بسمالله
✅ نکتهای چند:
🔺 شاعر انقلاب یا شاعر انقلابی؟
تفاوتهای عمیقی بین این دو واژه است!
به برخی از آنها اشاره میکنم:
۱. شاعر انقلاب در مدح و تأیید انقلاب به عنوان قدرتی که زیر پرچم آن زندگی میکند شعر میسراید، چون صرفهاش در این است، چه بسا اگر قدرت دیگری سر کار بود برای آن میسرود. اما شاعر انقلابی دل در گرو انقلاب دارد، دلسوز و همراه است، پیشرفتها را میستاید و کمبودها را به نحو شایستهای گوشزد میکند.
۲. شاعر انقلاب در پی چسباندن خود به افراد و مجموعههای منتسب به انقلاب است، برای به دست آوردن جایگاه و قدرت تلاش میکند، هدفش رسیدن به نام و نان است. اما شاعر انقلابی در پی انجام وظیفهاش در جبههی کنونی انقلاب است، برای خدمت به انقلاب و مردم تلاش میکند، هدفش رسیدن به رضای خدا و امام است.
۳. شاعر انقلاب از هر وسیلهای برای مطرح کردن خود استفاده میکند، چه بسا اگر به مسئولیتی رسید از آن برای ارضای خودخواهیهایش بهرهها میبرد. اما شاعر انقلابی از هر موقعیتی برای تحقق آرمانهای انقلاب استفاده میکند، با مسئولیتهای اداری خیلی میانهی خوبی ندارد ولی مسئولانه و متعهدانه برای انقلاب کار میکند.
۴. شاعر انقلاب در مدح انقلاب و منتسبانش محدود شده است، اما شاعر انقلابی افقهای پیش روی انقلاب را میبیند و آنها را برای مردم ترسیم میکند.
۵. شاعر انقلاب چون احتمالا سر سفرهی انقلاب جای خوبی نشسته است خیلی محتاط و محافظهکار عمل میکند، مبادا جایگاهش به خطر بیفتد، از کنار تبعیضها و ستمها با تغافل عبور میکند. اما شاعر انقلابی در خط مقدم مبارزه است، از گلوله خوردن نمیترسد، خودش و قلمش وقف انقلاباند، از بیان تبعیضها و ستمها ابایی ندارد، چون آن را موجب تقویت انقلاب میداند حتی اگر تضعیف خودش را به همراه داشته باشد.
۶. شاعر انقلاب از وضع موجود راضی است، چون جایگاه دارد، رفاه دارد، به خیلی از اهدافش رسیده است یا در شُرف رسیدن است، شاید اصلا آرمانهای انقلاب برایش اهمیتی نداشته باشد. اما شاعر انقلابی تا رسیدن پرچم انقلاب به دست صاحب اصلیاش راضی نمیشود و برای بهبود شرایط همواره در تلاش و نبرد است.
۷. شاعر انقلاب ممکن است روزی ضدانقلاب شود، اما شاعر انقلابی ممکن است روزی شهید...
#علی_سلیمیان
#از کانال شاعران حوزوی
"نگاهی به دفتر ترنم داوودی سکوت/ قربان ولییی"
قربان ولییی از شاعران توانمند دانشگاهی است که از خیل شاعران جریان سنتی و گاه نیمهسنتی، نامی شناخته شده دارد و در قالب غزل و مثنوی، اشعاری درخشان سروده است.
علت تمایز اشعار او، بیش از همه مضامین عرفانی منعکس در آنهاست که طراوت و عمقی خاص به سبک او بخشیده است. از دفترهای متعدد شعر ولییی، شاید بتوان ترنّم داوودی سکوت را موفقترین دانست. در این دفتر 121 غزل گنجانده شده و قوّت مضامین و شاعرانگی بسیاری از آنها سبب شده، صاحب این دفتر به عنوان برترین مجموعهشعر، برگزیدهی جایزهی قلم زرین شود.
در کنار جلوههای رنگرنگ و مثبت این دفتر که بارها از آن سخن گفته شده و دیگر بار و در مجالی مناسبتر باید از آن سخن گفت، در ژرفساخت اشعار میتوان چون هر شعر و دفتری دیگر، نقدهایی را متوجّه این مجموعه دانست.
یکی از آسیبهای پنهان این دفتر که در تصاویر، مضامین و زبان قربان ولییی هم نشانههایی از آن دیده میشود، کلیشگی برخی عناصر سازندهی شعر است.
برای نمونه در غزلهای این دفتر نوعی کلیشگی در تعداد ابیات دیده میشود که با جوشندگی اصیل مضامین عرفانی در تضاد است؛ بهطوری که 93 غزل این دفتر چهار تا شش بیت دارد. نکتهای که علاوه بر شبیهشدن طول ابیات(بهویژه در قالب 5 بیت با 39غزل) قابلیت پیشبینی شکلی را در نگاه مخاطب افزونی میبخشد و احتمال کوششی بودن تجربههای عرفانی شاعر را نیز تقویت میکند؛ نکتهای که یوسفعلی میرشکاک نیز در ویژهنامهی شاعر، به آن اشاره کرده است.
این کلیشگی را در وزنهای انتخابی هم میتوان دید. این تکرار وزنی بیش از همه مربوط به وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن است با 55 بار تکرار؛ پس از آن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن در 20 غزل استفاده شده است. بسامد حدود 65 درصدی در کاربرد دو وزن تکرارشونده که به میزانی زیاد بیش از متوسط سنّت غزل فارسی کهن و معاصر است؛ کلیشگیای که حتی در غزل شاعران شاخص سبک هندی نیز به این میزانِ تکرار، نمیتوان دید.
با وجود این ایرادها، غزل قربان ولییی دریچهای متمایز با شعر دهههای اخیر را رو به افقهای ذهن و زبان مخاطب گشوده است و میتوان در نوع خود آن ها را نمونه هایی موفق از غزل معناگرا با رویکرد داستانی دانست که خواندن آنها، به مخاطبان علاقهمند به غزل سنتی و نیمهسنتی پیشنهاد میشود.
#قربان_ولییی
#نقد_شعر
#کلیشه
@mmparvizan
نامزدهای نهایی بخش ویژه( شاعرانی که تا به حال مجموعه غزل منتشر نکردهاند؛ اما مجموعه شعر چاپ نشدهشان را جهت داوری در بخش ویژه به دبیرخانهی جایزه ارسال کردهاند.)
برگزیدگان مشترک:
فاطمه سلیمانی و فرزانه شفیعی
اعضای هیات داوران بخش ویژه جویا معروفی، احسان افشاری، حمید چشمآور، مرتضی لطفی و صابر قدیمی بودند.
با اشاره به نزدیک بودن امتیازات آثار نهایی بخش ویژه و دشواری انتخاب، اعضای شورای سیاستگذاری جایزه نیز -در مطالعه و امتیازدهی به آثار راه یافته به بخش نهایی- در کنار داوران دیگر شرکت داشته و در نهایت دو اثری که بیشترین آراء را کسب کردهاند، با حمایت انتشارات آنیما به چاپ خواهند رسید.
«بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد»
مُحَقَّر بُوَد هر که در این قُماش
هنر را ندیده ست در گاه و جاش !
چه بسیار مخفی شده بارها
مُوَجَّه شده نزدِ اِدبار ها
مقرر نموده ست تا در وجود!
نباید سخن از هنرمند بود
بدان، گفته ام هست کامل درست
بسی تجربه دارم و نیست سُست
اگر گفته یک روز شاعر چو قند
که جای هنرمند باشد بلند
َتَعَلُّق به آن دوره ی پیش داشت
نه این مدعی و نه این کیش داشت
نبود این همه عاشقِ رنگ و باد
گَهی مرگ باشد گَهی زنده باد
توانا شده هر که دارا شده
وَ بازنده گردیده چون ما شده !
پدرام اکبری
هدایت شده از کانال انجمن ادبی سرو
#چهارشنبه_ها_و_حافظ
*گوته و حافظ*
[با یادی از خادم فرهنگ ایران و زبانشناس برجستهٔ روزگارِ ما
* زندهیاد دکتر کوروش صفوی] *
▪️حافظ و گوته دو نقطهٔ اوج تاریخ روح آدمی بشمار میروند. حافظ برای ایرانیان و تمامی آنانی که به ادب پارسی عشق میورزند، یکی از بزرگترین شاعران ایران است و گوته نیز بعنوان مهمترین شاعر آلمانی زبان از منزلتی والا برخوردار است. از زیباترین وقایع تاریخ ادب جهان، برخورد مسیر این دو ستارهٔ سخن با یکدیگر است. گوته به اندیشههای حافظ دست یافته و از وی به گونهای بینظیر متأثر گشته است.
🗞️
▪️گوته اگرچه تحت تأثیر موضوعات گوناگونی قرار گرفته، آنچه را که در هنرش بکار برده است، آغشته به شخصیت خود ساخته و این نکته در مورد دیوان شرقی او نیز صادق است؛ دیوانی که زیباترین ثمرهٔ تحلیل او از شرق و نتیجهٔ مستقیم تجربهٔ روحی او با حافظ است.
*سه رساله دربارهٔ حافظ، صص۱۹-۹*
یوهان کریستف بورگل
برگردان زندهیاد استاد کورش صفوی
برشی از رادیو فرهنگ
شیراز خاک کویت یا احمد بن موسی
سرمست از سبویت یا احمدبن موسی
دل های زائرانت همچون کبوترانت
پر می زند به سویت یا احمد بن موسی
آیینه دل ما غرق غبار غم هاست
اینجاست روبرویت یا احمد بن موسی
شیراز مشهد توست زیبا زمرقد توست
خوشبو رود زبویت یا احمد بن موسی
برآستان عشقت دل های دردمندان
سرگرم گفتگویت یا احمد بن موسی
شیراز این دل ما گر دارد آبرویی
باشد زآبرویت یا احمد بن موسی
شاه چراغ دل ها امشب مرا صدا کن
تا پر کشم به سویت یا احمد بن موسی
#حسین کیوانی
#شاهچراغ
◼◼◼◼◼
جهان به حالت غم ،گرم داغ خواهد ماند
و خون لاله ز خس، کنج باغ خواهد ماند
تو پف کنی و بسوزی ز ریش تا ریشه
و تا ابد مه ما شه چراغ خواهد ماند
#شاهچراغ
#شیراز_تسلیت
#زهرا_حاجی_پور
در اقیانوس غدیر.pdf
949K
"در اقیانوس غدیر: گزیدهاشعار نهمین جشنوارهی ملی شعر غدیر"
مقدمهای دربارهی تاریخچهی شعر غدیر و با آثاری از:
ابراهیم آرمات، قاسم بای، دانیال بهادرانی، سهیلا بیابانی، احسان بیات، فاطمه بیرانوند، ایوب پرندآور، آرش پورعلیزاده، سمیه تورجی، راضیه جبهداری، عاطفه جوشقانیان، مهدی جهاندار، سیده اعظم حسینی، مرتضی حیدری آل کثیر، مجتبی خرسندی، حسن خسروی وقار، اسماعیل خلیفه، علیرضا رجب علیزاده، امیر رسولی، علی رضوانی، محمد زارعی، حسن زرنقی، طیبه سلمانینژاد، فاطمه سلیمانپور، سید اکبر سلیمانی، علی سلیمیان، خدابخش صفادل، سیدمسعود طباطبایی، مرتضی عابدپور لنگرودی، علی عابدی، فاطمه عارفنژاد، جعفر عباسی، هادی فردوسی، بهجت فروغی مقدم، ابراهیم قبله آرباطان، روحالله قناعتیان، علی کاوند، محسن کاویانی، زهرا محدثی خراسانی، لعیا محمدی، راضیه مظفری، علی مقدم، حیدر منصوری، معصومه مهری قهفرخی، فاطمه نانیزاد، رضا نیکوکار و حمید هنرجو
#بنیاد_بینالمللی_غدیر
#محمد_مرادی
@mmparvizan
گفتيم عشق و طاقت آن را نداشتيم
چيزی كه ما لياقت آن را نداشتيم
گفتيم در كشاكش تقدير با هميم
حرفی زديم و قدرت آن را نداشتيم
بعد از هزار مرتبه تكرار دوستی
يكبار هم صداقت آن را نداشتيم
بسيار ساده بود سخن گفتن از گذشت
اما دريغ! جرأت آن را نداشتيم
حالا بيا كمی سخن از عاشقی بگو
كاری كه هيچ فرصت آن را نداشتيم
#مجيد_افشاری
"تکرار آغاز شعر در پایان"
شاعران در تنظیم ساختار شعر روشهایی گوناگون دارند. گاه شاعرانی چون متمایلان سبک هندی صرفا از مشابهت وزن، قافیه و ردیف برای ایجاد پیوند حداقلی در طول و عرض شعر استفاده میکنند. گاه چون شاعران خراسانی از آرایههای بدیعی و تناسبهای آوایی در کنار روایت بهره میگیرند و گاه چون شاعران عراقی، از زبان استعاری، تناسبهای معنوی و در کنار آن روایت در تقویت ساختمان شعر مدد میطلبند.
در کنار شگردهای یادشده که عمدتا ساختار طولی و خطی شعر را تقویت میکند، در برخی اشعار با شکلی چرخشی روبه روییم؛ به این صورت که شاعر با تکرار آغاز شعر در پایان آن، گویی این امکان را به مخاطب میدهد تا به آغاز شعر بازگردد و روایتی چرخشی را از شعر تجربه کند.
برای مثال سعدی در غزل بیست بیتیاش با مطلع زیر میسراید:
میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم
خبر از پای ندارم که زمین میسپرم
میروم بیدل و بییار و یقین میدانم
که من بیدلِ بییار نه مرد سفرم
او در این شعر به روایت لحظهی جدایی خود از معشوق پرداخته و با استفاده از افعال استمراری، به گونهای آن را توصیف کرده که گویا این شعر دقیقا در آن زمان در حال سرودن بوده است. به همین دلیل وقتی در پایان غزل میگوید:
از قفا سیر نگشتم من بدبخت و هنوز
میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم
مخاطب پس از 18 بیت، از تکرار مطلع آزرده نمیشود و آن را در خدمت ساختار دورانی شعر میداند. گویی هنوز نگاه کردن سعدی به پشت سر ادامه دارد.
در غزل حافظ با مطلع:
ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر
نیز مصراع اول در پایان غزل تکرار شده است:
دلم از دست بشد دوش چو حافظ میگفت
ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
اما تکرار حافظ چون سعدی در خدمت روایت و ساخت شعر نیست و بیشتر محدود به لفظ شعر است؛ این را در بررسی کامل دو شعر میتوان بهراحتی تشخیص داد.
در شعر معاصر بیش از آثار کهن تکرار سطر یا سطرهای آغازین را در پایان شعر میبینیم. نیما در این حوزه از شاخصترین شاعران است. مثلا در شعر "آی آدمها" این عبارت در آغاز و پایان شعر آمده یا در شعر "هست شب"، این چندکلمه در آغاز و پایان شعر تکرار شده است:
هست شب یک شب دم کرده و خاک رنگ رخ باخته است.
... هست شب آری شب
یا عبارت آغازین و پایانی شعر "در شب سرد زمستانی" وده ها شعر دیگر از او.
در شعر نیما بیش از دیگران، تکرار آغاز شعر در انجام آن، نشاندهندهی ادامهی وضعیت موجود است؛ البته در بافتی نمادین و به همین دلیل در خدمت ساختار شعر است.
این ویژگی به شعر دیگر معاصران پیرو او نیز راه یافته، از جمله در تعدادی از شعرهای اخوان و شاملو و سهراب و سیاوش کسرایی و .... .
برای مثال شعر "کفش هایم کو؟" و "قایقی خواهم ساخت" را سهراب با تکرار همین عبارت در پایان ختم میکند که نشاندهندهی استمرار در نیاز به سفر است یا سیاوش کسرایی فضای زمستانی آغاز شعر " آرش" را در پایان تکرار کرده یا قیصر امین پور عبارت "رفتار من عادی است" را در آغاز و پایان شعری به همین نام تکرار میکند.
در تمام نمونههای یاد شده، تکرار آغاز شعر در خدمت ساختمان و معنای اثر است و دلیلی شاعرانه دارد؛ اما در بسیاری از اشعار، بهویژه در غزل جوانان شاعر، تکرارهایی دیده میشود که صرفا در لفظ شعر اتفاق افتاده و کمکی به پایان هنری شعر نکرده است.
از آن نمونه است؛ در دفتر #به_زبان_مادری سرودهی #علی_اصغر_شیری که در کنار شعرهایی خوب، دست کم شاعر در این شگرد موفق نبوده است و بارها نیز از آن بهره گرفته است. از نمونههای نسبتا موفق تکرار مصراع نخست غزل 30 در پایان آن است:
برایت اتفاق افتاده دنبال خودت باشی؟
اما در اغلب موارد، تکرارها تنها کلیشهای است که غزلها را زودتر به پایان رسانده است:
بیت اول:
تو کوچک نیستی جنگل فراموشت نخواهد کرد
زمین با خاک و خاکستر، هم آغوشت نخواهد کرد
بیت آخر:
تو کوچک نیستی راز بزرگ جنگل و کوهی
تو کوچک نیستی جنگل فراموشت نخواهد کرد
بیت اول:
شرمندهام که بیت ندارم برای تو
شعری که واژهواژه بگرید به پای تو
بیت آخر:
با دست خالی آمدم اینجا مرا ببخش
شرمندهام که شعر ندارم برای تو
در غزلهای شمارهی 12، 19 و 21 نیز تکرار کامل یا ناقص مطلع را در ختام غزل میبینیم. با توجه به تعداد کم شعرها، ابیات کم آن ها و دیگر تکرارهای لفظی و معنایی دفتر، این شگرد بیش از آنکه برآمده از ضرورتهای شاعرانه باشد، موید دایرهی محدود واژهها و اندیشههای شاعر است. از این زاویه، او با تکرار مطلع کوشیده شعر را سادهتر به پایان ببرد و از تنگناهای آن خارج شود؛ آسیبی که در بسیاری از دفترهای شعر سنتی روزگار ما دیده میشود.
#نقد_شعر
#غزل
#محمد_مرادی
@mmparvizan
نماهنگ شکست آینهها - خبرگزاری فارس https://www.farsnews.ir/amp-media/14020523000436
شرحِ درد...
عده ای وقت فتنه کور شدند
از رهِ انقلاب دور شدند
فکر کردند آخرِ کار است
با ستم خالصانه جور شدند
در میان ترقهبازیها
نشئه از بادهیِ غرور شدند
شبِ فتنه به دامشان انداخت
دشمنِ انقلابِ نور شدند
حامی و یاورِ براندازان
چون رضایِ رشیدپور شدند
خوششان آمد از براندازی
کیف کردند و مور مور شدند
بر علیه بسیجیان وطن
دست بر تیر و سنگ و زور شدند
چون زمانِ لگد پرانی بود
در ستمپیشگی شرور شدند
آخر اما به لطف یاری حق
تکتکِ این قبیله بور شدند
عدهای از حسینیان اما
از بصیرت پر از شعور شدند
در رهِ یاریِ ولایتِ عشق
بادهنوشانِ اهلِ شور شدند
چه جوانان، که با فداکاری
اُسوهی عزت و شعور شدند
گر چه در گوشهیِ خیابانها
زیر سنگِ ستم بلور شدند
مست چون آرمان و روح الله
چون جوانان فاو و هور شدند
پدر و مادرانشان در غم
بهرِ دین خدا صبور شدند
عدهای در رسانههای وطن
خادمِ سنگرِ حضور شدند
چون محمدرضایِ شهبازی
آگه از ضربهیِ قصور شدند
مرد و مردانه پای حق ماندند
مثل یاران حق ، غیور شدند
فحش خوردند و پای دین ماندند
غم کشیدند و در سرور شدند
فتنه بد بود ،خوب شد اما
دشمن و دوستها مرور شدند
دشمنان رو شدند و حقجویان
تشنهی نفخهی ظهور شدند
تنبهتن در ره شهیدانیم
پای خون شهید میمانیم
#احمد_رفیعی_وردنجانی
سلام صبحتون زیبا
لحظهها میگذرند
گرم باشیم و پر از فکر و امید
عشق باشیم و سراسرخورشید
زندگی همهمهی مبهمی از
رد شدن خاطرههاست
هر کجا خندیدیم،
هر کجا خنداندیم،
زندگانی آنجاست
🌴🕯🌴
امان از چینی ها
کار آدم به دست چینی هاست
همه از دم به دست چینی هاست
می شود گفت بعد حضرت حق
کل عالم به دست چینی هاست
هرچه محصول می شود تولید
بیش یا کم به دست چینی هاست
برف شادی، گلایول سر قبر
شادی وغم به دست چینی هاست
کت وشلوار شیک دامادی
رخت ماتم به دست چینی هاست
کار تولید سنج وطبل عزا
درمحّرم به دست چینی هاست
بسته بندیِ شیک ومجلسیِ
رطب بم به دست چینی هاست
ناو، ماشین، موبایل، هرچه که هست
چه بگویم به دست چینی هاست
عمده ی صنعت کپی کاری
که مسّلم به دست چینی هاست
فنر مبل خانه ات که برآن
داده ای لم به دست چینی هاست
هرچه کالای بیخود وبنجل
خوب ومحکم به دست چینی هاست
کردنِ توی شیشه وپخشِ
آب زمزم به دست چینی هاست
خلق اسباب بازی شکلِ
زال ورستم به دست چینی هاست
روی انگشترت ببین حتی
نقش خاتم به دست چینی هاست
طرح وتولید کوره ی آتش
درجهنم به دست چینی هاست
ابتکار نخست تولیدِ
آب شلغم به دست چینی هاست
اره و میخ وسوزن وسنجاق
همه در هم به دست چینی هاست
کفش چینی زده ست پایت را
باز مرهم به دست چینی هاست
از مسیحی بپرس تولید
عکس «مریم» به دست چینی هاست
توی تولید هر طرف بروی
باز پرچم به دست چینی هاست
جلمه ای که ردیف آوردم
توی شعرم به دست چینی هاست
هرچه در زندگی برای بشر
شد فراهم به دست چینی هاست
قاتل جان ما شده کرونا
مرگ مان هم به دست چینی هاست
#احمد_رفیعی_وردنجانی
شعر طنز
«کودتای مرداد و شعر فارسی» یکی از رویدادهای سیاسی- اجتماعی معاصر فارسی که تاثیری شگرفت و همه جانبه بر ادبیات و فرهنگ و شعر فارسی، گذاشته کودتای 28 مرداد 1332 بوده است. اهمیت این رویداد در تاریخ ادبیات معاصر به اندازه ای بوده که منتقدان شعر معاصر در کنار دو انقلاب مشروطه و اسلامی، این رویداد را در جایگاه یکی از تعیین کننده ترین بزنگاه ها، برای جریان شناسی تاریخ ادب معاصر قرار داده اند. این اهمیت را در اغلب کتابهای تاریخ شعر معاصر و ادوار آن میتوان دید تا جایی که سرفصل تحول میانه ی عصر پهلوی، در نظر منتقدان منطبق با این رخداد مهم سیاسی است. جایگاه این حادثه را در کتاب های ادوار شعر فارسی شفیعی کدکنی، چشم انداز شعر نو ایران زرقانی، جریان شناسی شعر فارسی حسین پور چافی، تار یخ تحلیلی شعر معاصر شمس لنگرودی و دیگر کتاب های مرجع در شعر معاصر میتوان دید. چرخش سیاسی حاصل از این اتفاق، تغییری جدی را در بدنه ی شعر فارسی و جریانهای وابسته به آن پدید آورده؛ از جمله کمرنگ شدن نقش آشکار ادبیات روسگرای برآمده از نشست نویسندگان و شاعران ایران و شوروی و حرکت این شاخه، به سمت شعر نمادین چپ گرا در آثار کسانی چون کسرایی نمود یافته، جریانی که به شعر چریکی دهه ی بعد منتج شده است. علاوه بر آن شاخهای شعر نمادگرای نیمایی، با فضایی مبهم و مه آلود و زمستانی و تاریک، در شعر این دوره قوت می یابد، جریانی که آغاز آن با نیما و اوج آن با اخوان و شاملو و دیگر پیروان نیماست. شاخه ای دیگر از شاعران پس از کودتا، سرگردان و نامید به تخدیر و سیاهی و پوچی و مرگ و عصیان و عشق های برهنه متوسل، می شود، جریانی که بر آمده از ناامیدی های رایج در فضای جامعه است، این شاخه در بعد عصیانی خود در آثار کارو و نادرپور و توللی پس از کودتا و دفترهای نخستین فروغ و آثار بسیاری دیگر از شاعران فارسی جلوه یافته است؛ هرچند برخی شاعران رمانتیک این دوره کوشیدهاند، بین مفاهیم تغزلی و اجتماعی- مبارزاتی، آشتی ایجاد کنند؛ اتفاقی که به برخی سروده های ابتهاج و بعاد نصرت رحمانی منعکس شده است.
"نگاهی به فلسطینسرودهای از سیمین بهبهانی/ به بهانهی سالروز درگذشت شاعر"
سارا چه شادمان بودی، با بقچههای رنگینت
شال و حریر ابریشم، کالای چین و ماچینت
سارا چه راستگو بودی آندم که چشم معصومت
آیینهی سحر میشد وقت قسم به آیینت...
با قوم خود بگو سارا هرگز نبوده تا امروز
یکلحظه خشم و بیزاری با مردم فلسطینت
سارا گریستی آتش بر قتل عام خونباری
صهیون نشان دوزخ شد از شعلههای نفرینت
سارا بگوی با موسی: سودای دین دیگر کن
کز ننگ خود جهانخواری داغب نهاده بر دینت
سارا بپرس از موسی کاین افعیان نمیبینی
یا اژدهای افعیکش تن میزند ز تمکینت
سارا جنازهها اکنون افتاده بر زمین عریان
برکش کفن اگر داری از بقچههای رنگینت
شعر"سارا چه شادمان بودی" از دفتر "دشت ارژن" انتخاب شده که بسیاری از اشعار سیمین بهبهانی را با موضوعهایی نزدیک به ادب پایداری در بر میگیرد.
این شعر پس از کشتار عام صبرا و شتیلا، در شهریورماه ۶۱ سروده شده؛ با این حال، نوع نگاه بهبهانی به جنگ و بهموازات آن، مسالهی فلسطین، کاملا متفاوت با دیگر شاعران فارسی در این دوران است و گاه، سرودههایی از شاعران فلسطینی از قبیل: فدوی طوقان، سمیحالقاسم و محمود درویش را به خاطر میآورد.
ساختار شعر، از تقابل گذشته و حال، دوران خوشی و ناخوشی ساخته شده و این تقابلِ شبه ایدئولوژیک را در تقابل نمادهای فلسطینی و یهودی استفاده شده در شعر، بهخوبی میتوان دید؛ با این حال بهبهانی، بر خلاف [اغلب] شاعران فارسیزبان که منشا این تقابل را عناصر دینی میدانند، بهشیوهی شاعران فلسطینی، بیشتر به جنبهی انسانی و عاطفی بروز این تقابل توجه داشته است. هرچند جنبههای ملی موجود در فلسطینیات عربی را در شعر او نمیتوان پیدا کرد. نوع تصاویر و واژههای شعر نیز کاملا متفاوت با شعر انقلاب است و در مجموع، سبک و محتوای شعر بهبهانی را با تمام مشترکاتی که با برخی اشعار انقلابی دارد، نمیتوان در بوطیقای ادبیات انقلاب اسلامی قرار داد.
بهبهانی با توجه به نوآوریهایش در وزن شعر، در این غزل نیز از تکرار ارکان "مستفعلن مفاعیلن"، بهره برده که از منظر موسیقایی با رخوت، سوال و اندوه حاکم بر شعر تناسب دارد؛ اما از منظر آوایی و زیباشناسی، چه این وزن و چه بسیاری از وزنهای غزلهای او با ساختار ادبی اشعارش سازگاری ندارد و دست کم، حسی زیباشناسانه را به مخاطب عام و حتی در بسیاری موارد خاص، القا نمیکند.(نقل از کتاب در کوچهباغهای پرتقال و زخم، محمد مرادی، صص ۲۲۸ و ۲۲۹)
#سیمین_بهبهانی
#شعر_فلسطین
#نقد_شعر
@mmparvizan
شعر طنز (قاطی هم شد..)
ماه ومهتاب قاطی هم شد
دوغ و دوشاب قاطی هم شد
من خودم تُوی آسمان دیدم
کِرم شب تاب قاطی هم شد
موقع خواب بود وخمیازه
خُرخُر و خواب قاطی هم شد
تُوی بازار کشمش وآجیل
کشک وجوراب قاطی هم شد
خواستم آب صورتم بزنم
بنزین وآب قاطی هم شد
بس که دور وبر تو چرخیدم
چرخ وچرخاب قاطی هم شد
قاب عکست زدست من افتاد
شیشه وقاب قاطی هم شد
خواستم چینی ام تَرَک نخورد
شعر سهراب قاطی هم شد
گفتم از کوچه ی تو رد بشوم
بی تو مهتاب قاطی هم شد
داشتم کله پاچه می خوردم
مغز واعصاب قاطی هم شد
از گلستان که آمدم بیرون
هشتمین باب قاطی هم شد
باز هم قافیه کم آوردم
دوغ و دوشاب قاطی هم شد
ساعت پنج ودَه دقیقه ی صبح
دیده و خواب قاطی هم شد
/#حسین کیوانی
⛔️خستگی ممنوع⛔️
ماییم از جان بر کفان و سربداران
از نسل عاشق پیشهی دریا تباران
در جان ما فریاد عاشورا ،مدام است
عشق است فریادِ بلندِ حقمداران
تا هست از، داغی که بر جان گل افتاد
در باغ مینالند روز و شب هَزاران
دلداده و دیوانهی عشق حسینیم
مِی میدهد یادش به جمع میگساران
با روضههای مقتلش خون بر دل ماست
بر حنجرِ ما زخمهای نیزهداران
تا شوق وصل این جذبهی نایاب دارد
کی خسته میگردند جمعِ رهسپاران
در راه او هستیم تا جان در بدن هست
سرخ است از عشقش تمامِ لالهزاران
در راه وصل اوست شیرین هرچه سختی
آینده خواهد بود آنِ بُردباران
آن روز که صاحبزمان میآید از راه
میشوید از دل غصهها را مثلِ باران
میآید او و ما به امید ظهوریم
با عشق او هستیم از امیدواران
دستور داده رهبر فرزانهی ما...
نزدیک قله ،خستگی ممنوع، یاران
#خستگی_ممنوع
#جانم_فدای_رهبر
#احمد_رفیعی_وردنجانی
مسجد ،کانون مهر
مسجد ای کانون پر مهر خدا
ای زلال جاری آیینه ها
ای سرای عشق ومهر و دوستی
محفل آغاز شعرو دوستی
سنگر پرواز تا معراج یار
مسجد ای گلخانه ی پروردگار
گلشن گلهای یاس واطلسی
خانه ی احساس وبی دلواپسی
مسجد ای محراب جنگ با گناه
پر گشودن تا حریم کبریا
چشمه ی زاینده رودٕ عاشقی
مسجد ای بود و نبود عاشقی
جبهه ی فرهنگی امروز ما
پایگاه عشق مردان خدا
ای مقاوم سنگر دشمن شکن
روبرو با نقشه های اهرمن
مسجد ای کانون پاک زندگی
خانه ی آزادی و آزادگی
خیمه ی ایمان و عشق و همدلی
در تو جاری می شود نام علی
بانگ حق جاریست از گلدسته آت
می شود هر عاشقی دلبسته ات
ای بهشت بچه های با صفا
مسجد ای زیباترین شعر خدا
پرورشگاه خدا جویان خاک
مهد دلهای همیشه تابناک
نسل تو نسل حسینی پرور است
نسل مسجد ،نسل نور وباور است
مسجد ای شیرازه ی حُجب وحیا
اولین دروازه ی حُجب وحیا
خانه ی آرامش و صلح و صفا
خلوت خاموش پاک کبریا
پایگاه بچه های انقلاب
«آفتاب آمد دلیل آفتاب »
#سروده :حسین کیوانی
از شیراز
#به بهانه ۳۰مرداد روز جهانی مسجد