ای کاش غیر غصۀ تو غم نداشتیم
ماهی به غیر ماه محرم نداشتیم
این داغ سینهسوز تو میکشتمان اگر
قلبی به قدر وسعت عالم نداشتیم
گاهی اسیر غربت عباس میشدیم
چون داشتیم روضه و پرچم نداشتیم
شرمندهام برای تنت زیر آفتاب
در حد چند قطرۀ شبنم نداشتیم
گیرم که گریه مرهم زخم دلم شود
اما برای زخم تو مرهم نداشتیم
#محرم 🏴
#هادی_جانفدا
محرم متفاوت
غم بزرگ، غم مهربان، غم متفاوت
حدیث زخم و نمک، سوز و مرهم متفاوت
تمام آینهها اسم اعظماند خدا را
تو ای شکستهترین اسم اعظم متفاوت..
کسی که عشق تو را دارد و کسی که ندارد
دو آدماند ولی در دو عالم متفاوت
صفوف سینهزنانت مُنظماند و مشوّش
منظماند و پریشان، منظم متفاوت
تو با تمام جهان فرق میکنی، تو که هستی؟
ضریح و تربت و آیین و پرچم متفاوت
چگونه میکشی و زنده میکنی، دل و جانم
فدای چشم تو، عیسی بن مریم متفاوت
تو آمدی که جهان را از این ستم برهانی
خوش آمدی به جهان ای محرم متفاوت
✍🏻 #مهدی_جهاندار
🏷 #شعر_عاشورایی | #ماه_محرم
این حواری الحسین (ع)
زعرش می رسد ندا،این حّواری الحسین
سلام عشق بر شما ،این حواری الحسین
ای همه یاران خدا،فدائیان نینوا
بپای خیزید زجا،این حواری الحسین
قصه ی عشق و عاشقی ،شعر بلند نامتان
عشق شمایید شما،این حواری الحسین
هر که زخود رها شود،یار حسین می شود
سرخ ،سفید ،یا سیاه ،این حواری الحسین
در دلتان عشق خدا،خاک مزارتان شفا
ای همه اشفعی لنا ،آین حواری الحسین
خاک مسیحا ییتان ،بوی بهشت می دهد
زنده کنید مُرده را،این حواری الحسین
سلام مردان یقین ،وبهترین های زمین
آینه های هّل اًتی ،این حواری الحسین
#حسین کیوانی
_ حواریون امام حسین (ع)
با تو حالم خوب نیست
جل و پلاست را جمع کن
تابستان
با تو همیشه
سینه ام تش باد است
و نگاهم شرجی
زاده ی پاییزم
حال مرا
موسیقی برگها
و شبنم چشمان صبحدم
خوب می کند
حال مرا
غروب های ارغوانی
و گلخنده های
انار همسایه خوب می کند
جل و پلاست را جمع کن...
زهی درویشی
عضو کانال
https://t.me/+CbeWmQqLhY01OThk
"از حسن تا محتشم/ بخش دوم"
۲_ بابا فغانی شیرازی (ف۹۲۵) از دیگر شاعران پیش از محتشم است که شاعر کاشان احتمالا در مرثیه و حتی در غزلهایش از او تاثیر پذیرفته است.
نخستین شباهتهای شعر محتشم به اثر عاشورایی بابا، یکی انتخاب قالب ترکیببند و دیگر گزینش وزن مشهور "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" برای مرثیهی عاشورایی است.
بند اول ترکیببند شاعر شیرازی به مطلع زیر است:
روز قیامت است صباح عشور تو
ای تا صباح روز قیامت ظهور تو
دیوان
چنانکه در شعر حسن کاشی و بابا و پس از آن دو در سرودهی دیگر شاعران نیز دیده میشود؛ تکیهی این شاعران در مرثیههاشان بر روز عاشوراست؛ حال آنکه با رسمیت یافتن مذهب تشیع در ایرانِ قرن ده و رواج مراسم و آیینهای دههی اول محرم، زمینهی توجه به مجموع ماه محرم در مرثیههای اواخر و پس از این قرن فراهم شده است.
از دیگر شباهتهای شعر محتشم و بابا، لحن روایی مشابه و توجه به برخی شباهتهای لفظی است؛ برای مثال بابافغانی در بند دوم مرثیهاش کربلا را در جایگاه ردیف انتخاب کرده است:
هر گل که بر دمید ز هامون کربلا
دارد نشان تازهی مدفون کربلا
که قاعدتا الگوی بند دوم شعر محتشم بوده است:
کشتی شکست خوردهی طوفان کربلا
در خاک و خون تپیدهی میدان کربلا
۳_ اهلی شیرازی (۸۵۸_ ۹۴۰) دیگر شاعر شاخص شیعی در اوایل قرن دهم است که اشعارش بر محتشم تاثیر گذاشته است. جدا از ترکیببند ۱۲ امام او در بحر رمل، بیشتر قصاید عاشورایی او در وزن مرثیهی محتشم است که پیشِ چشم شاعر کاشان بوده است.
شوری که او در مرثیهی حسینیاش بیان میکند، بیشباهت به شورش شعر محتشم نیست؛ او همچنین از سوال در آغاز مرثیهاش استفاده کرده همان شگردی که به شعر محتشم نیز راه یافته است:
آمد عشور و در همه ماتم گرفته است
آه این چه ماتم است که عالم گرفته است؟
...
تنها نه در میانهی ما شور این عزاست
کاین شور در زمین و زمان هم گرفته است
دیوان
بند دوم مرثیهی محتشم نیز بیشباهت به این قصیدهی عاشورایی اهلی نیست:
این نقد دل نثار شهیدان کربلا
چون خاک رهگذار شهیدان کربلا
اهلی در قصیدهای دیگر هم این گونه مرثیهسرای امام حسین(ع) شده است:
واحسرتا که دیده ز حیرت پر آب شد
در ماتم حسین علی دل کباب شد
که این مرثیه در وزن و ردیف و قافیه، احتمالا الگوی بند ۱۱ شعر محتشم بوده است:
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانهی طاقت خراب شد
نکتهی مهم اینکه اهلی در اغلب مراثیاش از وزن "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" استفاده کرده؛ ویژگیای که موید تثبیت این وزن پیش از محتشم برای مرثیههای عاشورایی است. چون قصایدی دیگر با مطلعهای زیر:
آمد عشور و خاطرم افکار کرده است
درد حسین در دل ما کار کرده است
و
چرخ از شفق نه صاعقه در خرمنش گرفت
خون حسین تازه شد و دامنش گرفت
نکتهی مهم در بیت اخیر، اشاره به نقش چرخ و حادثهی عاشورا در ادبیات شیعی است؛ مضمونی که در شعر محتشم پررنگی ویژهای یافته است.
۴_ وحشی بافقی: آخرین شاعر مورد بحث، وحشی بافقی(ف۹۹۱) است. او شاعر همعصر محتشم است و به صورت دقیق نمیتوان گفت که ترکیببند او مقدم بر محتشم است یا شعر محتشم؟ اما آنچه از بررسی ششبند او بر میآید شباهتهایی است که موید رواجیافتن الگویی برای سرودن مرثیههای عاشورایی در نیمهی دوم سدهی دهم است. این اشتراکات را از همان بند نخست شعر وحشی میتوان دید:
روزی است اینکه حادثه کوس بلا زده است
کوس بلا به معرکهی کربلا زده است
روزی است اینکه دست ستم، تیشهی جفا
بر پای گلبن چمن مصطفا زده است
(دیوان ص ۲۱۸)
که نشاندهندهی ورود عنصر واژههای تکراری آغازین به مرثیههای عاشورایی است.
استفاده از روایت و بهرهگیری از سیر داستانی برای بندها، خطاب، ورود روحالقدس و حضرت رسول و دیگر پنجتن به گفتگوها، تعداد ابیات یکسان برای هربند، از دیگر ویژگیهای مشترک این مرثیه با سرودهی محتشم است.
#محمد_مرادی
#شعر_عاشورایی
#شعر_شیعی
#بابا_فغانی
#وحشی_بافقی
#اهلی_شیرازی
#محتشم
https://eitaa.com/mmparvizan
شهید باش
یک عمر زنده باش ولیکن شهید باش
هر دم پی حماسه و عزمی جدید باش
حتی اگر تمام جهان غرق تیرگیست
چون ماه در سراسر شب روسفید باش..
یک لحظه از امید دلت را تهی مکن
اما ز هرچه غیر خدا ناامید باش
چون سرو، سرفراز میان ستمگران
در خلوت و نماز ولی مثل بید باش..
بر دست اهل صدق بزن بوسه چون نسیم
بر قامت نفاق چو توفان، شدید باش..
در ماتم حسین علی گریه کن ولی
در فکر محو این همه شمر و یزید باش
#افشین_علا
آرش شفاعی در بهمنماه سال ۱۳۵۴ در مشهد متولد شد. او که دانشآموختۀ رشتۀ مهندسی برق و دانشجوی کارشناسیارشد علوم ارتباطات اجتماعی در دانشگاه علامه طباطبایی است. او که به عنوان نفر نخست مسابقۀ سراسری شعر حج به این سفر معنوی اعزام شد، خاطراتش را در کتابی به نام «سنگ در سرزمین آینهها» را منتشر کرد. شفاعی داوری برخی از جشنوارههای سراسری شعر از جمله جشنواره شعر و داستان جوان کشور، جایزۀ شعر خبرنگاران و جایزۀ کتاب سال شعر جوان را برعهده داشته است. او که بیش از یک دهه است به کار مطبوعاتی اشتغال دارد، علاوه بر نگارش نقدهای مطبوعاتی در تعدادی از نشریات و مجلات ادبی، هم اینک دبیر سرویس اجتماعی روزنامۀ قدس است. از آثارش میتوان به «تا فراسوی رفتن»، «تهران شبیه هرشب دیگر سیاه بود»، «تکههای سرب در دهانم»، «جمعه خیابان ولیعصر» اشاره کرد.
#معرفی_شاعر #آرش_شفاعی
نرسیدم...
دوباره ماه محرم رسید و من نرسیدم
به خیمۀ تو... نه! حتی به خویشتن نرسیدم
گذشت سالی و در کاروان یوسف زهرا
به چشمروشنی از بوی پیرهن نرسیدم
به مقتل تو رسیدند و سوختند شهیدان
مرا چه شد که به لبّیکِ سوختن نرسیدم؟
دم غروب، سراسیمه گشتم آه دوباره
به آن سری که جدا مانده از بدن نرسیدم
به تن لباس ریا کردم آه، یک سر سوزن
به بوریای تو ای شاه بیکفن! نرسیدم
دوباره بر سر نی، سیبهای سرخِ رسیدهست
دوباره ماه محرم رسید و من نرسیدم
✍🏻 #میلاد_عرفانپور
🏷 #شعر_عاشورایی | #ماه_محرم
بین فهمیدن و نفهمیدن
فاجعه فرق هر معامله بود
بر اساس گواهی تاریخ
جهل مردم همیشه مسأله بود
*
چه سقوطی، عجب عقبگردی
چه فنا رفتنی، عجب دردی
مرگ بر هرچه عافیت طلبی
مصلحت های (مَندرآوردی!)
هدف ما (چگونه رفتن) بود
ما ولی جاده را فقط رفتیم
از همینجا سوال می پرسم:
ما کجا راه را غلط رفتیم؟
آنقدَر از مسیر پرت شدیم
مانده ایم از کجا افول کنیم
بعد ما هم کسی نخواهد برد
اگر این باخت را قبول کنیم
ادبیاتِ (منفعل بودن)
با مراعات ما نظیر گرفت!
هرچه در ساختار غرق شدیم
شهر، فرمِ لباسِ زیر گرفت!
درد ما گرچه درد واجب بود
این وسط چوب مستحب خوردیم!
فکر کردیم: چون خدا با ماست...
(از همان نقطه هم رکَب خوردیم)
زخم ما بازتر از این فهم است!
که در این درد مختصر بشود
کاش در ذهن خود قیام کنیم
پیش از آنی که دیرتر بشود
*
راه را با غرض بریدند و
آب را نیز با هدف بستند!
خودمانیم... روبه روی امام
لقمه های حرام صف بستند!
کربلا یک پدیده بود ولی
نکته هایی مگو در این بین است
مثلا: کربلا خلاصه ای از
جمل و نهروان و صفین است
کوفه در متن نامه بیعت کرد
پشت مسلم چرا نماز نخوانْد
تازه فهمیده ام چرا زینب
روضه اش را زیاد باز نخواند
اُسرا توی کوفه خیره شدند
شأن الهکم التکاثر را
خوک ها ( توی کوچه می رقصند)
گرگ ها (می کشند چادر را)
تازه فهمیده ام به غیر یزید
چه کسی با حسین در جنگ است
که چرا توی ظهر عاشورا
نقش قاضی شُرَیْح پر رنگ است
حل شدن در سپاهِ ابن زیاد
یک فرآیندِ انتخابی بود
شمر هم قبل اینکه شمر شود
یک جهادیِ انقلابی بود!!!
پسر سعد با همین توجیه
دین خود را قمار گندم کرد!
هرکه از ظهر کربلا جا ماند
آخرش راه قدس را گم کرد!!!
✍مرتضی عابدپور لنگرودی
«دختر میگن بابایی راس میگن» 🖤
باصدای حاج رضا نبوی
شعر: غلامرضا کافی
🖤🖤
یواش یواش دلم داره بد می شه
پیش چشام مثل قیامت می شه
اشکای غم گل می زنه تو چشمام
یک نفری زل می زنه تو چشمام
اگه برات قصّه می گم گوش نکن
امّا یه اسمی رو فراموش نکن
اسم مقدّسی که می گم چیه
اون که می گم دلش بزرگه کیه؟
قصّۀی ما به سر رسید نداره
قهرمونی به جز «شهید» نداره
یه دختری بود و دلش بزرگ بود
یه روز اسیر چند تا گله گرگ بود
پوشیده بود، مثلی که ماه تو هاله
سنّشو تو خوب می دونی، سه ساله
رو مقنعه ش ردیف پولکی داشت
بابا ، مامان، داداش کوچکی داشت
عشقو می گن خداییه،راس می گن
دختر می گن باباییه،راس می گن
عشق باباش توی دلش به جوش بود یه مرد خوش قد و بالا عموش بود
هر دو براش مثل گل و نور بودن
می مُرد اگه یه روز ازش دور بودن
چه کار کنه؟تاب صبوری نداشت
بچّه بود و طاقت دوری نداشت
سه ساله بود امّا موهاش سفید شد
وقتی باباش پیش چشاش شهید شد
پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟
این سرزمین غمزده در چشمم آشناست
این خاک بوی تشنگی و گریه میدهد
گفتند: غاضریه و گفتند: نینواست
دستی کشید بر سر و بر یال ذوالجناح
آهسته زیر لب به خودش گفت: کربلاست!
طوفان وزید از وسط دشت، ناگهان
افتاد پرده، دید سرش روی نیزههاست
یحیای اهلبیت در آن روشنای خون
بر روی نیزه دید سر از پیکرش جداست
طوفان وزید، قافله را بُرد با خودش
شمشیر بود و حنجره و دید در مناست
باران تیر بود که میآمد از کمان
بر دوش باد دید که پیراهنش رهاست
افتاد پرده، دید به تاراج آمدهست
مردی كه فكر غارت انگشتر و عباست
برگشت اسب، از لب گودال قتلگاه
افتاد پرده، دید که در آسمان عزاست
#مریم_سقلاطونی
#محرم
#امام_حسین
21.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥شیرینی فروشی که شعرش از دوره قاجار به یادگار مانده و همه ایرانیها روز عاشورا میخوانند کیست؟
بحث بنفش وسبز وسیاه وسفید نیست
اصلا به هیچ وعده ی رنگی امید نیست
هرچند خواب آدم مومن عبادت است
خوابیدن زیادی مومن مفید نیست
شیطان چه خاضعانه به او سجده میکند
این آدم آدمی که خدا آفرید نیست
هرگزنمیرد آنکه دلش زنده شده به عشق
هرکس که عاشقانه نمیرد شهید نیست
ای آنکه زیر بار ستم می روی نرو
راه تو جز ادامه ی راه یزید نیست
ترسم لباس آل علی را قبا کنند
چون از بنی امیه که کاری بعید نیست
#مسلم_حسن_شاهی
* واژهی کاریکلماتور برای اولین بار توسط احمد شاملو بر روی آثار پرویز شاپور در مجلهی «خوشه» نامگذاری شد. کاریکلماتور از دو واژهی کاریکاتور و کلمه ساخته شده و درواقع همان کاری که کاریکاتوریست در عالم نقاشی و طرح انجام میدهد، اکنون قرار است نویسندگان آن را با کلمات انجام دهند.
یکی از ویژگیهای اصلی در کاریکلماتور آشنازدایی است که در آن نویسنده با گریز از هنجارها و ساخت واژههای جدید و خروج از نرم عادی زبان، اثری ماندگار خلق میکند.*
«خوش به حال ماهی که آب دیده است» مجموع ۹۴ کاریکلماتور خلاق از نویسنده، شاعر و کاریکلماتوریست جوان کرجی (جناب آقای سجاد حقیقی) است که عنوان و طراحی جلد بسیار زیبایی دارد. آقای حقیقی با وجود داشتن مشغلههای بسیاری در این برهه از زندگی، با اشتیاق فراوان در همین مدت کوتاه و با خواندن آثار سایر بزرگان و تمرین و ممارست فراوان، توانستهاند آثار ارزشمندی را به ثبت برسانند.
در کتاب «خوش به حال ماهیها که آب دیدهاند»، دید کاریلکماتوریست به سوژهها، بسیار خلاقانهست و ایشان با دید نویی که دارند ما را لحظاتی به دنیایی از تخیل و تفکر پرواز میدهند.
*پ.ن: بخشی نوشتههای اصغر گماری در مقدمهای این کتاب.
تک بیت عاشورایی
کرببلا حماسه ی تکرار عاشقی ست
آری کتاب عشق به پایان نمی رسد!
#حسین_کیوانی
محرم ۱۴۰۳
#چندکاریکلماتوربخوانیم
🔴 بدبینها، در نیمهٔ خالی لیوان غرق میشوند!
(سعید دهفولی)
🔵 زبان همه را باز میکند، پول بیزبان!
(محمدمهدی معارفی)
🔴 سرخی لبهایش، چراغ قرمزی است برای همهٔ عابران!
(محمد آئینپرست)
🔵 گوشها را گران کردند که ثروتمند شدند!
(محمد مستقیمی)
🔴 تکلیفم را با چراغ مطالعه روشن کردم!
(ناصر رعیتنواز)
🔵 گل رویت را که میبینم، بلبلزبان میشوم!
(طاهر نیکآزاد)
🔴 کشیدن سیگار، لباس عافیت را نخکش میکند!
(سعید دهفولی)
🔵 باندهای فاسد، زخم فقیر را عمیقتر میکنند!
(موسی رئیسی)
🔴 پایان کارِ کارخانهها تلخ است، حتی کارخانهٔ قند!
(رضا وارسته)
🔵 چشمانم آهسته، تر شد وقتی صدای انسانیت آهستهتر شد!
(علی مبارکی)
🔴 باندهای فاسد، زخم فقیر را عمیقتر میکنند!
(موسی رئیسی)
🔵 برای آنکه روسیاه نشوم، آفتابی نمیشوم!
(کامران سخنپرداز)
🔴 پایش بیفتد، برادر جانبازم را روی سر مینشانم!
(طاهر نیکآزاد)
🔵 شعر آبکی، سیل نقد به راه انداخت!
(حدیثه شریفی)
🔴 در طول زندگیاش، نتوانست نفس راحتی بکشد، جاروبرقی...
(محمدمهدی معارفی)
🔵 فقط لاستیکها با باد هوا زندگی میکنند!
(وحید نوری تفت)
🔴 دست بعضیها در یک کاسه است و در دست بعضیها، یک کاسه...
(فردین اَروانه)
۱۹ تیر سالروز درگذشت مهدیه الهیقمشهای
(زاده سال ۱۳۱۶ تهران – درگذشته ۱۹ تیر ۱۳۹۵ تهران) شاعر، مولویشناس و پژوهشگر ادبیات عرفانی
او به تحقیق در مثنوی مولوی و تحلیل و تفسیر ادبیات عرفانی و تطبیق آنها با موضوعات قرآنی میپرداخت و حدود ۶۰۰۰ بیت از ابیات مثنوی را از حفظ داشت و خود او نیز با ذوق ادبیاش شعر میگفت و «آتش» تخلص میکرد.
وی از کودکی در خدمت پدرش مهدی الهیقمشهای، بهشعر و ادب علاقهمند شد و شعر میخواند و با مثنوی اطفال آشنا شده بود. استادانش علاوه بر پدرش «جلال همایی» «شهابی» «صدرالدین محلاتی» «رضازاده شفق» و «محمدتقی جعفری» بودند.
حسین الهیقمشهای، نظامالدین الهیقمشهای، کمالالدین الهیقمشهای و مرتضی الهیقمشهای برادران او هستند. افشین علا داماد اوست.
آثار:
بهار عشق: منتخب اشعار، نشر: خط زرین (۱۳۸۷).
معبد عشق، مجموعه اشعار، تألیف: مهدیه الهیقمشهای، نشر: علم (۱۳۸۲).
کربلا وادی عشق، سروده: مهدی الهیقمشهای، باز سرایی: مهدیه الهیقمشهای، نشر: فاران (۱۳۸۸).
«خاطرات من با پدرم»
سیری در گلزار مثنوی: شرح حکایتهای مثنوی معنوی، ناشر :آستانقدس رضوی(۱۳۹۴)
آرامگاه وی در آرامستان توک مزرعه در لواسان است.