صبح و طلوع شعر و غزل ، ناشتای تو
یعنی سلام ، زنده شدم با دعای تو
یعنی دوباره با تو من از خواب میپرم
با موجهای ملتهب خندههای تو
حس میکنم که جنبش رگها و قلب من
تنظیم میشوند به آهنگ پای تو
یعنی که رگ رگِ تنِ من شوق میشود
یعنی که تنگ می شود این دل برای تو
تازه سلامِ اول این قصه میرسد
پر میشود تمام من از ماجرای تو
#امیر_مرزبان
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
محفل قند پارسی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
📚فراخوان سیزدهمین جشنواره داستان و شعر انقلاب
(جایزه امیرحسین فردی)
حوزه هنری انقلاب اسلامی در راستای تحقق اهداف فرهنگی نظام مقدس جمهوری اسلامی و خلق آثار ارزشمند ادبیات انقلاب، سیزدهمین جشنواره داستان و شعر انقلاب را با موضوعات زیر برگزار میکند:
📖• بخشهای جشنواره :
الف: رمان بزرگسال
ب: رمان نوجوان
ج: مجموعه داستان کوتاه
د: مجموعه شعر(سنتی ، نو- نیمایی)
📃• مقررات تخصصی:
۱. مجموعه شعر: شركتكنندگان میتوانند در قالب شعر سنتی و شعر نو، دست کم ۲۵ قطعه مرتبط با موضوعات جشنواره ارائه كنند.
۲ . در این جشنواره فقط آثار منتشر نشده یا آماده برای انتشار پذیرفته میشود.
۳ . آثار برگزیده توسط انتشارات سوره مهر چاپ و منتشر خواهد شد.
📄• مقررات عمومی :
۱. متقاضیان برای ثبت نام و ارسال اثر باید به سایت www.artfest.ir مراجعه فرمایند.
۲. آثار ارائه شده باید با اندازه قلم 14، با فونت Bnazanin و در قالب فایل wordبدون ذکر مشخصات صاحب اثر در سامانه بارگذاری شود.
۳. دبیرخانه در صورت صلاحدید آثار منتخب را با نام صاحبان آثار منتشر خواهد كرد.
۴. دبیرخانه از دریافت آثار ارسالی بعد از موعد مقرر معذور است.
۵. هر فرد میتواند همزمان در همه بخشها شرکت کند.
۶. حضور راه¬یافتگان در مراسم پایانی جشنواره الزامی و عدم شرکت به منزله انصراف تلقی خواهد شد.
۷. شرکت در جشنواره محدودیت سنی ندارد.
🎁جوایز:
. رمان بزرگسال: تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و ۲/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ ریال جایزه نقدی
. رمان نوجوان: تندیس جشنواره ، دیپلم افتخار و ۱/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ریال جایزه نقدی
.مجموعه داستان کوتاه: تندیس جشنواره ، دیپلم افتخار و ۱/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ ریال جایزه نقدی
.مجموعه شعر: تندیس جشنواره ، دیپلم افتخار و ۵۰۰/۰۰۰/۰۰۰ ریال جایزه نقدی
. نشر پنج اثر برتر در هر بخش به انتخاب هیأت داوران همراه با پرداخت حقالتألیف.
🗓• تقویم برگزاری:
مهلت ثبت نام و ارسال آثارتا تاریخ : ۳۰ آبان ۱۴۰۲
برگزاری اختتامیه: بهمن ۱۴۰۲
☎️شماره تماس کارشناس بخش داستان(خدایی) : ۹۱۰۸۸۴۷۷-۰۲۱
📞شماره تماس کارشناس بخش شعر(یوسفی) : ۹۱۰۸۸۴۸۳-۰۲۱
📲شماره تلفن دبیرخانه جشنواره : ۹۱۰۸۸۷۱۷-۰۲۱
@hozehhonari_ir
@adabefarsi.ir
@sepehrsoorehonar
#حوزه_هنری
#سپهرسوره_هنر
#شعر
#داستان
#ادبیات
#شعروداستان_انقلاب
#سیزدهمین_جشنواره_شعروداستان_انقلاب
"آه و آینه/ ادامهای بر یادداشتهای قبل"
یکی دیگر از مضامین پر تکرار در غزلهای فاضل نظری و بسیاری از شاعران جوانِ متمایل به سبک هندی و اصفهانی، استفاده از تناسب "آه و آینه" است.
آینه در تخیل و زبان شعر فارسی از سدههای نخستین، بهوضوح نمود داشته و حتی برخی شاعران آن را در جایگاه ردیف شعر به کار بردهاند. تا پیش از شعر سدهی هشتم، اغلب شاعران عرفانی، از آن در جایگاه نماد یا استعارهای برای روح و دل انسان بهره بردهاند و کمتر به جلوههای مضمونی آن توجه شده است.
آنچه پیش از پرداخت به این بن_مایه در شعر فاضل باید گفته شود؛ ریشهها و علت تناسب آه و آینه در شعر گذشتهی فارسی است. در قرنهای گذشته، هرچند آینههای رایج در جغرافیای زبان فارسی از جنسهای مختلف ساخته میشده؛ به نظر میرسد بیش از همه استفاده از آینههایفلزی مرسوم بوده است. این نکته را بهفراوانی در اشعار نیز میتوان دید. گویا ساخت آینه از "آهن " و "روی" بیش از همه سابقه داشته است؛ چنانکه حافظ از همین تناسب در شعر استفاده کرده است:
روی جانان طلبی آینه را قابل ساز
ورنه هر گز گل و نسرین ندمد ز "آهن" و "روی"
*
آه کز طعنه ی بدخواه ندیدم رویت
نیست چون آینهام "روی" ز "آهن" چه کنم؟
شاعران پیش از حافظ هم به این نکته در توصیفهای خود توجه کردهاند؛ چون مولوی:
گر "آهن" است دل تو ز سختیاش مگری
که صیقل کرمش آینه ی صفا سازد
یا نظامی:
چون آینه گرنه "آهنینم"
با سنگدلان چرا نشینم
*
ز "آهنی" گر سکندر آینه ساخت
خضر اگر سوی آب حیوان تاخت...
استفاده از آینه های فلزی در اشعار دورههای بعدی نیز نمود دارد؛ چنانکه بیدل دهلوی نیز به آن اشاره کرده است:
عکس خونی است فروریخته از پیکر شخص
گر هم آیینه بسازند ز "آهن" تیغ است
آینههای فلزی تا همین دوران معاصر نیز در ایران کاربرد داشته و شاعران آن را به چشم دیده بودهاند؛ هرچند بهمرور با رشد صنعت شیشه گری و آیینهسازی، نوع جدید جایگزین آن شده است.
حال ارتباط آینه با صیقل و آه در اشعار کهن کاملا واضح است. آینهی فلزی در مواجهه با بخار آب و هوای مرطوب زنگ میزند و کدر میشود؛ پس "آه" به دلیل مرطوب بودنش میتواند آینه را کدر کند؛ این علت احتمالا متضاد با گمانی است که ما از پیوند این دو در شعر معاصر داریم. منظور شاعران کهن از تناسب آه و آینه، بخار دهان بر آینههای شیشهای نیست.
نمونههای موجود از سنایی تا شهریار همه موید رعایت این تناسب و توجه به آن در کاربرد "آه و آینه" است(البته در شعر معاصر وضعیت کمی متفاوت است):
سنایی:
آه را زهره نی که آه کند
از پی آن که رویش آینه است
*
آفت آینه آه است شما از سر عجز
پیش آن روی چو آیینه چرا آه کنید؟
خاقانی:
کز آه دل بسوزم هرجا که آهنی است
تا هیچ صیقلی نکند دیگر آینه
سعدی:
چرخ شنید نالهام گفت منال سعدیا
کآه تو تیره میکند آینهی جمال من
*
ای رخ چون آینه افروخته
الحذر از آه من سوخته
*
تو روشن آینهای ز آه دردمند بترس
عزیز من که اثر میکند در آینه آه
اوحدی:
دلخستهام ولی نتوان رفت هر نفس پیش رخ چو آینهی او که آه دل
حافظ:
تا چکند با رخ تو دود دل من
آینه دانی که تاب آه ندارد؟
*
یا رب این آینهی حسن چه جوهر دارد
که در او آه مرا قوت تاثیر نبود؟
به همین دلیل است که در تصاویر کهن از تاثیر بلندمدت آه بر آینه سخن رفته است.
وحشی:
آیینهی جمال تو را آن صفا نماند
آهی زدیم و آینهات را جلا نماند
صائب:
از ما متاب روی که از آه نیمه شب
بسیار صبح آینه را شام کردهایم
بیدل:
ماتم و سور جهان آینهی یکدگرند
مقطع آه سحر مطلع دیوان گل است
حتی شاعران دورههای قاجار و معاصر نیز در ایجاد این پیوند به رابطهی منطقی تصاویر با جنس بیرونی آینه توجه کردهاند.
نکتهی مورد بحث این است که در غزلهای فاضل، دهها بار از این دو واژه در کنار هم استفاده شده و این مضمون یکی از بنمایههای اصلی تصویری در غزلهای اوست؛ با این حال، گوینده چندان توجهی به تغییر جنس آینه در دوران خود نکرده و نکوشیده تناسبی جدید و واقعی را از پیوند آه و آینه، از جهان خود و مخاطبان بردارد و به اشعارش وارد کند:
آیینهای مکدرم از دست روزگار
آهی بکش به یاد من ای بیوفا تو هم
*
هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد
آه تصویر تو هرگز به تو مانند نشد
*
بیسبب نیست که یادآور تنهاییهاست
آه از آیینه که از خاطر افسرده پر است
*
دل اهل مکدر شدن از حرف کسی نیست
ای آه جگرسوز به آیینه چه گفتی؟
در بسیاری از این نمونهها "آه" تنها ادات تحسری است که هیچ پیوند موثر و منطقی از منظر تصویری با آیینه ندارد.
در نمونهی زیر، کاربرد سنگ در کنار آینه کاملا موید این است که تلقی شاعر از آن (شیشهای و نه فلزی) است و این نکته موید بیتوجهی او به پیشینه و علت پیوند این دو کلمه است:
در دلم آیینهای دارم که می گوید به آه
در جهان سنگدلها کاش میشد سنگ بود
اینها تنها نمونههایی از دفتر شعر "کتاب" است و تکرار این مضمون را به همین شیوه در دیگر مجموعهها نیز میتوان دید. البته لزوم رعایت منطق تصویرسازی مولفهای است که شاید همهی منتقدان موافق آن نباشند؛ اما تکرار این کلیشهی تصویری را میتوان یکی دیگر از بنمایههای خیال و شاعرانگی در اشعار فاضل دانست.
#نقد_شعر
#فاضل_نظری
@mmparvizan
هدایت شده از غلامرضا کافی
《 شهدای شاهچراغ 》
در رثای شهدای حرم
در نینوای شیراز
حرم با دست فتنه غرق خون شد
مزار لاله های واژگون شد
خواننده محلی : داوود زارع مهذبیه
ترانه سرا : غلامرضا کافی
نی: محسن خیراندیش
تنظیم : علیرضا اوجی
ضبط : حسین صدر ارحامی
تولید:
مرکز صدا و سیمای فارس
با تشکر ؛ خدا قوت و عرض تسلیت 🏴
هُرم مــُحرّم در حَرَم تکرار داغ ِ
پندارمان این بوده لاله سهم باغ ِ
ما وارثان این نهالستان عشقیم...
سرسبزی ِ شـیراز از شاه چـراغ ِ
« پدرام اکبری »
ایران من پاشو...
دنیا برامون نقشه های تازه داره
ایران من پاشو که خواب اندازه داره
گلهای لاله لا به لای منجنیقه
ایران من پاشو که این زخما عمیقه
دنیا به خاک لاله گونت کرده پیله
میخواد که از پا در بیای با هر وسیله
روباهِ مکاره که با صدها بهونه
امنیت این خاکُ می گیره نشونه
تو کفش دنیا تا همیشه جای ریگه
رخصت بده امر جهادُ بار دیگه
حرفی بزن از داغ های پشت داغت
قلبم کبابه واسه ی شاه چراغت
اشکام سرازیره برا زخمای ایذه
کی گفته واسه دشمنت راه گریزه؟
با هم صدایی خاک پاکِت، باده میشه
حتما جواب دشمنی ها داده میشه
تو چشم دنیا این حقیقت میره دودش
هیشکی حریف مردم عاشق نبودش
وقتی دلامون رو به روی ظلم سد شه
دنیا فقط از نعشمون می تونه رد شه
#طلا_کاظمی
#عضوکانال
#شیراز_تسلیت
🥀
بر شانه ی غروب، حرم گریه می کند
در کوچه های شعر قلم گریه می کند
تنها نه حافظیه و سعدیه با غزل
در قامت قصیده اِرَم گریه می کند
جای ملال نیست حریم حرم ولی
دارد تمام صحن حرم گریه می کند
تصویر غم در آینه ی جام جم نشست
تنها فقط نه جام، که جم گریه می کند
نقٌاره ها نوای مصیبت نواختند
مشهد عزا گرفته و بم گریه می کند
قم خواهرانه ناله جانکاه می زند
دارد دمشق، مادر غم، گریه می کند
تنها گلاب اشک نه در چشم قمصر است
حتی ردیف شعر تَرَم گریه می کند
#سید_مرتضی_هاشمی_شیخ_شبانی
#شاهچراغ
#تسلیت
#محکومیت_حادثه_تروریستی در حرم #شاه_چراغ_ع
سردار ! پس از تو داغها را دیدیم
دست ستم کلاغها را دیدیم
ای شمع دل قبیله! ما در شیراز
پرپر شدن چراغها را دیدیم
✍ #عاطفه_جعفری