eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
265 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
245 ویدیو
88 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
هنر من سرودن نظم است به همین علت است بی‌نظمم برخلاف جماعت شعرا من نه اهل بساط نه بزمم مخلص شاعران شیرازم چاکر عالمان خوارزمم مثل ران گراز ده ساله اندکی غیرقابل هضمم پشت جبهه به یاری کلمات تا بخواهند بنده می‌رزمم به علاوه کتاب هم دارم بنده یک شاعر اولوالعزمم
هرگز دلم برای کم و بیش غم نداشت آری نداشت غم که غم بیش و کم نداشت در دفتر زمانه فتد نامش از قلم هر ملتی که مردم صاحب قلم نداشت در پیشگاه اهل خرد نیست محترم هر کس که فکر جامعه را محترم نداشت با آنکه جیب و جام من از مال و می تهیست ما را فراغتی است که جمشید جم نداشت انصاف و عدل داشت موافق بسی ولی چون فرخی موافق ثابت قدم نداشت به بهانه 25مهر سالروز درگذشت شاعر دهان دوخته فرخی یزدی
"از آزادی تا قانون در اشعار فرخی یزدی" در پایان دوران مظفری و در زمان استبداد محمد علی‌شاه، مفاهیمی چون: آزادی، قانون و عدالت‏‌طلبی و استبدادستیزی در شعر فارسی فراوانی قابل‌توجهی یافت. از این میان، مفهوم آزادی با تلقی‏‏‏‏‏‌ای ‏اجتماعی و متفاوت با نگرش فردی کهن مهم‏ترین ‏خواستۀ مدنی شاعران فارسی است که در اشعار عصر مشروطه تجلی یافته است. از شاعران شاخص این زمان، فرخی یزدی بیش از دیگران به آزادی توجه داشته تا آنجا که حتّی در ردیف غزل‏‏‏‌های سیاسی‏‌اش چندبار از این مفهوم بهره برده است: آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی دست خود ز جان شستم از برای آزادی تا مگر به دست آرم دامن وصالش را می‏‌دوم به پای سر در قفای آزادی در محیط طوفان‏زای، ماهرانه در جنگ است ناخدای استبداد، با خدای آزادی دامن محبت را گر کنی ز خون رنگین می‏‌توان تو را گفتن پیشوای آزادی فرخی ز جان و دل می‏‌کند در این محفل دل نثار استقلال، جان فدای آزادی (دیوان فرخی) البته در دیوان فرخی، نقطه‌ی ایجاد اعتدال در نقش اجتماعی "آزادی"، توجه به "قانون" است. او از شاعرانی است که بیش از دیگر سخنوران مشروطه به لزوم پیروی از قانون در اشاره کرده است: گر ز روی معدلت آغشته در خون می‏‌شویم هرچه بادا باد ما تسلیم قانون می‏‌شویم (همان) او در رباعیاتش نیز به ضرورت قانون‌محوری توجه کرده و آن را مسیر رسیدن به آزادی دانسته است: چون موجد آزادی ما قانون است ما محو نمی‏‏شویم تا قانون است محکوم زوال کی شود آن ملّت در مملکتی که حکم با قانون است (همان) او قانون و عدالت را مکمل هم‏‏‏ می‏‌داند. جامعۀ آرمانی او بر اساس همین دو مفهوم شکل گرفته است: خوش، آن‏که در طریق عدالت قدم زنیم با این مرام در همه عالم، علم زنیم قانون عادلانه‏‌تر از این کنیم وضع آن‏گاه بر تمام قوانین قلم زنیم دست صفا دهیم به معمار عدل و داد پا بر سرِ عوالم جور و ستم زنیم (همان) "دو کوچه تا نیما/ محمد مرادی" https://eitaa.com/mmparvizan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طوفان الاقصیٰ در سرزمین زخمی موعود پیکار در دامان الاقصیٰ ست هنگام نابودی اسرائیل در غرش طوفان الاقصیٰ ست ....... این غده ی چرکین زهرآلود از ریشه وبُن کَنده خواهد شد فصل بهار فتح و پیروزی از عاشقی آکنده خواهد شد ........... دنیا بداند قدس تنها نیست ارض فلسطین ارض موعود است خیبر شکن ها باز می گردند اینجا قرار مرز موعود است ......... خون سلیمانی ومُغنیه جاری به رگ های فلسطین است آزادی قدس شریف امروز در رزم مردان خدا بین است ........... با لشکر سجیٓل می آید پهپاد های عشق همراهش دنیا پر از شعر شکوفایی ست در دفتر لبخند چون ماهش .......... می آید و می ریزد او درهم کاخ ستمکاران دنیا را با بانگ تکبیر اناالمهدی سرسبز خواهد کرد فردا را کیوانی هفدهم مهر ۱۴۰۲ عملیات طوفان الاقصیٰ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦سوگ‌سروده افشین علا در شبکه خبر برای شهدای بیمارستان غزه ..
روزی که تیغ ها به شبیخون برآوریم با خون دمار ماکِر و مَکرون برآوریم اثبات کرده ایم که در روز ناگزیر اسب نفس بریده به جیحون برآوریم چندی اگرچه گاو مُطَلاّ به چَرچَر است ساطور هم به کُشتن صهیون برآوریم! قصه ی پُر غصه ی امروز بشریت، دد خویی انسان نماهایی است که بی هیچ فَضلی، خود را برتر می دانند و همگان را خوار می دارند و زار می خواهند و دست از ذبح کودکان بی گناه نیز بر نمی دارند! نیاز به محکوم کردن این مرام سبُعانه نیست که این کار پلیدتر است از هر ناروایی و نیز این که قرآن مجید، نفی انسان ها از میهنشان را با مرگ آن ها برابر نهاده است. خاصه که این ستمِ با مرگ برابر، بیش از هفتاد سال است ادامه دارد. محکوم باد، هزاران بار محکوم باد! عصر حَجَر از همان روزی که بیرون زد شرار از سنگ ها عقل روشن دید رازِ بی شمار از سنگ ها کوه را تا دید سر بر آسمان ساییده، گفت: برمی آید گوییا بسیار کار از سنگ ها! دید تا آتشفشان را گفت: می گردد بلند، روزِ ناچاری بلی، حتّی بُخار از سنگ ها بر زمین تا لرزه افتاد از گُسَل های نحیف می شنید انگار او، داد و هَوار از سنگ ها از همان عصرِ حَجَر، قصرِ حجر آمد پدید زندگی این گونه شد با اعتبار از سنگ ها! عقل اما هیچ با خود اینچنین باور نداشت تا ببیند انقلاب و انفجار از سنگ ها، تا ببیند این که یک روزی، گُرازِ آهنین سخت پیدا می کند راه فرار از سنگ ها «باغِ سنگی» میوه خواهد داد روزی، بی گمان «قدس» خواهد چید تُردِ آبدار از سنگ ها گرچه می روید بهار از بارش باران، ولی در فلسطین سبز می روید بهار از سنگ ها دکتر غلامرضا کافی _استاد دانشگاه ،پژوهشگر،نویسنده و شاعر «سازمان بسیج هنرمندان سپاه فجر استان فارس »
برای غزه مظلوم پیراهن خونی تنت را دیدیم اِستادگی وشکستنت را دیدیم در گودی قتلگاه، تنها وغریب ای غزه به خون نشستنت را دیدیم کیوانی طوفان الاقصی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محمدحسن معیّری متخلص به «رهی» ۱۰ اردیبهشت ۱۲۸۸ در تهران متولد شد. از کودکی به شعر، موسیقی و نقاشی علاقه‌مند بود و ۱۷ سال بیشتر نداشت که اولین رباعی خود را سرود. رهی حضوری فعّال در مطبوعات داشت و اشعار او در مجلّات ادبی چاپ می‌شد. وی در اشعار فکاهی و انتقادی از نام مستعار «زاغچه»، «شاه پریون»، «گوشه‌گیر» و «حق‌گو» استفاده می‌کرد. او از اعضای مؤسّس انجمن ادبی «فرهنگستان» بود. در سال‌های آخر عمر به رادیو رفت و تصنیف‌های بی‌شماری ساخت. از ترانه‌هایش می‌توان به «شد خزان»، «شب جدایی» و «مرغ حق» اشاره کرد. از ثروت دنیا کتابخانه‌ای داشت که آن را یک سال پیش از مرگش به مجلس شورای ملّی اهدا کرد. رهی ۲۴ آبان ۱۳۴۷ در تهران درگذشت و در قبرستان ظهیرالدّوله به خاک سپرده شد. «سايۀ عمر» مجموعه غزل‌ها، «آزاده» مجموعه ترانه‌ها‌ و «گل‌های جاويدان» نام مجموعه مقالات او است.
برای غزه زمانی روی زخمت زوم کردیم تو را بستیم ولاک وموم کردیم خیانت های قوم سگیونی را نشستیم و فقط محکوم کردیم کیوانی محکومیت تنها با لهجه موشک
🔻شما؛ نویسنده چند سطر از آنچه در گذشت باشید 🔸در پی جنایت رژیم صهیونیستی در هدف قراردادن بیمارستان المعمدانی غزه، پویش «سطر سطر فلسطین» با هدف نگارش کتابی درباره فلسطین که حاصل قلم و احساسات مختلف مردم خواهد بود، از سوی خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار می‌شود. 🔸علاقه‌مندان می‌توانند برای شرکت در این پویش با بهره گرفتن از احساسات شخصی خود، آنچه را که در اقدام وحشیانه رژیم صهیونیستی بر فلسطین می‌گذرد، در چند سطر ‌بنویسند. 🔹شرکت کنندگان تا سیزدهم آبان‌ماه ۱۴۰۲ فرصت دارند با تگ کردن صفحات خانه کتاب و ادبیات ایران در فضای مجازی و درج هشتگ آثار خود را ارسال کنند. 🔹همچنین می‌توانند نسبت به ارسال آثار خود به همراه نام، نام خانوادگی و شماره تماس در پیام‌رسان بله به شماره ۰۹۳۰۴۳۵۱۰۱۳ اقدام کنند. 🔹شرکت در پویش «سطر سطر فلسطین» برای عموم مردم آزاد است. آثار در دو رده دانش‌آموزی و عمومی داوری شده و به برگزیدگان این پویش بسته فرهنگی اهدا می‌شود. آثار منتخب نیز در قالب یک کتاب منتشر خواهد شد. 🆔 @Hvasl_ir
جمعۀ موعود گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم چشم امّید به فردای فلسطین داریم قدس از سیطرۀ کفر رها می‌گردد عاقبت حاجت مظلوم روا می‌گردد آفتاب از پس این ابر برون می‌آید نوبت عاشقی و فصل جنون می‌آید قدس آزادترین شهر جهان خواهد شد «نفس باد صبا مشک‌فشان خواهد شد» خنجر از پشت زدن حیله و ترفند شماست قبلۀ اول عشق است که در بند شماست بهراسید که مهدی ز سفر می‌آید صبر ایوبی این قوم به سر می‌آید خالی از عاطفه‌اید و تهی از احساسید بهراسید شمایی که خدانشناسید بهراسید از این آه که دامنگیر است به خود آیید که فردای قیامت دیر است به خود آیید خدا ناظر اعمال شماست آتش دوزخ در دیدۀ دجال شماست نحس در طالعتان است که قابیل شوید حقتان است گرفتار ابابیل شوید گرچه ابری‌ست هوا و شبمان تاریک است اندکی صبر عزیزان که سحر نزدیک است می‌رسد جمعۀ موعود و سواری از راه «هر که دارد هوس کرب‌وبلا بسم‌الله» ✍🏻 🏷 | 🇮🇷
به لهجه موشک به پای عشق می بایست جان داد به گرگ زخم دیده نی امان داد جواب سگیونیست بی پدر را فقط با لهجه ی موشک توان داد کیوانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 شعرخوانی و سخنان آقای دکتر شاعر و پژوهشگر عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز در واکنش به نسل کشی اخیر رژیم صهیونسیتی در غزه 🔻 در فضای مجازی سایت www.artfars.ir اینستاگرام @artfars1 تلگرام،آپارات،بله،روبیکاوایتا: @artfars
هدایت شده از  بسیج هنرمندان کهگیلویه و بویراحمد
شهری که ردیفِ خون بگیرد آری عطرِ گل ِ واژگون بگیرد آری سنگینی سنگ سرد وگرمای تفنگ! ِاِبلیسَکِ دون جنون بگیرد آری باران زده اَلْقدسُ لَنا شد آغاز! تا معنیِ غالبون بگیرد آری درگاه مقدس است و وادی قدسی آن خیمه سرا ستون بگیرد آری ققنوس دوباره بال و پر سوزانده هنگامه ای از درون بگیرد آری پایان نرسیده قصّه،جولان در پیش!.. صهیون سرِ سرنگون بگیرد آری پدرام اکبری
با قافیه ای خونین شعر و غزلم خاکی است خونْ روی کفن سمبل، از غیرت و از پاکی است ترسیده گلوله هم از ترس چکاوک ها مرگ است عجین باگل، این مظهربی باکی است موشک شده زاییده از سنگ و کلوخ امروز از ظلم زمین داغ است دوزخ به خداشاکی است (مست است زمین؛زیراخورده است،به جایِ می) خون تن طفلان را ...که اوج هوسناکی است هر گوشه ی قدس افتاد یک برگه ز قرآنی شیرازه شده یک گور پرپر شدن هتاکی است ما نسل فریدونیم قدس اول راه ماست این نسل کشی کار یک حاکم ضحاکی است این رنج نخواهد ماند افتد به تله این موش اما رد موشک ها بر خاک تو حکاکی است مستی است ظهور او ساقیش شهیدانند بذر تن‌شان در خاک هر کودکشان تاکی است...
به لهجه موشک به پای عشق می بایست جان داد به گرگ زخم دیده نی امان داد جواب سگیونیست بی پدر را فقط با لهجه ی موشک توان داد کیوانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا