیره؟🙄 قطعا منِ نوعی واسه رضای خدا و عشق به نسل شیعه ی امیرالمومنین بچه آوردم و همه سختیهاشم به جون‌ میخرم و از کسی هم توقع ندارم کمکم کنه ولی اگه کسی کمکم کنه دنیا برام‌ قشنگ تر میشه، انگیره م بیشتر و خستگیهام کمتر میشه ، توی این شرایطی که فرزندآوری واقعا سخته و افرادِ با فرزند بیشتر اکثرا مورد طعن و تمسخر بقیه قرار میگیرن، یه کم هوای همو بیشتر داشته باشیم و با هم مهربونتر باشیم، راه دوری نمیره😉😉 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
من ۱۶ ساله بودم که ازدواج کردم و بلافاصله به فضل خدا باردار شدم. پسر اولم که به دنیا اومد به خاطر حرف دیگران که میگفتن: حالا که این اومد، ولی مواظب باش که حالا حالاها حامله نشی. خیلی مراقب بودم. تا جایی که متاسفانه تمام راههای جلوگیری رو انجام دادم از آ یو دی گرفته تا تزریق آمپول سه ماهه و ... که الحمدلله هیچ کدومش بهم نساخت ولی کلی دردسر برام درست کرد. آخریش آ یو دی بود که بعد از شش ماه زجر کشیدن، تصمیم گرفتم به حرف مادرم و دیگران اهمیت ندم و با اشتیاق حامله بشم. الحمدلله شوهرم کلا این قضیه رو به خودم سپرده بودن. خلاصه پسر دومم با فاصله ی پنج سال از اولی، به جمعمون اضافه شد و من شاد و غرق در لذت مادری بودم. چقدر لذت بخش بود دیدن برادری داداش بزرگه برای برادر کوچولوش. سرخوش از این نعمتها بودم که فهمیدم حامله ام و سومی هم پسره با فاصله سه سال.... خدا منو ببخشه ... ناشکری میکردم و جاهل بودم. نمیفهمیدم خدایی که داره با وجود بیماری دیابت و صرع همسرم به من گل پسرای سالم عطا میکنه، خودش کفایتمون هم میکنه... سرتونو درد نیارم، هنوز زایمان نکرده بودم که شوهرمو راضی کردم به وازکتومی. پسر سومم که چهار ساله شد، خیلی عذاب وجدان گرفتم. همسرم میگفت یعنی ما دیگه تو خونه بچه کوچیک نداشته باشیم؟؟؟ مگه میشه؟! منم غصه میخوردم و البته ته دلم امید داشتم. یواش یواش پرس و جو رو شروع کردم از دوستان و ... تا اینکه یه روز تماس گرفتم با مرکز ناباروری و یه نوبت ویزیت بهمون دادن. حالا دیگه کارم شده بود اشک و التماس به خالق مهربون، که خدایا حالا که شوهرمو راضی کردم ناامیدمون نکن. چه حالی بودیم... سعی میکردم یه جایی بشینم که کسی ازم نپرسه که برای چی اومدم مرکز و ... چی باید میگفتم به کسی که برای بچه اول اومده مرکز ناباروری و شاید حتی چند مرحله هم پیش رفته و هنوز حامله نشده، باید میگفتم که چه بلایی سر خودم آوردم و بعد از سه تا بچه، اومدم برای چهارمی درمان کنم !؟ الحمد لله دکتر گفت که جراحی میکنیم و انشاالله جواب میده. بعد از چهار ساعت بیهوشی و چند میلیون هزینه حالا منتظر نتیجه بودیم. بالاخره بعد از دوازده مااااااه فهمیدم که حامله ام. الله اکبر ... اشکم بند نمی اومد. باورم نمیشد.. چند دقیقه میخندیدم و چند دقیقه گریه میکردم... چهارمی هم پسر شد، ولی این بار فقط شکر خدا میکردم. همه زنگ میزدن که بهم روحیه بدن، ولی میدیدن که من بهشون روحیه میدادم و میگفتم: اون خدای مهربونی که از مادر هم به من مهربونتره خودش میدونه برای من چی بهتره... بین سومی و چهارمیم شش سال فاصله سنی شد ولی خدا میدونه که چه نشاطی و چه رحمتی اومد تو خونه مون. پسر سومم میگفت منم داداش بزرگ شدم. اولی که نوجوون بود می گفت: مامان ما قبلا که این بچه رو نداشتیم، چیکار میکردیم؟؟؟ یعنی چقد جاش خالی بود!! حالا که پسر اولم شانزده سالشه و چهارمیم دو ونیم ساله هست، من یکساله که منتظر پنجمی هستم و به لطف خدا یقین دارم... محتاج دعاتونم مادرای جهادگر... "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ کسی که اخلاق خوش در خانه دارد مانند کسی است که روزها را روزه دارد و شب‌ها را عبادت کند. ⚠️در یک کلام زبان باعث سوراخ کردن کیسه‌ی اعمال است، هر چه اعضا زحمت می‌کشند و جمع می‌شوند یک حرکت زبان کیسه را سوراخ می‌کند! 🔻اگر از زن و فرزند غضبناک شدید باید از مهلکه خارج شوید، وگرنه قطعاً زمین خواهید خورد. 👌شرط دیدن امام زمان تقواست و بس؛ مقداری هم زبان را قرص داشتن است و باید ثابت کنی اختیار زبانت را داری. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۱۰۳۹ در سن ۱۹ سالگی با همسرم🎊🎊 ازدواج کردم. بین دو دهه فاطمیه عقد کردیم. من خیلی دوست داشتم برا ولادت حضرت زهرا عقد کنیم حتی به گریه افتادم ولی پدرم گفتن عموی همسری زنگ زدن و گفتن دوتا نامحرم باید زود به هم محرم بشن و صلاح نمیبینن طول بکشه. یه شب یه آرایشگاه ساده رفتم و مهمونامون که اقوام نزدیک بودن دعوت کردیم. متاسفانه ما رسم داریم در دوران عقد هدایای زیادی برای عروس ببریم ولی خانواده همسرم چنان رسمی نداشتن و من مثل یه بچه تو دلم هی غصه میخوردم. البته همسرمم به شدت کار میکردن و مقدمات عروسی رو فراهم کردن. ما یه رسم داریم که شب یلدا یه دست کامل لباس با بخاری و کفش و کلی میوه و کیک میخریم برای خانواده عروس میبریم و مهمونم دعوت می‌کنیم و جشن میگیریم. الان که فکر میکنم چقدر رسم مسخره و بدرد نخوریه و کاش ما برگذار نمی‌کردیم. الکی پدرم به خرج افتادن و کلی از مهمونای سمت همسرم نیومدن. بعد از چند ماه به طور عجیب و غریبی راهی کربلا شدیم. میگم عجیب چون همسرم آهی در بساط نداشتن و شد یکی از بهترین سفر های عمرمون. یه سال از عقدمون گذشت و پدرم گفتن که زودتر مقدمات عروسی رو فراهم کنیم. از طریق آشنایان متوجه شدیم که زوج های جوان حج و زیارت راهی خونه خدا میکنن. من فیش داشتم و حج و زیارت اجازه دادن همسرم هم راهی بشن و ما ماه عسل بریم مکه. از نداری همسرم یه چیزی میشنوین واقعا صفر، با کمی بدهی... پسر بزرگی که پدر نداشتن و خواهر برادراشون دبستانی بودن، ولی خدا از خزینه های غیبش سفر خونه خودش روزی مون کرد😭 بعد از برگشت از مکه بعد از یه هفته یه مراسم عصرانه در تالار ساده ای گرفتیم و به همسرم گفتم تمام هدایا رو بهش میدم تا پول تالار و هزینه شام نزدیکامون بدیم، که به نظرم همون تالارم نیازی نبود. روزی که خرید حلقه رفتم شاید به جد بگم مثل حلقه ازدواجم ندیده بودم. بسیار سبک کوچیک و جمع و جور. ما رسم مون برا خرید یه خرید مفصل لباس و لوازم آرایش و... ولی من سرویس آینه و شمعدونم پلاستیکی انتخاب کردم، لباس کم و ارزون. فرش خونه ام ارزونترین.. لوازم برقیم ساده ترین چون مجبور بودیم و همسرم توانایی نداشت چیز خوبی بخره منم جهیزیه م خیلی ساده و مختصر خریدم. حتی تلویزیون مون دست دوم بود. الان از اون موقع ۱۵ سال میگذره ما خونه داریم. ماشین داریم و از همه بالاتر چند تا دسته گل. روزهای سختی و نداری و بی پولی مون گذشت و الان الحمدالله توی پایین شهر تو آرامش زندگی می‌کنیم. همسرم خیلی هوای مامانشون دارن و از این بابت خدا رو شکر میکنم. چون دعای مادرشون پشت سرمون هست. از خدا عاقبت بخیری خانواده مون می‌خوام🌹 از بهترین دوران زندگیم دوران شیرین بارداریم بوده. تهوع و استفراغ شدید. زخم شدن راه گلو دل درد و پایین بودن بچه.. هیچوقت منو نترسوند که دیگه فرزندی نیارم. توی حاملگی حتما قرآن ختم میکنم با چله زیارت عاشورا با صد سلام و صد لعن. چله زیارت جامعه کبیره. چله دعای توسل. چله حدیث کسا. چله زیارت امین الله، صلوات و... حال روحی م با دعا و زیارت عالی. سر فرزند سومم. چله حرم امام رضا رو برداشتم اوایل خوب پیش می‌رفت ولی از روز بیستم توی تابستون ویارم شدید میشد و همسرم من حرم میبردن و من بخاطر حال بدم بعد بازرسی ها یه سلام میدادم و برمیگشتیم و بماند چقدر تو ماشین حالم بد میشد. بچه چهارمم در کمال ناباوری زیارت اربعین رفتیم و تمام راه پیاده رفتیم و بعد برگشت متوجه بارداری شدم. متأسفانه دوران بارداری ظرف هام کثیف می موند چون واقعا بعضی اوقات توانایی شستن ظرف نداشتم ولی این سختی م میگذره. خونه مون با وجود چند تا بچه کثیف میشه و گاهی اوقات امکان جارو زدن ندارم. ولی اینم میگذره. الحمدلله رب العالمین همسرم یکی از خوبیاشون اینه که شاید تو کارای خونه کمکم نکنن ولی چون ماهای آخر به شدت علاقه به خوردن میوه دارم مرتب میوه یا هرچی که هوس کنم برام تهیه میکنن. هیئت مرتب میریم حتی شده من بارها به خاطر ویارم سرویس برم و بالا بیارم ولی حاضر نیستم از اون دقایق معنوی بی بهره بشم. عروسی که گناه باشه نمیرم یا دقیقه ۹۰ ☺️ حال خوبی دارم تو بارداری. انشاءالله خدا قسمت تمامی بانوان سرزمینم بکنه "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاشش برای خوابوندنِ خودش ستودنیه😍😂 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۱۰۳۸ خدا رو شکر دختر قشنگم زینب خانم سالم به دنیا اومد، خیلی دکتر خوبی داشتم و می گفت همسرت پشت در گریه میکنه و فقط حال تو رو می پرسه و دیده بود همسرم چقدر بی تاب دخترم و برد و نشون داد و گفت تمام غم دنیا رو فراموش کن، دختر به این زیبایی نصیبت شده. رفتم داخل بخش و دخترم رو آوردن و شیر دادم، مادرم گذاشت تو تختش که یه دفعه مادرم جیغ زد بچه بچه. دخترم کلی خون بالا آورد، دخترم رو بردن بخش مراقبت های ویژه و دو روز بستری بود و فهمیدن چون جفت پاره شده بود خون بلعیده و مابین گوش و حلقش پر خون بوده و دفع کرده بحمدالله. اومدیم خونه، دوران خوبی بود دخترم اصلا کولیک نداشت اذیتم نکرد و یه دختر قشنگ و آروم الحمدالله دخترم ۸ ماهه بود و من حالم خیلی بد بود زمان کرونا بود و گفتیم کرونا گرفتم و رفتیم دکتر و دارو داد و... ولی حال من خیلی بد بود و بدتر میشد. دکتر عوض میکردیم و داروهای جدید ولی بهتر نمی شدم چهار دست و پا راه میرفتم و سردردهای شدید و حالت تهوع. تا یه دکتری گفت آزمایش بدید و چکاب کامل و گذشت و همسرم رفت جواب و گرفت و من باردار بودم و من ناراحت که پشت هم هستن اما همسرم چیزی نمی گفت. من از مادرشوهرم می ترسیدم. رفتم دکتر و سونو بچم ۱۱ هفته و پنج روزش بود کارم شده بود گریه که چی بگم میدونم دعوام میکنن و... نگفتم تا اینکه رفتیم یه پنجشنبه بیرون جوجه درست کردن و من حالم بد شد و همه گفتن نکنه حامله ای و من... بله کار من شد گریه و بهم تبریک هم نگفتن و چرا بچه آوردی حواست کجا بود و سه تا میخوای چکار (میدونستن که بچه دوست دارم و بچه هم میخوام اما همیشه میگفتن دو تا بسه میخوای چکار) خواهرشوهر کوچیک هم خیلی ناراحت شد و یک هفته ای گذشت و خواهرشوهر کوچیکم دعوت مون کرده ناهار دورهمی زنونه، و بعد ناهار گفت که باردار هست بچه اولش بود. همه تبریک و بغل و اشک شوق، همون موقع اومدن من و بغل کردن که ناراحت نشو و به خاطر خودت گفتیم. دوران بارداری بهتری داشتم، ویارم تا پنج ماه بود و همسرم حواسش بهم بود اما ناراحتی های خواهرشوهرم ول کن نبود و مادرشوهرم دائم همسرم رو می کشید کنار و گوشش رو پر می کرد که حواست به خواهرت نیست و افسردگی بارداری گرفته و حالش و بپرس و بهش سر بزن و...از منم میگفتن چون بعدش دعوا خونه ما شروع می شد. این بارم که حالم خوب بود و شوهرم خوب بود بقیه نذاشتن😔 خلاصه دوران بارداری با تمام ادا و اصولش تموم شد و من چون دوران قمر در عقرب نیفته زایمانم سه روز زودتر بستری شدم برای زایمان(خواهرشوهرم دوست داشت تنها باردار باشه کسی باهاش باردار نباشه اما من باردار شده بودم و ناراحتش کردم و اونا شروع کردن به ناراحت کردن من انگار دست من بود کی باردار بشم، کی نشم، طوری که فامیل متوجه شده بودن) من ساعت نه رفتم بستری و ساعت ده دختر قشنگم زهرا به دنیا اومد(همه پسر میخواستن ولی من دختر دلم میخواست و همسرم میگفت خدا صدای تو رو شنید) از قضا ساعت ده صبح خواهرشوهرم دردش شروع میشه و همون روز ساعت ۳زایمان میکنه(زن عمو همسرم تماس گرفت برای تبریک روز زایمانم که بیمارستان بود،گفت از هرچی بدت بیاد سرت میاد اینقدر ناراحت شد طرف که با تو زایمان کرد) زایمان خوبی داشتم و خودم و بچه خوب بودیم، من مرخص شدم اما مادرشوهر و خواهرشوهر و جاریم رفتن پیش خواهرشوهرم و خانواده خودم دور من بودن و عالی بود😜 سه روز بعد زایمان نفس نمیتونستم بکشم، یه شب ساعت ۱ بامداد نفسم بالا نیومد و بردنم بیمارستان و معاینه کردن و گفتن به داروی بیهوشی حساسیت داشته و ریه ها دچار مشکل شدند. بدقلقی همسرم شروع شد که تو برای جلب توجه این کارا رو میکنی، تا ده روز حرف نمیزدم صدام درنمیومد نفس نمیتونستم بکشم، الانم دارو مصرف میکنم. مشکلات ریه ام و دستم با من موند و خوب نشدن تا الان که دخترم زهرا دو سال و نیمش و زینب سه سال نه ماهش اما خیلی سختی کشیدم تو زندگی خیلی اذیتم کردن از نزدیک ترین فرد تا دورترینشون اما همیشه خدا کنارم بوده خدا این زندگی رو پله ای برای رشد من قرار داد. من بچه دوست دارم و عاشق بچه ام اما دوست دارم همسرم بهم پیشنهاد بچه چهارم رو بده فعلا که میگه کافیه. خیلی با بچه ها بازی میکنه، من پدر این مدلی ندیدم، هم سن بچه هام میشه، مامان میشه چادر و روسری سر میکنه، بابا میشه، خواهر میشه، برادر میشه، کلی برای بچه ها وقت بازی میذاره، پارک و مسافرت میبره. خدا حفظش کنه برامون و تنش هم سلامت. تمام بی حوصلگی هاشو میذاریم بر سر روزگار بالاخره گرفتاری و مشکلات اقتصادی و .... من بعد دختر سومم به جرات میگم طعم نداری و بی پولی نچشیدم. زهرای من خدا خواسته بود و پر از رزق و روزی، دختر دلنشین و زیبا و کنجکاو من... "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
سوال ۳۲۳ سلام احساس میکنم رحمم به سمت پایین رفته..وقتی میخام خود را وارسی کنم پایین از قبلا شده ایا
جواب سوال ۳۲۳ احتمالا افتادگی رحم دارن چارش ورزش های کف لگنه بهتره برن ه مرکز مشاوره مامایی بهشون کمک کنن ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سوال سلام،خواهش میکنم میشه بپرسید تو کانال تون ،کسی بوده تو بارداری پریود هم می شده ،من برای بارداری اقدام کردم اون وقت این ماه با تاخیر چند روز پریود شدم طوری که گفتم حامله ام ولی پریودیم خیلی کم بود ولی همش حالت تهوع و علائم حاملگی دارم با خودم میگم نکنه حامله باشم ولی شرایطش رو ندارم برم آزمایش بدم، ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سوال سلام ببخشید من دو سال نیم پیش عمل تیروئید کردم تیروئید م بد خیم بود بعد 6 ماه عمل که کردم ید درمانی کردم حالا قرص تیروئید مصرف می کنم حالا می خواهم باردار بشم زایمانم سزارین می خواستم بدونم مشکلی برای من یا بچه پیش نمی یات ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
سوال ۳۶۶ سلام ستایش خانوم وقتتون بخیر خواهش میکنم لطفا سوال منو داخل کانال قرار بدید تا اگر کسی تج
۳۶۶ جواب قرص امگا ۳هفته ای سه تا دونه مولتی ویتامین اهن و د۳رو حتما بخور یا روزی سه واحد لبنیات یا قرص کلسیم دوز۱۰۰۰ موز روزی یدونه یا قرص مولتیت چک کن پتاسیم داشته باشه ک موز بهتره گوشت گوسفند ب صورت کبابی یا تو خورش هم خیلی خوبه سویق گندم ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۱۰۳۷ من متولد سال ۶۶ هستم، سال ۹۱ عقد کردم و نوروز ۹۲ یه عروسی ساده گرفتیم و یه جهاز ساده، رفتیم سر خونه زندگیمون،۶ماه بعد از ازدواج دیدیم دلمون بچه میخواد چون سن ۲۵ سالگی هم ازدواج کردم خیلی به قول دکترا وقت بچه آوردن نداشتم به همین خاطر اقدام به بارداری کردیم، ولی چون تو مجردی هم کیست رحم داشتم یه مقدار طول کشید تا باردار بشم. دی ماه ۹۳ خداوند بهمون یه آقا پسر داد به عشق امیرالمؤمنین اسمشو گذاشتیم علی. علی آقا ۱.۵ بود که احساس کردم همبازی میخواد و تنهاس،این بود که دوباره تصمیم به بارداری گرفتیم. همسرم هم پایه بود. یک ماه بعد از دوسالگی پسر اولم دومی رو باردار شدم و آبان ۹۶ پسر دومم به دنیا اومد. روزگار گذشت و بعد از یکسالگی پسر دوم‌ متوجه شدم دوباره باردارم، نمیدونستم چی بگم ولی چون بچه دوست داشتم خداروشکر کردم و یک ماه بعد از تولد دو سالگی پسر دومم،پسر سومم به دنیا اومد. فامیل و اطرافیان شروع کردن که دیگه کافیه اگه میخواست دختر بشه شده بود. ولی از آنجایی که همسر جان به شدت با بنده موافق و کمک خوبی بودن، دوباره بعد از یکسالگی پسر سوم، باردار شدم و اینبار بهمن ۱۴۰۰ خدای مهربون چهارمین پسر رو هم نصیبم کرد. دیگه موج مسخره کردن و تیکه انداختن و دعوا کردن دور وبری تمومی نداشت، ولی منو همسرم اصلا اهمییت نمی‌دادیم ناراحت میشدیم ولی فراموش میکردیم، ولی اینبار تصمیم گرفتیم سر سخت‌ جلوگیری داشته باشیم ولی مهر ۱۴۰۲ برای بار پنجم باردار شدم. دیگه اطرافیان تموم نمیکردن از طرفی هم میگفتن بلکه دختر بشه، شما تمومش کنی در حالیکه خودم تو قرآن خوندم خدواند عزیزم به هر کی بخواد دختر و به هر کی بخواد پسر میده، به بعضی هم اصلا نمیده، سپرده بودم به خدای مهربونم که خییییلی هوامون رو داره، می‌گفتم فقط سالم و صالح باشه، هر چی بده دوست دارم. بله آقا ابوالفضل ما هم در روز تاسوعا ۱۴۰۳ به دنیا اومد، خداروشکر بارداری های خوبی دارم. اصلا ویار ندارم، سختی همیشه هست ولی با توکل و سپردن به خدا خیلی زندگی راحت‌تر میشه. ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۱۰۳۷ ما اولش که عروسی کردیم جز یه موتور هیچی نداشتیم و خونه پدرشوهرم زندگی میکنیم، همسرم واقعا مرد خوب ومهربان و بسیار کمک کارم هستن از لحظه ای که میرسن خونه کمک میکنن تا لحظه ای که بخوان برن سر کار. ما کلا زندگی رو سخت نمیگیریم و اصلا اهل تجملات نیستیم و محیط خونه ساده و بدون هیچ چیز گرون قیمتی هست تا بچه ها کامل تو خونه تخلیه روحی فکری بشن، به لطف خداوند کریم تا حالا ۶بار رفتیم کربلا،۳بار اربعین با بچه ها رفتیم واقعا خیلی خوش گذشته، هرسال امام رضا علیه السلام می‌طلبه میریم مشهد، سفر هامون هم ساده و ارزون قیمت هست و حسینیه اسکان داریم، کربلاهم اربعین میریم چون هزینه‌اش خیلی پایین تره... تو زندگی ماهم خیلی سختی ها بوده و هست اما با همفکری و توکل ودعا حلش کردیم، یکی از سخت‌ترین ها، این بود که پسر دومم تو یکسالگی به خاطر سهل انگاری تشنج کرد و تا ۷ ساله بشه نصف عمر شدم ولی از اونجایی که خداوند مهربونم خیییییلی هوامون رو داره پسرم هیچ مشکل ذهنی و جسمی پیدا نکرد، این کمتر از معجزه‌ نیست، همین سفر های زیارتی ما بهترین تفریح و سرگرمی ماهست من هر وقت مریض میشم یا بچه ها، صدقه واستغفار خیلی جواب میده،خلاصه هیچ چیز مثل نیت کردن برای بچه شیعه آوردن، حاجت های مهم رو برآورده نمیکنه ما هرسری بچه دار شدیم یه حاجت مهممون اجابت شد، هرکی خونه میخواد یا ماشین میخواد بچه بیاره به یاری خداوند کریم درهای رحمت بروی شما باز میشه شک نکنید و یقین داشته باشین هر سری قبل از به دنیا اومدن بچه بعدی بچه قبلی رو از مای بیبی گرفتم،خیلی سخت بود ولی همون هم توسل میکردم به یکی از ائمه و سریعا برطرف میشد بارها معجزه رو تو زندگیم دیدم چون به خدا و بزرگ بودنش خیلی ایمان دارم. راستی دور واطرافیان من تازه فهمیدن چه اشتباهی کردن و کم کم دارن با نگاه شون تحسینم میکنن، ولی بعضی هم همش میگن بسه لوله هاتو ببند، صد سال دیگه این کار رو نمیکنم تا هر وقت که خدای خوبم بهم بچه بده میخوام چون برام همیشه سنگ تموم گذاشته سلامتی به همراه تغذیه سالم هست و تا میتونم از روغن های طبیعی و از چیزهای ارگانیک استفاده میکنم. غذاهامون هم ساده هست و غذای فست فودی هم شاید ماهی یک بار استفاده کنیم. بچه های من اصلا به فکر جایی رفتن یا این که کسی بیاد بازی کنن نیستن، چون تو خونه همه جور بازی و سرگرمی براشون فراهمه هرچقدر خداروشکر کنیم به خاطر این همه لطف واقعا کمه، ممنونم از کانال خوبتون، از خدا میخوام همه مردم سرزمینم خوشبخت و عاقبت بخیر بشن.الهی آمین "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۱۰۳۶ من در سن ۱۷ سالگی ازدواج کردم با جهیزیه ایی که کاملا ساده و بدون تجمل بود و فقط لوازم ضروری رو داشت. رفتیم سر زندگیمون توی یه خونه مستأجری ساده و کوچیک زندگیمون رو شروع کردیم. من خیلییییی بچه دوست داشتم، همسرم هم همینطور. بخاطر همین از همون اول زندگی اقدام به فرزندآوری کردیم و من همش میگفتم با اومدن یه فرشته توی زندگیمون خدا بهمون رحمت نازل می‌کنه شکر خدا دوماه بعد عروسی باردار شدم بماند که چقدر اطرافیان با زبونشون آزارمون دادن ولی من خوشحال بودم و شاکر خدا که بدون دارو و درمان مادر شدم تولد ۱۹سالگی خودم پسرم ۴۰روزه بود😍 زایمانم طبیعی و بسیار سخت بود، شکرخدا با بدنیا اومدن پسرم خونه ی بزرگتر و بهتری اجاره کردیم و زندگیمون کمی سامان گرفت. پسرم که یکسال و چهار ماهه بود اقدام کردیم برای بچه دوم و شکرخدا بازم بدون دردسر باردار شدم تا ماه هشتم بارداری هم پسرم رو شیر دادم و هیچ مشکلی هم نداشتم اما اینم بگم مغزیجات و لبنیات زیاد استفاده میکردم که بدنم خالی نکنه و توی سن ۲۱ سالگی خودم و دوسالگی پسرم، دخترم رو بغل کردم زایمان دومم فوق العاده راحت و سریع بود. حالا دیگه فشار اطرافیان زیاد شد که بذارین کمی زندگی تون خوب بشه از کجا میخواد بیارین خرج بدین و... اونقدر حرف و حدیث و تمسخر ها زیاد شد و مدام میگفتن قرص بخور دستگاه بذار یه کاری کنین ک هرساله هرساله شکمت نیاد بالا من کلا دوتا بچه داشتم ولی خب حرف و حدیثه دیگه😒 اونقدر خسته شدم که یک ماه بعد زایمان رفتم ای یودی گذاشتم که باردار نشم واقعا فشار بقیه برام سنگین بود. پسرم دوسالش بود که با فشار همون بقیه از پوشک گرفتمش و واقعا پسرم آمادگی شو نداشت، از طرفی ورود رقیب براش، از طرفی گرفتن از شیر از طرفی از پوشک از طرفی ختنه کردنش واقعااااااا خیلییییییی اذیت شد و واقعا خدا منه نادان و ناآگاه رو ببخشه خیلی بهش فشار وارد شد. اون روزا هرچی بقیه میگفتن برای بچه داری تو زندگیم پیاده میکردم و این بدترین نقطه ضعف برام بود. یه روز یه بنده خدایی باهام حرف زد و گفت نکن این کارو بچه ی تو با بچه های دیگران یا حتی خواهر برادرای خودشم یکسان نیست، قرار نیست اگه بچه کسی تو فلان ماه از پوشک گرفته شد برای توهم همون‌جوری بشه. و این حرف برای من یه جرقه شد و دیگه اهمیتی ندادم و با روش و منش خودم بچه هام رو بزرگ کردم. برای از شیر گرفتن و از پوشک گرفتن دخترم به حرف هیچچچچ کسی گوش ندادم و دقیقا زمان خودش که رسید دخترم خودش دیگه به شیر میلی نداشت حدودا دوسال و چند ماهگیش بود و زمان پوشکش هم خودش ۳ سال و دوماهگی اعلام آمادگی کرد و خیلییییی راحت گرفته شد همه میگفتن وای خسته نشدی از خرید پوشک دیگه بزرگهههه بسه، میگفتم پولش رو باباش میده دخترمم از مال باباش داره استفاده می‌کنه. یعنی محترمانه میگفتم کاری نداشته باشین اما مردم همیشه به همه چی کار دارن ب همه چییییییی، ما نباید گوش کنیم. نمونه گوش کردن به حرف مردم برای خودم ایودی بود که باید بگم تمام مدتی که ایودی داشتم، همش درگیر عفونت و دل درد بودم و حالا چندین ماهه که خارجش کردم و دچار تنبلی و کیست و سندرم تخمدان شدم رحمم کلی مشکل پیدا کرد که گفتنش باعث طولانی شدن متن و .... و هزاران دردسر بخاطر حرف مفت مردم... و حالا که دیگه برام خیلییییی وقته حرف مردم مهم نیست بازم آثار اون تبعیت ها توی زندگیم هست خواهشاً کاری به حرف اطرافیان نداشته باشین همین الان هم همه دارن میگن که دیگه بچه نیاری بسه هم دختر داری هم پسر اما اهمیتی برام نداره چون وزنش رو زمین قراره تحمل کنه و رزقش رو خدا بده، به آینده دختر و پسرم نگاه میکنم که دخترم خواهر میخواد و پسرم برادر و خدا بهم کمک کنه ان‌شاءالله ان‌شاءالله ان‌شاءالله به خواست خدا پیگیر درمان هستم که هرچندتا ک خدا بهم داد بچه بیارم 😍😁😍 ادامه👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از دوتا کافی نیست
سرلاک خانگی... "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۱۰۳۶ حالا دخترم سه سال و نیمه ست و پسرم پنج سال و خورده ایی، دعا کنین خدا برامون بخواد و بازم مادر بشم. اشتباه کردم که یک سال و خورده ایی دخترم اقدام نکردم. الان ارتباط بچه هام فوق‌العاده خوبه. کاش برای سومی هم اینقدر تعلل نمی‌کردم. بارداری شیربه شیر درسته سختی داره اولش، ولی یک سال که میگذره خیلییییی مادر راحت میشه همه اونایی که الان دارن به من خورده میگیرن ۲۰ سال دیگه ممکنه حتی سالی یکبار هم منو نبینن. پس زندگی مون رو به مبنای انتخابات دیگران نسازیم ما فقط یکبار به دنیا میایم، خودمون تصمیم بگیریم که می‌خوایم چیکار کنیم. خیلی کیف میده که توی لیست شیعه های حضرت علی علیه السلام چندین و چند اسم از نسل ما باشه 😍😍😍 در رابطه با تربیت فرزند هم باید بگم به نظر خود من تربیت فرزند وجود نداره، تربیت خود من هست که تربیت بچم رو میسازه. وقتی مادر جلوی بچه ولو دوساله باشه از بد خواهرشوهر جاری و یا هرکسی نگه، بچه غیبت رو یاد نمیگیره. وقتی مادر با صداقت باشه با همسرش بچه راستگو میشه. وقتی مادر به همسرش در غیاب و حضورش احترام بذاره بچه احترام به مادر و بقیه رو رو یاد میگیره و وقتی بچه ببینه مامانش تا اذان میشه می‌ره نماز میخونه و هرکاری باشه کنار میذاره، اهمیت نماز رو می‌فهمه و وقتی ببینه مامان نماز خوانش سرش داد وبیداد نمیکنه حرف لغو نمیزنه می‌فهمه مسلمونی قشنگه و تمام زندگی و رفتار طرف خدایی باشه خیلی زندگیش شیرینه در کل می‌خوام بگم برای تربیت بچه جوش نزنین در واقع باید برای تربیت خودمون تلاش کنیم خودمون که رفتارمون و کردارمون واقعا خوب باشه بچه مون هم خوب میشه. و اینم بگم من عاشق این تجربه گذاشتن های توی کانال شدم، چقدررررر برای رشد و زندگی خوبن. در پناه خدا موفق و موید باشین🙏☘ التماس دعا عزیزان "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داره برای مسابقات آماده میشه😂 کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄                        @khandehpak
من یک مادر ۴۱ ساله هستم که سومین فرزندم را در مردادماه به دنیا آوردم. من جزء کسانی بودم که فقط دو فرزند را کافی می‌دانستم و مخالف سرسخت بچه بیشتر البته قبل از بچه اولم دو سقط خودبخودی داشتم و خیلی سختی و استرس کشیدم. بالاخره بعد از چهار سال خدا یه پسر شیرین دوست داشتنی بهم هدیه داد و پسردومم را درکمال ناباوری و زمانی که فرزندم تنها هشت ماه داشت، باردار شدم. اول خیلی گریه کردم چون با یه بچه شیرخوار و دست تنها واقعا سخت بود اما ته دلم خوشحال بودم که مثل بچه اول نیاز نبود این همه خرج دوا دکتر کنم. بماند که وقتی پیش پزشک خانواده رفتم چقدر مرا دعوا کردو گفت چرا باردار شدم و من با استرس زیاد پیش پزشک متخصص رفتم و ایشان با آرامشی که داشتن گفتن اصلا مشکلی ندارد. بالاخره فرزند دومم هم به دنیا آمد و حالا دو بچه شیرخوار داشتم و اکثر زحماتش گردن خودم بود خیلی خسته شده بودم و تصمیم جدی گرفتم که دیگه به بچه فکر نکنم اما روزگار چیز دیگه ای برام رقم زد. سالها گذشت و من گاهی که می‌دیدم اطرافیان بچه دار می‌شوند و چقدر خوشحالند باز وسوسه میشدم و با همسرم صحبت میکردم راجع به بارداری مجدد اما ایشان هم یک کلام که دیگه بچه نمیخواهیم😊 تا اینکه پسر اولم به مدرسه رفت و پسر دومم تنها شد و بهانه گیری هایش شروع شد و من عملا می‌دیدم که چقدر اذیت می‌شود. گاهی ساعتها در مدرسه می‌ماندم تا آرام شود وبه محض رسیدن به خانه شروع میکرد به شمردن ساعت تا ببیند چه موقع برادرش به خانه می آید. با خود میگفتم اگر همبازی دیگری داشت این همه اذیت نمیشد و حالا کمی از دودلی درآمده بودم ولی باز از آینده میترسیدم جالب اینکه همسرم حالا خودش هم راضی تر از من بود برای بچه دار شدن😁 و درست زمانی که من به فکر روشی ایمن تر برای جلوگیری از بارداری بودم متوجه شدم که باردارم. اوایل شوکه بودم هم خوشحال هم ناراحت نمی‌دانستم کاردستی کردم یانه ویارهای شدیدی داشتم و چالش های زیادی در زندگی، حالا که سنم چهل سال بود دکتر هم آزمایشهای ژنتیک و...با هزینه های زیاد می‌نوشت. خودم گاهی پشیمان میشدم از بارداری اما همسرم هیچ وقت خم به ابرو نیاورد. در این بین عضویت در کانال شما هم به من خیلی انرژی می‌داد و تشویق می‌شدم. تا بالاخره گل دخترم در مردادماه با زایمان طبیعی و سخت به دنیا آمد و چراغ خانه ما شد. افسوس میخورم چرا زودتر برای فرزند آوری اقدام نکردم و هرچند هنوز هم در بزرگ کردنش تنها هستم و حتی شب اول زایمانم که به خانه آمدم هیچ کس به کمکم نیامد، اما من صبورتر شده ام و با خدا معامله کرده ام و من یک بچه شیعه به مسلمانان اضافه کرده ام. امیدوارم رهرو بانو حضرت زهرا باشد و فرزندانم از سربازان آقا امام زمان باشند و خدا از من راضی باشد. واقعا از کانال شماهم ممنونم و هنوز با خواندن مطالب آن امیدوار میشوم و انرژی میگیرم امیدوارم نوشته های من هم به درد حداقل یک نفر بخورد. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
پیشنهاد منه... به محض رسیدن به همدان و انجام دید و بازدیدهای مرسوم، حسین بی مقدمه گفت:"باید برای وهب زن بگیریم." پرسیدم درخواست وهبه یا شما؟ گفت: "نباید بذاریم جوون بیاد و بگه زن می خوام، اگر چه من باهاش رفیقم و با من راحته و حرف هاشو به من می زنه اما تا حالا تقاضایی نکرده، این پیشنهاد منه." گفتم: "حتما کسی رو دیدی و براش انتخاب کردی که این قدر عجله داری." گفت:" نه انتخاب با خودشه، ازدواج به زندگی جهت میده." 🔹همسر شهید 📚 خدا حافظ سالار 💥سالروز شهادت سردار شهید حسین همدانی گرامی باد. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
📌فشار خون بالا در بارداری... من تو سن ۲۰سالگی سر بارداری بچه اولم تو هفته ۱۵ بارداری متوجه فشار خون بالام شدم. البته قبل اون بارداریم یه سقط تو ۴ماهگی داشتم که پیگیر علتش نشدم ولی بعدا دکترها گفتن ممکنه علتش فشار بالا بوده باشه. اون موقع یه شب حالم بد شد و با آمبولانس به بیمارستان رفتم(یعنی سر پسر اولم) و بعد بغیر از دکتر زنان، دکتر قلب و داخلی منو دیدن و بعد کلی آزمایش هیچ علتی برای فشار بالام پیدا نکردن، نه دفع پروتیئن نه مشکل خونی و نه ... اما دکتر روزی یه دونه قرص متیل دوپا و یه آ اس آ برام تجویز کرد. با اینکه قرص میخوردم ولی اگه یه وقت غذای شور یا تند میخوردم و یا عصبانی میشدم، فشارم بالا میرفت و غیر قابل کنترل میشد، که دو دفعه هرباربه مدت یک هفته تو آی سی یو بستری شدم و خیلی یهویی تو هفته ۳۵بارداری طبیعی زایمان کردم و پسر اولم و بغل گرفتم. ۴سال بعد تو ایام کرونا دوباره باردار شدم و بازهم فشار بالای دوران بارداری داشتم و این دفعه بجای یه قرص متیل دوپا ۲تا قرص میخوردم و یه دونه آ اس آ. اما بازم باید تو اون دوران مواظب می بودم و سعی میکردم همیشه آروم باشم که فشارم کنترل بشه و یه سری پرهیز غذایی و رعایت میکردم. خداروشکر اون دوران هم گذشت و تو بارداری دومم یه بار تو هفته ۲۸بارداری بخاطره خطر زایمان زودرس ۱۰روزی بستری شدم و بعدش ۶هفته استراحت مطلق بودم و اول ۳۵هفته زایمان کردم و پسر دومم رو خدا تو اوج کرونا و روزهای قرنطینه به ما هدیه داد. و سال گذشته هم توی ۲۸سالگی به عشق امام زمان دوباره اقدام کردیم و خدا بهمون سومین پسرمون و هدیه داد. این بار هم فشار بارداری داشتم و روزی ۳تا متیل دوپا و ۲تا آ اس آ میخوردم و بازم چند روزی بستری شدم. ایندفعه تو اول هفته ۳۷ بخاطره فشار ۱۶ بستری شدم و ختم بارداریم کردن، خداروشکر این دفعه هم طبیعی زایمان کردم و از دفعه های پیش راحت تر. فشار بالا تو بارداری سخته، سردردها، بدحالی ها و بی حالی ها،گر گرفتن های بیش از حد و.... اما به نتیجه خوب و شیرینش می ارزه. ان شاءالله همه بارداریها بی خطر باشه و بسلامت تموم بشه. اینم بگم هنوزم دوست دارم بچه بیارم با همه سختی هاش. فشار بالا تو بارداری فقط احتیاج به مراقبت و کنترل و هوشیاری به موقع داره. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075