#خلاصه
رستم، پهلوانِ بزرگِ ایران، روزی پیِ شکار به مرزِ توران رفت. وقتِ خواب اسبِ او را دزدیدند. پس از بیدار شدن به شهرِ سمنگان، در آن سوی مرز، رسید و از شاهِ آنجا اسبِ خود را خواست. شاه او را مهمانِ خود کرد و وعدهی پیدا کردن اسبش را به او داد. شب تهمینه، دخترِ شاه به خوابگاهِ رستم درآمد. فردا اسب پیدا شد و رستم به ایران برگشت. تهمینه صاحبِ پسری شد، سهراب، که بهتندی پهلوانی بزرگ شد و پس از این که پسر دانست فرزندِ رستم است سپاه جمع کرد که ابتدا کاوس و سپس افراسیاب را از تخت بهزیر کشد و پدر را به شاهی نشانَد. افراسیاب از این که رستم و سهراب روبهروی هم قرار خواهند گرفت و یکی کشته خواهد شد، خوشحال شد و سپاهی بهسرکردگیِ هومان و بارمان پیشِ سهراب فرستاد و به آن دو سفارش کرد مراقب باشند که سهراب پدرش را نشناسد. سهراب با سپاه به دژِ سپید در ایران رسید و با پهلوانِ ایران، هجیر، نبرد و او را اسیر کرد. دختری پهلوان، گردآفرید، از اسیر شدنِ هجیر شرمزده شد و به جنگِ سهراب آمد. در جنگ حریفِ سهراب نبود و با گشوده شدنِ گیسویش سهراب فریفتهی او شد. او به سهراب وعده داد که پنهانی با هم صحبت کنند و به دژ برگشت. اما از بالای دیوارِ دژ به او گفت که او را فریب داده است و بهتر است به توران برگردد. سهراب کمی یکهتازی کرد اما منتظرِ فردا شد که کارِ دژ را بسازد.
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
4_5866440561967235994.mp3
835.4K
#کیان #کیکاوس (بخش ۶۰)
#داستان_رستم_و_سهراب (بخش ۱۰)
گفتار اندر نامه نبشتن گژدهم به نزدیک شاهکاوس
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-دبیر: نویسنده، کاتب
-نزدیک: نزد، حضور
-برافگند پویندهگُردی به راه: پهلوانی تیزپا (بهعنوانِ پیک) روانه کرد.
-نمود آنگهی گردشِ روزگار: آن گاه ماجرا را شرح داد.
-دو هفته: دو هفت، چهارده (سال)
-بالا: بلندی، قامت
-چو خورشیدِ تابان به دوپیکر است: دوپیکر برج جوزا یا همان خرداد است و چون خورشید در خردادماه در درخشندهترین حالتِ خود است زیباییِ سهراب (حتی از سوی دشمن!) به خورشیدِ خرداد تشبیه شده است.
-برز: قامت، و در اینجا همراه با "فَر" یعنی شکوه
-چو شمشیرِ هندی به چنگ آیدش، / ز دریا و از کوه ننگ آیدش: (سهراب) در جنگ، کوه و دریا را هم به چیزی نمیگیرد و نبرد با آنها را ننگِ خود میداند.
-آواز: آوا، نعره
-باره: اسب
-تیزتگ: تندپا
-بر اسپش ندیدیم چندان به پای // که بر هم زند دیدگان جنگجوی / گر، آید ز بینی سوی مغز، بوی // که سهرابش از پشتِ زین برگرفت: هجیر را حتی اندازهی مژهبرهمزدنی هم سوار بر اسب ندیدیم یا قدرِ زمانی که بو از بینی به مغز میرسد؛ سهراب بهسرعت او را از زین کَند.
-بَر: کنار، سینه
-برش مانده زان بازو اندرشگفت: هجیر پیشِ سهراب (اسیر) مانده در حالی که از زورِ بازوی او شگفتزده و گیج است یا: سینهی هجیر از زورِ بازوی سهراب هنوز شگفتزده و گیج است! برداشتِ دوم تصویرِ انتزاعی بسیار زیباییست!
-درست: تندرست
-بهزینهار: در امان، کنایه از اسیر بودن
-پراندیشه: بسیار نگران
-عنانپیچ: سوارِ ماهر
-بر آن کوه بخشایش آرد زمین / که او اسپ تازد بر او روزِ کین: زمین دلش به حالِ آن کوه که سهراب بر آن میتازد، میسوزد چون از نیروی سهراب آن کوه پستتر از زمین میشود!
-دم زدن: درنگ کردن، تعلل کردن
-پی و مایه گرفتن: پا گرفتن و سرمایه به دست آوردن؛ کنایه از قدرت به هم رساندن و ریشه دواندن
-پی و مایه گیرد که خود زور هست: (گژدهم به کاوس مینویسد که درصورتِ تعلل) سهراب همه چیز را زیرِ پای خود درخواهد آورد چون این قدرت را دارد.
-نگیرد کسی دستِ او را به دست: کسی نمیتواند جلوی دستِ او (سهراب) را بگیرد. یا: کسی هممقام و همنیروی او نیست. یا: او در فتحِ ایران به کمک نیاز ندارد.
-عناندار: سوارِ ماهر
-بنه: آذوقه و تجهیزات
-برنهادن: جمعوجور کردن، بر چهارپا نهادن
-گوش نهادن: گوشبهزنگ بودن، مراقب بودن
-اگر خود شکیبیم یک چند نیز / نکوشیم و با او نگوییم چیز // که این باره را نیست پایابِ اوی / درنگی شود شیر از اشتابِ اوی: (گژدهم به کاوس مینویسد که) بیشک بهتر است که چندی دندان به جگر بگذاریم و با سپاهِ سهراب نجنگیم چون این توان را نداریم. حتی شیر هم دربرابرِ سهراب از حمله میمانَد.
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
#معرفی_کتاب
📚عنوان: از زمینه تا درونمایه
✍نویسنده: جمشید خانیان
ناشر: انتشارات سوره مهر
این کتاب در قالب هفت جلسه، متضمن تحلیل و بررسی هفت داستان است که در هر جلسه به یک داستان با موضوعی واحد اختصاص داده شده است. داستانها و موضوعات مورد بحث عبارتاند از: “بازگشت/ احمد دهقان” (بحث زمینه)؛ “فال خون/ داوود غفارزادگان” (بحث طرح)؛ “اتاق پرغبار/ اصغر عبداللهی” (بحث شخصیت)؛ “دو رهگذر/ محمدرضا صفدری
این کتاب در قالب هفت جلسه، متضمن تحلیل و بررسی هفت داستان است که در هر جلسه به یک داستان با موضوعی واحد اختصاص داده شده است.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
غلط ننویسیم
#اشتباه_نوشتاری_در_فضای_مجازی ✅ ... همکاران ... ✅ یه سوال دارم ... ✅ ... کمک کنید. ✅ در پایه ی دوم
سلام بنده متوجه نمیشم( بزارم ، بزارن ، بزاریم) اینجوری نوشته میشه یا با ذ
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
✍️سلام کاملا واضح توضیح داده: بذارم صحیحه کلا با ذ باید نوشته بشه.
معنی مصدر «گزاردن» در فرهنگ دهخدا:
ادا کردن، انجام دادن، بجا آوردن چنانکه در نماز، طاعت، حق، شکر، شغل، کار، مقصود، فرض، فریضه، حج
معنی مصدر «گذاشتن» در فرهنگ دهخدا:
نهادن، هشتن، قرار دادن، وضع کردن، برجای نهادن
نتیجه میگیریم که «گذار» از ریشه «گذاشتن» است. این فعل به معنی قرار دادن و وضع کردن چیزی است. مثل گذاشتن کتاب در قفسه یا گذاشتن پول در جیب و …
مثال: قانونگذار، بنیانگذار، نامگذاری،بارگذاری و …
اما «گزار» از ریشه «گزاردن» است و از انجام عملی فیزیکی خبر نمیدهد. بلکه به معنی انجام دادن و بهجا آوردن و ادا کردن است.
مثال: نمازگزار، کارگزار، خدمت گزار و…
🖊@ghalatnanevisim
بر من، درِ محنت و بلا باز مخواه
درد منِ دل داده ی جان باز مخواه
جانی که به عاریت دو دم یافتهام
چندانکه دمی بینمت آن باز مخواه
#انوری #شعر
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
شبهمترادفها
تفاوت علت، دلیل، سبب، باعث و انگیزه
علت: پدیدهای مادی و بیرونی است و بهتنهایی مؤثر است.
مثال: فقر علتِ فساد است.
دلیل: پدیدهای درونی و ذهنی است.
مانند:
۱. درونی:
ترس از چیزی داشتن (چون عواطف استدلال درونی هستند): مریم از موش میترسد؛
۲. ذهنی:
دلیل واکنش تو موجه نیست. دلیل خودکشی صادق چه بود؟
انگیزه: از جنس دلیل است و درونی و ذهنی است.
سبب: علت ناقص است؛ درواقع علتی است که انگیزه و منشأ آن معلوم نیست:
سببِ تألیف کتاب غربزدگی جلال آل احمد چیست؟
باعث: چیزی که نبوده و سپستر پدیدار شده است:
تو باعث شدی سرما بخورم
دکتر فرشید ساداتشریفی
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
ایزاک آسیموف: "داستانهای علمی تخیلی نه فقط به ما نشان میدهند که آینده چگونه میتواند باشد، بلکه به ما میآموزند که چگونه آینده را بسازیم.
#غلط_ننویسیم
#نویسندگی
🖊@ghalatnanevisim
ناویراسته👇
شاید به خوابه شیرین فرهاد رفته باشد
ویراسته👇
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد
نکته👇
نگارش «ه» بهجای «کسرۀ اضافه» نادرست است.
خوابه ❌
خواب ✅
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#اشتباه_نوشتاری_در_فضای_مجازی:
✅ ... می کنم. ... ازدحام ... به دیگر عزیزان ... خدمت رسانی کنیم. ... خواهد شد. ... تشکر را دارم.
❌ با سلام خدمت دوستان عزیز
از اینکه با تاخیر جواب دادم عذرخواهی میکنم اگر به تعدادی از دوستان گفته شده در جای معین بایستند به دلیل که ازدهام رو کمتر کنیم تا بتوانیم دیگر عزیزان به نحو احسن خدمت رسانی کنیم به زودی با هماهنگی با مسئولین محترم معاونت ترافیک جناب آقای ... جناب آقای ... جناب آقای .... به تمامی دوستان عزیز غرفه مشخص واگذار خواهد شد از اینکه در کنار ما هستید کمال تشکر را دارم
#غلط_ننویسیم
#درست_بنویسیم
🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب پنجم : در عشق و جوانی
🌺 حکایت ۶
💫 به ياد دارم يک شب يارى عزيز به خانه ام آمد. آنقدر خوشحال و از خود بیخود شدم و به سمتش رفتم که آستينم به شعله چراغ رسيد و آن را خاموش كرد.
سرى طيف من يجلو بطلعته الدجى (۱)
شگفت آمد از بختم كه اين دولت از كجا (۲)
او نشست و مرا مورد سرزنش قرار داد كه چرا مرا ديدى و چراغ را خاموش نمودى؟ گفتم به دو علت:
۱ - گمان كردم خورشيد وارد شد (از شدت روشنی روز شد)
۲ - اين اشعار بخاطرم آمد.
🔸چون گرانى به پيش شمع آيد
🔹خيزش اندر ميان جمع بكش
🔸ور شكر خنده اى است شيرين لب
🔹آستينش بگير و شمع بكش (۳)
۱_ شبانگاه خيال يارى كه بر اثر درخشندگى چهره اش، تاريكى روشن مى شود
۲_ از بخت خود در شگفتم كه اين دولت اقبال از كجا بسويم روى آورد
۳_ هر گاه غمی نزديک چراغ آمد برخيز و آن بار سنگين را در حضور مردم نابود كن، ولى اگر شكر خنده و شيرين لب آمد، آستينش بگير و چراغ را خاموش كن.
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-لب نگشادن: سخن نگفتن؛ کنایه از شتاب کردن در تاختن
-دوده: تیرهوتبار
-بارکشباره: اسبِ بارکشنده؛ اسبی که سنگینیِ تنِ پهلوان را بتواند تاب بیاورد.
-بیشوکم: همه
-کدخدای: در اینجا یعنی بزرگ و ریشسفیدِ شهر
-بهفرمان همه پیشِ اوی آمدند / به جان هر کسی چارهجوی آمدند: همه بهفرمانبرداری پیشِ کاوس آمدند. آمدند که چارهای برایِ نجاتِ جانشان کُنند.
-گرانمایگان: بزرگان، مقامات
-وزین داستان چند گونه براند: این ماجرا را شرح داد.
-راندن: سخن گفتن
-نیو: دلیر، دلیرانه
-خیره: شگفتزده
-بهراز: پنهانی
-دراز گشتنِ کار: بالا گرفتنِ کار، سخت شدن و بیخ پیدا کردنِ ماجرا
-دل را از اندیشه شستن: نگرانی را کنار گذاشتن، آسوده شدن
-کز اندیشه دل را نشوید همی: (کاوس میگوید:) اینسان که گژدهم سخت نگرانِ این ماجرا مانده است. یا: اینسان که گژدهم ما را سخت نگرانِ این ماجرا کرده است.
-هماورد: همنبرد، حریف
-برنهادن: توافق کردن
-یکسر: متفقاً
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
#معرفی_کتاب
📚عنوان: آشنایی با آئین نگارش و گزارش نویسی در ادب پارسی
✍نویسنده: اسدالله بقایی نائینی
ناشر: انتشارات سوره مهر
بریدهای از کتاب آشنایی با آیین نگارش و گزارشنویسی در ادب پارسی
اگر به داد دل زبان فارسی نرسیم این هجمهی بنیانکن دیر یا زود زمام زبان فارسی یعنی گسترهی ایرانزمین را نیز بدان روز و روزگار مینشاند. این است که هر ایرانی فارسیزبان برای حفظ این میراث سترگ نقش و وظیفهای ارجمند به عهده دارد. تهدید درونی زبان فارسی آن است که یکایک فارسیزبان دغدغه و حساسیت و اهتمام لازم را از دست بدهند و به بهانهی تجدد و گاه افاضه و امثال آن به بیرنگ کردن زبان و همزمان ورود کلمات و عبارات و حتی جملات بیگانه در عرصهی زبان فارسی علاقهمند گردند.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
آخر ای دوست نخواهی پرسيد
که دل از دوری رويت چه کشيد
سوخت در آتش و خاکستر شد
وعده های تو به دادش نرسيد
داغ ماتم شد و بر سينه نشست
اشک حسرت شد و بر خاک چکيد
آن همه عهد فراموشت شد
چشم من روشن، روی تو سپيد
جان به لب آمده در ظلمت غم
کی به دادم رسی ای صبح اميد
آخر اين عشق، مرا خواهد کشت
عاقبت داغ مرا خواهی ديد
دل پر درد فريدون مشکن
که خدا بر تو نخواهد بخشيد.
#فریدون_مشیری #شعر
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#انتخاب فعل نامناسب و نابهجا
🔶 اگر تیم حریف بتواند نتیجه مساوی را داشتهباشد... (بهجای حفظ کند)
🔶دشمن حملات زیادی را داشت. (بهجای کرد)
🔶صدای مرا دارید. (بهجای میشنوید)
🔶دوستانی که در این محفل وجود دارند... (بهجای هستند، حضور دارند)
🔶بیداری همهٔ مسلمانان را فراگرفتهاست. (بهجای مسلمانان در همه جا بیدار شدهاند)
🔶سربازان آموزشهای لازم را طی کردند. (بهجای دیدند/سپریکردند)
✅ ذوالفقاری، حسن، راهنمای ویراستاری و درستنویسی، چاپ سوم، (تهران، نشر علم، ۱۳۹۲)، صص۲۴۸_۲۴۷.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
چند جایگزین فارسی
شانس 👈بخت
شجاعت 👈دلیری
صداقت 👈راستگویی
سمبل 👈 نماد
سهم 👈بهره
شغل 👈پیشه
فوروارد 👈بازنشر
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
❌ اما این روش ک گفت عالیع ، خیلی عزت نفسشون حفظ میشه
✅ اما این روش که (ایشون) گفت، عالیه؛ عزت نفسشون خیلی حفظ می شه.
#غلط_ننویسیم
#درست_بنویسیم
🖊@ghalatnanevisim
دلنوشتهها نوعی نوشتار احساسی و شخصی هستند که نویسنده در آنها احساسات، افکار، تجربیات و تأملات خود را به صورت صادقانه و بیپرده بیان میکند. این نوع نوشتهها معمولاً بدون رعایت قواعد رسمی و سختگیرانه نوشتاری نوشته میشوند و بیشتر بر احساسات و جریان طبیعی ذهن نویسنده تأکید دارند. در زیر به برخی ویژگیهای دلنوشتهها اشاره میکنیم:
*ویژگیهای دلنوشتهها*
صمیمیت و صداقت: دلنوشتهها معمولاً با صداقت و صمیمیت نوشته میشوند. نویسنده در این نوع نوشتهها احساسات واقعی خود را بیان میکند و از تصنع و ریاکاری پرهیز میکند.
احساسات قوی: دلنوشتهها غالباً شامل احساسات قوی و عمیق هستند. این احساسات میتوانند شامل عشق، دلتنگی، شادی، غم، تنهایی و یا حتی خشم باشند.
زبان ساده و روان: دلنوشتهها معمولاً با زبان ساده و روان نوشته میشوند. نویسنده از زبان پیچیده و فنی استفاده نمیکند و سعی میکند به زبان خودمانی و قابل فهم بنویسد.
جریان طبیعی ذهن: دلنوشتهها به شکل جریان طبیعی ذهن نویسنده نوشته میشوند. این نوشتهها ممکن است از نظر ساختاری منسجم نباشند و به صورت پراکنده و آزادانه بیان شوند.
بیان تجربیات شخصی: دلنوشتهها اغلب به بیان تجربیات شخصی و خاطرات نویسنده میپردازند. نویسنده تجربیات خود را با خواننده به اشتراک میگذارد و از این طریق ارتباطی عاطفی و نزدیک با او برقرار میکند.
انعکاس افکار و تأملات: دلنوشتهها فضایی برای بیان افکار و تأملات نویسنده فراهم میکنند. این نوشتهها میتوانند به بررسی مسائل فلسفی، اجتماعی و یا حتی روزمره بپردازند.
فضاسازی احساسی: دلنوشتهها به دلیل طبیعت احساسی خود، فضاسازی قوی دارند. نویسنده سعی میکند با استفاده از کلمات و جملات احساسی، خواننده را درگیر و تحت تأثیر قرار دهد.
شخصیتمحوری: در دلنوشتهها، شخصیت نویسنده و دنیای درونی او به شدت مطرح است. این نوشتهها بیشتر به بیان حالتها و احوالات نویسنده میپردازند تا به روایت داستانی خارجی.
مثالهایی از دلنوشتهها
دلنوشتهای درباره عشق:
"عشق همان حسی است که با دیدن چشمان تو در قلبم جاری میشود. هر لحظه بدون تو مثل قرنی است و هر ثانیه با تو مثل بهشتی بیپایان. دوستت دارم و این عشق هرگز پایان نخواهد یافت."
دلنوشتهای درباره دلتنگی:
"دلتنگی مثل سایهای است که همیشه با من است. هر کجا که میروم، به دنبال من میآید و قلبم را سنگین میکند. چقدر دلم برای صدایت، برای لبخندت تنگ شده است. ای کاش زمان بازمیگشت و دوباره میتوانستم در کنارت باشم."
*نتیجهگیری*
دلنوشتهها نوعی نوشتار شخصی و احساسی هستند که با صداقت، صمیمیت و زبان ساده نوشته میشوند. این نوشتهها به بیان احساسات، تجربیات و افکار نویسنده میپردازند و فضاسازی قوی و احساسی دارند. دلنوشتهها ابزاری مناسب برای ارتباط عمیق و صمیمی با خواننده هستند و میتوانند تأثیرگذاری بسیاری داشته باشند.
#غلط_ننویسیم
#نویسندگی
🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب پنجم : در عشق و جوانی
🌺 حکایت ۷
💫 شخصى يكى از دوستانش را سالها نديده بود تا اينكه از قضاى روزگار او را ديد و از او پرسيد: كجا هستى كه مشتاق ديدارت هستم؟ دوست در پاسخ گفت: مشتاقى و آروزى ديدار از دوری دوست بهتر از بيزارى و خستگی از بسیار دیدن اوست.
🔸دير آمدى اى نگار سرمست
🔹زودت ندهيم دامن از دست
🔸معشوقه كه دير دير بينند
🔹آخر كم از آنكه سير بينند (۱)
اگر زيباروى محبوب هنگام دیدار با دوستان دیگر بيايد، جفا و بى مهرى كرده است چون دیدار يار زیباروی به همراه دوستان، بدون دشمنی و رقابت نخواهد بود.
✔️اذا جِئتنی فی رُفقه لتزورنی و اِن جِئت فِی صُلح فانت محارب (هر گاه با گروهی از رفیقان برای دیدار من آیی اگر چه به آشتی آمده باشی به جنگ آمده ای)
🔸به يک نفس كه برآميخت يار با اغيار
🔹بسى نماند كه غيرت وجود من بكشد
🔸به خنده گفت كه من شمع جمعم اى سعدى
🔹مرا از آن چه كه پروانه خويشتن بكشد (۲)
۱_ دست كم اين است كه موقع دیدار او را آنچنان که میخواهی یک دل سیر می بینی.
۲_ يكدم كه يار با رقيبان به خوشدلى نشست ، چيزى نماند كه غيرت مرا به هلاكت رساند، ولى يار با خنده به من گفت : اى سعدى ! مرا پروا نيست كه پروانه جانش را در شعله من ببازد
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim