eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
271 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
245 ویدیو
88 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹محفل شعر قاصدک های نور🔹 🟢باحضور شاعر ارجمند دکتر محمد مهدی سیار از تهران🟢 ▫️مجری:جناب آقای کرونی 📌شاعران استانی با حضور 🔻آقای دکتر غلامرضا کافی 🔻آقای دکتر محمد مرادی 🔻خانم دکتر سیده اعظم حسینی 🔻آقای رضا طبیب زاده 🔻آقای هادی فردوسی 🟪همراه با برنامه های متنوع دیگر🟪 🟡تقدیر از مفاخر شعر دانشگاه 🟠صندلی داغ 🔵اجرای گروه فاخته 🟣دریافت تبرکی حضرت شاهچراغ (ع) ✨زمان برگزاری برنامه✨ 🌱یکشنبه ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۸ ✨مکان برگزاری ✨ 🍀تالار فجر دانشگاه شیراز ✅ورود برای عموم آزاد است 🔴شام مهمان سفره بابرکت اهل بیت علیهم السلام خواهید بود🔴
محفل شعر قند پارسی
محفل بسیار خوبی بود امروز 🌺🍀🌺🍀🌺🍀 سپاس از همه عزیزان عذر خواهی به خاطر درگیر بودن دوستان ما در نهاد ک
سلام وسپاس از استاد گرانمایه دکتر کافی دبیر محفل ادبی شعر قند پارسی ،دکتر سیده اعظم حسینی ،و سرکار خانم نجمه آرمان وهمه ی دوستان شاعر و اهالی ذوق و شعر وشیدایی انجمن های ادبی دختران آفتاب و محفل قند پارسی که با گل معطر حضورشان زینت بخش محفل شاعرانه امروز بودند. مهرتان مانا ،پایدار باشید🌺🌹🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم دریای رحمت زینب ای دریای رحمت، بارش صبرُُ جمیل جاری از عطر نگاهت چشمه سار سلسبیل آیتی از آیه های کوثر و انسان و نور وارث عشق خدیجه، مهربانوی اصیل بر غبار چادرت باران تیمم کرده است تار و پود جانمازت بال های جبرئیل ذوالفقار شیر حق در ازدحام فتنه ها خطبه های روشنت دیباچه ی نفی سبیل میچکد از ابر چشمت دُرِّ اشک فاطمه کربلا را غیر زیبایی ندیدی بی دلیل پرچم سرخ حسینیُّ و دمادم میوزد؛ از نسیم سبز کویت آفتابی بی بدیل 🌿میلاد سراسر نور حضرت زینب کبری سلام الله علیها و روز پرستار مبارک باد🌿 محبوبه حمیدی
تا کاخ ستم خراب کردی زینب بیدار جهان زخواب کردی زینب آن روز برای عزت وآزادی با چادرت انقلاب کردی زینب کیوانی پیامبر نهضت عاشورا و پرستار کربلا حضرت زینب کبری(س) و روز پرستار مبارکباد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرچه کُنی بکُن مکُن ترک من ای نگار من هر چه بَری ببَر مبَر سنگدلی به کار من هر چه نهی بنه منه پرده به روی چون قمر هر چه دَری بدَر مدَر پرده اعتبار من هر چه کَشی بکَش مکَش باده به بزم مدعی هر چه خوری بخور مخور خون من ای نگار من هر چه دهی بده مده زلف به باد ای صنم هر چه هلی بهل مهل پای به رهگذار من هر چه کُشی بکُش مکُش صید حرم که نیست خوش هر چه شَوی بشو مشو تشنه به خون زار من هر چه بُری ببُر مبُر رشته الفت مرا هر چه کَنی بکَن مکَن خانه اختیار من هر چه روی برو مرو راه خلاف دوستی هر چه زنی بزن مزن طعنه به روزگار من شاعر نابینای عهد مشروطه 🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من همیشه غرق در افکارم و مبهوت از تیپ خاص و این کت و شلوار دکتر کافی ام بین دکترهای معروفی که دیدم تا به حال در شگفت از شیوه ی رفتار دکتر کافی ام من نخوردم باده و کارم خلاف شرع نیست گر چنین سرمست از دیدار دکتر کافی ام کم برای من غزل از سعدی و حافظ بخوان من فقط دلبسته اشعار دکتر کافی ام " قزوه" را گر یک محمد مهدی سیار هست من محمد مهدی سیار دکتر کافی ام با که گویم شرح این بیماری صعب العلاج اینکه من بیمارم و بیمار دکتر کافی ام هر که پرسد کار و بار بنده را ، گویم که من شاعرم ، اهل دلم ، همکار دکتر کافی ام گرچه دارم ادعا در شاعری ، با این وجود من غلام کوچک دربار دکتر کافی ام هرچه می خواهی برو در مورد ما فکر کن فکر کن من آتش سیگار دکتر کافی ام دست من کج نیست اما چند وقتی می شود در پی دزدیدن خودکار دکتر کافی ام -فروزان-فر -غلام-رضا-کافی -قزوه -مهدی-سیار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از ادبیات فاخر ایرانی انباردار ! ارزنی آمد مرجمك نام، گندمگون، ماش فرستاديم، نخود آمد ، برنجش دهيد كه  برنج است‌. گويند: روزی، زنی كه يتيم‌دار بود به نزد قائم_مقام، صاحب كتاب منشئآت و وزير محمدشاه آمد و گفت: زنی هستم كه يتيم دارم و غذا برای فرزندان يتيم خويش  می خواهم. قائم مقام نام او را پرسيد و آن زن گفت: نامم مرجمک  است.(مرجمک در زبان آذری  به معنی عدس است) قائم مقام، قلم به دست  گرفت و نگاشت: . انباردار! ارزنی آمد مرجمك نام، گندمگون، ماش فرستاديم، نخود آمد ، برنجش دهيد كه  برنج است. به این معنے که: اگر زنی گندم گون پیش شما  آمد که نامش مرجمک بود،  خود سر نیامده است،  بلکه او را ما فرستادیم؛ به او برنج دهید که در سختی و تنگدستی(به رنج) است. همان گونه  كه می‌بينيد در اين عبارت از نام، شش قلم حبوبات آمده است (ارزن، مرجمک، گندم، ماش،  نخود و برنج) که ایجاز گونه  استفاده شده است و هر یک در معنای ديگری. چقدر لذت‌بخش است  مطالعه و کاوش در ادبیات غنی فارسی ارزنی آمد (اگر  زنی  آمد) ماش فرستادیم (ما او را نزد شما فرستادیم) نخود آمد (خود سر نیامده است) . برنج است (به رنج : در سختی و تنگدستی است) گندمگون (به رنگ گندم) مرجمک (کوفته دال عدس) . دوباره بخوانیم ارزنی آمد مرجمک نام، گندمگون، ماش فرستاديم نَخُود آمد، برنجش دهيد كه بِرَنج است. . ((و این است معجزه زبان پارسی))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تیزر نهمین کنگره ملی شعر و داستان ایثار، به میزبانی استان فارس 📚معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهبد و امور ایثارگران استان فارس
‌ وانکس که ترا بی‌تو کند، یار تو اوست... 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مصدرهای عتیقۀ فارسی مَحودن/ مَحاویدن/ مَحاییدن: محو کردن؛ پاک کردن؛ زدودن. رسول، صلّی الله علیه، گفت مر علی را که «رسول‌الله» بمَحای. علی را از دل برنیامد که «رسول‌الله» بمَحودی. هر چند که رسول می‌گفت، علی می‌پیچید. رسول، صلّی الله علیه، گفت: انگشتِ من بر آن نِهْ تا من بمَحایم... رسول، صلّی الله علیه، آن را بمَحود. سورآبادی، قِصصِ قرآنِ مجید، ص ۳۹۷. این مصدر در لغت‌نامۀ دهخدا نیامده‌است. گزین گویه ها
خَندِستانی: تمسخر؛ استهزا؛ ریش‌خند. خَندِستانی کردن: مسخره کردن؛ ریش‌خند کردن. هرکه بر وی بگذشتندی خندستانی می‌کردندی که این پیرِ خرف همی آب را پالان می‌سازد. سورآبادی، قِصصِ قرآنِ مجید، ص ۱۲۹. ای جوامرد، خندستانی مکن، که من به جای رحمت‌ام. همان، ص ۲۱۳. گزین گویه ها
علیهاالسلام 🔹چه بگویم از تو؟🔹 گفتم از کوه بگویم قدمم می‌لرزد از تو دم می‌زنم اما قلمم می‌لرزد عرق شرم چکید از قلم از توصیفم بس‌که نام تو بلند است بلاتکلیفم به شکوهت، به جلالت، به کلامت زینب پی نبردیم به یکتایی نامت زینب صبح از نور تو آیینۀ مضمون شده است از تو آموخته خورشید که خاتون شده است آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند تا که مردان جهان نزد تو زانو بزنند چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد باز تکرار همان سورۀ «اَعطینا» شد جان عالم به تو از شوق مکرر می‌گفت به گمانم به تو آرام پیمبر می‌گفت: بی‌تو دنیای من از شور و شرر خالی بود جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود آسمان چادر گل بافته با آمدنت زندگی رنگ دگر یافته با آمدنت من در این مرحله لالم! چه بگویم از تو؟ من در اعماق خیالم... چه بگویم از تو؟ به خداوند قسم، از تو سرودن سخت است هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است آیه در آیه جهان محو تماشا شده است لب آیات به تفسیر شما وا شده است هر قدم شیوۀ تو راه تو، پیدا و نهان رسم مردانگی آموخت به مردان جهان از تماشای شکوه تو دهانم باز است زن اگر زینب کبراست که زن اعجاز است قبل تو کوه وقار اسوۀ معروف نداشت صبر تنها صفتی بود که موصوف نداشت یک گلستان گل پژمرده در آغوشت بود علم کرب‌وبلا یک‌تنه بر دوشت بود نام زن بعد تو معنای دگر پیدا کرد رادمردی تو این حادثه را زیبا کرد ای که زنجیر در آغوش تو آرام گرفت از مناجات تو سجاده هم الهام گرفت گرچه دل‌ها همگی سردتر از آهن بود خم به ابروت نیامد که دلت روشن بود از تو آموخته‌ایم آخر خط زیبایی‌ست که جهان با همه سختیش فقط زیبایی‌ست 🌱 عیدتون مبارک🌷
حسین آقاممتحنی مشهور به «حمید سبزواری» متولد سال ۱۳۰۴ در سبزوار است. او در ۱۴ سالگی سرودن شعر را آغاز کرد و اشعارش را در سبزوار به چاپ رساند. در ایام انقلاب اشعار و شعارهای انقلابی می‌سرود که یکی از معروف‌ترین آن‌ها سرود «آمریکا، آمریکا، مرگ به نیرنگ تو» است. از سبزواری به‌عنوان «پدر شعر انقلاب» یاد می‌شود زیرا کمتر حادثه‌ای بعد از انقلاب روی داده است که در شعر او منعکس نشده باشد. او جزو چهره‌های ماندگار کشور است و دریافت نشان درجه یک فرهنگ و هنر از افتخارات او است. وی در ۲۲ خرداد ۱۳۹۵ درگذشت و در سبزوار به خاک سپرده شد. مجموعه آثار او با نام «این بانگ آزادی» در ۴ جلد به چاپ رسیده است.
هر چند صد بیابان وحشی‌تر از غزالیم ما را به گوشهٔ چشم، تسخیر می‌توان کرد
دل داشتیم؛ دادیم! جان بود، عرض کردیم! چیزی که یار خواهد صبر است و ما نداریم...  
روشندلان خوش‌آمد شاهان نگفته‌اند آیینه عیب‌پوش سکندر نمی‌شود
صورت نبست در دل ما کینهٔ کسی آیینه هرچه دید، فراموش می‌کند