eitaa logo
غلط ننویسیم
14.2هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
426 ویدیو
4 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/v257.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 حکایت به قلم "ســاده و روان" 📚 باب دوم : در اخلاق درویشان 🌺 حکایت ۴۵ 💫 پیرمردی نیکوسرشت دختر خود را به عقد مردی کفشدوز در آورد. همان شب مرد کفشدوز در بستر خود با چنان آتشی از بوسه لب های دخترک را گزید که از شدت آسیب زخمی شد و خونریزی کرد. فردای آن شب وقتی پیرمرد، صورت دخترش را دید به سراغ داماد رفت و گفت: ای نادان این چه رفتاری است که از خود نشان داده ای. مگر تصور کرده ای قرار است با دندان هایت نخ های کفش ها را بجَوی. گفته هایم را شوخی تصور نکن و دست از این رفتارت بردار. "خوی پلید اگر در وجود انسانی قرار گرفت هرگز از او جدا نمی شود مگر به وقت مرگ." 🖊@ghalatnanevisim
شاهنامه خوانی 👇👇👇قسمت صد و سی و ششم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
-راه کردن بر کسی: بر او گذشتن -آشفته: بی‌قرار، نفس‌نفس‌زنان (به‌خاطرِ هیجانِ رخش در مٲموریتِ نگهبانی‌اش از رستم) -رخشنده: درخشنده -دیهیم‌جوی: صفتِ رستم است، به‌دلیل جانشینی حکومتِ سیستان بعد از زال. -سر پرخرد پُر ز پیکار دید: خود را آماده‌ی جنگ یافت. -ابا رخش برخیره پیکار کرد / بدان کو سر خفته بیدار کرد: رستم با رخش مشاجره کرد که چرا بی‌‌دلیل او را بیدار کرده‌ است. -تگ آوردن: تاختن -بخش: پخش؛ پراکنده. معانی دیگر "بخش" (از فعلِ بخشاییدن): تقسیم، بهره، سرنوشت. -رخساره زرد کردن: کنایه از خشمگین شدن -سربه‌سر: سراسر، کاملاً -تاریکی شب بخواهی نهفت؟: رستم به رخش می‌گوید: (چیزی جز تاریکی شب نیست که از آن بترسی؛) آن را هم نمی‌شود کاری کرد. -به بیداری من گرفتی شتاب: قصدت این است که مرا از خواب بازداری. -رستخیز: غوغا -پَی بریدن: زدنِ رگِ پشتِ پای اسب -خشت: نیزه‌ی کوتاه -گران: سنگین -سِیُم‌ره: بارِ سوم -برگستَوان: جنگ‌جامه‌ی اسب و فیل -دَم: نفس -روان: در اینجا که صفتِ رخش است یعنی رها. در ادامه‌، دو معنی دیگرِ روان را هم داریم: روان درمقابلِ تن، و روان یعنی روانه و جاری. -دلش زان شگفتی به دو نیم بود / کش از رستم و اژدها بیم بود: رخش از آن پیشامدِ شگفت دودِل بود که چه کند. چون هم از اژدها و کشته شدنِ رستم و خودش می‌ترسید و هم از بیدار کردنِ رستم. -هم: بااین‌وجود -نآرمید: آرام نگرفت. -باره‌ی دست‌کش: اسبِ دست‌آموز -سبک: درجا، بی‌درنگ -سَداندرسَد: سد فرسنگ در سد فرسنگ -نیارد به سربر پریدن عقاب / ستاره نبیند زمینش به خواب: عقاب جرٲتِ پریدن فرازِ قلمرو من ندارد و ستاره هم از ترس بالای این زمین ظاهر نمی‌شود. -گوش مالیدن: گوش تیز کردن -کفت: کتف -چرم: پوست -فروریخت چون رود زهر از برش: رودی از زهر از سینه‌اش جاری شد. تصویرهای پرمبالغه ی بعد از کشته شدنِ اژدها بسیار جذاب است. در بیتِ بعد هم می‌گوید زمین زیرِ تن او ناپدید شد (از بزرگی اندامِ او) و چشمه‌ای از خون از تن او جوشید! -تیزدم: آه، ناشی از حیرت -پاک: سرتاسر -نامِ یزدان خواندن: خدا را یاد کردن و به او پناه بردن -جهان جز به زور جهانبان نجُست: جهان را برپا تنها به‌خواستِ خدا دید. -توش: تاب‌وتوان -هنر: در شاهنامه در بیشتر جاها هنرِ جنگ است. -ساخته: آماده، زین‌کرده 🖊@ghalatnanevisim
📚عنوان: نمایشنامه نویسی چگونه آغاز کنیم ✍نویسنده: عبدالحی شماسی ناشر: انتشارات آریا گهر ناشر: انتشارات سوره مهر کتاب نمایشنامه نویسی: جلد اول نوشته‌ی عبدالحی شماسی، به شما کمک می‌کند تا فنون و مهارت‌های نوشتن نمایشنامه را یاد بگیرید. کتاب نمایشنامه‌نویسی به دو بخش «ساختار نمایشنامه» و «ساختمان نمایشنامه» تقسیم شده است. در بخش اول تمام عناصر نمایشنامه مثل «گفت‌وگو»، «اشخاص»، «زمان و مکان» و «زبان» توضیح داده شده و در پایان هر بخش نیز تمرین‌هایی برای درک دقیق مطالب آورده شده است. 🖊@ghalatnanevisim
634K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸صبح آغاز حیات است و امید 🌿دستهایتان پرگل 🌸شادیتان پاینده 🌿خنده ارزانی چشمانتان 🌸سلام صبحتون بخیر 🖊@ghalatnanevisim
ابروی کجت که دل برو مشتاقست محراب شهان و قبلهٔ آفاقست طاقست ولی به دلنشینی جفتست جفتست ولی ز بیقرینی طاقست 🖊@ghalatnanevisim
✍ اِتباع «اتباع در لغت به‌معنی «پیروی‌کردن» است؛ اما در اصطلاح دستورپژوهان فرایندی است که از طریق آن نوعی واژۀ مرکب ساخته می‌شود، شامل دو جزء که یکی را متبوع می‌گویند و دیگری را تابع مانند ترکیب «کتاب‌متاب» که در آن «کتاب» متبوع است و «مِتاب» تابع. تابع برای تأکید و استواری متبوع می‌آید و متبوع است که معنی کل واژۀ مرکب و نیز مقولۀ نحوی آن را تعیین می‌کند؛ برای مثال، ترکیب «رَخْت‌پَخْت»، معنایش از جزء اول، یعنی «رخت» گرفته می‌شود و مقولۀ نحوی، یعنی اسم‌بودن، آن نیز از همین جزء اول حاصل می‌آید. اتباع به گفتۀ ادوار ساپیر (ص۱۱۹)، در همۀ زبان‌ها وجود دارد؛ اما بسامد کاربرد آن و نیز نقشی که ایفا می‌کند در زبان‌های مختلف تا حدی متفاوت است.» «در زبان فارسی اتباع به‌صورت اسم و صفت و قید و عمدتاً در زبان گفتاری به کار می‌رود؛ ولی گاهی در متون ادبی نیز دیده می‌شود، چنان‌که در بیت زیر می‌بینیم: آن یکی می‌گفت دنبالش کژ است و آن یکی می‌گفت پشتش کژ‌مژ است (مولوی)». ✅ علاءالدین طباطبایی، ۱۳۹۵ش، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چ۱، تهران: فرهنگ معاصر، ص۸. ✅ فریده آرامیده 🖊@ghalatnanevisim
چند ترکیبِ ساخته‌شده با Persian «ایرانی» در انگلیسی: Persian blinds: کرکرۀ پشت پنجره Persian blue: آبی فیروزه‌ای Persian carpet / rug: فرش ایرانی Persian cat: گربۀ ایرانی Persian greyhound: سگ تازی ایرانی Persian lamb: برۀ قره‌کُل Persian lilac: یاسمن Persian melon: طالبی، گرمک Persian red: قرمز لاکی Persian walnut: گردو Persian violet: بنفشه Persian wheel: چرخ چاه فرهاد قربان‌زاده 🖊@ghalatnanevisim
💢💢💢 الف و لام عربی بر واژه های فارسی "الف و لام" مخصوص کلمه های عربی است و افزودن آن بر واژه های فارسی جایز نیست. گاهی در گفتار و نوشتار فارسی ترکیب هایی دیده می‌شود که در آن‌ها مضاف عربی و مضاف الیه فارسی است و به شیوهٔ عربی الف و لام به آن اضافه شده است. مانند: ممنوع الکار، قصر الدشت( نام محلی در تهران)، حسب الخواهش، حسب الفرمان، حسب الفرمایش، حسب الفرموده و... در فارسی فصیح باید این نوع ترکیب ها را بدون الف و لام به کار ببریم یا به جای آن ها از مترادف های مناسب دیگر استفاده کنیم. 🚸فرهنگ درست نویسی سخن، دکتر حسن انوری، انتشارات سخن، ص 33 🖊@ghalatnanevisim