صبحتون معطر 🍎🍃
بہ بوی مهربانی🍎🍃
دلتـون غـرق
عـشق و محبت🍎🍃
لبتـون خنـدون 🍎🍃
زندگیتون
مـملوء از آرامـش 🍎🍃
دقیقه هاتـون بینظیر🍎🍃
و لحظاتتـون شیـریـن و نـاب🍎🍃
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
آن را که به سر شور و به دل کیفیتی نیست
گر هست هزارش هنر، انسانیتی نیست
آن لب که تر، از باده نشد هیزم خشگ است
آتش بزنیدش که در او خاصیتی نیست
دل جمله مسخر شده عشق شد ای عقل
زین ملک برون رو که در آن تمشیتی نیست
جز عشق میاموز به اطفال طریقت
بس تجربه کردم به از این تربیتی نیست
مشکن قدح اهل دل ای شیخ ریایی
در مذهب ما بدتر از این معصیتی نیست
فرخنده عروس است نکو گفته «عمان »
کز زیور همسایه بدو عاریتی نیست
#شعر #عمان_سامانی
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
هر روز یک نکتۀ ویرایشی
فارسی بنویسیم👇
لازم 👈 نیاز
سؤال پرسش
علم دانش
علامت نشان، نشانه
آدرس نشانی
استارت آغاز
تیراژ شمارگان
مصاحبه گفتوگو
حین هنگام
لیست فهرست
مستمع شنونده
اصرار پافشاری
احصا شمارش
حقد کینه
حوایج نیازمندیها
حقارت کوچکی
خسران زیان
خاشع فروتن
خصوصیت ویژگی
#غلط_ننویسیم
#جایگزینی
🖊@ghalatnanevisim
#نکتههای_دستوری
🔶 حذف در اجزای جمله:
حذف کلمه در جمله معمولاً یا بنا بر عرف زبان است و یا به قرینهٔ لفظی یا معنوی:
🔴 حذف بنا بر عرف زبان:
1⃣ مرگ بر خائنان!
مرگ بر خائنان، یعنی مرگ بر خائنان باد. (باشد)
2⃣ خداحافظ.
خداحافظ، یعنی خداحافظ شما باد. (باشد)
3⃣ چه عجب!
چه عجب! یعنی چهقدر جای عجب است که شما اینکار را کردید.
🔴 برخی از مثالها و ضربالمثلها:
1⃣ سرپیری معرکهگیری
2⃣ چاردیواری اختیاری
3⃣ پارسال دوست امسال آشنا
✅ احمدی گیوی، حسن و حسن انوری، دستور زبان فارسی ۱، چاپ چهارم، تهران: انتشارات فاطمی، ۱۳۹۴، ص ۲۱۱.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
هدایت شده از قاصدک
انگشتر هیات شهدای گمنام تهران💚
🔴زیر قیمت کل بازار😎
🟡بیش از۸سال#سابقه فروش💍
🔵 #سود شما سود ماست✨
🟢ارسال رایگان و سریع+ضمانت مرجوعی+هدیه😘📦
http://eitaa.com/joinchat/4067164162C323f980ba7
⚠️بیا و تخفیف ویژه و مسابقه رو از دست نده 👆😍
هر روز یک نکتۀ ویرایشی
واژههای پایانیافته به «الف»، در پیوند با پسوند «-ی»، صامت میانجیِ «ی» میگیرند و در رسمالخطِ امروزی، این «ی» بهصورت «یـ» نوشته میشود، نه «ئـ». مثال:
🔸 زیبا + «-ی» = زیبایی (نه زیبائی)
🔸 جانفدا + «-ی» = جانفدایی (نه جانفدائی)
🔸 بیوفا + «-ی» = بیوفایی (نه بیوفائی)
🔸 نوا + «-ی» = نوایی (نه نوائی)
🔸کدخدا + «-ی» = کدخدایی (نه کدخدائی)
🔸 رجا + «-ی» = رجایی (نه رجائی)
#غلط_ننویسیم
#نکته_ویرایشی
🖊@ghalatnanevisim
#اشتباه_نوشتاری_در_فضای_حقیقی
✅ عیده و عیدیش
❌ عیدِوعیدیش
نوشته شده در یک آگهی تلویزیونی
*به جای واژه "است" که در حالت محاوره به "ه" تبدیل می شود، از نقش نمای اضافه (کسره)، استفاده شده است.
#غلط_ننویسیم
#درست_بنویسیم
🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب هشتم : در آداب صحبت
🌺 آداب ۲۶
💫 تا زمانی که از خیانت کسی اطمینان کامل پیدا نکرده ای لب به سخن گفتن در پیشگاه پادشه (کسی) نکن. چون با این کار بیشترین آسیب را به خودت وارد می کنی.
🔸بسيچ سخنگفتن آنگاه کن
🔹که دانی که در کار گيرد سخن (۱)
۱_ بسیچ : اراده کردن
تنها زمانی قصد گفتن چیزی کن که بدانی موثر واقع می شود.
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-ساختن: آماده شدن
-زمانی: یک زمان، مدتی
-باختن/بازیدن: بازی کردن
-چوگانِ تو نبینند گُردان به میدانِ تو: کسی چوگانبازیای چون چوگانبازیِ تو ندیده. یا: چوگان زدنِ تو در میدانِ بازی آنقدر سریع است که چوگانت دیده نمیشود!
-انوشه: بیمرگ، جاوید
-بَدی: کوتاهشدهی "بادی"؛ حالتِ دعاییِ "باشی". این را با "بُدی" اشتباه نگیریم که بهمعنیِ "بود/میبود" است.
-روان را به دیدار٘ توشه بَدی: با دیدنِ تو روان همیشه توشه و نیرو بگیرد -که درواقع یعنی نیروی روان از توست.
-همی از تو جویند شاهان٘ هنر. / که یابد به هر کار از تو گذر!؟: همهی شاهان هر کاری را باید از تو یاد بگیرند؛ الگوی همه تویی. هیچ کس در هیچ کاری بهتر و برتر از تو نیست.
-همی از تو خواهم بد و نیک جُست: در هر چیز با تو باید مشورت کرد. تو الگوی منی.
-رادی: دلیری، مردانگی
-بدین آشتی تو شدی نامجوی: با این صلح کردن بهجای جنگ (با تورانیان) تو خود را شهره به خوبی کردی.
-چو تابندهماهی و خورشیدچهر: تو همچون ماهِ تابنده هستی و چهرهای چون خورشید داری.
-زیبای گاه: زیبندهی تختِ شاهی؛ شایستهی شاهی
-پشت: حامی و مایهی دلگرمی
-گرازان: در دو معنیِ خوشخوشان/خرامان و شتابان/حملهکُنان آمده. اینجا معنیِ اول را میدهد.
-چنین گفت پس شاهِ توران بدوی/ که "یاران گزینیم در زخمِ گوی // تو باشی بدانروی و زینروی٘ من / به دو نیمه همزیننشان انجمن": افراسیاب (به سیاوش) گفت: برای این مسابقهی چوگان یارکشی کنیم. تو آنطرف (سرگروه باش) و من اینطرف و بقیه هم بههمینترتیب در دو گروهِ (ما).
-بهکار بودن: مفید بودن، نتیجه دادن
-برابر نیارم زدن با تو گوی: (سیاوش در جوابِ افراسیاب میگوید:) در گوی زدن خود را حریفِ تو نمیبینم یا بهتر: در گوی زدن، در گروهِ مقابلِ تو نمیتوانم باشم.
-سوار: در اینجا یار، بازیکنِ چوگان
-سخنگفتنِ هر کسی باد شد: بدگوییهای بقیه از سیاوش پیشِ افراسیاب بادِ هوا شد و بیاثر.
-هنر کُن به پیشِ سواران پدید / بدان تا نگویند کاو بد گزید: (افراسیاب نمیپذیرد که سیاوش در بازی یارِ او باشد و میگوید: در تیمِ روبهرو بایست و) هنرِ چوگانبازیات را رو کُن (و ملاحظهی مرا نکن) تا نگویند که افراسیاب با حریفِ ضعیفی بازی کرد. یا: تا نگویند که افراسیاب در یارکشی برای دو گروه جانبِ عدالت را رعایت نکرد.
-فرمان تو راست / سواران و میدان و چوگان تو راست: فرمان فرمانِ توست؛ تو اول شروع به یارگیری کن.
-چو هومان که برداشتی ز آب٘ گوی: و همینطور یکی مثلِ هومان که در چوگانبازی بسیار ماهر بود.
-یارستن: جرٲت کردن
-همه یارِ شاهند و تنها منم: همهی (اینها که تو یارِ من کردی) در کنارِ تو باشند و من تنها باشم (و برای گروهِ خودم از ایرانیان یار بگیرم، آنطور که رسمِ یارگیری -یا رسمِ بازیست).
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim