eitaa logo
غلط ننویسیم
16.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
173 ویدیو
3 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/v257.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
آن را که به سر شور و به دل کیفیتی نیست گر هست هزارش هنر، انسانیتی نیست آن لب که تر، از باده نشد هیزم خشگ است آتش بزنیدش که در او خاصیتی نیست دل جمله مسخر شده عشق شد ای عقل زین ملک برون رو که در آن تمشیتی نیست جز عشق میاموز به اطفال طریقت بس تجربه کردم به از این تربیتی نیست مشکن قدح اهل دل ای شیخ ریایی در مذهب ما بدتر از این معصیتی نیست فرخنده عروس است نکو گفته «عمان » کز زیور همسایه بدو عاریتی نیست 🖊@ghalatnanevisim
هر روز یک نکتۀ ویرایشی فارسی بنویسیم👇 لازم 👈 نیاز سؤال پرسش علم دانش علامت نشان، نشانه آدرس نشانی استارت آغاز تیراژ شمارگان مصاحبه گفت‌وگو حین هنگام لیست فهرست مستمع شنونده اصرار پافشاری احصا شمارش حقد کینه حوایج نیازمندی‌ها حقارت کوچکی خسران زیان خاشع فروتن خصوصیت ویژگی 🖊@ghalatnanevisim
🔶 حذف در اجزای جمله: حذف کلمه در جمله معمولاً یا بنا بر عرف زبان است و یا به قرینهٔ لفظی یا معنوی: 🔴 حذف بنا بر عرف زبان: 1⃣ مرگ بر خائنان! مرگ بر خائنان، یعنی مرگ بر خائنان باد. (باشد) 2⃣ خداحافظ. خداحافظ، یعنی خداحافظ شما باد. (باشد) 3⃣ چه عجب! چه عجب! یعنی چه‌قدر جای عجب است که شما این‌کار را کردید. 🔴 برخی از مثال‌ها و ضرب‌المثل‌ها: 1⃣ سرپیری معرکه‌گیری 2⃣ چاردیواری اختیاری 3⃣ پارسال دوست امسال آشنا ✅ احمدی گیوی، حسن و حسن انوری، دستور زبان فارسی ۱، چاپ چهارم، تهران: انتشارات فاطمی، ۱۳۹۴، ص ۲۱۱. 🖊@ghalatnanevisim
هدایت شده از قاصدک
انگشتر هیات شهدای گمنام تهران💚 🔴زیر قیمت کل بازار😎 🟡بیش از۸سال فروش💍 🔵 شما سود ماست✨ 🟢ارسال رایگان و سریع+ضمانت مرجوعی+هدیه😘📦 http://eitaa.com/joinchat/4067164162C323f980ba7 ⚠️بیا و تخفیف ویژه و مسابقه رو از دست نده 👆😍
هر روز یک نکتۀ ویرایشی واژه‌های پایان‌یافته به «الف»، در پیوند با پسوند «-ی»، صامت میانجیِ «ی» می‌گیرند و در رسم‌الخطِ امروزی، این «ی» به‌صورت «یـ» نوشته می‌شود، نه «ئـ». مثال: 🔸 زیبا + «-ی» = زیبایی (نه زیبائی) 🔸 جانفدا + «-ی» = جانفدایی (نه جانفدائی) 🔸 بی‌وفا + «-ی» = بی‌‎وفایی (نه بی‌وفائی) 🔸 نوا + «-ی» = نوایی (نه نوائی) 🔸کدخدا + «-ی» = کدخدایی (نه کدخدائی) 🔸 رجا + «-ی» = رجایی (نه رجائی) 🖊@ghalatnanevisim
✅ عیده و عیدیش ❌ عیدِوعیدیش نوشته شده در یک آگهی تلویزیونی *به جای واژه "است" که در حالت محاوره به "ه" تبدیل می شود، از نقش نمای اضافه (کسره)، استفاده شده است. 🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 حکایت به قلم "ســاده و روان" 📚 باب هشتم : در آداب صحبت 🌺 آداب ۲۶ 💫 تا زمانی که از خیانت کسی اطمینان کامل پیدا نکرده ای لب به سخن گفتن در پیشگاه پادشه (کسی) نکن. چون با این کار بیشترین آسیب را به خودت وارد می کنی. 🔸بسيچ سخن‌گفتن آن‌گاه کن 🔹که دانی که در کار گيرد سخن (۱) ۱_ بسیچ : اراده کردن تنها زمانی قصد گفتن چیزی کن که بدانی موثر واقع می شود. 🖊@ghalatnanevisim
شاهنامه خوانی 👇👇👇قسمت دویست و چهلم و نهم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
-ساختن: آماده شدن -زمانی: یک زمان، مدتی -باختن/بازیدن: بازی کردن -چوگانِ تو نبینند گُردان به میدانِ تو: کسی چوگان‌بازی‌ای چون چوگان‌بازیِ تو ندیده. یا: چوگان زدنِ تو در میدانِ بازی آن‌قدر سریع است که چوگانت دیده نمی‌شود! -انوشه: بی‌مرگ، جاوید -بَدی: کوتاه‌شده‌ی "بادی"؛ حالتِ دعاییِ "باشی". این را با "بُدی" اشتباه نگیریم که به‌معنیِ "بود/می‌بود" است. -روان را به دیدار٘ توشه بَدی: با دیدنِ تو روان همیشه توشه و نیرو بگیرد -که درواقع یعنی نیروی روان از توست. -همی از تو جویند شاهان٘ هنر. / که یابد به هر کار از تو گذر!؟: همه‌ی شاهان هر کاری را باید از تو یاد بگیرند؛ الگوی همه تویی. هیچ کس در هیچ کاری بهتر و برتر از تو نیست. -همی از تو خواهم بد و نیک جُست: در هر چیز با تو باید مشورت کرد. تو الگوی منی. -رادی: دلیری، مردانگی -بدین آشتی تو شدی نامجوی: با این صلح کردن به‌جای جنگ (با تورانیان) تو خود را شهره به خوبی کردی‌. -چو تابنده‌ماهی و خورشیدچهر: تو همچون ماه‌ِ تابنده هستی و چهره‌ای چون خورشید داری. -زیبای گاه: زیبنده‌ی تختِ شاهی؛ شایسته‌ی شاهی -پشت: حامی و مایه‌ی دلگرمی -گرازان: در دو معنیِ خوش‌خوشان/خرامان و شتابان/حمله‌کُنان آمده. این‌جا معنیِ اول را می‌دهد. -چنین گفت پس شاهِ توران بدوی/ که "یاران گزینیم در زخمِ گوی // تو باشی بدان‌روی و زین‌روی٘ من / به دو نیمه هم‌زین‌نشان انجمن": افراسیاب (به سیاوش) گفت: برای این مسابقه‌ی چوگان یارکشی کنیم. تو آن‌طرف (سرگروه باش) و من این‌طرف و بقیه هم به‌همین‌ترتیب در دو گروهِ (ما). -به‌کار بودن: مفید بودن، نتیجه دادن -برابر نیارم زدن با تو گوی: (سیاوش در جوابِ افراسیاب می‌گوید:) در گوی زدن خود را حریفِ تو نمی‌بینم یا بهتر: در گوی زدن، در گروهِ مقابلِ تو نمی‌توانم باشم. -سوار: در این‌جا یار، بازیکنِ چوگان -سخن‌گفتنِ هر کسی باد شد: بدگویی‌های بقیه از سیاوش پیشِ افراسیاب بادِ هوا شد و بی‌اثر. -هنر کُن به پیشِ سواران پدید / بدان تا نگویند کاو بد گزید: (افراسیاب نمی‌پذیرد که سیاوش در بازی یارِ او باشد و می‌گوید: در تیمِ روبه‌رو بایست و) هنرِ چوگان‌بازی‌ات را رو کُن (و ملاحظه‌ی مرا نکن) تا نگویند که افراسیاب با حریفِ ضعیفی بازی کرد. یا: تا نگویند که افراسیاب در یارکشی برای دو گروه جانبِ عدالت را رعایت نکرد. -فرمان تو راست / سواران و میدان و چوگان تو راست: فرمان فرمانِ توست؛ تو اول شروع به یارگیری کن. -چو هومان که برداشتی ز آب٘ گوی: و همین‌طور یکی مثلِ هومان که در چوگان‌بازی بسیار ماهر بود. -یارستن: جرٲت کردن -همه یارِ شاهند و تنها منم: همه‌ی (این‌ها که تو یارِ من کردی) در کنارِ تو باشند و من تنها باشم (و برای گروهِ خودم از ایرانیان یار بگیرم، آن‌طور که رسمِ یارگیری -یا رسمِ بازی‌ست). 🖊@ghalatnanevisim
🔶 اقسام قید از نظر معنی: 1⃣ قید زمان: «شب» باران آمد. 2⃣ قید مکان: نسرین «اینجا» نشسته بود و فریبا «آنجا» 3⃣ قید مقدار: دیشب باران «کم‌کم» می‌آمد امّا امروز «زیاد» بارید. 4⃣ قید کیفیت: مسعود «خوب» کار می‌کند. الیاس «به‌آرامی» کار می‌کند. 5⃣ قید حالت: کودک «گریان» آمد. 6⃣ قید تأسف: «متأسفانه» نتوانستم شما را ببینم. 7⃣ قید تعجبّ: «عجبا!» عمر آدمی به این زودی به پایان می‌رسد. 8⃣ قید تأکید و تصدیق: «حتماً» به دیدار شما خواهم آمد. 9⃣ قید پرسش: «چگونه» این کار را انجام خواهید داد؟ 0⃣1⃣ قید شکّ و تردید: «شاید» فردا به خیابان بروم. ✅ احمدی گیوی، حسن و حسن انوری، دستور زبان فارسی ۱، چاپ چهارم، تهران: انتشارات فاطمی، ۱۳۹۴، ص ۱۶۵تا۱۶۶. 🖊@ghalatnanevisim
خار و میخك - قسمت ۲۷.mp3
7.62M
🎙| مقاومت یا سازش؟ 🔸درحالی‌که مقاومت فلسطین درحال انجام عملیات‌های نظامی است، تشکیلات خودگردان فلسطین تلاش می‌کند تا با رژیم صهیونیستی به توافق برسد... 🖼 قسمت بیست‌وهفتم کتاب خار و میخک، نوشتۀ شهید یحیی سنوار 🖊@ghalatnanevisim
📚عنوان: دم ✍نویسنده: سمانه خلف زاده ناشر: نشر امتیاز مجموعه غزل سروده‌ی سمانه خلف زاده، مجموعه‌ای از غزل‌ها با حال و هوای مذهبی و مقاومت است و در ستایش اهل‌بیت، پیامبر اکرم، شهدا و امام‌زمان سروده شده است. این غزل‌ها که بیشتر در سبک و حال و هوای اشعار منظوم بعد از انقلاب سروده شده‌اند، سرشار از تلمیح‌های مذهبی و ادبی و اوزان عروضی متفاوت‌اند و نازک‌خیالی‌های بدیع نیز در بخش‌هایی از آن به چشم می‌خورد. 🖊@ghalatnanevisim
تاج دولت تا ز خاک درگهش بر سر زدم پشت پا بر تاج خاقان و افسر قیصر زدم جستم از خاک درش خاصیت آب بقا آتش غیرت به جان زمزم و کوثر زدم 🖊@ghalatnanevisim
هر روز یک نکتۀ ویرایشی پرسش👇 همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت حکم فرما شد. بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت: «آری من مسلمانم»... برخاستن یا برخواستن؟ پاسخ👇 این روزها به‌ویژه در فضای مجازی فراوان دیده می‌شود که به‌اشتباه، به‌جای «برخاستن»، از «برخواستن» استفاده می‌شود. برخاستن: بلندشدن خواستن: تقاضاکردن 👈 او از جای خود برخاست. 👈 او از من خواست، کتابش را بخوانم. 🖊@ghalatnanevisim
🔶 در فعل‌های مرکّب و پیشوندی نشانهٔ «نفی» میان کلمهٔ سازندهٔ فعل مرکّب یا پیشوند و فعل می‌آید: 1⃣ خبر کرد≠ خبر نکرد 2⃣ فرارفت ≠ فرانرفت 3⃣ برمی‌دارد ≠ برنمی‌دارد ✅ احمدی گیوی، حسن و حسن انوری، دستور زبان فارسی ۱، چاپ چهارم، تهران: انتشارات فاطمی، ۱۳۹۴، ص ۵۹. 🖊@ghalatnanevisim
چند واژۀ دیگر که فرهنگستان با دو نگارش پیشنهاد کرده است : سرنا سورنا انقوزه انغوزه غلغلک قلقلک زنجموره زنجه‌موره غمپز قمپز غمیش قمیش چغر چقر چغاله بادام چقاله بادام بتن بتون بالون بالن باسمه‌تعالی بسمه‌تعالی اوغوربه‌خیر اوقوربه‌خیر 🖊@ghalatnanevisim
✅ هنر ظریف ❌ هنر ظریفه برنامه ای مستند درباره هنر در شبکه آموزش سیما *در عبارت اشتباه "هنر ظریفه"، ظریفه، واژه ای عربی با جنس مونث است و هنر، واژه ای پارسی است. در زبان عربی، موصوف و صفت باید از نظر جنس و تعداد با هم هماهنگ باشند اما در زبان پارسی، چنین قانونی وجود ندارد. در زبان پارسی اصلا جنسیت کلمه مطرح نمی شود بنا بر این مونث بودن صفت واژه "هنر" کاملا بی معنی است. 🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 حکایت به قلم "ســاده و روان" 📚 باب هشتم : در آداب صحبت 🌺 آداب ۲۷ 💫 هر كس که تلاش می کند انسان مستبد و لجبازی را نصیحت کند، او خود به آگاه سازی و نصیحت کردن بیشتری احتیاج دارد. 🖊@ghalatnanevisim
شاهنامه خوانی 👇👇👇قسمت دویست و پنجاه👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
-سپهبد چو بشنید از او داستان...: سپهبد (افراسیاب) با شنیدنِ حرف‌های سیاوش با (بعضی نظراتِ) او موافقت کرد. سیاوش هفت مرد از ایرانیان که شایسته‌ی بازی بودند برای خود انتخاب کرد. سروصدای کوبیدنِ تبیره از میدان بلند شد و گردوخاک به آسمان رسید. صدای سنج و بوقِ کرّنای چنان (بلند) بود که گویی میدانِ بازی می‌لرزد. افراسیاب ضربه‌ای به گوی زد و گوی، همانطور که باید، به ابرها رسید! سیاوش اسبش را تازاند (سوی جایی که گوی باید پایین می‌آمد) و تا گوی پایین آمد، نگذاشت که گوی به خاک بیفتد؛ آن را زد و گوی از چشم‌ها گم شد! پادشاهِ گرانمایه (افراسیاب) گفت گویِ دیگری پیشِ سیاوش ببرند. سیاوش بوسی بر گوی زد و صدای نای و کوس به آسمان برخاست و سیاوش بر اسبی دیگر نشست و کمی با گوی وررفت و بالاپایینش انداخت و آن‌گاه با چوگان ضربه‌ای به گوی زد که گوی گویی پیشِ ماه رسید! (واقعاً) گم شد. گویی آسمان آن را در آغوشِ خود کشیده! میانِ مردانِ زمین کسی خندان نبود (همه خیره به آن صحنه بودند). افراسیاب با آن ضربه‌ی سیاوش خندان شد و بقیه (تورانیان) هم گویی ناگهان خواب از سرشان پریده باشد؛ گفتند: چنین چوگان‌بازِ بزرگی تا کنون بر زین ندیده بودیم. افراسیاب گفت: بله، هر کس که فَرِ یزدان داشته باشد بدین‌گونه است -خوبی و خوب‌چهری و شُکوه و هنرش. و (حالا) می‌بینم که دیدنش بسیار بهتر از شنیدن است. در گوشه‌ای از میدان تخت نهادند و افراسیاب بر آن نشست و سیاوش هم در کنارِ او، و افراسیاب از تماشای او بسیار شادمان شد. به لشگر گفت: زمینِ بازی و گوی و چوگان مالِ شماها! دو گروهِ ایران و توران بازی کردند و گردوخاک به آسمان رسید‌. (بازی دستِ ایرانیان بود و) تورانیان در بازی تندوتیز شدند و عزم کردند که گوی را از ایرانیان بگیرند. سیاوش از ایرانیان ناراحت شد و به‌پهلَوی به آن‌ها گفت: زمینِ بازی‌ست؛ میدانِ جنگ نیست که این‌طور می‌چرخید و می‌پیچید و جدی بازی می‌کنید! گوی را که به تهِ میدان بردید برگردید و گوی را یک بار هم به تورانیان بدهید. ایرانیان افسارِ اسب‌ها را شل کردند و دیگر نتاختند. ترکان گویی انداختند و چون آتش (در بازی) تندوتیز شدند. افراسیاب با شنیدنِ صدای شادیِ ترکان فهمید که آن حرفِ پهلَویِ (سیاوش با ایرانیان) چه بود؛ گفت: کسی نیک‌خواه به من گفته که وقتی او (سیاوش) دو کتفش را باز می‌کُند (برای تیراندازی) همتایی در دنیا ندارد. 🔸افراسیاب در این‌جا رفتاری بسیار درست و بخردانه دارد؛ با فهمیدنِ ماجرا نه به یارانش می‌گوید که سیاوش به ایرانیان گفته شل بگیرند؛ نه کارِ سیاوش را به روی خودِ او می‌آورد که سیاوش شرمگین شود. بل که به‌ظرافت موضوع را کلاً عوض می‌کند و حرفِ هنرِ تیراندازی سیاوش را پیش می‌کِشد. 🔸با گذشتِ زمان و تغییرِ شیوه‌ی زندگی، دیگر بعضی چیزهای متونِ کهن برای انسانِ امروزه مخصوصاً شهرنشینان ملموس نیست؛ چیزهای مربوط به طبیعت، حیوانات و مخصوصاً اسب‌ها، روش‌های جنگ، آیینِ جمع شدن برای رفتن به جنگ، چگونگیِ استفاده از سازهای جنگی و سلاح‌ها و‌.... در همین بخش هم وقتی شاعر می‌گوید "سیاوش دو کتفش را باز می‌کند" چون ما از آیین و ادبیاتِ تیراندازی با کمان دور افتاده‌ایم شاید خیلی زود نفهمیم که یعنی: سیاوش دست‌ها را برای تیراندازی با کمان کاملاً از هم می‌گشاید. در مقابلِ این، بعضی چیزهایی از آن زمان را که به زندگیِ این روزهای ما نزدیکند یا هنوز حضور دارند را بهتر درک می‌کنیم؛ در همین بخش هم تشویق و هلهله‌ی جمعیت در ورزشگاه، مخصوصاً در لحظاتِ حساس‌تر، برای ما موضوعی کاملاً ملموس است. لرزیدنِ زمینِ ورزشگاه دراثرِ همین هلهله‌ها و تشویق‌ها و دست‌و‌پا کوبیدن‌ها هم برای کسانی که در ورزشگاه‌های بزرگ بوده‌اند همین‌طور است. و نیز بازیِ جوانمردانه‌ی ایرانیان با تورانیان را خوب می‌فهمیم؛ به‌همین‌ترتیب وررفتن با گوی/توپ و بالاپایین انداختنِ آن را هم امروزه می‌بینیم که شاید به‌قصدِ تمرکز انجام می‌شود یا برای کاستن از اعتمادبه‌نفسِ تیمِ حریف. و همین‌طور بوسیدنِ توپ که ظاهراً برای خوش‌اقبالیِ‌ آن است و امیدواری یا اعتقاد به این که این کار پیروزی می‌آورد. پیش‌تر برای تاس و این‌ها هم انجام می‌شده. و هنوز هم در موردِ بسیاری ورزش‌ها یا سرگرمی‌ها چنین آداب و اعتقاداتی وجود دارد. 🖊@ghalatnanevisim