از خونه خودت تا خونه همسایه پل بزنی که قدّ یه کوچه باریک هم بینتون فاصله نباشه...
@ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفت و غزلم
چشم به راهش
نگران شد...
@ghalamzann
#پدر_مادر_ما_کودکیم
از ابتدا تا انتهای مجلس چادرش را روی سرش کشیده بود
دخترک خندان کلاس ششمی،
یکی دوبار رفتم سراغش که بیاید و کنار بچهها بنشیند اما همچنان منتهاالیه جمعیت، جایی کنار بوستان نشسته بود و سرش میان چادرش بود و میفهمیدم که بقول#فهیمه_باباییانپور دارد آلوچه آلوچه اشک میریزد،
بار آخر رفتم و دستش را گرفتم و آوردمش،
آمد و نشست و باز چادرش روی صورتش بود،
تا نخواهد حرف نمیزند این را میدانستم، بلند شد که برود گفتم منتظرم همین امشب بیایی و بگویی که چرا غم داری... چیزی نگفت و باز رفت،
وسط روضه آخر بود که یکی از دخترها آمد و گفت فلانی با شما کار دارد،
رفتم و دور از جمعیت کنارش نشستم
چادرش را کنار زدم دوباره کشید روی صورتش...
"بذارین باشه خجالت میکشم حرف بزنم"
"باشه هرطور راحتی، فقط حرف بزن"
شروع کرد به گفتن و زارزدن!
بچهای که خنده لحظهای از لبانش دور نمیشود!
"مامانم نمیذاشت بیام روضه،خودم اومدم"
"بدون اجازه؟! بیا زنگ بزنم صحبت کن تا دل مامان و دل خودت آروم بشه"
" نه خانوم نه... حرف نمیزنم"
" بدون اجازه که نمیشه آدم بره روضه
بیا صحبت کن با مامان تا ببرمت خونه"
"خانوم بذارین حرف بزنم"
"باشه بگو..."
"بابام چندروزه نیومده خونه،با مامانم دعوا کردند رفته از خونه نیومده..."
" دعوا بین مامانها و باباها پیش میاد زنگ بزن با بابا حرف بزن خب... "
" خانوم شمارههامونو مسدود کرده بابا..."
" شماره خودت... "
"اونم مسدود کرده... "
میگوید و هق هق میکند،
" درست میشه دخترم، گاهی پیش میاد... "
" از وقتی کوچولو بودم همین بوده وقتی دعوا میکردند من جیغ میکشیدم،
هیچوقت با هم مهربون نبودند،
یادتونه بهم میگفتین دختر خندان، گفتم تو خونه نمیخندم هیچوقت... "
دخترک خندان میگوید و گریه میکند درحالیکه کاری از کسی ساخته نیست جز پدرومادری که باید یکبار برای همیشه آگاه شوند که بچهها توان و ظرفیت بزرگترهارا برای اینهمه کش و قوس ندارند، بچه هربار فکر میکند همه چیز تمام شده، هربار میمیرد و زنده میشود حتی اگر پدرومادر به این سبک از زندگی عادت کرده باشند و ککشان هم با هر دعوا و قهری نگزد!
اگر باور داشتیم که شیوه زندگی کردن ما شیوه زندگی کردن انسانهایی را میسازد که نظارهگر ما هستند، حتما طور دیگری زندگی میکردیم.
ف. حاجي وثوق
@ghalamzann
#به_عقب_برنمیگردیم؟!
دعوت کردهاند برای
جلسه شورای نقطهچینِ استان!
و در متن دعوتنامه قید کردهاند که
جلسه و شام در فلان هتل "پنجستاره" خواهد بود!
میپرسم شورا زیر نظر کجاست
اسم فلان نهاد کشوری را میآورند!
پاسخ را مینویسم و ارسال میکنم:
"ضمن عذرخواهی، با جلسه و مراسم
در هتل پنج ستاره موافق نیستم موید باشید"
و این علامت سوال میماند،
چرا جلسه فلان شورای استان باید در هتل پنج ستاره برگزار شود؟!
ف. حاجي وثوق
@ghalamzann
#خانه_پیرزن
گفتند جایی انتهای شهر زندگی میکند
برای دیدنش رفتیم
دیدن خودش و خانهاش،
خانه که نه... سقفی که بتواند زیرش بخوابد،
پیرزن در را که باز کرد وارد فضایی شبیه پارکینگ شدیم که گویی قرار است بعد وارد یک خانه شویم
اما خانهای در کار نبود
روی سیمان کف همانجا یک زیلو یا روفرشی پهن شده بود،
یک لامپ کوچک و کمنور سوسو میکرد و یک شیر آب همان کنار بود،
دود فضارا پر کرده بود آنقدر که دیدن را سخت کرده بود و البته نفسکشیدن را!
پرسیدیم دود برای چیست
خاکستر کف زمین را نشان داد و خیلی عادی گفت آتش روشن کردم تا هم اینجا گرم شود هم غذایم را گرم کنم!
گاز نداری؟ ندارم... لولههای گاز را دزدیدهاند و هرچه داشتم،
نه یخچالی دارد و نه هیچ وسیلهای،
وسط یک خانه مخروبه زندگی میکند
خانه که نه... سقفی که دیواری دارد و دری،
دری که شیشهاش شکسته است و معلوم نیست سرمای زمستان را پیرزن چگونه میگذراند،
آنقدر شرایط حیرتآور بود که نمیشد باور کنیم، مگر میشود مگر ممکن است نه امکان ندارد جایی از کار ایراد دارد اصلا نمیشود که این باشد،
از مرد همسایه پرسوجو میکنیم میگوید همین است که دیدهاید!
جایی در همین شهر، پیرزنی بدون حمایت و بدون هرنوع امکانات اولیه دارد زندگی میکند،
نه اعتراضی دارد نه توقعی،
و من باور دارم آدم نیستم وقتی این تصاویر را میبینم و باز سر آسوده به بالین میگذارم و همچنان زنده میمانم
و هر مسئولی که میداند حال امثال این پیرزن را و کاری نمیکند
و هر مسئولی که نمیداند و بیخبر است
هردو مستوجب مجازات هستند
در کشوری که اجرای عدالت شعار اصلی آن است.
ف. حاجي وثوق
@ghalamzann
قلمزن
#به_عقب_برنمیگردیم؟! دعوت کردهاند برای جلسه شورای نقطهچینِ استان! و در متن دعوتنامه قید کرده
تمام دیروز و امروز به این فکر کردهام که چطور ممکن است جلسه یک شورای راهبردی در این شهر در هتل پنج ستاره برگزار شود و #پیرزن و پیرزنهایی در همین شهر در این فاجعه زندگی کنند؟!
چطور این شورا و این شوراها میتوانند راهبردی داشته باشند؟ چطور میتوانند کاری برای مردم انجام دهند؟!
فراموش نمیکنم جلسات و همایشها و سِمی"ناهار"هایی که با هدف حل مشکلات مختلف برگزار شده و میشود
و بوی اشرافیگریشان حالت را به هم میزند،
آقایان! خانمها! مسئولین و مدیران!
برای خدا کت و شلوار و ژست مدیریت را یک روز کنار بگذارید
بروید حاشیه شهر،
سر در خانههای مردمی کنید که به واقع به نان شب محتاجند، مفهومی که هرگز نمیفهمیم و در حد ضربالمثل باورش کردهایم، به خانهای بروید که کودکش نمیداند کتاب داستان چیست،
به خانهای بروید که مردش بخاطر نداشتن پول نمیتواند عمل کند و زمینگیر شده است،
به خانهای که غذا ندارند، دارو ندارند،
شادی ندارند،
جمع کنید جلسات نمایشی و بدردنخورتان را،
خدارا خدارا خدارا
دردشان را بچشید تا بتوانید برایشان کاری کنید، اگر نه بگذارید و بروید...
#نمایندگان_مجلس
#امام_جمعه
#استاندار
#فرماندار
#مدیر
#حاج_آفا
@ghalamzann
قلمزن
#خانه_پیرزن گفتند جایی انتهای شهر زندگی میکند برای دیدنش رفتیم دیدن خودش و خانهاش، خانه که نه...
#اتفاق_خوب
از دیشب تماس میگیرید و پیام میفرستید که میخواهید کاری برای پیرزن انجام دهید،
بیشک دست شما مردم خوب در دستان خداست که دلتان برای رنج بندگان خدا میلرزد،
اما اتفاق خوب اینکه خبر به #کمیته_امداد رسیده و از روابط عمومیاش زنگ زدند و پیگیر ماجرا شدند،
از مدیرکل کمیته امداد هم پیامی رسید که قول انجام اقدامات دادهاند.
به لطف خداوند هرکاری که انجام شود منعکس خواهد شد تا امیدوار باشیم که حتی قدمهای کوچک تاثیرگذارند و میتوانند کارهای بزرگ رقم بزنند.منتظر خبرهای خوب هستیم.
ف. حاجي وثوق
@ghalamzann
#برنامهسازی
#نابلدی
تلویزیون دارد برنامه کودک پخش میکند موضوع برنامه "سخاوتمندی"! است و همه دارند تلاش میکنند که کودکان سخاوتمندی را یاد بگیرند،
گزارشگر میرود سراغ کودکان که همه دبستانی و سالهای اول دبستان هستند و از هرکدامشان میپرسد که سخاوتمندی یعنی چه و همه بچهها بدون تأمل شروع میکنند به تعریف این کلمه و در حد علمای اخلاق تبیینش میکنند،
گزارشگر هم بهبه و چهچه میکند و باز سراغ بعدی میرود...
"علی علیزاده" جایی گفته بود تلویزیون "نظرسازی" میکند نه "نظرسنجی" ،
راست گفته بود، این گزارش یکی از مصادیقِ دمدستی این ادعاست.
(لطفا نیایید و نگویید که پس علی علیزاده را قبول داری! اینجا داریم درباره حرفها حرف میزنیم نه ماهیت آدمها)
رسانه به آدمها یاد میدهد که خودشان نباشند به آنها یاد میدهد که حرف را دیکته کنند و بگویند و رسانه چیزی جز ما آدمهای نابلد نیست که نمیدانیم باید چطور برنامه بسازیم،
کودک، کودک است قرار نیست ادای بزرگترها را دربیاورد قرار نیست همه چیز را بداند آن هم وقتی منِ برنامهساز کجسلیقگی کنم و با یک کلمه سخت به سراغ این طفلهای معصوم بروم و بخواهم چیزی را بگویند که من میخواهم.
یادم هست چندسال قبل "حسینرفیعی"
مصاحبههایی با کودکان میگرفت که خیلی ساده بودند و هرچه آنها در عالم کودکانه خود میگفتند پخش میشد،
این گزارشها آنقدر جذاب بودند که هرروز عصر پیگیر دیدنشان بودم تا برای دقایقی شریک زلالیت و صفای کودکطور گزارشها باشم،
ما آدمهای نابلد شفافیت را از رسانه میگیریم تظاهر و فریبکاری را ترویج میکنیم و اجازه نمیدهیم آدمها خودِ خودشان باشند
و حواسمان نیست که اگر خودشان باشند
چقدر جذابتر میشود آنچه که ما
برای تعداد مخاطبانش دغدغه داریم.
ف. حاجي وثوق
@ghalamzann