#نکتههای_دستوری
✍ قیدهای غیرذاتی
گروههای اسمی و صفتی و حرف اضافهای نیز گاهی نقش قید را بر عهده میگیرند. این نوع سازهها را قید غیرذاتی مینامند.
◻️انواع قیدهای غیرذاتی
1⃣ گروه اسمی: اسمها یا گروههای اسمیای که بر زمان یا مکان یا جهت دلالت دارند میتوانند نقش قید را ایفا کنند، مانند: دیروز، امروز، فردا، امشب، امسال، پارسال، اینجا، آنجا، بالا، پایین، جلو، عقب، پیش، پس:
برادرم فردا به دیدن من خواهد آمد.
لطفاً بیا این طرف.
گروههای اسمیای که نقش قید را ایفا میکنند همیشه شامل یک واژه نیستند و ممکن است از چند واژه تشکیل شوند:
فردا بعدازظهر امتحان داریم.
دو سالِ دیگر درسش تمام میشود.
او را جلوِ مدرسه دیدم.
2⃣ گروه صفتی
بسیاری از صفتها و گروههای صفتی میتوانند نقش قید را ایفا کنند:
این پسر خیلی خوب کار میکند.
میبخشید که مجبورم رُک حرف بزنم.
ناصر مستقیم به خانه رفت.
3⃣ گروه حرف اضافهای
گروههای حرف اضافهای در بسیاری موارد نقش قید را ایفا میکنند:
ناصر با عصبانیت بیرون رفت.
علی با ترسولرز قدم برمیداشت.
ناصر در اصفهان زندگی میکند.
سعید به شیراز رفته است.
◻️حروف اضافهٔ مرکب نیز در چنین گروههای حرف اضافهای به کار میروند:
پیرمرد پیشنهاد ما را از روی ناراحتی قبول کرد.
از روی ناراحتی: گروه حرف اضافهای
از رویِ: حرف اضافهٔ مرکب
ناراحتی: اسم (= گروه اسمی)
نمیدانست از دستِ مزاحمتهای دوستانش چه کند.
از دست مزاحمتهای دوستانش: گروه حرف اضافهای
از دستِ: حرف اضافهٔ مرکب
مزاحمتهای دوستانش: گروه اسمی
✅ علاءالدین طباطبایی، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چ ۱، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص ۴۱۸ و ۴۲۲ تا ۴۲۴.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
🔹 شما... آرامش خود را حفظ کنید.
🔹شما... این کار را انجام میدادید.
🔹 در نقطهچین کلمۀ «باید» مناسب است یا «بایست»؟
🔹نکته
برای زمان حال و آینده بهتر است از «باید» استفاده کنیم و برای زمان گذشته از «بایست».
🔹 شما باید آرامش خود را حفظ کنید.
🔹شما بایست این کار را انجام میدادید.
#غلط_ننویسیم
#نکته_ویرایشی
🖊@ghalatnanevisim
رَستن/رُستن:
در تلفظ و معنای این دو فعل نباید اشتباه کرد. رَستن گونهی رهیدن و بهمعنای «رهایی یافتن» است:
آن خط پر بلا که در آغاز رستن است
با او چه فتنه ها که در انبار رستن است(امیر خسرو دهلوی)
اما رُستن گونهی روییدن و بهمعنای «از زمین برآمدن، سبز شدن» است:
نازنینتر ز غمت در چمن ناز نَرُست
خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود (حافظ)
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#اشتباه_نوشتاری_در_فضای_مجازی
✅ ... به هم بچسبن ...
✅ ... و به هم چسبیده می شن ...
✅ ... بعد بذارید در داخل فر.
❌ نيازي نيست رول ها بهم بچسبن چون خودشون پف مي كنن وبهم چسبيده ميشن بعد بزاريد داخل فر
* و خداوند انسان را آفرید و انسان با قدرت اندیشه و خلاقیتی که خداوند به او داده بود حرف "ه" را پدید آورد.
پس چرا بیشتر آدم ها از حرف "ه" در آخر واژه هایی که آخرشون "ه" داره، استفاده نمی کنن؟
❌ چ . ک . ب
✅ چه . که . به
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب هفتم : در تاثیر تربیت
🌺 حکایت ۴
💫 در سرزمين مغرب در مكتبخانه اى(۱)، معلمى دیدم بسیار اخمو، بد اخلاق، بد دهن، مردم آزار، خسیس، ناپرهیزگار که حال مردم(مسلمانان) با دیدن او و قرائت قرآنش بد می شد. گروهى از پسر و دختر، شاگرد او بودند، نه جرأت خنده داشتند و نه مى توانستند نظری بدهند. گاهى به یکی از آن صورت های زیبا سيلى مى زد و گاهی آنها را فلک می کرد.
خلاصه اينكه عده ای ناشايستگى آن معلم را آشكار نمودند و او را با كتک از مكتبخانه بيرون كردند و معلم شايسته اى را به جاى او نصب نمودند. معلم جديد مردى خوش اخلاق ، نيک سيرت ، بردبار و خوش برخورد بود، جز هنگام ضرورت سخن نمى گفت ، با زبانش به كسى نيش نمى زد و چوبى بر سر شاگرد بلند نمى كرد.
این تغییرات باعث شد که شاگردان ديگر از معلم ترسی نداشته باشند و به اعتماد اينكه معلم جديد، آنها را بازخواست نمى كند و كتک نمى زند، درس نمى خواندند و به بازى گوشى پرداخته و تخته مشق خود را بر سر و كله هم مى زدند و مى شكستند، و مكتبخانه را به هرج و مرج مى كشاندند.
🔸استاد و معلم چو بود بى آزار
🔹خرسک بازند كودكان در بازار (۲)
دو هفته بعد، مسیرم به آن مسجد (مكتبخانه) افتاد، ديدم معلم دوم را بر كنار كرده اند و همان معلم اول را بار ديگر آورده اند، براستى ناراحت شدم و تعجب كردم "ولا حول ولا قوة الا بالله" (۳) را بر زبان جارى ساختم ، كه چرا بار ديگر ابليس را معلم فرشتگان كرده اند؟ پيرمردى ظريف و جهان ديده اى به من گفت :
🔸پادشاهى پسر به مكتب داد
🔹لوح سيمينش در كنار نهاد
🔸بر سر لوح او نبشته به زر
🔹جور استاد به ز مهر پدر (۴)
۱_مکتبخانه: در نظام آموزشی قدیم مکتبخانه مکانی برای تحصیل و تربیت شاگردان و آموختن شرعیات دینی و مذهبی بود. که معمولا جایی مانند مسجد یا اتاقی بزرگ بود.
۲_خرسک : يک نوع بازى كودكانه (نوعی بازی که خطی دایرهوار بر زمین میکشند و یکی در میان آن دایره میایستد و بازیکنان دیگر پیش میروند و او را میزنند و او با پای خود به آنها میزند و پایش به هرکس بخورد او را بهجای خود در میان خط میکشد /استاد معلم چو بُوَد بیآزار / خرسک بازند کودکان در بازار
۳_معنی لاحوال: هیچ حرکت و قدرتی در جهان آفرینش جز به مشیت خداوند متعال و بزرگ وجود ندارد.
۴_جور استاد : خشم و جذبه معلم
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-پر اندیشه گشت و دلش بردَمید: (سودابه با دیدنِ سیاوش) سرش پر از فکروخیالِ او شد و دلش از عشقِ او برافروخت.
-چنان شد که گفتی طرازِ نخ است / و گر پیشِ آتش نهاده یخ است: در عشقِ سیاوش چنان نزار و لاغر شد که گویی یک رشته نخ است یا یخی زیرِ آفتاب!
-رد: بزرگ، دلیر
-که اندر شبستانِ شاهِ جهان / نباشد شگفت ار شوی ناگهان: چیزِ عجیبی نیست که بی دعوت و بیخبر به اندرونیِ کاخ بیایی (برای دیدنِ مادر و خواهرانت).
-بدو گفت: "مردِ شبستان نیَم / مجویم، که با بند و دستان نیم": (سیاوش توسطِ فرستادهی سودابه) به او گفت: من اهلِ رفتن به اندرونی نیستم. مرا طلب مکن که فریب نمیخورم یا: خیانت از من ساخته نیست.
-دگرروز: روزِ بعد
-شبگیر: سحرگاه
-پیوند: پیوستگی، خویشی
-فَغستان: جای بُتان، کنایه از شبستان و اندرونی که پر از زیبارویانِ دلرباست.
-رویپوشیده: کنایه از زنانِ خانوادهی شاهی که در اندرونی بودهاند.
-درختِ پرستش به بار آوریم: درختِ پرستیدنِ سیاوش توسطِ ما را به میوه میرسانیم، (یعنی او را بسیار میستائیم) یا: که با این ستایش ما هم به مرادِ خود میرسیم.
-پی: رگ، عصب
-خونوپیومِهر: خویشاوندی
-خون و پی و مهر نتوان نهفت: خویشاوندی را که نمیتوانی فراموش کنی.
-پرده: پردهی اندرونی
-تو را پاکیزدان چنان آفرید / که مِهر آورَد بر تو هر کَت بدید // بهویژه که پیوستهی خون بود / چون از دور بیند تو را، چون بود؟: تو چنان مخلوقی هستی که هر کس تو را ببیند مهرت را به دل میگیرد، مخصوصاً کسی که با تو نسبتِ خونی دارد و خویشِ توست. آیا سزاست که او تو را فقط از دور ببیند؟ یا: بر او چه میگذرد وقتی فقط از دور تو را میبیند (و به دیدارش نمیروی)؟
-اندیشه کردن: مشورت کردن
-گَرد: کنایه از شک و دودلی
-گمانی: گمان
-پژوهبدن: آزمایش کردن
-چیرهزوان: سخنور، خوشسخن
-هشیوار: هشیار
-بینادل: تیزبین
-بدگمان: ظنین
-ز سوداوه یابم بسی گفتوگوی: بهخاطرِ سودابه حرفوحدیثِ بسیار پشتِ سرِ من خواهد بود و بدنام خواهم شد.
-سیاوش چنین داد پاسخ که "شاه / مرا داد فرمان و تخت و کلاه // از آن جایگه کآفتابِ بلند // برآید کُنَد خاک را ارجمند": سیاوش به پدر میگوید که پدر منشورِ حکومت بخشی از خراسان را به او داده؛ جایی که آفتاب از آنجا برمیآید و بر زمین میتابد و آن را گرانمایه میکند.
این پاسخ زیرکانهست چون سیاوش با این پاسخ اولاً مقامِ رسمی و بلندِ خود را به پدر یادآوری میکند و میگوید در لباسِ این عنوانِ رسمی دیگر به شبستان رفتن شایسته نیست. ثانیاً با این بهانه که برای فرمان راندن نیاز به دانشِ بسیار و آموختنِ آیینِ جنگ و به تخت نشستن و بار دادن و بادهنوشی و اینهاست؛ پس بهتر است بهجای رفتن به شبستان، با آموزگارانِ این هنرها نشستوبرخاست کند تا برای این حکومت شایستهتر باشد.
-ساختن: مهیا کردن
-گر: یا
-که چون پیچم اندر صفِ بدگمان:
که (یادم بدهند) چطور در میدانِ نبرد با دشمن بجنگم.
-میگسار: (آیینِ) میگساری
-به دانش زنان کِی نمایند راه!؟: زنان صاحبِ دانش نیستند یا: آموزگارانِ خوبی برای انسان نیستند! عقایدِ منفی دربارهی زنان، چون این، در متونِ کهن دیده میشود و کمتر از همه، در شاهنامه. این عقاید خواه خودِ شاعر آنها را بگوید، خواه از زبانِ شخصیتهای داستانش روایت کند، خواه خود به آنها معتقد بوده و خواه معتقد نبوده، از نگاهِ امروزه زیبا و پذیرفتنی و قابلِتوجیه نیست. همانطور که گفتیم در شاهنامه این موارد کم است و نیک گفتن از زنان و شخصیتهای زنِ مثبت بسیار بیش از بد گفتن از زنان و شخصیتهای زنِ منفیست.
-ایدون: اکنون، بهاینگونه
-بر آیینِ او رفتن، آیین بود: طبقِ رسموراهِ شاه عمل کردن نیکوست.
-خِرد را بنیاد بودن: بنیادِ خرد بودن، چنان پرخرد بودن که گویی خرد از او زاده میشود.
-فزایدهمی مغز کاین بشنوی: با شنیدنِ سخنانِ (تو) خردِ انسان بیشتر میشود.
-گسلیدن: جدا شدن
-از بامداد بیایم کُنم هر چه او کرد یاد: (سیاوش میگوید:) بامداد میآیم و هر چه سوداوه گفته، انجام میدهم (رفتن به اندرونی به دیدارِ مادر و خواهران).
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
4_5794078892834685889.mp3
1.2M
#کیان #کیکاوس (بخش ۸۹)
#داستان_سیاوخش (بخش ۵)
گفتار اندر داستانِ عشق آوردنِ سوداوه بر سیاوخش
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
قصه حضرت زکریا - قصههای قرآن.mp3
3.21M
#روایت_شب
🎙قصه حضرت زکریا به نقل از تفسیر منهج الصادقین با صدای بهروز رضوی
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
در رمانها در مورد جنگ جهانی دوم، سربازان نقش بسیار مهمی را ایفا میکنند و داستانهای زیادی با تمرکز بر روی زندگی و تجربیات سربازان در جنگ جهانی دوم نوشته شده است. در این رمانها، سربازان به عنوان شخصیتهای اصلی یا فرعی حضور دارند و نقشهای مختلفی را ایفا میکنند. برخی از نقشهایی که سربازان در رمانهای جنگ جهانی دوم دارند عبارتند از:
*۱- شخصیتهای اصلی: * برخی از رمانها در مورد سربازان خاص و شخصیتهای اصلی است که داستان اصلی را به دنبال میکنند. این شخصیتها معمولاً تجربیات و ماجراهای خود را در جبهه و در مواجهه با دشمنان و خطرات جنگ به تصویر میکشند.
*۲- شخصیتهای فرعی: * در بعضی از رمانها، سربازان به عنوان شخصیتهای فرعی حضور دارند که نقشهای مختلفی را ایفا میکنند. این شخصیتها ممکن است دوستان، همرزمان یا حتی دشمنان سربازان اصلی باشند و به توسعه داستان کمک کنند.
*۳- نمایش زندگی در جبهه: * بسیاری از رمانها در مورد زندگی سربازان در جبهه، مشکلات و چالشهای آنها، دوستی و همبستگی بین آنها و همچنین تأثیرات روحی و روانی جنگ بر آنها نوشته شده است.
*۴- نقشآفرینی تاریخی: * برخی از رمانها سعی دارند تاریخ و رویدادهای واقعی جنگ جهانی دوم را از زاویه سربازان و خطوط جبهه به تصویر بکشند و نقش آنها در تغییرات تاریخی و پایان جنگ را نشان دهند.
بنابراین، سربازان در رمانهای مربوط به جنگ جهانی دوم نقش متنوع و متمایزی دارند که به توسعه داستان و ارائه چشمانداز گستردهتر در مورد این دوران تاریخی کمک میکنند.
#غلط_ننویسیم
#نویسندگی
🖊@ghalatnanevisim