#نکتههای_دستوری
✍ پیشوندهای اشتقاقی زبان فارسی
◻️پاد–
این پیشوند در فارسی دری بهصورتهای «پاد» و «پا» در واژههای «پادزهر» و «پازهر» به ما رسیده است و معنای «ضد» از آن برمیآید. «پاد» در واژهسازی عالمانه در چندین واژهٔ جدید به کار رفته است و معنای «مقابل» و «مخالف» و «ضد» را میرساند. واژهای که با این پیشوند ساخته میشود با واژهٔ پایه هممقوله است:
◻️پادتاب در برابر counter glow: نور بسیار کمفروغی که ممکن است بهصورت تودهای در مقابل خورشید در آسمان هنگام شب دیده میشود.
◻️پاداکسنده در برابر antioxidant: مادهای برای جلوگیری از اکسایش.
◻️پادجریان در برابر countercurrent: جریان مجاور جریان دیگر ولی در جهت مخالف.
◻️پادماده برابر antimatter: هر مادهای که به تمامی از پادذرهها ساخته شده باشد.
◻️پادمعدنی در برابر antimineral: مادهای معدنی که جذب مواد معدنی دیگر را در بدن مختل میکند.
چنانکه میبینیم «پاد–» در برابر –anti یا –counter به کار میرود و به مقولههای مختلف افزوده میشود و واژهٔ مشتق با پایه هممقوله است. برای مثال، با صفت، صفت میسازد (معدنی ← پادمعدنی) و با اسم، اسم (نهاد ← پادنهاد).
◻️مثالهای دیگر: پادگن، پادمشتق، پادرمزه، پادساعتگَرد، پادگردشگری، پادمغذی، پادموازی (همهٔ واژههای بالا از واژههای مصوب فرهنگستان است).
◻️یادآوری: سازهٔ آغازین واژههای پاسخ، پاداش، پژواک و پدرام صورت تغییریافتهٔ همین پیشوند «پاد–» است.
✅ علاءالدین طباطبایی، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چ۱، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص۱۳۶.
فریده آرامیده
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
هدایت شده از قاصدک
@arameshemandegar ایتاعزت نفس1_۲۰۲۴_۰۸_۱۷_۱۹_۲۷_۰۵_۴۴۷_۲۰۲۴_۰۸_۱۷_۱۹_۲۹_۰۶_۵۰۵.mp3
زمان:
حجم:
9.71M
🟣 دوره عزت نفس رایگان
🔵 چطور به تصمیماتم پایبند بمونم⁉️
🟣 یه آدم ارزشمند به چه روشی تصمیم گیری میکنه
🔵 3 راهکار برای تصمیم مسئولانه گرفتن
❌ برای استفاده از صوتهای دیگه ی عزت نفس، وارد کانال ۶۰۰ هزار نفری آرامش ماندگار بشید
✅ روی لینک کانال ضربه بزنید👇
https://eitaa.com/joinchat/1634271298C2b479acc30
#تولید_محتوا قسمت اول
ذائقه شناسی یا ذائقه سازی
حتما شما هم بارها از تولید کنندگان محتوا شنیدید که میگویند «خوب مردم اینجوری دوست دارن»یا «جوانها اینجوری میپسندن»
با نگاهی گذرا به خیل عظیمی از کانالها و پیجها -حتی از نوع مذهبی- میبینیم که از همین جملهها پیروی میکنند؛ یعنی ذائقه مخاطب را شناختهاند و براساس آن محتوا میسازند.
از نظر شما کارشان درست است؟
بگذارید به چندین سال پیش برگردیم به سالهایی که هنوز سرک کشیدن به زندگی دیگران و کارهای روزمره آنها برای ما جذابیت چندانی نداشت. چه شد که ذائقه مردم به این سمت کشیده شد؟
با کمی بررسی به این موضوع میرسیم که رسانههای صهیونیست سالها برنامهریزی و تلاش کردند تا ذائقه مردم ما را تغییر بدهند. حالا وظیفه ما چیست آیا باید محتوایی تولید کنیم که مطابق میل مخاطب نباشد پس چطور او را جذب کنیم؟
شناختن ذائقه مخاطب اهمیت دارد آن هم برای اینکه بتوانیم بنابر آن ذائقه بهتری را جایگزین کنیم.
بگذارید با یک مثال حرفم را باز کنم. مثلا ذائقه مخاطب امروزی عادت کرده تمام روزمرگیهای یک فرد را در یک پیج یا کانال دنبال کند این ذائقه مسموم شده ریشه خوبی دارد و آن الگوبرداری هست.
مخاطب ما به دنبال الگویی میگردد تا کارهای خویش را با آن محک بزند.
یادمان نرود که هر چه قله پیش روی مخاطب ما بلندتر باشه امکان اینکه بتواند گامهای بلندتری بردارد بیشتر میشود پس چرا این ذائقهی مسموم را با جایگزین کردن سیره شهدا و علما تغییر ندهیم؟
البته این را درنظر داشته باشیم صهیونیسم جهانی یک روزه این کار را نکرده و ویران کردن همیشه آسانتر از آباد کردن است.
#غلط_ننویسیم
#نویسندگی
🖊@ghalatnanevisim
🔔
آجل/ عاجل
آجل به معنی زمان آینده است.
عاجل به معنی زمان حال است:
آنچه در عاجل او را به کار آید، دوست است و آنچه در آجل منفعت آن را زوال نیست، دانش.
🔸فرهنگ درست نویسی سخن، دکتر حسن انوری، انتشارات سخن، صص 2_3
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#اشتباه_گفتاری_در_فضای_حقیقی
✅ در یکی از مراسم انتخابات ...
❌ در یکی از انتخابات ها ...
* "انتخابات" جمع "انتخابة" است، نه جمع "انتخاب"؛
اشتباه مصطلحی است که فعلا از پذیرش و کاربرد آن گریزی نیست.
اما "انتخابات ها" جمعِ جمع است و به وضوح اشتباه است.
* گفته شده در یک برنامه ی تلویزیونی
#غلط_ننویسیم
#درست_بنویسیم
🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب سوم : در فضیلت قناعت
🌺 حکایت ۳
💫 شنيدم پارساى فقيرى از شدت فقر در رنج و عذاب بود و لباسش پاره اش را با وصله میدوخت و براى آرامش دل خود مى گفت:
🔸به نان خشک قناعت كنيم و جامه دلق (۱)
🔹كه بار محنت خود به كه بار منت خلق
شخصى به او گفت: چرا در اينجا نشسته اى. مگر نمى دانى كه در این شهر انسان بزرگوار و بخشنده اى وجود دارد كه کمر همت براى خدمت به آزادگان بسته و جوياى خشنودى دردمندان است. برخيز و نزد او برو كه اگر او از وضع تو آگاه شود با كمال احترام و عزت به تو نان و لباس نو خواهد بخشید.
پارسا گفت: خاموش باش ! كه در تنگی و نیازمندی مردن بهتر است از حاجت نزد كسى بردن
🔸همه رُقعه دوختن به و الزام كنج صبر
🔹كز بهر جامه رقعه برِ خواجگان نبشت
🔸حقا كه با عقوبت دوزخ برابر است
🔹رفتن به پايمردى همسايه در بهشت (۲)
1_ جامه دلق: پشمینه پر وصله
2_ يعنى: پاره دوختن و پيوسته در گوشه صبر و تحمل ماندن، بهتر از آن است كه بخاطر خواستن لباس، براى بزرگان نامه نوشتن. براستى كه بهشت رفتن به شفاعت و واسطه شدن همسايه ، با شكنجه آتش دوزخ يكسان است.
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-کمر بستن به کاری: مُصمّم/مهیّا شدن برای آن کار. در شاهنامه بسیار تکرار میشود، گاهی هم با قیدِ “تنگ" که نشانِ سخت مصمم شدن است.
-بیبُن: بیانتها
-فراز آمدن: نزدیک شدن، دررسیدن
-یک زمان: مُدتی
-ز دیوان نبینی نشسته یکی / جز از جادوان پاسبان اندکی: (اولاد به رستم میگوید که بهترین وقت برای حمله به دیوان وقتِ ظهر است که در آن گرما) آنها همه، جز چند دیوِ پاسبان، خوابند.
-برنشستن: سوارِ اسب شدن
-برآهیختن: بیرون کشیدن
-نهنگ: استعاره از شمشیر
-چو گَرد: شتابان. گرد هم مانند باد نمادِ سرعت است.
-نجُستند با او کسی نام و ننگ: اشاره به حریف شدن پهلوانان با پهلوانی بزرگ برای اثبات بزرگی خود در جنگاوریست. در اینجا رستم چنان جنگاوری بزرگ است که کسی از ترسِ جان آرزوی این کار را نمیکند.
-تیرگی: تاریکی
-بودن: درنگ کردن
-دیدار: دیدن
-گریغ: گریز
-جُستن: جستوجو کردن
-شبه: شبق؛ سنگی سیاه
-نهیب: ترس
-نشیب: سرازیری، و در شاهنامه درمعنای مَجازی افولِ بخت و برگشتنِ کار نیز به کار میرود، و "نشیب به تنگی آمدن" یعنی زمانِ بخت برگشتن رسیدن.
-ژیان: خروشان، خشمگین
-به دل گفت رستم: "گر امروز جان...: رستم و دیوِ سپید هر دو از این جنگِ تنبهتن ترسیدهاند. رستم با خود میگوید: اگر از این نبردِ امروز جان بهدر برم، دیگر در هیچ جنگی شکست نخواهم خورد و دیوِ سپید هم میگوید: اگر امروز با همین اندامِ بریده و زخمی از چنگِ این اژدها (رستم) رها شوم، دُمم را روی کولم خواهم گذاشت و فرار خواهم کرد و دیگر کسی مرا در مازندران نخواهد دید.
-همه غار یکسر تنِ کُشته بود: اغراق در مبالغه در بزرگی تنِ دیو. تنِ دیوِ سپید در چند بیت بالاتر چون کوهی تصویر شده بود که همهی چاه/غار را پر کرده و خود غار از این تن دیده نمیشود؛ حالا هم تکرارِ همان مبالغه است با جسدِ دیو.
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim