eitaa logo
قلمزن
480 دنبال‌کننده
715 عکس
122 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
عزیزترین سردار...
@ghalamzann پدر عزیزمان: نام خیلی از شهدا و زندگی خیلی از آنها را خوانده ام و عکس هایشان را دیده ام... اما فکر نمیکردم روزی تصویر و عکس شما را با عنوان * "شهید سردار سرلشکر پاسدار حاج قاسم سلیمانی" * ببینم... همه میدانستیم شما با شهادت از پیش ما خواهی رفت، اما حالا دلهایمان... ما نوجوانان دهه هشتادی هیچ گاه امام را ندیدیم و از رحلتشان فقط خاطرات مادران و پدرانمان را به یاد داریم... اما امروز به چشم خود دیدیم عزای یک ملت را... امروز ملتمان را سیاهپوش دیدیم... خیلی هایمان اشک پدرانمان را برای اولین بار دیدیم... ما همه اینها را دیدیم و بدانید لحظه ای تامل نخواهیم کرد و برای انتقام به پا خواهیم خواست... سردار جان چه بگوییم در نبودنتان؟! البته که هیچ نباید گفت... حالا وقت عمل است، عمل و ادامه راه شما... راهی که صد ها سال است پیش میرود و حالا به ما واگذار شده... ما سکوت نمیکنیم... فرزند کوچک شما❤️ @ghalamzann
#پدر_شهید #خداحافظ_سردار غم رفتن تو را من نمیفهمم غم رفتن تو را پیرمرد همسایه میفهمد که برایت لباس سیاه پوشیده و حیاط را جارو میزند.... صورتش همانقدر غم دارد که وقتی پسرش شهید شد و چندروز نخوابید و فقط راه رفت... حواسمان به پدران و مادران شهدا باشد و بچه هایی که دوباره یتیم شدند! @ghalamzann
@ghalamzann نامه یک نوجوان دیگر: چندین سال است که همه انگیزه ام از زنده بودن ورشد کردن، آرزوی فتح بیت‌المقدس است، همیشه خودم را سرباز سپاهی تصور می‌کردم که شما فرمانده اش بودید. هیچ وقت نبودن شما،حتی به فاصله چند فرسخی ذهنم هم نرسیده بود. تا مقاومت بوده، شماهم بودید. قبل ازاین، فکر می‌کردم بزرگ می‌شوم و سرباز شما می‌شوم، اماحال باشهادت خود راه سرباز شدنم را از همین سن کمم هموار وباز می‌بینم. سردار! شما رفتی اما رفتنت، شروع آمدن ما نوجوانان به مکتب مقاومت شد. شوری که در وجود ما پیدا شده،غرور و غیرتی که در رگ های مای جاری شده، بی‌شک انتقامی بزرگ خواهد گرفت. ماهمانند همان سربازان درگهواره‌ی امام هسیتم که از راهت دفاع می‌کنیم وادامه‌اش می‌دهیم و در آینده‌ایی نه چندان دور قدس را با حضور باشکوهت آزاد می‌کنیم. @ghalamzann
#خداحافظ_سردار #دیکته_شب #کلاس_اولی #دهه_نودیها @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ظرف وجود آدمی کم میاورد دل و عقل و هوش از کف میرود این چندروزه چه کرده ای با ما! کافیست سردار! در عجبم چگونه قالب تهی نکرده ایم... کمی مراعات کن ظرف هایمان کوچک است... @ghalamzann
تلاش مذبوحانه ی جدید در فضای مجازی: تغییر فوتوشاپی ملیت زینب سلیمانی از ایرانی به آمریکایی! به کسانی که این شایعه را باور کرده اند بگویید از سواد انگلیسی خود بهره ببرند، به بخش bio در wikipedia بروند و در صفحه واقعی سایت، واقعیت را ببینند. @ghalamzann
سردار تمام شدنی نیست دارد از هر نقطه ای میجوشد و آباد میکند، این آدمها را کسی مجبور نکرده برای سردار حجله بچینند و خرما بگذارند اصلا بروی بایستی و اطراف را هم بپایی نخواهی دانست که بانیان این پاسداشت ها چه کسانی هستند.... اصلا چه فرقی میکند سردار زنده است خوب که نگاه کنی می بینی سردار زنده است و گوشه گوشه ی این شهر بزرگ، نگاهت میکند سردار "جان" دارد ! و این "جانِ باقی" دارد جان میدهد به بی جانی ها و مردگی ها .... @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکانس بسیار مهم از فیلم سینمایی w 2008 به کارگردانی الیور استون حتما ببینید! @ghalamzann
«در برابر جامعه #جو_زده برای دفاع از قهرمان ها خجالت نکشید، هشتک #استعفا زدن برای شیر فقط از شغال های فضای مجازی برمیاید...» @ghalamzann
@ghalamzann خبر حاج قاسم که رسید زلزله آنقدر شدید بود که نماز آیات را برای دلهایمان واجب کرد خیلی وقت بود زلزله از دل نیامده بود، خیلی وقت بود که تکان نخورده بودیم خیلی وقت بود که گیر کرده بودیم در ملات بنایی که هر روز سفت تر و سفت تر میشد! خبر حاج قاسم بنا را لرزاند تکان های شدید خوردیم ترک برداشتیم لرزیدیم و به حال تنهای خود گریستیم زلزله همه جایی بود عمق و اندازه اش آنقدر بود که هیچ نقطه ای در زمین و آسمان بی حرکت نماند، زلزله همه را به میدان کشید به میدان آمدنی که بی نظیر بود، ترسیده بودیم از خودمان، از حصاری که دورخود کشیده ایم، از فاصله ای که داشتیم، از کوچکی و بی مقداری و کوتاه بودنمان، ترسی که باید میآمد و همه به آن نیازمند بودیم، زلزله مارا کنار هم جمع کرد دل به دل هم دادیم با هم گریه کردیم با هم بدن حاج قاسم را تشییع کردیم با هم زیر ازدحام جمعیت دست وپا زدیم با هم مردیم و با هم زنده شدیم حاج قاسم حالمان را دگرگون کرد از آن دگرگون هایی که خیلی خوبند... اما ناگهان اتفاق دیگری افتاد! هنوز وسط میدان بودیم که زلزله این بار از دل سیاه شروع به لرزاندن کرد هرکداممان به گوشه ای پرتاب شدیم نفهمیدیم از کجا خوردیم و چه شدیم نتوانستیم خود را نگه داریم نتوانستیم محکم بایستیم زمین خوردیم همه ی ما زمین خوردیم یادمان رفت که دل به دل هم داده بودیم از خود بیخود شدیم سر یکدیگر فریاد کشیدیم "من حقم ولاغیر" سر دادیم آنقدر هیاهو و جیغ جیغ کردیم که خسته و مجروح با حنجره های گرفته، از حال رفتیم بد شدیم آن قدر که یکدیگر را زدیم آن قدر که به هم رحم نکردیم آن قدر که راست و دروغ را یکی کردیم و به در خانه هم کوبیدیم آن قدر که یکدیگر را تاب نیاوردیم و قاضی دیگری شدیم و این بدترین سکانس ما مردم بود عامی و باسوادمان هم فرقی نمیکرد هرکدام منبری یافتیم و تریبونی و ظلمتی و خدارا به کنار زدنی، بد شدیم آن قدر که حرف، حرف خودمان شد و کم صبری کردیم و تقوا را خوردیم و حق را قی کردیم ما رکب خوردیم و نفهمیدیم و همچنان یکدیگر را میزنیم با تهمت با قضاوت با برچسب با فریاد با این فضای لعنتی مجازی... ما رکب خوردیم خوابمان برد باید یکی بیاید و یک سیلی بنوازد که بیدار شووووو کافیست! ف. حاجی وثوق @ghalamzann
@ghalamzann «یک شب خوب با دختران محله» با دخترها رفتیم به یک نمایشگاه آیینی به مناسبت ایام فاطمیه، چندتایی بدون پدرومادر آمده بودند،بدون رضایت نامه! گفتم اینطوری نمیشود، آیناز پشت چشم نازک کرد که خانوم مامانم نمیتونن بیان ولی زنگ میزنند راضیتون میکنند، قبول کردم ، زهرا و فاطمه دوان دوان آمدند که مامانمون گفتند خودمون بیاییم گفتم نمیشه باید خودشون بیان و بگن...یکی زنگ زد...یکی پای اتوبوس بچه ها را تحویل داد و رفت، قرارمان همراهی پدرومادرها بود ولی بعضی ها نتوانستند بیایند، از این چندنفر قول گرفتم کنار خودم باشند شادمانه هورا کشیدند و قول دادند، انصافا هم به قولشان عمل کردند. سوگواره کمی بیشتر از سن کودکان بود اما آنچنان دقیق پیگیر ماجرا بودند که حتی یک پلان بدون سوال کردن باقی نماند، زهرای کوچک هر لحظه سوال میپرسید، اینا آدم بدان؟شمشیراشون راستکیه؟ اون حضرت کیه؟بخارها از کجا میان؟سایه کی از روی در رد میشه؟ ...ازونطرف فاطمه تمام اطلاعاتش را یکی یکی در مورد قصه تعریف میکرد، کار به روضه که رسید، آیناز گریه میکرد و زهرا مدام به من نگاه میکرد تا ببیند گریه میکنم یا نه...درست مثل همه ی بچه های دیگر...بعد هم دستهای کوچکش را موقع دعا بالا گرفت و همه ی دعا را خواند. نمایش که تمام شد ، زهرا گفت کاشکی آش بهمون بدن...یادم آمد که گفته بودند بعد از نمایش آش میدهند، لحظاتی نگران شدم که نکند برنامه تغییر کرده باشد که ناگهان زهرا با هیجان صدازد خانوم دارن آش میدن... گفتم چه زود آرزویت برآورده شد، شیرین خندید، کاسه های آش داغ را دستشان گرفتند و سوار اتوبوس شدند آش هم تند بود هم داغ، میخوردند و غش غش میخندیدند، آش که تمام شد از میله های اتوبوس آویزان شدند و تاب خوردن را شروع کردند،حالا اسماء و پریماه هم یخشان باز شده بود، زهرا که دستش نمیرسید رفت بالای صندلی و میله را گرفت و گفت تابم میدین؟ تابش دادم هم نگرانشان بودم و هم از شادی و شیطنتشان نمیشد بگذرم، حسابی تاب خوردند و جیغ و فریاد و خنده، خدا میداند در دل حاج خانم های سوار در اتوبوس چه میگذشت! خسته که شدند گفتم بچه ها هم نمایش رفتید هم روضه،هم آش خوردید هم شهربازی اومدید با فریاد گفتند شهربازی نبود گفتم تاب خوردید یعنی شهربازی رفتید...همگی ریسه رفتند. از اتوبوس که پیاده شدیم باران هنوز میبارید امانتی های دوست داشتنی را درب خانه هایشان تحویل دادم در حالیکه آیناز میگفت امشب هم خندیدیم هم گریه کردیم... ف. حاجی وثوق @ghalamzann
@ghalamzann کسی که اهل دل است و حرفش حق و سیستان را دیده است، خبر داد که تعلل نکنید، اینجا شرایط مردم سخت شده است...خیلی سخت تر از آنچه تصور کنید! و یادم آمد که ما مردم، این روزهایمان را به ثمن بخس هدر داده ایم و سرمان را به "غیر" گرم کرده ایم و یادمان رفته است از مردمی که همه ی دار وندارشان زیر آب رفته است مردمی که وقتِ عافیت هم دارونداری نداشته اند! و یادم آمد که پیامبرِ این امت بدون تعارف فرموده بودند مسلمان نیست کسی که صدای اسثغاثه ی مسلمانی رابشنود و پاسخ نگوید! و یادم آمد که استاد گفته بودند اگر میدانید که در جایی کسی نان ندارد یا آسایش ندارد و باز خوابتان می برد بدانید که خودتان و غیرتتان و انسانیتتان درمان میخواهند، حالِ مردم سیستان خوب نیست میدانم که کمک هایی کرده ایم اما مارا به خدا سوگند، همه ی توانمان را گذاشته ایم؟ و همه ی تلاشمان را کرده ایم؟ خیالمان بابت همه ی تلاشمان دیگر راحت است؟!... حالِ سیستان خوب نیست مردم! هر قدر که میتوانیم: 5041_7210_7083_6565 "جمعیت امام رضایی ها" یا هر راه دیگری که میشناسیم... ف. حاجی وثوق @ghalamzann
@ghalamzann آقای صداوسیما! اگر به جای شما بودم تهیه کننده و مجری و ناظر پخش برنامه "صبح بخیر" تان را در شبکه سه اخراج میکردم: تا امثال من یاد بگیریم که "اعتماد عمومی" بازیچه ی دست نابلدان و نابخردان نیست که در آنتن زنده بزنند نابودش کنند، تا یاد بگیریم که آنچه قرار است به مردم بدهیم باید پشتوانه دقیق داشته باشد، آنتن زنده ، دورهمی خاله باجی ها نیست که هرچی بگویی فرقی نداشته باشد، تا یاد بگیریم که اگر با آرامش مردم بازی کردیم باید تاوانش را پس بدهیم آقای صداوسیما! به نظرتان چند برنامه باید بسازید و چند مدیر وکارشناس باید بیاورید تا آن چنددقیقه را جبران کند و مردم باور کنند قرار نیست با خوردن "شیر" بمیرند؟! جهت اطلاع محضر شریفتان، حتی در یک شبکه ی استانی وقتی قرار است چنین اطلاعاتی به مخاطب داده شود، با چندکارشناس و مسئول مرتبط گفتگو میشود و قضاوت به عهده مخاطب گذاشته میشود، آیا برنامه ساز باکس زنده شبکه سراسری شما قد یک برنامه ساز استانی سواد حرفه ای ندارد؟ بگذارید حرفهای یواشکی را باور نکنیم که بوی توطئه میاید و ضربه به یکی از مهم ترین صنایع کشور، بگذارید باور نکنیم.... ف. حاجی وثوق @ghalamzann
شهروندان عادی حق دارند هرجایی خواستند زندگی کنند. نه کسی حق دارد بگوید از ایران بروید نه کسی بگوید چرا از ایران رفتید. اما ملی‌پوشان شهروندان عادی نیستند. تیم ملی نوعی ارتش و سپاه ملی کشور است. لحظه‌ای که ورزشکاری آزادانه تصمیم میگیرد پیراهن ملی کشورش را بپوشد یعنی پذیرفته‌ سرباز وطنش بشود. پذیرفته از مواهب این پیراهن برخوردار شود و در مقابل هم تکالیفی بر دوشش بیفتد. ملی‌پوشان ایران در نبردهای بین‌المللی پرچمی را حمل میکنند که برایش صدها هزار نفر جان داده‌اند. پناهندگی یا مهاجرت ملی‌پوشان مثل مهاجرت شهروندان عادی انتخاب هایی فردی نیست. تبعاتی ملی دارد. وطن‌فروشی و خیانت آشکار به مردم ایران است. 🔸مسلما دلایل زیادی برای عدم رضایت ورزشکاران وجود دارد. اما موج اخیر ⁧ مهاجرت پرچم‌فروشان⁩ و نمایشهای رسانه‌ای اش به شدت مصنوعی و تزریقی است. به نظر در اتاقهای فکر واشنگتن طراحی شده. به صورت عامدانه برای ضربه به روحیه ایرانیان در اوج جنگ با آمریکا. مکمل تحریمها ست. بخشی از جنگ روانی ترامپ و بخشی از جنگ ترکیبی (هیبریدی) آمریکا. و نیازمند دفاعی ملی و مردمی است. علی علیزاده @jedaal
@ghalamzann مدتها قبل ویدئوی روحانی بیلیاردباز در فضای مجازی دست به دست شد، بعضی ها مسخره کردند بعضی ها حیرت زده شدند بعضی ها شماتت کردند و بعضی ها تحسین... امروز همان روحانی به ریاست هیئت بولینگ و بیلیارد و بولس استان خراسان رضوی منصوب شد. قضاوتی ندارم ققط خیلی دلم می خواهد بدانم پشت صحنه این انتخاب چه میگذرد؟ اسلامیزه کردن بازی هایی که جایگاه مطلوبی بین خانواده های مذهبی ندارند؟! اصلاح وضعیت سالن های بیلیارد برای حضور اقشاری که جایشان خالی است؟! یا تهیه پوشش مناسب برای تداوم وضع موجود و ادامه ی بازی در زمینی که برایمان سالهاست طراحی شده است؟! علی ای حال تا مدتی خبر خوشدستی برای دست به دست شدن بین همه ی ما خواهد بود! ف. حاجی وثوق @ghalamzann
اتفاق شیرین یعنی وقتی بچه های مسجد نامه هایی که برای سردار سلیمانی نوشته اند میاورند و تحویل میدهند، یک کوچولوی دوست داشتنی با صدای ظریفش بیاید جلو و یک تکه کاغذ کوچک بدهد به دستت و بگوید "اینهم نامه من" و تو وقتی به حروف پراکنده ی روی کاغذ نگاه میکنی بپرسی "این چیه" و او باز باهمان صدای قشنگ بگوید "نامه برای حاج قاسم با عکسش"! @ghalamzann
@ghalamzann بچه های ده دوازده ساله آمده اند در مسجد فیلم "منطقه پرواز ممنوع" را ببینند، گروه اکران در حال نصب پرده و ملزومات کار هستند خادم مسجد ناراحت است راه میرود و غرولند میکند: "والله مسجد جای این کارها نیست...مسجد جای نماز است.. جای عبادت است ..." فیلم که شروع میشود عکس العمل های بچه ها دیدنی ست باید یک دوربین پشت به پرده و رو به بچه ها باشد تا ری اکشن ها را بگیرد! شادی ترس اضطراب خشم افتخار و و و ... قصه به جاهای خوبش که میرسد هیجان بچه ها بالا میرود نیم خیز میشوند و چند نفری دست هایشان را به هم میکوبند میروم سراغشان و میگویم هرجا دلتان خواست دست بزنید هرجا خواستید جیغ بکشید...بچه ها دست و جیغ را توامان میزنند! حالا دیگر خادم مسجد هم سفت و سخت پای فیلم نشسته است و تکان نمیخورد! فیلم تمام میشود همه سوال و جواب ها یکطرف، یک سوال و یک جواب حال و هوای عجیبی دارد از بچه ها میپرسم وقتی فیلم را می دیدید به چه کسانی فکر میکردید؟ فکر میکردم شهدای هسته ای را بگویند اما همه یکصدا میگویند حاج قاسم! یک نفر هم دستش را از آن عقب بالا میاورد و میگوید شهید حججی... ماجرا این است که این نسل قهرمان میخواهد و این روزها که قهرمانش شده است حاج قاسم سلیمانی، هر قهرمانی او را بیاد قهرمان خودش می اندازد! این نسل قهرمان میخواهد مراقب باشیم قهرمان این روزهایش را از خاطرش پاک نکنیم... ف. حاجی وثوق @ghalamzann
استاد کم بودن و کوچک بودن و نگاهِ محدود داشتن را به روی همه آورد! همچون یک سیلی گوش نواز که به صورت آدم خواب مانده ای نواخته شود! «کسی با مردم بیمار و مضطر چین همدردی کرده است؟کسی رنج آنها را دیده است؟....» کسی ندیده بود و همدردی نکرده بود... در محدوده ی محدود نگاه های ما گاهی دو قدم آن طرفتر هم وجود ندارد چه رسد به چین، خاور دور، جایی که مردمانش با هر دین و آیین و مسلکی، این روزها در اضطرار و فشار و رنج به سر میبرند برایشان هشتگ زده ایم؟ نقاشی کشیده ایم؟ دعا کرده ایم؟ دعا کردن که خرجی ندارد چرا یادمان رفته است؟!... پی نوشت: جستجوهایم برای یافتن ابراز همدردی با مردم چین فقط به "مجیدمجیدی" رسید که برای آنها نامه نوشته است و از رنجش برای کودکان چینی گفته است و وعده داده است که برایشان فیلمی خواهد ساخت...دم ایشان گرم. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
می آییم... و این آمدن ربطی به فساد اقتصادی برخی ندارد ربطی به ناکارآمدی برخی دیگر هم ندارد ربطی به سختی معیشت هم ندارد هیچ ربطی به سیاست بازی و جناح بندی هم ندارد می آییم چون باور داریم که حیات این خاک و این عقیده همواره به همین بودن های بی غل وغش وابسته بوده است، می آییم چون وامدار مکتبی هستیم که سالهاست احیایمان کرده است می آییم برای چهل و یکمین بار در چهلمین روز از گذاشتن داغی که هرگز سرد نخواهد شد می آییم... @ghalamzann
بیخود نیست جبهه ی دشمن تمام قد وارد عمل شده است، امسال متفاوت از همه ی نسل‌های دیگر بودند پرشور، فعال، موثر، آگاه، گویی پرچم حتی لحظه ای مجال افتادن نیافت! کافیست این چهل و یک بار رصد شود رشد و بالندگی و بلوغ، عجیب شتاب گرفته اند! @ghalamzann