پریشان کرده جمعِ عاشقان را با سرِ تاری
ندارد گیسوانش جز پریشان ساختن کاری
من از داغِ غمش میمیرم و او را چه غم باشد
اگر کم باشد از خیلِ گرفتاران گرفتاری؟!
#سجاد_سامانی
@fazel_nazarrii
میخواهی چشمهایم را ببندی،
اما اشك...
اشك راهِ سرازیر شدنش را
از گوشههای چشم بلد است...
#نیما_یوشیج نامه به "عالیه"
۱۸ اردیبهشت ۱۳۰۵
@fazel_nazarrii
تو حقته با کسی باشی
که درونت
دنبالِ چیزای قشنگ بگرده...
#بدیهیات
@fazel_nazarrii
در غمش هر شب به گردون پیکِ آهم میرسد
صبر کن ای دل! شبی آخر به ما هم میرسد...
#ملکالشعرا_بهار
@fazel_nazarrii
تا ذره ای ز درد خودم را نشان دهم
بگذار در جدا شدن از یار جان دهم
همچون نسیم می گذرد تا به رفتنش
چون بوته زار دست برایش تکان دهم
دل بُرده از من آنکه ز من دل بریده است
دیگر در این قمار نباید زیان دهم
یعقوب صبر داشت و دوری کشیده بود
چون نیستم صبور چرا امتحان دهم
یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست
نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#بوته_زار
@fazel_nazarrii
مرا در جهان، خود دلی بود و بس
کنون خون شد از دردِ هجرانِ او...
#خواجوی_کرمانی
@fazel_nazarrii
و آنکه نمیدانست برای کدامین غمش
گریه کند،
قهقهه زد...
#بدیهیات
@fazel_nazarrii
"عانقینی...
لألف سنهٔ قادمهٔ."
بغلام کن...
برای هزار سالِ آینده...
#عربیات
@fazel_nazarrii
دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمیبینم
دلی بیغم کجا جویم که در عالم نمیبینم...
#سعدی
@fazel_nazarrii
ما همیشه
یک نفر را پشتِ صورتمان داریم
که بریده از دنیا میخواهد برود،
فرار کند اما
لباسش هربار گیر میکند
به پوست و لبمان
طوری که آدمها خیال میکنند
داریم میخندیم...
#رسول_ادهمی
@fazel_nazarrii