eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
265 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
245 ویدیو
88 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
📢 اصلاحیه روز برگزاری دوشنبه ۱۷ اردیبهشت می‌باشد.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۱۶ اردیبهشت سالگرد درگذشت فرزند زنجان (پدر غزل معاصر ایران) استاد گرامیباد ⏯ شاعر! تو را زین خیل بی دردان کسی نشناخت؛... ▪️شعر و صدای استاد C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
یادداشتی از خانم به بهانه‌ی سالروز درگذشت حسین منزوی شاعر بزرگ معاصر در مجله‌ی میدان آزادی بخوانید. لطفآ کلیک کنید.......
رنگ در اشعار منزوی.pdf
281.4K
تنوع متمایز رنگ در اشعار حسین منزوی، محمد مرادی، مجلۀ شعرپژوهی دانشگاه شیراز ۱۶ اردیبهشت: سالگرد درگذشت حسین منزوی @mmparvizan
تا صبح در هرگوشه‌ای دنبال خود بودم دلواپس رویای خام و کال خود بودم فریاد خاموشم رقم زد قصه ی شب را واگویه ی تنهایی امثال خود بودم آرامش ماقبل طوفان نه،شبیه صور پژواک آیات اذا...زلزال خود بودم بر گردن تقدیر می انداختم، اما هم عامل اصلاح و هم اغفال خود بودم در دفتر عمری که قدرش را ندانستم نقاش سایه روشن اقبال خود بودم با یورش بیگانه نابودیست،اما من آبادی ویرانه ی پامال خود بودم روزی که در فکر سره از ناسره بودم ای کاش در اندیشه ی غربال خود بودم در این نگارستان چه می شد حین نقالی مشغول کامل کردن تمثال خود بودم عضو کانال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در نکوهش بدی ! صدبار بدی کردی و دیدی ثمرش را نیکی چه بدی داشت ...! که دیدی ثمرش را ! هر کس به تو بد کرد، نیاور تو به رویش در فرصت مطلوب درآور پدرش را آنگاه اگر کینه تو کم نشد از او بعد از پدرش‌، گیر سراغِ پسرش را خوب است که آدم به کسی بد ننماید خوب است بپاید همه ‌دور برش را یا اینکه اگر کار بدی کرد، بداند باید به طریقی بکند پاک اثرش را آنکس که خرش می‌رود آنجا که نباید حتماً نگرفته جلوی کار خرش را آن یار که ارقامِ حسابش شده میلیارد باید که نگیرند جلوی سفرش را برعکس، بگویند هنر کرد که دررفت در گینس هم ثبت کنند این هنرش را در راه اگر رد شده باشند ز ... باید بپذیرند تمامِ خطرش را دادیم پر و بالش و حالا نگرانیم دیگر نتوانیم بچینیم پرش را گفتند که خوب است ببخشیم بدی را بخشیدم و هر مرتبه دیدم بَتَرش را شلوارِ لیِ گل پسرش بس که می‌افتد مردم همه دیدند دو ثلث کمرش را بسیار از این جنس مسائل همه جا هست بگذار نگوییم از این بیشترش را خالق سرِ خلقت، نظر از خلق نپرسید خوب است بپرسند از آدم نظرش را هشدار! شب شعر درش باز نماند این بهتر از آنست که بندند درش را
برای شادیِ روحم کمی غــزل، لطفاً دلم پراز غم و درد است راهِ حل لطفاً... همیشه کام مـــــرا تلخ می‌کند دنیـا به قدرِ تلخیِ دنیــــای‌تان عسل لطفاً... مرا به حالِ خودم ول کنیـــــد آدم‌هـا فقـــــط برای دمی گریـــــه لااقـل ،لطفاً... کسی میانِ شما عشق را نمـــی‌فهمد ادا دروغ بس‌است این‌همه دغل لطفاً... کجاست کوه‌کنـــــی تا نشان دهد اصلاً به‌حرف نیست که‌عاشق شدن عمل لطفاً... به زور آمـــــده بودم، به اختیـار مــــرا ببر به آخرِ دنیـــــا از ایـن محــــل لطفاً... نمانده راهِ زیادی کنــــارِ قبرستـــــان پیاده می‌شوم اینجا،همیـن بغل لطفا...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چند رباعی به هم پیوسته از شاعر بزرگ معاصر حسین منزوی که ۱۶ اردیبهشت سالروز درگذشت اوست: - یک بشناس مرا حکایتی غمگینم افسانه ی تیرۀ شبی سنگینم تلخم، کدرم، شکسته‌ام، بیمارم ای دوست! شناختی مرا؟ من اینم - دو من اینم و غرق خستگی آمده‌ام ویرانم و از شکستگی آمده‌ام از شهر یگانگی؟ فراموشش کن! از شهر هزار دستگی آمده‌ام - سه آنجا با هر که زیستم کشت مرا هر هم‌خونی به خون آغشت مرا صدها دستی که دوست می‌خواندمشان صدها خنجر شکست در پشت مرا _چهار حُسنی داری به قدر شیدایی من لطفی داری به قدر گُنجایی من بازو بگشا و سینه را عریان کن آغوشی شو به قدر تنهایی من
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هفدهم اردیبهشت، سالگرد درگذشت مهرداد اوستا (۱۳۰۸-۱۳۷۰) وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم کی‌ام؟ شکوفهٔ اشکی که در هوای تو هر شب ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم به‌جز وفا و عنایت، نماند در همه عالم ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل ز دست شکوه گرفتم، بدوش ناله کشیدم جوانی‌ام به سمند شتاب می‌شد و از پی چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟
"شیراز در شعر شاعران " شیراز در شعر شاعران، نام کتابی است که به کوشش سیروس رومی و با حمایت سازمان فرهنگی و اجتماعی شهرداری شيراز و بنیاد فارس‌شناسی و نشر نوید شیراز منتشر شده است. مولف، در این کتاب، گزیده‌ای از سروده‌های شاعران فارسی و غیر فارسی را با موضوع شیراز و مکان‌ها و مضامین مربوط به آن گردآوری و در چندفصل تبویب کرده است. هرچند از منظر گردآوری، انتشار این کتاب در زمان خود شایسته بوده، ایرادهایی به شرح زیر می‌توان برای آن برشمرد که امید است در تدوین آثار مشابه یا نشر آثار به همت سازمان‌های فرهنگی، به آن توجه شود: ۱_ نویسنده‌ی محترم، در استخراج نمونه‌ها به منابع دمِ دست کفایت کرده و آثار پژوهشی مهم و دیوان‌ها و مجموعه‌های تراز اول ادبیات فارسی را در پژوهش خویش، با حوصله واکاوی نکرده است. ۲_ کتاب صرفا در حد گردآوری مانده و نشانه‌ای از تحلیل و نگارش علمی در آن دیده نمی‌شود. ۳_ شیوه‌ی فصل‌بندی کتاب کاملا سلیقه‌ای است و دلیلی موجه برای آن نمی‌توان یافت. ۴_ ایراد اصلی، چنددستگی کیفی اشعار و در کنار آن، ترتیب نامناسب ذکر اشعار و قرارگرفتن شاعران است که تمام ساخت کتاب را دچار کاستی کرده است. https://eitaa.com/mmparvizan
گزارش نشست شاعرانه خانه شعر و ادبیات خاتم پاسداشت هفته معلم وروز شیراز با حضور شاعرطنزپرداز دکتر عباس احمدی عصر دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ شیراز _سالن گفتگو اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی
اختلاف 😂😂 از ناصر فیض در هر نهادِ شهر، قوم و خویش دارد دَه خانه‌ی ناچیز، در تجریش دارد با زهد و تقوا ارتباطش، ای بدک نیست! یک خانه هم در انزوای کیش دارد هر جا که برجی می‌شود آماده‌ی ساخت او نیز دَه واحد، خرید از پیش دارد... تا مِلکهایش، آسمانی‌تر بمانند از شش جهت، بر بام آنها، دیش دارد این گرگ را از بنده بهتر می‌شناسید هر چند یک عالَم، لباس میش دارد... املت دسته‌دار، مجموعه شعر طنز ناصر فیض، ص ۲۹ و ۳۰.
در آینه،خودرا تماشا میکنم گاهی! احساس تلخی در دلم ایجاد میگردد تا خیره می مانم به این تصویر تکراری بغضی میان سینه ام فریاد میگردد در آینه وقتی خودم را خوب میبینم گرد سپید روی موهایم چه سنگین است شاید بخندم تا بگویم:به چه زیبایی پشت صدای خنده‌ام یک قلب غمگین است بیداری ام درگیر کابوسی ست آشفته... تا ردّ عمر رفته را در خویش میبینم هر روز میپرسم کجای زندگی هستی از این منِ در آینه،این یار دیرینم در جادّه های زندگی سرگشته ای بودم چون عابری با کوله باری پر ز -من هستم- صد حیف از باغ جوانی ساده دل کندم بی آنکه پر باشد ز سود و بهره ای دستم جز حسرتِ عمری که طی شد بی ثمر،اکنون در لحظه های مانده باقی،هیچ با من نیست افسوس عمری محو خود بودم،نفهمیدم غیر از خودم با من کسی انگار دشمن نیست هاجرسادات دستاران«چکاوک» اردیبهشت۱۴۰۳ عضو کانال
حضور ارزشمند طنز پرداز نام آشنای کشور ،مدیر محفل ادبی طنز قمپز قم جناب دکتر عباس احمدی را به کانال محفل قند پارسی ودر جمع شاعران ذوقمند محفل خوش آمد می گوییم 🌺🌺🌹🌹