همکار 😂😂
از ابوالقاسم حالت
شنیدم کشکسای ماستبندی
بگفتا با رئیس ارجمندی:
منم بیکار و اندر حال حاضر
شما را میتوانم شد مشاور
که ما چون ماستبند و کشکساییم
به طور قطع، همکار شماییم
گر اکنون خدمت آقا رسیدیم
پیِ آن بود کز مردم شنیدیم
که هر کاری کند سرکار عالی
همه کشکی بُوَد یا ماستمالی
کاوشی در طنز ایران، نبوی، ص ۱۲۵ و ۱۲۶.
#شعرطنز
#ابوالقاسمحالت
27.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرتضی امیری اسفندقه:
*مرگ شاعر سبقت گرفتن نام شاعر از اثر او است*
در هزاره اول قالبهایی مانند شعر نیمایی وجود نداشته و باید به این توجه کنیم که اگر در آن دوره وجود داشت، شاعرانی مانند حافظ، رودکی و ناصرخسرو در قالب نیمایی چه شعرهایی منتشر میشد؟ در هزاره اول شعر فارسی با فضاهای به ظاهر بسته شاعران بزرگ بسیاری داریم که باید حتما موسیقی کناری را رعایت میکردند و هزار سال است که آن شعرها را میشنویم اما آیا با سیستم جدید و آزادی بسیار در موسیقی کناری، بیرونی و معنوی میتوانیم مطمئن باشیم که شعر ما در هزار سال بعد شنیده میشود؟
شهرستان ادب
شبیه خوانِ راستین
(( دلنوشته ای تقدیم به سردار شهید حاج عبدالله اسکندری))
امسال گلزار شهدای شیراز چه خبر است؟
تعزیه گردانی؟
شبیه خوانی، البته
رسم دیرین عاشوراست!
اما این بار
موافق خوان سوزی دیگر گون در صدا دارد!
چه خوب نقش گرفته است!
چه پیشواز ممتازی!
چه استقبال با شکوهی!
حالت بازیِ تک خوان نمایش،
از زیر ِ پوستی هم گذشته است،
کار به استخوان رسیده است
و کارد به استخوان گلویِ بازیگر!
چه هولناک و باور ناپذیر است،
این کدام ترفند سینمایی است؟
که سر، جدای ِ از تن به صحنه بیاید
و تن
لَختی پا سنگین، پدیدار گردد؟
وا عجبا!
حاج عبدالله را
پیش از این دیده بودم،
در هیات مردان سبز و سروهای سرخ!
بر مَسنَد دلدادگیِ خدمت به شهدا،
اما
شهادت هنر مردان خداست!
این بار نقش آفرین نمایش در تعزیه ای راستین می درخشد!
این شبیه خوانی نیست، شبیه سازی نیست!
سر
با چشم های مشتاق، تمام بهشت را پرسه زده است!
و تن
صحنه ی پایانی نمایش را، در چندین پرده، رقم می زند!
ای شبیه خوانِ راستین،
این نقش، گوارایت باد!
زلیخا بنی ایمان
آسمان تعطیل است
بادها بیکارند
ابرها خشک و خسیس
...
آبروی ده ما را بردند!
#شعر #قیصر_امین_پور
بسم الله نور
با توجه به شروع مراحل چاپ دو کتاب معرفتی خانم نجاتی، شاعر نام آشنای شعر آیینی و دفاع مقدس،با نام و نشان زیر:
«من خدا هستم»
منظومه های چهل و دو گانه معنوی از زبان خدا
و کتاب :
«زیره به کرمان»
مقایسه شخصیت و شرایط سیر و سلوک عارفی از ایران و عارفی از آمریکا
از علاقمندان به این قلم خواهشمند است ضمن تماس
با شماره
۰۹۱۷۳۲۰۸۴۱۸
از شرایط پیش فروش و دریافت کتابها آگاهی یابند.
انجمن شعر و التیام بخشی اجتماعی
🙏
"ایستگاه"
به زیر سایهی کدام، آشنا بایستم؟
تو نیستی رفیقِ من! بگو کجا بایستم؟
یگانه تکیهگاه من، عصای شانههای توست
بگو چگونه بیتوکلّ ِ عصا، بایستم؟
چقدر پابهپا کنم به شوق خندههای تو؟
چقدر در مسیر تو، به روی پا بایستم؟
صدا بزن مرا دوباره، ای حضور ِ پشتِ سر!
که لحظهای به جستجوی آن صدا، بایستم
*
منم درخت گردویی که عاشق هوای توست
چطور بیتو در هوایِ بیهوا بایستم؟
قرارمان درست در همان زمانِ عاشقی
بیا که پای آن قرارِ آشنا، بایستم
تو میرسی از آنطرف، من اینطرف نشستهام
به پاسخ سلام من بایست تا بایستم
#قرار
#عاشقانه
#غزل
#محمد_مرادی
حوالی دانشگاه 😂😂
از رضا رفیع
اهل دانشگاه را با اهل ثروت، کار نیست
علم و ثروت، هر دو یک جا، قابل انبار نیست
جمع ضدّین، از محالات است طبق شایعات
اختلافی، منطقیّون را در این گفتار نیست
علم بهتر هست یا ثروت؟ جوابش روشن است
این معما را، دگر حاجت به استفسار نیست
هر که سر در جَیب* فکرت بُرد و گشت اندیشمند
دست در جیبش کنی، جز یک دو سه صَنّار نیست...
هر که دانشجو شود، هشتش گرو در نُه بُوَد
هفت گردون را بگردد، پنج شش دینار نیست
وضع کاری هم که توضیحی است بهر واضحات
هیچ عقرب، مثل بیکاری چنین جَرّار نیست
دربهدر، جویای کاری بعدِ دانشجوییات
زین جهت باید بگویم: هیچ کس بیکار نیست...
*جَیب: گریبان.
تشویق اذهان عمومی، مجموعه شعر طنز و تحفهی نطنز، رضا رفیع، ص ۷۲ و ۷۳.
#شعرطنز
#دانشگاه
#رضارفیع
* #نقیضه_جات آزاد*
*قسمت اول*
*دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس*
بس که هر مرتبه در ظرف غذا مو دیدم
✍️محمد قریشی و حافظ
🔸اا🔹
*تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان*
پا را ز کفشها به درآورد ناگهان
✍️آمنه آل اسحاق و حافظ
🔸اا🔹
*عجب از کسی در این شهر که پارسا بماند*
نکند فرشته است او و موبایل هم ندارد؟!
✍️آمنه آل اسحاق و سعدی
🔸اا🔹
*ای که در کوی خرابات مقامی داری*
بنده را کوی خرابات بکن استخدام
✍️فرزانه صنیعی و حافظ
🔸اا🔹
*چو عاشق میشدم گفتم که بُردم گوهرِ مقصود*
ندانستم که این گوهر، چه مقصودی به سر دارد!
✍️ حیدر جهانکهن و حافظ
🔸اا🔹
*ای جانِ جانِ جانِ جان، ما نامدیم از بهر نان*
نان هر کجا پیدا شود، کوبیدهای بر سیخ زن!
✍️ حیدر جهانکهن و مولوی
🔸اا🔹
*امشب صدای تیشه از بیستون نیامد*
گویی که رفته فرهاد یک بلدوزر بیارد
✍️علی رشیدیان و حزین لاهیجی
🔸اا🔹
*گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل*
کهریزک اگر رفتی بینی گل و بلبل را
✍️نجمه هاشمی و سعدی
💫💫💫
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻