مینشاند بر لب عشاق تو لبخندها
«بأبی أنت و أمی» گفتن فرزندها
«یا حسین» بچهها در روضههای خانگی
آب کرده در دل مادر پدرها قندها
از پدرها به پسرها میرسد میراث عشق
شورها، شمشیرها، تکبیرها، سربندها
ای خوشا آن مادرانی کز محبت کردهاند
یک به یک نذر حسین فاطمه، دلبندها
تا که سرو خویش را از زیر قرآن رد کنند
سوخته دلهایشان در آتش اسفندها
مادرانی که به دخترهایشان آموختند
درس ایمان و حیا در مهد غیرتمندها
نسل پشت نسل ما اهل وفاییم اهل عشق
از محمد وز خدیجه مانده این پیوندها
شاعر: دکتر محمدمهدی سیار
#محرم
"نقدی بر دفتر شین/ از عاشورا تا روزگار ما"
بخش دوم
_تسامحها و ایرادهای موسیقایی:
از جنبههای شگفت این مجموعه که در دیگر دفترهای #جلیل_صفربیگی کمتر دیده میشود؛ تسامحها و بیش از آن ایرادهای موسیقایی است. مسئولیت برخی از این تسامحات را میتوان با حسن نیت، متوجه اغلاط تایپی کرد هرچند حذفنشدن این موارد در چاپهای بعدی؛ کمی سوال برانگیز است. برای مثال:
یاران همه دارند کفن می پوشند
عطشاناند و غرق بانگ نوشانوش اند (ص۳۹)
که مصرع دوم با هیچ یک از اوزان رباعی همخوانی ندارد و بخشی از آن اضافه بر وزن است. یا مصراع اول بیت زیر:
فردا اصغر نیز تاب خواهد آورد
خنده به لب رباب خواهد آورد (ص۴۱)
یا مصرع اول در بیت زیر:
هر منزل داغی بر جگر زینب ماند
تا شام چقدر کربلا شد تکرار(ص۶۵)
یا مصراع اول بیت زیر:
یک سو ماه بود و سوی دیگر خورشید
گاهی این سوی و گاه آن سوی دوید (ص۸۱)
یا نمونه زیر که احتمالا خطای تایپی است:
وقتی که سر حسین را بر سر نیزه... (ص ۳۳)
یا مصراع دوم بیت زیر که موسیقی ای ناخوشایند دارد:
مهمانی تلخ است اگر می خندیم
راهی در هرجا بود، چاهی کندیم (ص۹۰)
با توجه به اساس ایجاز در موسیقی و زبان رباعی؛ برخی رباعیها نیز برای رسیدن به موسیقی خود به تغییراتی در تلفظ نیازمندند که این تغییرات و اختیارات چندان سازگار با منطق شاعرانه نیست؛ از جمله تلفظ "و" در مصرع زیر:
فردا روز عشق و روز شادی است (ص ۴۶)
یا کشش "به" در آغاز مصرع زیر:
به شام کسی نمی رود از اینجا (همان)
یا "و" در مصرعهای زیر:
زینب زینب گفت و جان داد حسین (ص۵۹)
حمد است و برائت است و اعراف و فجر (۸۷)
در نگاهی کلی، کشش هجای کوتاه (هرچند اختیاری عروضی است) در رباعیهای صفربیگی بیش از چارچوب شاعرانه و متعادل کاربرد یافته است.
_تفنن تکرار در مصراع سوم:
نوآوری.های صفربیگی در این دفتر، جایگاهی مناسب در کارنامه ی ادب عاشورایی دارد؛ اما گاه به شگردهایی تکرارشونده و بازیهایی پیشبینی شونده تبدیل میشود. ازین جمله است تکرار یک یا دو کلمه در مصراعهای سوم برخی رباعیها از جمله مصراعهای زیر:
من من من من من تو تو تو تو تو (ص۳۰)
یادت یادت یادت یادت آمد؟ (۳۱)
وقتی وقتی وقتی وقتی وقتی (۳۳)
زینب زینب زینب زینب زینب (۵۷)
_ دو دستگیها و حشوهای زبانی:
به دلیل اختلافی که بین شگردهای نوآورانه و موضوع نمود یافته، گاه دودستگیهایی زبانی در مجموعه دیده میشود. مثلا کاربرد کلمهی "اوفتاد" در بیت زیر:
وقتی که به روی دست بابا جان داد
یک سو تنش اوفتاد و یک سو سر او (ص ۳۲)
یا زاید بودن دستوری و آوایی (که) بعد از هرچه:
از هرچه که بود و هرچه شد برگردیم (ص۳۶)
یا کاربرد سنتی فعل "گویند" در بافت زبان معاصر رباعی ۲۳(ص۴۲) یا فعل "کند" در رباعی ص ۵۰ یا حشو در ترکیب "علی اصغر کوچک ما" ص ۵۱.
_ علاوه بر موارد یادشده، در مجموعهی "شین" برخی ردیفهای طولانی چندان در خدمت فضای شاعرانه نیست.( ص۲۹، ۳۰، ۳۵ و ...) همچنین برخی مصراعها یا بیت نخست تنها به هدف مصراع پایانی و بدون رسیدن به هویتی شاعرانه خلق شده (ص ۲۵ مصرع دوم و ...)که اغلب به دلیل کوششی بودن فضای اشعار و دشواری ساحت شعر عاشورایی بوده است.
برخی تصاویر با منطق شاعرانه سازگار نیست چون استفاده از "شلیک" به جای "پرتاب" در بیت زیر و در توصیف تیر:
انگار که از سقیفه شلیک شده
هر شعبهاش آب میخورد از جایی (ص۵۶)
همچنین صفربیگی برای بازسازی کربلا و تغییردادن فضا مناسب روزگار ما، به نوآوریهایی دست زده که فضای معنوی اشعار را به بستری خلاف سنت عاشورایی (محتملالضدین) کشانده است:
تیری به گلوی حرمله خواهد خورد
سر از تن شمر هم جدا خواهد شد(۴۰)
فردا سر شمر میرود بر نیزه (۴۳)
یا مضمون خرافی "دامادی قاسم" را به شعر عاشورایی کشانده:
فردا قاسم منتظر دامادی است(ص۴۴)
همچنین در رباعیهای (ص ۷۱، ۷۴ و ۸۸) دچار غلوّهای مذهبی شده است. با وجود اشاره به همه ی این کاستیها، مجموعهی "شین" در بر دارندهی ابیات و رباعیهایی زیباست که در پایان تعدادی از آنها را از نظر میگذرانیم:
تو حُر نشدی، مگر چه کردی با خود؟
فریاد حسین هم اثر در تو نکرد
*
بیتی است فقط قصیدهی عشق و وفا
دستان تو هر دو مصرع این بیتاند
*
میخواست که خطبهای بخواند در خون
از منبر دستان پدر بالا رفت
*
ای تیر نبر حلق علی اصغر را
تو فکر کن این گلوی اسماعیل است
*
من هستم و تو مباد از اینجا برویم
هرچند چراغها همه خاموشند
*
من بودم و تو به نیزه سر را بردیم
من بودم و تو خون خدا را خوردیم
من بودم و تو خرابه و یک دختر
من بودم و تو که تشت را آوردیم
*
من بودم و تو باز مباد از یادت...
چندی است که میرود زیاد از یادت
من بودم و تو نگو که نه! میترسم
کم کم برود ابنزیاد از یادت
#نقد_شعر
#شعر_دینی
#رباعی_عاشورایی
#محمد_مرادی
@mmparvizan
هدایت شده از بن بست
نسخه ی درد خودش را بی دوا پیچیده است
او که جسم اکبرش را در عبا پیجیده است
از عصای روزهای پیری اش دیگر مپرس
راز این موی سپید و قد تا پیچیده است
گوشه ای از فرش از داغ عزیزی دم به دم
آسمانی ناله تا عرش خدا پیچیده است
این صدای کیست گرم و دلنشین گوید اذان
باز هم در خیمه عطری آشنا پیچیده است
بانگ مظلومیت این قوم لبریز از خدا
کربلا در کربلا در کربلا پیچیده است
وای از طومار آن قومی که دین خویش را
با امید گندم ری در ریا پیچیده است
باد روی نیزه ها تا بشنود عطر بهشت
مو به مو چون شانه در زلفی رها پیچیده است...
#حسن_میرزانیا
#بن_بست
https://eitaa.com/joinpoems
السلام علیک یا قاسم بن الحسن
قاسم گرفته اذن میدان از عمویش
حال و هوای غیرت افتاده به رویش
شمشیر در دستش بیامد سوی میدان
مانند جدش مرتضی چون شیر غران
تازید بر قلب سپاه دشمن دون
صحرا شده از تیغ شمشیرش پر از خون
شیرین تر از جام عسل مرگ است پیشش
نوش است بهر او شهادت نیست نیشش
گر چه جوان است او ولی فکرش بزرگ است
در معرکه با دشمنان عقلش سترگ است
از هر طرف دشمن به سویش حمله آورد
قد رشیدش روی خاک افتاده چون مرد
شد ارباّ اربا پیکرش لبریز از درد
از درد پیچید و عمویش را صدا کرد
آمد به بالینش عمو با چشم گریان
او را گرفته در بغل پر خون و عریان
نفرین نموده قاتلان و دشمنان را
بوسید جای زخمهای قد رعنا
برده برادر زاده اش را سوی خیمه
نوحه کنان اهل حرم همراه عمه
خون گشته قلب عمه از داغ مکرر
شد داغ قاسم هم به رویش داغ دیگر
جانش فدا شد قاسم بن مجتبی هم
اهل حرم لبریز شد از ماتم و غم
ک. قالینی نژاد_افروز
همرسانی شاعران قرآنی، در نشر اشعار ستایشی قرآن
شعر قرآن
در آن پیداست ناپیدا و ناپیداست پیدایش
فریبی نیست، رَیبی نیست، در لحنِ فریبایش
جهانِ رازناکش عین و سین و قاف و حامیم است
چنان که کاف و ها و یا و عین و صاد، ایمایش(1)
خداونداست نورِ آسمان ها و زمین در آن
که تابان است در اقطارِ عالم روی زیبایش
هم او اول، هم او اخِر، هم او باطن، هم او ظاهِر
که خلاّق است و جبّار است، وصف عالم آرایش(2)
به بسم الله الرحمن الرحیمش هست مفهومی
که سرتا پای هستی نیست حتی نقطه ی بایش
درآن نجّارِ کوفه میخ بر الوار می کوبد
که طغیان جوش نفرین است اشکِ کوه-بالایش(3)
درآن فرزندِ تارِخ را تبر بر دوش می بینند
که دل بر می کند از نازنین فرزندِ رعنایش(4)
بفرمایید خود زیباترین افسانه اش از کیست؟
عزیزِ پاک پنداری که راعیل است شیدایش(5)
درآن با چوبدست سِحر دریا می شود نیمه
دو نیمه می کند فرعونیان را قهرِ دریایش(6)
درآن مریم به معبد، میهمان سفره ی غیب است
که جان را می برد تا آسمان، مرغِ مُسَمّایش
بر آرد " اِنّی عبدُاللّه آتانِی الکتاب" از آن
همان در مهد، پیغمبر که می خوانند عیسایش(7)
محمّد یک شبان ساده درآن هست پیغمبر
که طرح ماه، کامل می شود از نورِ سیمایش
امیرالمؤمنین درآن همان مدهوشِ محراب است
که انگشتر برون آید ز دستش، تیر از پایش(8)
چه گویی سهم بانویِ جهان آیاتِ کوتاهی است؟
حبابِ لفظ اندک می زند، دریاست معنایش(9)
به قرآن و به فُرقان و کتاب و ذکر و وحی و حق
بیان و موعظه، نور و بصائر، نامِ بُشرایش(10)
الهی سینه ام را گنجه ی نورِ مُهَیمِن کن
که با " حیَّ علی خیرِالعمل " باشم مُهیّایش
غلامرضا کافی
****
اشاره ها:
1)عسق، حم و کهیعص از حروف مقطعه در قرآن.
2)به تمامی صفات خداوند است.
3)اشاره به داستان حضرت نوح.
4)اشاره به داستان حضرت ابراهیم. تارخ بر وزن ناسِخ نام پدر حضرت ابراهیم.
5)به تعبیر خودقران، اَحسنُ القِصَص، داستان حضرت یوسف است و راعیل نام زلیخاست.
6)داستان حضرت موسی و قوم فرعون.
7)سخن حضرت عیسی در قران:من بنده ی خدایم و او به من کتاب ارزانی داشته است.
8) منظور آیه ی ولایت: انما ولیکم الله و رسوله والذین امنوا... تا هم راکعون، که اشاره به نگین بخشی علی(ع) در نماز دارد.
9)اشاره به سوره ی کوتاهِ کوثر درشان حضرت زهرا سلام الله علیها.
10)به همراه مهیمن در بیت بعد، به تمامی اسامی دیگر قرآن است.
هدایت شده از غلامرضا کافی
گهواره
باز می جنباند این شور و فغان گهواره را
باز دل خون می کند حال جهان گهواره را
روضه خوان از خیمه ها می گوید و تنگ غروب
باز می بیند حرم آتش به جان گهواره را :
قسمت گهواره از روز ازل بی تابی است
نیست تا شام ابد گویا امان گهواره را
این جهان گهواره ای بوده ست اما بی تپش
لاجرم باید تکانی در میان گهواره را
بی تپش بود این جهان تا آن که عاشورا دمید
آری آری ناگزیر است از تکان گهواره را!
تا زبان خشک در کام علی اصغر گذاشت
در تپش انداخت باری بی زبان گهواره را
صیحه ی "هل من معین " تا لرزه در میدان فکند،
دید لشکر بیشه ی شیر ژ یان گهواره را
هم چنین قنداقه بندش را حمایل فرض کرد
گفت بایدترک گویم این زمان گهواره را
درهوای تیر باید پرکشید از این قفس
من نه مرغم تا ببینم آشیان گهواره را
خون من رنگین تر از خون علی اکبر که نیست،
کو کمانداری که سازد تیردان گهواره را؟
کو کمانداری که زه را تا بناگوش اورد
گوشمالی باید این گوش گران گهواره را
بوی شیرم از دهان می آید، اما شیرحق
هست تنها، خاک ریزم بر دهان گهواره را
گرچه غمگینم از این تنهایی طاقت گداز
ترک می گویم ولیکن شادمان گهواره را
**
جنگ مردان است این سو با علی اصغر به پا
در بغل دارند آن سوتر زنان گهواره را
مادر موسی به نهر آب دید، اما رباب
دید وارونه به شط خون روان گهواره را
درلباس مرگ ٱمد حرمله، اما ندید
در هراس و لرزه کس، حتی همان گهواره را
صحنه ای دلشوره در جان رقیه ریخته ست :
این که می بوسد دمادم عمه جان گهواره را
حرمله زانو زد و زانوی مولا سست شد
هم ز پا انداخت تیرناگهان گهواره را
حرمله زانو زد ودر خاطر مولا گذشت :
از رباب ای کاش می کردم نهان گهواره را
من نمی دانم چه کرد آن تیر اژدر با گلو
کرد وارونه ولی باد کمان گهواره را!
خون کلاله آن سرَ از جسم آويزان چه بود؟
کرده اند انگار تزئین، خواهران گهواره را
بعد از آن لاحول اگر ننشست در سایه رباب
یعنی این که داشت بر سر سایبان گهواره را
*
ظاهرا از خیمه چیزی را امانت برده اید،
منتظر مگذار مولا!چشم آن گهواره را
غلامرضا کافی
"شعر_عاشورایی /4"
در تاریخچهی شعر عاشورایی فارسی، بهویژه از میانهی سدهی پنجم، اشعاری دیده میشود که عمدتا در قالب های کوتاه سروده شده و در آنها به واقعهی عاشورا نیز اشاره شده است.
هرچند از منظر نسخه شناسی و سبکی، احتمالا این اشعار متعلق به سدههای بعد است، جزوی از کارنامهی شعر عاشورایی محسوب می شود. اهمیتِ دیگر این اشعار، در پیوند آشکار آنها با ادبیات عامه و فرهنگ محلی است و از این منظر، در مقایسه با اشعار شاعران دیگر، از منظر سنتهای محلی سوگ عاشورایی اهمیت دارد.
از این دست ابیات متعلق به سدهی پنجم، یکی رباعیای است منسوب به ابوسعید ابوالخیر که سعید نفیسی، به استناد مآخذ متاخر آن را در مجموعه اشعار شیخ گنجانده است:
ای باد به خاک مصطفایت سوگند
باران به علی مرتضایت سوگند
افتاده به گریه خلق، بس کن بس کن
دریا، به شهید کربلایت سوگند
سخنان منظوم ابوسعید
بسیار محتمل است که این بیان ساده و نوع ردیف، متعلق به زمان حیات بوسعید(ف440) نباشد؛ با این حال این شعر بر اساس متون موجود تنها به ابوسعید نسبت داده شده است. البته باید به این نکته اشاره کرد که تا سده ی ششم، سوگند خوردن به بزرگان شیعی چندان معمول نبوده و جز ابیات ابوسعید و همچنین ابیاتی از باباطاهر و غضایری، این نوع سوگندها را در شعر شیعی متقدم نمیتوان دید. در قطعهای دیگر از ابوسعید نیز توسل جستن به امام حسین(ع) در کنار دیگر امامان علیهمالسلام، نمود دارد.
از دیگر شاعران این دوران، در دوبیتیهای منسوب به باباطاهر(زنده تا حدود 450) نیز چندبار به حادثهی عاشورا اشاره شده است:
عاشق اون بی که دایم در بلا بی
ایوب آسا به کرمون مبتلا بی
حسن آسا بنوشه کاسه ی زهر
حسین آسا شهید کربلا بی
یا:
در این ویرانه جز دلخون ندیدم
نه دل گویی که دشت کربلا بی
البته ابیات عاشورایی منسوب به باباطاهر در نسخههای قدیمی اشعارش دیده نمیشود و بعید نیست از اشعار دیگر شاعران بومی به آثار او راه یافته باشد. با این حال باتوجه به محدوده پی زندگی بابا و تاثیر حکومت آل بویه بر فرهنگ و مذهب آن دیار و همچنین پیشینهی مذهبی آن منطقه، گرایش شیعی باباطاهر کاملا محتمل به نظر میرسد.
#شعر_شیعی
#شعر_عاشورایی
#بابا_طاهر
#ابوسعید
#محمد_مرادی
@mmparvizan
با سلام خدمت عزیزان
هم محفلی های ذوقمند
قند پارسی
جلسه ی امروز محفل به علت برنامه های اداره ی کل و نیاز به سالن کتابدار، نیز به دلیل ایام دهه ی اول محرم،
کنسل است.
به امید خدا هفته ی آینده، سه شنبه 10 مرداد، در خدمت شاعران عزیز خواهیم بود!
دبیر محفل ادبی قندپارسی
ارادتمند غلامرضا کافی
May 11
هدایت شده از ایمان خنشا
🏴مراسم خانوادگی شب تاسوعا🏴
🔴شروع برنامه از نمازجماعت مغرب و عشاء
🚩 قرائت زیارت پرفیض عاشورا
✅سخنرانان:
استاد دکتر محمدکاظم کاوه پیشقدم
استاد دکتر شکرالله خاکرند
✅شعرخوانی عاشورایی: استاد دکتر غلامرضا کافی
✅مداح: حاج محمد مهدی ستایشگر
⬅️زمان: چهارشنبه 4 مردادماه (شب تاسوعا)
🌿همراه با اطعام سفره حسینی🌿
⬅️مکان: میدان ارم، انتهای خیابان دانشگاه، سازمان بسیج اساتید استان فارس، حسینیه شهدای جهاد علمی
🚩هیئت انصار المهدی (عج) بسیج اساتیدفارس
جلسه دورهمی بانوان شاعر شیراز
و فرهنگ دوستان منطقه هفتنان
شعرخوانی،حافظ خوانی ،صحبت عرفانی،موسیقی
چهارشنبه ۷_۵
انجمن شعر زنان شیراز
سهم شاعرانه ی حقیر در پاسخ به اهانت کوردلانه ی مدعیان آزادی بیان به ساحت کتاب نور و هدایت؛
ستبر ریشه های محکم مارا نخواهد سوخت
کتاب باور ما را چنین سودا نخواهد سوخت!
اگرچه شب پرستی آتش ظلمت برافروزد
ولی خورشید را در باور فردا نخواهد سوخت
به دست ماست قرآن پرچمی پاینده پا برجا!
به دست هر حقیر هرزه ی رسوا نخواهد سوخت
هجوم تشنگی ها را نه تنها "ماء مسکوب" است
که دریاییست بی پایان و این دریا نخواهد سوخت!
برای حرف حرف این کتاب نور جان دادیم
درخت دین مان را هیزم دنیا نخواهدسوخت
زنی در شعله ی آتش چراغی جاودان افروخت
از آن پس روشن آیات "اعطینا"نخواهد سوخت
اگر زهراست روح "قدر" و "نور" و" مریم" و "کوثر"
یقین کردیم پیش از این، در آتشها نخواهد سوخت
قسم بر آن لبی که روی نی آیات عظمی خواند
کتاب روشن مولای عاشورا نخواهد سوخت
بسوزد جانشان در آتش قهر خداوندی
ندانستند آنک آیت کبری نخواهد سوخت
بسوزد جسم قرآن را و قرآن جملگی جان است
نفهمیدند این معنی که آن معنا نخواهد سوخت
****
تبر بردوش می آید کسی از آن سوی تاریخ
گلستان می شود آتش، خلیل آسا نخواهد سوخت....
ساجده تقی زاده
مرداد۱۴۰۲
هفتم محرم الحرام
شیراز
مجموعه غزال محرم - گروه ادبی یاقوت سرخ.pdf
864.6K
اولین مجموعه اشعار عاشورایی
در قالب ادبی #غزال
با چینش شبهای محرمالحرام
کاری از؛
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
اهدایی محفل قند پارسی
تلنگر عاشورایی..
در وقت حماسه کاش حاضر باشیم
حیف است که درگیر ظواهر باشیم
ای کاش که در بصیرت و بیداری
مانند حبیب بن مظاهر باشیم
#حسین کیوانی
محرم ۱۴۰۲
[تقدیم به مردانی که به خدا دست دادند.]
شُکوهِ نامِ تو با مویه کم نخواهد شد...
حماسهی تو که تسلیم غم نخواهد شد!
زمین زدند علم را؟ زمین قسم خوردهست،
که هیچ پرچمِ دیگر، علم نخواهد شد!
«بدین رواق زبرجد نوشتهاند به زر»
ستم به سیم و زرش محترم نخواهد شد!
چگونه بسته امید، اهرمن به سازش تو؟
سرت به نیزه بلند است و خم نخواهد شد!
چه شاعرانه نوشتی که دست، همچون نی
اگر بریده نباشد قلم نخواهد شد!
صدای زمزمهی زمزم است! میشنوی؟
که هیچ آب چو آب حرم نخواهد شد...
مرام و نام تو حاشا که یادمان برود
«چنین نبود و چنین نیز هم نخواهد شد»
محمد محمدی رابع
[تضمینها از حافظ هستند]
قرآن نمی سوزد
*خورشید در خورشید*
جهان را مصحفی سی پاره کن، توحید می بینی
بسوزانی اگر سی ذرّه را، *خورشید* می بینی
پس از شب روز می آید، از این روشن تر آیا هست؟
گذر کن از شب غم، صبحی از امّید می بینی
هجا کن زیر لب ذکری، به هر لحنی، به هر رسمی
به هر نحوی بخوانی فجر را *خورشید* می بینی
فلق دارد اذان می گوید و لبیک گویی نیست
به هوهویی بیا در ناس اگر تجوید می بینی
زمین گل داده صد باران ،تبختر را زمین بگذار
خزان رفته ست، لبیکی بگویی عید می بینی
به جز *خورشید*، لفظی روشنی را بر نمی تابد
که گر خورشید را معنا کنی *خورشید* می بینی
خدا حمد است،احزاب است،فرقان است، یاسین است
به وصف آیتش، آیات در تحمید می بینی
بنامیزد، بنامیزد که می سوزد ولی زنده ست
بسوزان نور را، فوّاره ی *خورشید* می بینی
جهان آیینه ی حق است و قرآن صورت *خورشید*
اگر این شعر را خورشید در *خورشید* می بینی
سجاد حیدری قیری
#سجاد_حیدری_قیری
#قرآن_نمی_سوزد
#خورشید_در_خورشید
با سلام و احترام خدمت همه اساتید ارجمند و دوستان بزرگوار
عرض ارادتی به حضرت علی اکبر علیه السلام 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
"رسول دیگر"
هرکجا مینگرم بال و پری سوخته است
مادری یا پدری با جگری سوخته است
گل به گل در همه جا عطر شقایق جاری
اربا اربا شده، جسم پسری سوخته است
این طرف لشکر بیداد قیامت کرده
آن طرف تر، زره ای یا سپری سوخته است
پرشده در همه جا، بانگ علی اکبری ات
آه، امروز به جایش اثری سوخته است
من به اعجاز نفس های تو ایمان دارم
سهمم از داشتنت، چشم تری سوخته است
تارو پودت همه تصویر رسول اللهی
جانم از داغ رسول دگری سوخته است
آتش افتاده به جان کلماتم شب و روز
پس ببخشید اگر، مختصری سوخته است
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
اذان عشق"
قد برافراشته کن، سرو تو دیدن دارد
صوت پیغمبری ات باز، شنیدن دارد
پای بگذار بر این دشت ترک خورده ببین!
قلب طوفان زده اش، میل تپیدن دارد
عشق هم در طلب بوسه به پیشانی تو
سمت آغوش تو آهنگ دویدن دارد
مرگ بازیچه دستان تو بوده است ولی
دیگر انگار تمنای رسیدن دارد
ای غزل مردتربن معجزه کرب و بلا
صحنه دلبری ات، آه کشیدن دارد
آنقدر جذبه عرفانی چشمت بالاست
که غزل سمت نگاه تو دویدن دارد
به کدامین افق امروز اذان می گویی؟
آری امروز، نماز تو خریدن دارد.
نجمه آرمان