eitaa logo
غلط ننویسیم
16.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
184 ویدیو
3 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/v257.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 حکایت به قلم "ســاده و روان" 📚 باب اول : در سیرت پادشاهان 🌺 حکایت ۳ 💫 پادشاهی چند فرزند داشت که از میان آنها یکی كوتاه قد و لاغر اندام بود و ديگر برادرانش بلند قد و زیبا روی بودند. پادشاه همیشه با كراهت و استحقار در او نظر می كرد. پسر از روی هشیاریش از احساس پدر مطلع گردید پس رو به پدر کرد و گفت: ای پدر، كوتاه خردمند بهتر از نادان قد بلند است. چنان نیست که هر کس قامت بلندتر داشته باشد، ارزش بیشتری دارد . اقلُّ جبالِ الارضِ طورٌ و اِنّهُ لاَعظَمُ عندَ اللهِ قدراً وَ منزلا 🔸آن شنيدى كه لاغرى دانا 🔹گفت باری به ابلهى فربه 🔸اسب تازى وگر ضعيف بود 🔹همچنان از طويله خر به شاه به سخنان پسرش خندید اما بزرگان دولت سخن او را پسندیدند، و برادرانش نیز رنجیده خاطر شدند. 🔸تا مرد سخن نگفته باشد 🔹عيب و هنرش نهفته باشد 🔸هر پيسه گمان مبر نهالى 🔹باشد كه پلنگِ خفته باشد (هر بيشه گمان مبر که خالى‌ست باشد كه پلنگ، خفته باشد) از اتفاق در آن ایام سپاهی از دشمن برای جنگ با سپاه شاه فرا رسید. زمانی که رو در رو شدند نخستین کسی که دلاورانه به قلب سپاه دشمن زد همین فرزند کوتاه قد بود. 🔸آن نه من باشم كه روز جنگ بينی پشت من 🔹آن منم گر در ميان خاک و خون بينی سری 🔸كان كه جنگ آرد به خون خويش بازی مي كند 🔹روز ميدان وان كه بگريزد به خون لشكری اين جملات را میگفت و به سپاه دشمن یورش برد و چند تن از سران دشمن را به خاک و خون کشید. چون پيش پدر آمد با احترام وارد شد و گفت : 🔸اى كه شخص منت حقير نمود 🔹تا درشتى هنر نپندارى 🔸اسب لاغر ميان به كار آيد 🔹روز ميدان نه گاو پروارى آورده اند كه هنگام جنگ سپاه دشمن بسيار بود و افراد شاه بسیار اندک. گروهی از سپاه پادشاه پا به فرار گذاشتند، پسر کوتاه قد نعره ای زد که: (اي مردان بكوشيد يا جامه زنان بپوشيد.) همین نعره از دل برخواسته او باعث تقویت سپاه گردید و با جان و دل به مبارزه پرداختند و باعث پیروزیشان گردید. پادشاه سر و چشمان پسر را بوسید و او را امور کارهو نزدیک خود قرار داد تا سرانجام او را ولیعهد خویش کرد. برادران نسبت به او حسد ورزیدند و زهر در غذایش ریختند تا او را بکشند خواهرش از میان در فتنه آنها را دید، دريچه را محکم بست تا پسر متوجه شود، پسر جریان را فهمید و بی درنگ دست از غذا کشید و گفت: (محال است كه هنرمندان بميرند و بی هنران جای ايشان را بگيرند.) 🔸كس نياید به زير سايه بوم 🔹ور هماى از جهان شود معدوم پادشاه از ماجرا باخبر شد، برادرانش را پیش خود خواند و هر کدام را به گوشه ای از کشور فرستاد و از فتنه های بیشتر جلوگیری کرد. چنانکه گفته اند: (ده درويش در گليمى بخسبند و دو پادشاه در اقليمى نگنجند.) 🔸نيم نانى گر خورد مرد خدا 🔹بذل درويشان كند نيمى دگر 🔸ملک اقلمى بگيرد پادشاه 🔹همچنان در بند اقليمى دگر 🖊@ghalatnanevisim
✅ با ایتا برات می فرستم. ❌ برات ایتا می کنم. * فعل « ایتا کردن» وجود خارجی ندارد. 🖊@ghalatnanevisim
شاهنامه خوانی 👇👇👇قسمت پنجاه و یکم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
-کیمیا: (در اینجا) بدگمانی -گشاده: صریح -چو نشنید از ایشان سپهبد سخن/ به جوش آمد و رای نو افگند بن: زال که جوابی از موبدان نشنید، به‌هیجان آمد و جور دیگری حرفش را مطرح کرد. -بند: گرفتاری -به جایِ: در حقِ -به جای شما آن کنم در نهان / که با کهتران کس نکرد از مهان: کاری در حق شما انجام می‌دهم که هیچ بزرگی در حق زیردستانش نکرده. -که "ما مر تو را یک‌به‌یک بنده‌ایم...": موبدان به‌احترام و ظرافت پاسخ می‌دهند که سرافکندگی ما از شرم تصمیم شاه نیست، بلکه از بندگیست. زن‌گرفتن همیشه بوده و چیزی از بزرگی شاه کم نمی‌کند. مهراب هم، گرچه نه درحد زال، بزرگ است و پرشکوه و پهلوان و شاه تازیان، فقط این که از تخم اژدها (ضحاک) است. اگر منوچهرشاه مخالفتی نکند، هیچ بدی‌ای در کار نیست. نامه‌ای به سام بنویس که او هم نظر منوچهرشاه را بخواهد. منوچهر هم به‌خاطر این موضوع ناچیز روی سام را زمین نخواهد انداخت (و موافقت خواهد کرد). 🖊@ghalatnanevisim
-گُرد: پهلوان -همگروه: دسته‌جمعی. درمقابل بی‌گروه یعنی تنها. -گاه: تخت -دستور: وزیر -تیز: درجا، و شاید قاطع -دار: درخت -رَز: درخت انگور -دژم: پُرچین -جوان داردش گاه با رنگ و بوی / گهش پیر بینی دژم کرده روی: (خدا) گاهی (در بهار) جهان را سرسبز و تروتازه می‌دارد و (در خزان و زمستان) جهان گویی پیر شده، پرچین‌وچروک. -سپَردن: طی کردن -بدانگه که لوح آفرید و قلم / بزد بر همه بودنی‌ها رقم: اشاره به اعتقادی اسلامی که خدا اول لوح و قلم آفرید و با قلم همه‌ی مقدرات آینده‌ی دنیا را بر لوح رقم زد. -همباز: شریک، جفت -برین: بالاترین، بلندترین، که صفت سپهر و چرخ می‌شود. -مایه: ماده -و دیگر که بی‌مایه دین خدای / ندیدیم مرد جوان را به جای: و ضمنا وقتی مرد جوان بی زن است، دین خدا استوار نمی‌ماند. -تخم: نژاد -چو هنگام رفتن فراز آیدش، / به فرزند نوروز بازآیدش: آدمی در دم مرگ با به جا گذشتن فرزند، گویی دوباره جوان می‌شود. -از او رفته نام و بدین مانده بخت: نام (پدر) همه جا پیچیده و بخت و اقبال و بزرگی به پسرش رسیده. -نگفتم من این تا نگشتم غمی / به مغز و خرد درنیامد کمی: می‌خواستم این راز (عاشقی) را نهان کنم تا که بالا گرفت و مرا در خود کشید، وگرنه من دیوانه نشده‌م. -باشد بدین٘ رام٘ سام؟: آیا سام با این موافق است؟ -تیز شدن: خشمگین شدن 🖊@ghalatnanevisim
📚عنوان: وزن شعر بیاموزیم ✍نویسنده: اسماعیل امینی انتشارات: ایهام وزن شعر برای کسانی که شعر میشنوند هم دل نشین است و هم سحر آمیز؛ حتی گاهی برخی از مردم خیال میکنند که موزون کردن جملات از هر کسی برنمی آید و یک جور هدیه آسمانی است بسیارند کسانی که به خاطر علاقه مندی به شعر و شعرخواندن و شعر شنیدن به تدریج جملاتی موزون به ذهنشان میرسد بعد این جملات را می نویسند و ذوق زده میشوند و خیال میکنند که از یک منبع ماورایی به آنها الهام میشود و آنها ناخودآگاه شاعر شده اند دریغا چه عمرها که در این خیالات بیهوده طی شده است. بگذریم در این کتاب حرف اصلی من این است که وزن شعر، نه رازآمیز است و نه الهام غیبی است مهارتی است که با آموزش و تمرین به دست میآید مثل تمام مهارتهای دیگر از قبیل دوچرخه سواری و شنا و تایپ و خیاطی و آشپزی. 🖊@ghalatnanevisim
👇👇 سفرنامه اعتمادالسلطنه👇👇 👇👇👇قسمت بیست و دوم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
🔶توضيح قدما اين شهر را موسوم به «رافيا» كرده بودند، در تواريخ اسلام اسمش «رها» است، در كتب تواريخ فرنگ «زريسو» ضبط است، در اين شهر، جامع بزرگ بسيار قشنگى است موسوم به (اولى جامع)، يعنى جامع بزرگ، و قلعه خرابى دارد، معروف به «سرايه [۲] نمرود»، مسكن چهل هزار نفس است. مغاره اى [۳] است در زير قلعه، معروف به مسقطالرأس «حضرت ابراهيم خليل اللَّه عليه السلام» و در همين مغاره، صندوق سبزى است، مى گويند كه گهواره آن حضرت است، و محله اى كه در اتصال اين مغاره است، موسوم به «كوثا» است. ---------- [۲]: سراى نمرود [۳]: غار در تورات يهود، اسم مسقط الرأس «حضرت ابراهيم» را «كوثا» ضبط كرده اند، ولى «كوثا» از قراى «بابل» است. قبر حضرت «ايوب» عليه السلام و «جابر الانصارى» و «ابوعبيدة الجراح» از اصحاب رسول و «بديع الزمان همدانى» و «مسعود الخراسانى»، از معارف رجال در آنجا مدفون اند، مقابر ايشان زيارتگاه انام است. در قديم الايام، آتشكده بزرگ «مجوسان» در اين شهر بود، از تمام ممالك، آتش پرستان هر سال، زوّار زياد به اين شهر آمده، در اين «آذركده» به آتشِ فروزان، پرستش مى كردند. اين شهر در زمان «رومانيان» مدتى پايتخت بود، و صد سال قبل از ميلاد، «پرنس هاى» معروف و ملقب به «آبقار»، قرب چهار صد سال در اين جا حكومت كردند. نام اين شهر در كتب تواريخ قديمه اسلام «رحبه» و «رقه» و «رها» است. اهالى اين شهر به شجاعت مشهوراند، دين عيسى را پيش از همه اهالى ممالك، اهالى «اورفه» گرويدند. «عين خليل الرحمن» به نام نهر، كه چشمه اش در جنب قلعه است، از زير قلعه داخل در حوض كبيرى كه از سنگ تراشيده ساخته اند، و طولش صد، و عرض آن هفتاد ذرع شده، تمامى باغات و مزروعات را اروا و اسقا [۱] مى نمايد. خانقاهى كه «سلطان سليمان قانونى»، از براى فقراء و دراويش و ابناى سبيل بنا كرده، امروز هم معمور است. در اين خانقاه بيش از سيصد نفر هر روز اطعام مى شوند. دو ستونى است از سنگ، كه در يك برج قلعه مذكوره نصب كرده اند، و قرب سى ذرع از يكديگر فاصله دارند، اهالى برآن اند كه اينها، دو ستون منجنيق «نمرود» است كه «حضرت ابراهيم» را، به همان منجنيق به آتش انداخت، جماعتى از فضلا و ادبا و شعرا منسوب به اين شهر است، على الخصوص «نابى» كه «سلطان الشعراى روم» است، يكى از پرورش يافتگان اين شهر است. ---------- [۱]: آبيارى 🔶منزل بيست و سيم بيره جك قصبه اى است، هجده فرسخى «اورفه»، از توابع «اورفه» است، قريب هزار خانه رعيت دارد. قلعه سنگى و رودخانه كوچكى دارد، كه داخل «فرات» مى شود، در اينجا «فرات» را با كشتى عبور مى كنند، ما هم با كشتى عبور كرديم، اسب حيوان بارگير را، ميان كشتى عبور مى دهد. «احمد افندى» نام مُسلِم داشت، از رعيت روس بوده، مسلمان شده است [او را] حاكم كرده اند. 🔶توضيح اين شهر را «بئرة الفرات» نيز مى گويند، مركز قضاى «بيره جك»، تابع لواى «اورفه» من توابع لواى «حلب» [مى باشد. ] در بالاى تپه اى واقع در ساحل شرق شمالى رود فرات، قلعه متين و معتبرى دارد، درّه معمورى دارد معروف به «وادى الزيتون»، انواع اشجار مثمره و غير مثمره، [۱] و بساتين اين دره را نمونه بهشت ساخته است. 🔶منزل بيست و چهارم قولپلر «۲» منزل بيست و چهارم قولپلر [۲] بيست [و] چهار فرسخى است، ولى ما بين «بيرجك» و «قولپلر»، بسيار آبادى است. در هر نيم فرسخى [يا] يك فرسخى، دهاتِ آباد است، روى هم رفته يك ده است، دوازده فرسخى «حلب» قريب صدخانوار [۳] مى شود، جميعاً «اهل حق» هستند، آشكار حركت مى كنند، نهايت محبت و مهربانى به اهل عجم مى كنند دائماً. ---------- [۱]: ميوه دهنده و بدون ميوه [۲]: در نقشه «آقچاقوپونلو» نوشته شده است. [۳]: اصل: خانه وار 🖊@ghalatnanevisim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بی روی تو خورشید جهان‌سوز مباد هم بی تو چراغ عالم افروز مباد با وصل تو کس چو من بد آموز مباد روزی که تو را نبینم آن روز مباد 🖊@ghalatnanevisim
✳️ «کار» واژهٔ فارسی است و افزودن الف و لام عربی بر آن جایز نیست: ♦️نمونهٔ غیر‌معیار: گوهر خیراندیش خبر ممنوع‌الکار شدن خود را تکذیب کرد. (خبرگزاری سینا) ✅ فرهنگ درست‌نویسی سخن، دکتر حسن انوری، تألیف دکتر یوسف عالی عباس‌آباد، تهران: انتشارات سخن، چاپ سوم، ۱۳۹۰، ص ۳۱۷ 🖊@ghalatnanevisim
🔷موارد استفاده از نیم فاصله ⚡️نکته اول: اگر «درهم» جزء پیشین فعل مرکب باشد، با فعل خود بافاصله می‌آید: درهم آمیختن، درهم پیچیدن، درهم ریختن، درهم تنیدن، درهم کشیدن، درهم کوبیدن 🖊@ghalatnanevisim
دنبال معانی فرح می گردد آن گوشه که مرگ چون شبح می گردد در غزه شهید اگر نشد کودک شهر در آتش مهلک «رفح»... می گردد @ghalatnanevisim
در فارسی به‌جای f*cking می‌گوییم «کوفتی»، «لعنتی»، «زهرماری»، «وامانده»، «صاحب‌مرده»، «آشغال» یا معادل‌های مناسب دیگر: ده‌میلیون فاکینگ تومن. ده‌میلیون تومنِ کوفتی. نیاز نیست که چون در انگلیسی «فاکینگ» در وسط عبارت می‌آید، در فارسی هم معادلش را در وسط عبارت بیاوریم. ◽️ فرهاد قربان‌زاده 🖊@ghalatnanevisim
🔸 فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای جایگزینی واژه‌های فارسی به‌جای واژه‌های غیرفارسی، شیوه‌ها و روش‌های مختلفی را دنبال می‌کند که یکی از آن‌ها گزینش جایگزین از دل متن‌های کهن فارسی است. این برابرها گاه دقیقاً همان مفهوم را می‌رساند و گاه نزذیک به معنای موردنظر است؛ «یارانه» یکی از آن.هاست: 🔸 کلیم کاشانی: چنان با هم به سر یارانه بردند که آبی در چمن بی هم نخوردند 🔸 مولانا: چون نگه کردم چه دیدم آفت جان و دلی ای مسلمانان ز رحمت یاری‌ای، یارانه‌ای 🔸حکیم نزاری: چرا چنین ز حدیث درست می‌شکنی یکی نصیحت یارانه بشنوی از من 🖊@ghalatnanevisim
📚عنوان: فنون شعر بیاموزیم ✍نویسنده: اسماعیل امینی انتشارات: ایهام یادگیری فنون شعر به عنوان یک مهارت هنری، نیازمند تمرین، تحقیق و تعهد است. برا مثال می توان تعدادی از شیوه ها را در اینجا بررسی کرد: مطالعه شعر: ابتدا شعرهای معروف و شاعران مختلف را بخوانید. این کار به شما کمک می‌کند تا با فضای شعر و نحوه‌ی نگارش آشنا شوید. همچنین، می‌توانید از تنوع شعرها در اسلوب‌ها، موضوعات، و تکنیک‌های شعری آگاهی کسب کنید. تحلیل شعرها: شعرها را تجزیه و تحلیل کنید تا از ترکیب موضوع، معنا، متره، سبک، و زبان بهره‌برده شده در شعر آگاهی کسب کنید. نگارش شعر: بنویسید! شعری را با ایده‌ها و احساسات خود نوشته و تلاش کنید تا از فنون شعری مثل وزن، طنز، استعاره، تشبیه و مجاز بهره‌برده شود. تمرین مداوم: شعرنویسی مانند هر مهارت دیگر نیازمند تمرین مداوم است. سعی کنید به صورت منظم شعر بنویسید تا مهارت‌های خود را بهبود دهید افزایش تمرکز: بسیاری از سرگرمی‌های خلاقیتی نیازمند تمرکز و توجه به جزئیات هستند. این فعالیت‌ها می‌توانند به کودکان کمک کنند تا توانایی تمرکز و توجه را تقویت کنند. کتاب فنون شعر بیاموزیم نیز به شیوه ای خلاقانه سعی دارد مسئله فن شعر را به روشی قابل فهم تشریح کند. 🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 دیده‌ای را که به دیدار تو دل می‌نرود هیچ علت نتوان گفت به جز بی بصری گفتم از دست غمت سر به جهان دربنهم نتوانم که به هر جا بروم، در نظری 🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 حکایت به قلم "ســاده و روان" 📚 باب اول : در سیرت پادشاهان 🌺 حکایت ۴ 💫 گروهی راهزن بر سر کوهی، در کمینگاهی به سر میبردند و سر راه قافله ها را گرفته و به قتل و غارت می پرداختند و موجب نا امنی بسیاری شده بودند. مردم از آنها ترس داشتند و نیروهای ارتش شاه نیز نمی توانستند بر آنها دست یابند، زیرا در پناهگاهی استوار در قله کوهی بلند کمین کرده بودند و کسی را توان رفتن به آنجا نبود. مشاوران و فرماندهان کشور، به گرد هم نشستند و درباره دستیابی بر آن دزدان غارتگر به مشورت پرداختند و گفتند: هر چه زودتر باید از دزدی آنها جلوگیری کرد و گر نه آنها پایدارتر شده و دیگر نمی توان در مقابلشان ایستاد. 🔸درختی که اکنون گرفته است پای 🔹به نیروی مردی بر آید ز جای 🔸و گر همچنان روزگار هلی 🔹به گردونش از بیخ بر نگسلی 🔸سر چشمه شاید گرفتن به بیل 🔹چو پر شد نشاید گذشتن به پیل سر انجام چنین تصمیم گرفتند که یک نفر از نگهبانان با جاسوسی به جستجوی دزدان بپردازد و اخبار آنها را گزارش کند و هر گاه آنان از کمینگاه خود بیرون آمدند، گروهی کارآزموده را به سراغ آنان بفرستند. همین طرح اجرا شد، گروه دزدان شبانگاه از کمینگاه خود خارج شدند، به قدری خسته شده بودند که خواب آنها را فرا گرفت، همین که مقداری از شب گذشت و هوا کاملا تاریک گردید: 🔸قرص خورشید در سیاهی شد 🔹یونس اندر دهان ماهی شد دلاورمردان از کمین برجهیدند و خود را به آن دزدان از همه جا بی خبر رسانده و دست یکایک آنها را بر شانه خود بستند و صبح همه آنها را دست بسته نزد شاه آوردند. شاه اشاره کرد که همه را اعدام کنید. اتفاقا در میان آن دزدان، جوانی نورسیده و تازه به دوران رسیده وجود داشت، یکی از وزیران شاه، تخت را بوسید و به وساطت پرداخت و گفت: (این پسر هنوز از باغ زندگی گلی نچیده و از بهار جوانی بهره ای نبرده، کرم و بزرگواری فرما و بر من منت بگذار و این جوان را آزاد کن.) شاه از این پیشنهاد خشمگین شد و سخن آن وزیر را نپذیرفت و گفت: 🔸پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است 🔹تربیت نااهل را چون گردکان بر کنبد است بهتر این است که نسل این دزدان قطع و ریشه کن شود و همه آنها را نابود کرد، چرا که شعله آتش را فرو نشاندن ولی پاره آتش رخشنده را نگه داشتن و مار افعی را کشتن و بچه او را نگه داشتن از خرد دور است و هرگز خردمندان چنین نمی کنند. 🔸ابر اگر آب زندگی بارد 🔹هرگز از شاخ بید بر نخوری 🔸با فرو مایه روزگار مبر 🔹کز نی بوریا شکر نخوری وزیر، سخن شاه را پسندید و تحسین کرد و گفت: رای شاه عین حقیقت است، چرا که همنشینی با آن دزدان، روح و روان این جوان را دگرگون کرده و همانند آنها نموده است. ولی، امید آن دارم که اگر او مدتی با نیکان همنشین گردد، دارای خوی خردمندان شود، زیرا او هنوز نوجوان است و روح ظلم و تجاوز در نهاد او ریشه ندوانده است و در حدیث هم آمده: "کلُّ مولود یولدُ علی الفطرةِ فَاَبواهُ یهوّدانه وَ یُنصرانه و یُمجّسانِه" ✔️هر فرزندی بر اساس فطرتش زاده میشود، ولی پدر و مادر او، او را یهودی یا نصرانی یا مجوس می سازند. 🔸با بدان یار گشت همسر لوت 🔹خاندان نبوتش گم شد 🔸سگ اصهاب کهف روزی چند 🔹پی نیکان گرفت و مردم شد گروهی از درباریان نیز سخن وزیر را تایید کردند و در مورد آن جوان شفاعت نمودند. شاه ناچار آن جوان را آزاد کرد و گفت:(بخشیدم اگر چه مصلحت ندیدم) 🔸دانی که چه گفت زال با رستم گرد 🔹دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد 🔸دیدیم بسی که آب سرچشمه خرد 🔹چون پیشتر آمد شتر و بار ببرد مختصر آنکه: آن نوجوان را با ناز و نعمت بزرگ کردند و استادانی برایش گماشتند و آداب زندگانی به او آموختند به طوری که مورد پسند همگان واقع شد. وزیر نزد شاه رفت و از وصف آن نوجوان میگفت که دیگر اثری از خوی زشت در وجودش نیست اما شاه با لبخندی می گفت: 🔸عاقبت گرگ زاده گرگ شود 🔹گر چه با آدمی بزرگ شود حدود دو سال از این ماجرا گذشت. گروهی از اوباش و افراد فرو مایه با آن جوان رابطه بر قرار کردند و با او محرمانه عهد و پیمان بستند که در فرصت مناسب، وزیر و دو پسرش را بکشند. پس در فرصتی مناسب با کمال ناجوانمردی دست به این کار زدند و مال فراوانی برداشتند و به کمینگاه بالای کوه رفتند و پسر به جای پدر نشست. شاه با شنیدن خبر انگشت حیرت به دهان گزید و گفت: 🔸شمشیر نیک از آهن بد چون کند کسی 🔹ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس 🔸باران که در لطافت طبعش خلاف نیست 🔹در باغ لاله روید و در شوره بوم خس 🔸زمین شوره سنبل بر نیاورد 🔹در او تخم و عمل ضایع مگردان 🔸نکویی با بدان کردن چنان است 🔹که بد کردن به جای نیکمردان 🖊@ghalatnanevisim
شاهنامه خوانی 👇👇👇قسمت پنجاه و دوم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
-کیمیا: (در اینجا) بدگمانی -گشاده: صریح -چو نشنید از ایشان سپهبد سخن/ به جوش آمد و رای نو افگند بن: زال که جوابی از موبدان نشنید، به‌هیجان آمد و جور دیگری حرفش را مطرح کرد. -بند: گرفتاری -به جایِ: در حقِ -به جای شما آن کنم در نهان / که با کهتران کس نکرد از مهان: کاری در حق شما انجام می‌دهم که هیچ بزرگی در حق زیردستانش نکرده. -که "ما مر تو را یک‌به‌یک بنده‌ایم...": موبدان به‌احترام و ظرافت پاسخ می‌دهند که سرافکندگی ما از شرم تصمیم شاه نیست، بلکه از بندگیست. زن‌گرفتن همیشه بوده و چیزی از بزرگی شاه کم نمی‌کند. مهراب هم، گرچه نه درحد زال، بزرگ است و پرشکوه و پهلوان و شاه تازیان، فقط این که از تخم اژدها (ضحاک) است. اگر منوچهرشاه مخالفتی نکند، هیچ بدی‌ای در کار نیست. نامه‌ای به سام بنویس که او هم نظر منوچهرشاه را بخواهد. منوچهر هم به‌خاطر این موضوع ناچیز روی سام را زمین نخواهد انداخت (و موافقت خواهد کرد). 🖊@ghalatnanevisim
👇👇 سفرنامه اعتمادالسلطنه👇👇 👇👇👇قسمت بیست و سوم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
🔶شهر حلب منزل بيست و پنجم شهر حلب شش فرسخ [است. ] انصاف اين است [كه] شهر «حلب»، از جمله شهرهاى معظم [و] معروف مملكت «روم» است، در شهريّت قصور [۱] ندارد و آنچه متاع فرنگستان در «روم» و عجم است، در شهر «حلب» مقدور است. از همه اجناس، خوراكى، پوشاكى، اسباب حرب و جواهرآلات، آنچه كه به تصور بيايد، هم [۲] مى رسد. داد [و] ستدى كه در «حلب» مى شود، در خود «اسلامبول» كه پايتخت دولت «روم» است، نمى شود. و تجّار همه دول، و قنسول همه دول، در «حلب» ساكن است، هجده قنسول به قلم آورديم از دول هاى مختلف، كه ساكن هستند، به سبب تجارت، وجه گمركش حساب كرديم، صد و سى و دو هزار تومان. و اكثرى [۳] قنسول ها، از همان اهل ولايت است كه از دولت‌ها وكيل كرده اند و مواجب مى دهند، مشغول خدمت هستند. حتى از جانب «ايلچى ايران» كه در «اسلامبول» مقيم است، قنسول دارد كه وكيل مى نامند، الّا در دولت «انگليس» و «فرانسه»، كه قنسول شان از اهل مملكت خودشان است. به نهايت شهرى معمور است، عمارت هاى بسيار خوب دارد، اكثر از خانه هاى رعيت و تجّارشان، بيست هزار تومان مصارف شده، بسيار اين گونه عمارات هست، حجّارى [۴] كه در شهر «حلب» شده، در هيچ مملكت نديديم. جميع خانه هاى فقير و غنى عوض خشت [و] آجر، كلًا سنگِ تراش صَرف شده، پاره اى خانه هاى معتبر مشهورشان، اطاق و ايوان را چنان با سنگِ الوان، منبت كارى كرده اند و نقاشى از خود سنگ نموده اند، البته قالى هراتى را، به آن منقحى و پاكيزه گى نمى توان بافت، كه سنگ را به اين نوع جفت گيرى كرده اند. مثل اينكه خوانچه [۵] خاتم را چگونه خاتم كارى مى كنند، به جهت اين كه در كوچه هاى «حلب» انواع [و] اقسام رنگ ها، سنگ هَمْ مى رسد، جميع سنگ‌ها را جمع كرده اند، فرش ساخته اند؛ و بسيار هم گران تمام مى شود. ذرع اندر ذرع سنگ كارى فرش را برآورد كرده اند، ذرعى بيست تومان الى ده تومان به تفاوت تمام مى شود. عيبى كه دارد، چنان شهر معظمى به قدر كفايت آب كم دارد، و بازارهايش تفصيل غريب دارد، به قدر يك شهر بزرگ متعارفى، بازار و كاروان سرا دارد، نه اين است، يك چارسوق بلند دارد، از سر شهر الى آخر شهر چنان است، بازارها را در وسط معموره، چنان قرار داده اند كه بازار است مثل كوچه هاى شهر بزرگ، چنان كه از هم ديگر كوچه‌ها راه دارد. اين كوچه به آن كوچه، تو در تو، و طرح خاص بازارها به آن نوع است، نهايت صفا را دارد. ---------- [۱]: كوتاهى [۲]: فراهم مى آيد [۳]: بيشتر [۴]: سنگ كارى [۵]: طبق چوبى چهار گوش كه در آن ميوه يا شيرينى يا چيز ديگر بگذارند و در روى سر از جايى به جاى ديگر ببرند. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🖊@ghalatnanevisim
مسجدهاى بسيار بزرگ، همه از سنگ دارد، خاصه مسجد «حضرت زكريّا»، كه مسجدى است همه از سنگ. در [و] ديوار [و] فرش، صحن مسجد، از سنگ تراش الوان [است. ] البته سيصد هزار تومان مخارج شده، عمارات عجيب دارد و قبر «حضرت زكريّا»، در ديوار مشرقى آن مسجد است، كه زيارت گاه همه طوايف است. محل همان درخت كه حضرت را به آن بسته اند و منشار [۱] به فرق مباركش گذاشته اند، علامت آن درخت، يك ستونِ سنگ بسيار عظيم نشانده اند، حمام هاى خوب دارد، بسيار باصفا، ولى به طور «روم»، داخل خزانه نمى شوند، خلوت هاى متعدد دارد، و زن هايش جميعاً بى روبنده راه مى روند، كلًا صورت باز دارند، ابداً صورت خودشان را نمى پوشند، جميعاً سفيدپوست هستند و همگى چادرسفيد سر مى كنند، صورتشان با چادر چندان فرق ندارد، آدم مقبول بسيار هم مى رسد، و كلًّا بى عصمت [۲] هستند، به ابرام [۳] به حضرات حاج اظهار ميل مى كردند. در وسط شهر يك تلّ بزرگ است، كه در عين وسط شهر است، قلعه [اى] از سنگ بالاى آن تل كشيده اند بسيار مضبوط، و يك راه معينى دارد مثل تخت، پل طور است كه پل سنگى دارد، و خندق گردى براى آن قلعه قرار داده اند، اگرچه حالا چندان قلعه مزبور آباد نيست و مسكون هم نيست، ولى قورخانه [۴] بسيار در آن قلعه انبار است، توپخانه شان هم در آن قلعه است. هرگاه در شهر يك اجماع مخالفت اتفاق افتد، آن قلعه چنان مشرف و مسلّط است براى شهر، كه يكى يكى خانه هاى شهر را تير گلوله توپ نشانه مى زند، والى دارد «مصطفى پاشا» نام، ملقب به «مظهر پاشا»، بسيار آدم نجيب و پاشازاده است، و متعارف انسانيت دارد. چندان تعصب ندارد، بلكه اظهار محبت مى كند و براى حقير يك «امزيك كهربا [۵] » كه پانزده تومان مى ارزد فرستاد. حقير را خانه «احمد آقاى وجوه» مهمانى داده بود، نهايت اهتمام داشت «پاشاى» مزبور، براى حقير بسيار خوش گذشت، ولى بر پدر صاحب خانه لعنت، سگ متعصبى بود و نهايت بد گذشت. يك روز پيشتر از ورود والده سركار اقدس، به «حلب» وارد شدم، هجدهم رمضان بود، بعد در اردو منزل به منزل حركت نموديم همراه حاج. مثل سابق چاپارى را موقوف نموديم، مقصود رسيدن به حاج بود، [با] اين همه تعجيل، از «بغداد» الى «حلب» نوزده روزه آمديم. ---------- [۱]: ارّه [۲]: بى حيا [۳]: زور و اصرار [۴]: اسلحه خانه [۵]: موزيك برقى 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🖊@ghalatnanevisim
هدایت شده از قاصدک
‼️‼️مانتو و عباهای دُرسان مختص همه بانوهایی که دغدغه لباس پوشیده دارن👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/223346877C929d3d2345 😌بیاین که میخوام کانال اصلیش رو بهتون معرفی کنم 🔴انواع مانتوی پوشیده و عبا و چادر مشکی 🔴مستقیم از تولیدی با ضمانت مرجوع و تعویض 😱 و مناسبترین قیمت به دلیل 🛍فروشگاه حضوری تهران و کرج اگه استایل شیک و پوشیده میخوای بزن رو لینک♨️ https://eitaa.com/joinchat/223346877C929d3d2345
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا