🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب هشتم : در آداب صحبت
🌺 آداب ۱۷
💫 مشورت کردن و پند گرفتن از دشمنان کار اشتباهی است فقط در صورتی این کار درست است که حرف ها او را بشنوی و بر خلاف آن عمل کنی، که برای تو بهتر است.
🔸حذر کن زآنچه دشمن گويد آن کن
🔹که بر زانو زنی دستِ تغابن (۱)
🔸گرت راهی نمايد راست چون تير
🔹ازو برگرد و راهِ دستِ چپ گير (۲)
۱_ تغابن : افسوس خوردن
۲_ حتی اگر در نظرت راه درستی به تو نشان داده بهتر است که از آن پیروی نکنی
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
چند جایگزین فارسی
محتوا 👈 درونمایه
کلمه عبور 👈 گذرواژه
مبتلا 👈 دچار
ماحصل 👈 دستاورد
بیتردید 👈 بیگمان
مسلما 👈بیگمان
مجرب 👈 کارآزموده
مرور 👈 بازبینی
فوقانی 👈 بالایی، زبرین
فاینال 👈پایانی
تناول 👈خوردن
تهنیت 👈شادباش
تکریم 👈بزرگداشت
تهاتر 👈پایاپای
#غلط_ننویسیم
#جایگزینی
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-نامور: نامدار، شهره
-مرز: در شاهنامه جز "سرحد" درمعنیِ "کشور" و "شهر" نیز آمده که در اینجا منظور همین آخریست، شهر (بلخ).
-پاک: کاملاً
-خواسته: گنج و ثروت و در اینجا مالواموال و توشهی سپاه
-همان کارها یکسر آراسته: همچنین همهی کارها را نیز سامانیافته (تحویلِ طوس بده).
-یکایک: یکبهیک، سراسر
-برشمردن: حسابرسی کردن، تحویل دادن
-دلش گشت پیچان ز تیمارِ اوی: دلش از اندوهِ او به درد آمد.
-بنفرید بر بومِ هاماوران: (زنگهی شاوران) بر سرزمینِ هاماوران نفرین کرد (که زادگاهِ سودابه، مسببِ تمامِ این بلاها بود).
-روان: جان
-دژم: خشمگین
-رای نبودن: صلاح و شایسته نبودن
-تو را بی پدر در جهان جای نیست: تو بدونِ پدر جایی نباید بروی.
-دگرباره زو پیلتن را بخواه: از او (کاوس) بخواه که دوباره رستم را بهسپهداری پیشِ تو بفرستد.
-جنگ ساختن: جنگ کردن، آمادهی جنگ شدن
-سخن کوته است ار نگردد دراز: موضوع کاملاً روشن است؛ بیهوده آن را کش ندهیم.
-گر آرام گیری، سخن تنگ نیست: اگر با صبروحوصله رفتار کنی ماجرا چندان هم پیچیده نیست.
-تو را پوزش اندر پدر ننگ نیست: عذرخواهی از پدر برای تو ننگ نیست.
-نوا: گروگان
-بخندد دل و جانِ تاریکِ اوی: جانِ ناخوش و غمگینِ او روشن و خوش میشود. تشبیهی انتزاعی و امروزی، برخلافِ اغلبِ تشبیههای شاهنامه که بیرونیاند.
-دلت گر چنین رنجه گشت از نوا، / رها کن؛ نه بر تو چک است و گوا: اگر نگرانِ گروگانهایی (که کاوس آنها را بکُشد)، رهایشان کن. درموردِ آنها به کسی (کاوس) چکوبرات و گواه ندادهای و کسی شاهدِ کارِ تو نبوده.
-نرفتهست کاری که درمانش نیست: (در نامهی کاوس) فرمانی داده نشده که نتوان اجرایش کرد.
-بداندیش: دشمن
-اندیشه بر دل دراز کردن: نگرانیِ بیش از اندازه داشتن
-بهچربی: بهچربزبانی و ملایمت
-خوشاندن: خشکاندن
-خسروانیدرخت: کنایه از پادشاهیِ کیانیان
-در: دبار
-مایه: امکانات، بضاعت
-مگر آسمانی جز این است راز / چه باید سخنها کشیدن دراز: شاید که رازِ تقدیر جز این باشد (و در این صورت) سخن را باید کوتاه کرد (چون نتیجهای ندارد).
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
⭕️ جراحی و سلاخی در ویرایش
✍ عبدالرحیم موگِهی، مدرس نویسندگی
در جراحی ممکن است غدهای آسیبزا از بدن برداشته شود؛ اما شکل، ظاهر و کلیت بدن سالم و محفوظ میماند و حال آن که در سلاخی اینچنین نیست. معمولاً بدن تکهتکه میشود و شکل، ظاهر و کلیت آن، پس از سلاخی، از بین میرود.
ویراستار نیز باید به گونهای اثر را ویرایش کند که بیان و زبان آن کاملاً محفوظ بماند؛ حتی اگر مطالبی از متن را نیز حذف کرده باشد. بهترین ملاک در این زمینه خودِ نویسنده است. او، پس از ویرایش و مشاهدۀ نوشتهاش، نباید احساس کند بیان و زبان آن به طوری تغییر کرده که دیگر نوشته به وی تعلق ندارد؛ نباید به ذهنش خطور کند که متن او آنچنان سلاخی و قلع و قمع شده که گویی از ملکیت ادبی و قلمیاش بیرون رفته و به ملکیت ویراستار درآمده و نوشته از آنِ وی شده است.
چندین سال پیش، ناشری کتاب یکی از نویسندگان ارجمند را به ویراستار سپرد. ویراستار -رحمت الله علیه!- آنچنان کتاب وی را سلاخی کرد و شخم! زد که نویسنده، پس از دیدن آن، یادداشت زیر را روی کتاب گذاشت و برای ناشر فرستاد:
من به ویراستار کتابم اجازه میدهم که کتاب مرا با نام خودش چاپ و منتشر کند [و حق التألیف آن را نیز به جیب خود زند!]
#مهارت_نویسندگی
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
📝زمین در اینجا به شدت لرزید و بسیاری از ساختمان ها را ویران کرد و در این شهر سنگ مرمر زیادی وجود نداشت و بیشتر کاخ ها و خانه ها با سنگ مرمر حکاکی شده و بسیار تزئین شده بود با اره ای که دندانه ندارد و با شن و ماسه پخته روی ستون های مرمری کار می کنند، نه عرض، و از آن تخته هایی مانند تخته های چوبی می سازند
سنگ مرمر صیقلی، سبز، سیاه، سفید و از هر رنگی، انجیر متنوعی است که از آن به همه کشورهای شام صادر نمی شود و مراکش را می گویند در روز سوم ماه مبارک رمضان به روستایی به نام خاتون رسیدم در این روستا چشمه آب شیرینی را دیدم که از صخره بیرون میآمد و برکهها و ساختمانهایی در آنجا ساخته شد. بالا رفتیم و فکر کردیم که بعد از بالا رفتن از کوه به سمت شهر در انتهای دیگر فرود می آییم، اما بعد از اینکه کمی بالا رفتیم، دشتی وسیع را دیدیم که قسمتی از آن سنگی و برخی دیگر بسیار غبارآلود بود. بر بالای کوهی که در آن شهر اورشلیم قرار دارد از طرابلس که در ساحل است تا آن پنجاه و شش فرسخ و از بلخ هفتاد و شش و هشتصد فرسخ است رمضان سال 438 (16 مارس 1047) به بیت المقدس رسیدیم و مدتی بود که از کشور خود خارج شده بودیم. یک سال شمسی، و در طول سفر ما هرگز در مکانی مستقر نشدیم و نه آرامش کامل یافتیم، مردم شام و حومه آن بیت القدس را اورشلیم می نامند و به اورشلیم می رود.
موسم حج: از مردم این ایالت ها که نمی توانند به مکه بروند، به پارکینگ می روند و قربانی عید قربان می کنند و طبق عادت به آنجا می آیند تا سنت را بجا آورند و در برخی از سال ها بیش از بیست هزار نفر در اوایل ماه حج ذی الحجه به همراه فرزندان خود نیز از سرزمین رومیان و یهودیان به دیدار اورشلیم می آیند تا کلیسا و کلیسا را در آنجا زیارت کنند. جای آن، و تاریکی ها و دره های اورشلیم همه کوهستانی است، و زراعت، درختان زیتون، انجیر و چیزهای دیگر همه بدون آب می رویند، و چیزهای خوب در آن فراوان و ارزان است.
سران خانواده ای هستند که هر کدام پنجاه هزار تکه روغن زیتون دارند که در چاه ها و حوض ها نگهداری می کنند و می گویند در شام خشکسالی نیست که نظر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را در خواب دید و به او گفت: «یا رسول الله ما را در رزق و روزی یاری کن» پس پیامبر صلی الله علیه و آله به او پاسخ داد شهر شام را شرح می دهم یک دیوار از سنگ و گچ مستحکم شده و در نزدیکی آن هیچ درختی نیست و در آن زمان بیست هزار مرد در آن بود و ساختمانهای بلند و تمام زمینهای آن را سنگفرش کردند، کوهستانها و ارتفاعات را هموار کردند، به طوری که تمام زمین شسته و تمیز شد بازار خودش است و مسجد مشرق شهر است و دیوارش دیوار شرقی آن است و بعد از مسجد دشت بزرگی است.
مرتبه ای به نام الصحرا می گویند که عرصه قیامت و قیامت خواهد بود و به همین دلیل از اقصی نقاط جهان به آنجا می آیند و در آنجا ساکن می شوند تا زمانی که وعده خدا فرا رسد در آن روز در سرزمین موعود خواهند بود در آنجا دعا کن و خدایا حاجتشان را برآورده کن و از گناهان و بدی های ما بگذر و ای مهربان ترین مهربانان. مسجد و ساحل الصحرا دره ای است با ژرفای زیاد، مانند خندق، و بناهای زیادی به سبک بناهای پیشینیان وجود دارد.
عجبی در آن ندیدم تا آنجا که هر که به آن بنگرد از خود بپرسد که چگونه در جای خود برپا شده است و مردم می گویند خانه فرعون است و نام این دره وادی است جهنم پرسیدم که این لقب را چه کسی به آن داده است، گفته شد که عمر رضی الله عنه لشکریان خود را در زمان خلافت خود در این دشت الصحیره مستقر کرد، پس چون آن وادی را دید، چنین گفت. دره جهنم و مردم عادی می گویند که هر که تا انتهای آن می رود، فریاد اهل جهنم را می شنود، چون از آنجا پژواک برمی خیزد و چیزی نشنیدم وقتی پیاده از شهر به سمت جنوب می رود لیگ و از سراشیبی فرود می آید، چشمه آب می یابد. از صخره بیرون می آید و به آن چشمه سیلوان می گویند و آب این چشمه از دهکده ای می گذرد که در آن ساختمان های فراوانی ساخته اند و می گویند هر که در آب آن غسل کند بهار از بیماری ها و بیماری های مزمنی که به آن مبتلا شده است، شفا می یابد و آن را با مال بسیار وقف کرده اند و در اورشلیم بیمارستان بزرگی وجود دارد و بسیاری از بیماران آن را معالجه و دارو می کنند پزشکانی دارد که حقوق خود را از محل موقوفه این بیمارستان و مسجد می گیرند.
#غلط_ننویسیم
#سفر_نامه
🖊@ghalatnanevisim
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
تا در دو جهان قضای معبود بود
تا خلق جهان و چرخ موجود بود
گر ملک بود بدست محمود بود
ور سعد بود بدست مسعود بود
#شعر #عنصری
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim