eitaa logo
قرار اندیشه
255 دنبال‌کننده
470 عکس
191 ویدیو
3 فایل
✦؛﷽✦ 🍀چیزهای زیادی برای دیدن هست، ولی چه وقت می‌توان دید؟ قرار اندیشه، محفلی است برای دیدن‌های ساده و گفتن‌های بی‌پیرایه تا لابلای قلم‌زدن‌ها خود را بیابیم و تحقق خود را رقم زنیم... راه ارتباط: @ta_ghaf @Rrajaee
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴گفت‌وگو با محوریت موضوع «در جست‌وجوی سخن حاج قاسم» به وصفِ هیچکسی جز تو دَم نخواهم زد خوشا کسی که اگر شاعر است، شاعرِ توست! 📅پنج شنبه ۱۳ دیماه ۱۴۰۳ 🕰ساعت ۱۵ 🌐بستر گفت‌وگو: https://gharar.ir/r/0d0cee57 @gharare_andishe
قرار اندیشه
داریم به آن روز نزدیک می‌شویم: ‹اللهم لانلعم منه الا خیرا.› دلم می‌خواهد بروم کرمان. اینجا که باشیم،
. وسطهای روز، این روز برفی از خواب می‌پریم. چه شده؟ این بغض دیگر چیست؟ ما که یک و بیست را هم رد کرده‌ایم. با هرکسی که حرف می‌زنی، می‌گوید موافق است اما دقیقا نمی‌فهمد منظور ما چیست. می‌گوییم یک طوری است. گویا فقط جایمان عوض نشده. ما رفته‌ایم جای دیگری. اینجا جای دیگری است، زمانِ دیگر. ما دیگر خودمان نیستم. یکی از دوستانم می‌گوید مال کم‌خوابی است؛ آخر نطقهایی که در باب معجزه بودن و حس خوب و عشق و گریه و اینها می‌کردم، خوب طرفدار داشت. این یکی اما کسی را به خود جذب نمی‌کند. همه از آداب زیارت می‌گویند و من پشت سر خانه‌ای که نامش منصوب به مادر است و خانه‌ی پدریِ قاسمِ سلیمانی، می‌نشینم. کتاب‌هایم را درمی‌آورم. کمی از آنها می‌خواهم. نام‌هایش دیگر مهم نیستند. یک چیزی باید برای ادامه دادن کمک کند به قولی: دادی و فریادی. بقیه اما می‌گویند این عادی است و احوالات آسمانی است. اما مگر نه که از دیشب و حتی قبل‌ترش از آسمان دارد به زمین می‌بارد. من حالیم نمی‌شود! می‌دانم قصه‌ی نانوشته‌ای است: کسی این رمان را نمی‌خواند، سفرنامه هم نمی‌شود اما... می‌رسیم به گلستان شهدا. این اول بیچارگی است. کتاب.ها را سفت در دست می‌چسبم و به بندهای کوله‌پشتی‌ام دخیل می‌بندم. باز با خودم فکر می‌کنم: باید همین حالا از اینجا فرار کرد یا تا ابد درش ماند؟ @gharare_andishe
گفت از مواجهه و دغدغه‌ی‌تان برای قلم زدن در ادبیات پایداری بگویید؛ گفتم نمی‌دانم! چند باری بیش نیست که این نام به گوشم رسیده و حتی تعریفش را هم نمی‌دانم اما این ماجراهای مامان لعیا و فخرالسادات بود که مرا به کتاب شما و حتی این نام که می‌گویید، گره زد. سودای نوشتن برای ادبیات پایداری را ندارم، اما راستش را بخواهید، مثلا همین امروز کلی با مادرم کلنجار رفتم تا بتوانم راهی کرمان شوم. هرچه می‌گفتم، انگار نمی‌شنید یا نمی‌فهمید. نه اینکه نخواهد، نه، اما انگار دیوارهای بلند سفیدی در میان ما بود و انگار هوای جهانی که من در آن نفس می‌کشم، هیچ‌وقت به مشامش نرسیده بود و در عین مادر و دختر بودن، گفتگوی دو ایدئولوگ موافق و مخالف بین ما سر داده بود. ادبیات مقاومت و پایداری، چه اسم گنده و پر طمطراقی! اصلا ما را به این حرف‌ها چه؟ نه من برای چیزی در میان تر و زمینی‌تر می‌خواهم بنویسم؛ چیزی که شب و روزم و حتی واجب‌تر از نان و آبم به آن گره خورده. و مگر می‌شود از کرمان رفتن گفت وقتی محل انفجار بوده است... ده‌ها کودک و زن و پیر و جوان در این گوییا حادثه‌نما جان باختند و تحلیل‌ها اکنون می‌گویند ناامن است. و یا نه مگر اصلاً کرمان دستور دینی است و جایی در قرآن و روایات از آن برده شده است و رفتن هر ساله‌اش و این الزام چه معنایی و چه جایی دارد؟ می‌گفتم نه دستور دینی نیست ولی انگار حتی از نماز و روزه هم واجب‌تر است؛ یا نه حاضرم تمام نمازهای عمرم را بدهم اما رفتن به کرمان را به من بدهند. چه می‌توانستم بگویم؟ و دلیل‌ها و استدلال‌هایم برای گفتن اینکه «نه، به شما قول می‌دهم که چیزی نمی‌شود و مگر هر سال بمب می‌گذارند و یک سال که چنین اتفاقی بیفتد، سال بعد تدابیر امنیتی فراوان در کار است و مگر هر بار در کرمان مرگ قسط می‌کنند و مگر همه اتوبوس‌‌ها در جاده‌‌ها چپ می‌کنند و جاده‌ها امن و امان است و ...» کافی نبود. و انگار باید پا را جای دیگر می‌گذاشتی و رو راست از اصل مطلب حرف می‌زدی و مگر می‌شود از اصل مطلب حرف زد؟ در مقام قیاس نه، اما از راه که همان است سخن به میان بیاوری و بگویی اگر ام‌البنین علیهاالسلام جلوی ابالفضل را می‌گرفت و آن روی مادری‌اش گُل می‌کرد و می‌گفت اگر در میدان شمشیری به تو بخورد، من چه کنم؟ و تیر و نیزه درد دارد و اگر بلایی سرت بیاید من چه کنم؟ و ... دیگر سرنوشت تاریخ چه می‌شد و نه ، دیگر ام‌البنین بودن چه معنایی داشت و عباس علیه‌السلام کجای این تاریخ بود و مصطفی صدر‌زاده‌ها و علیرضا کریمی‌ها کجا بودند؟ یا بگویم مگر مادران شهدا مهربان‌ترین و دلسوز‌ترین مادران تاریخ نبودند و آن‌ها فرزندانشان را به دست چه سپردند؟ و مگر بالاترینِ اقبال‌ها از آن فرزندان آن‌ها نشد؟ اما چه می‌توانستم بگویم؟ وقتی شهید افتاده در دامِ زمان و مکانِ یک انفجار نمایانده می‌شود و وقتی حرف از انتخاب به میان می‌آید می‌گویند آن دختر سه ساله‌ی کاپشن صورتی چه می‌فهمیده است که بتواند انتخابی بکند و من نمی‌دانم این‌ها باب چ‌الحوائج بودن حضرت علی اصغر را و آن مقام و بزرگواری‌ها در عالم را چه معنا می‌کنند؟ اما مگر می‌شود گفت؟ @gharare_andishe
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار اندیشه
💠جلسه متن خوانی کتاب انقلاب اسلامی و تحقق آینده دینداری @gharare_andishe
هدایت شده از بنیان های حکمت حضور
انقلاب اسلامی وچگونگی تحقق آینده دینداری ما06.MP3
56.33M
. 🎙تاملی در کتاب؛انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آینده دینداری ما اثر 🔸جلسه ششم 📅 ۱۸دیماه ماه ۱۴۰۳ @bonyanha
هدایت شده از اشاره های ناخوانا
🎙پادکست "شاهد مهدی" "قصه‌ها و نسبت‌ها" 🔻ما ها نگران دوستی هایمان هستیم هر بار یک جور به دنبالش می گردیم یک جور تازه اش می کنیم هر بار به بهانه ای ولو به دعوا... @esharenakhana
هدایت شده از اشاره های ناخوانا
shahed.f.mp3
5.52M
🔈 پادکست شاهد مهدی 🔺 با روایت احمد کاظمی ... @esharenakhana
نمیدانم چه سری در شهدا است که زبان به راحتی لب به سخن نمی‌گشاید، انگار فقط محو می‌شوی جوری که میخواهی در فضای آنها غرق شوی و هیچ نجات غریقی هم به کمکت نیاید؛ این فقط یک ابراز احساسات یا غبطه خوردن به مقام شهدا نیست، بلکه وضعیت‌ست، وضعیت تمنای با آنها بودن... انگار در این سردی و رکود و بی‌تمنایی که امروز در ما هست و دیگری جهنمی است که باید از او دوری گزید یا مدام در فکر محاسبه‌ی کید‌های پنهان او بود، شهداء در نسبت با سرّ هستی قرار گرفته‌اند و ورای سود و زیانند، راهی را در رفاقت با هم طی کرده‌اند که در آن راه، شهادت را یافته‌اند... @gharare_andishe
. در جهانی پر از پوشال های حقیقت، به دنبال حقیقت می گشتم تا شاید بفهمم که در کجای جهان هستی قرار دارم. تاریخ من کجاست و رسالتم چیست. من تنها انسانی کوچک نبودم بلکه خداوند روی من حساب اشرف مخلوقاتی باز کرده بود و آموخته بود که باید بجنگم. کربلایی داشتم که باید وظیفه ام را در آن به انجام می رساندم. پس شروع به نوشتن کردم اما متوجه شدم که هیچ کس نمی نویسد. همه در حال بگومگو هستند، عده ای خودنمایی می کنند و عده ای در خواب می نویسند. غم برم داشت. ترس برم داشت. شروع به یافتن افرادی کردم که صحنه ی دنیای آدم های خوابی که دیده ام را دیده باشند. کویری پر از خار که در آن انسان ها بیدار نیستند و در خواب ترین حالت ممکنشان به خواب رفته اند. آفتاب سوزان بود و مرا می سوزاند اما کک دیگران هم نمی گزید چون خواب بودند و در خواب با هم حرف می زدند و می خندیدند. باید چند بیدار را پیدا می کردم تا با عجله ملت را بیدار کنیم. دویدم و چندین کویر درندشت را طی کردم و جز معدودی انسان بیدار کسی را نیافتم. به آنها گفتم که بیایید بنویسیم. از درد تاریخ امروز... از انسان هایی که کف کویر دراز کشیده اند و خودشان را به خواب زده اند و از لمس شن های سوزان و آفتاب تند بالای سرشان می سوزند و تمام می شوند. آن هم در خواب. ✍🏻 نویسنده : پناه @gharare_andishe @Jane_ghalam
هدایت شده از جـــــان ِ قـــــلم
. بر خلاف آنچه اکثر نویسنده ها گمان می‌کنند، نوشتن، پختن کیکی نیست که مواد اولیه اش هنر باشد. اگر یک ملت افقی را پیش روی خود بیابند و به آن توجه کنند، آن روح در هنرمند هم یافت می‌شود. اگر ما از تفکر رو برگردانده ایم، نتیجه ی یک ضعف شخصی یا حتی گروهی و جمعی نیست. این حوالتی است که ما بدان سو می‌رویم. هرگاه به آن حوالت فکر کردیم، نویسنده ی خوب و با تفکر هم پیدا می‌شود. لابد می‌گویید در این صورت که نویسنده در جبر است. به یک معنا درست است اما نویسنده است که می‌تواند آزادی تفکر در برابر حوالت تاریخ را به ارمغان بیاورد. نوشتن و داستان و رمان ابزاری برای تفکر نیست بلکه به قول هایدگر نوشتن جاییست که وجود آشکار می‌شود. شما بخوانید تفکر هویدا می‌شود و من می‌گویم جامعه آزاد می‌شود. چه بسا این همان دردی است که روشنفکرنما ها از آن فرار میکنند و ما نیز آن را بی اهمیت میدانیم... ✍🏻 ز.قربانی @Jane_ghalam
چرا «نباید» کار فرهنگی بکنیم؟.mp3
22.72M
‌ ‌ 🎧 چرا «نباید» کار فرهنگی بکنیم؟ 🎙 دکتر یامین‌پور ⏱ زمان: ۴۵ دقیقه 📍 در جمع اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ▪️پیش فرض تاثیرگذاری افلاطونی بر دیگران را کنار بگذاریم. ▪️در دوران بی‌عالَمی تا برقی نجهد، از ظلمات رهایی نداریم. ▪️ايرانيان دویست سال پیش در هوس تماشای تجدد از خانه بیرون آمدند و راه بازگشت به خانه را گم کردند. ▪️تلاش برای تاثیرگذاری بر دیگران در کار فرهنگی عین تلاش برای بی‌تاثیری است. ▪️تا از شرّ اراده‌ی معطوف به تاثیرگذاری رها نشویم، بیهوده و بی‌ثمر خواهیم بود. ▪️روابط سوداگرانه با دیگران باطنی جز کین‌توزی ندارد حتی اگر جهت این رابطه تبلیغ دین و انقلاب باشد. ▪️بزرگترین و‌ مهمترین تمرین ما باید مجاهده برای دوست داشتن دیگران باشد. ▪️جهت و موضوع ارتباط، فرع بر اصل و حقیقت ارتباط با دیگران است. رابطه‌ی نامقدس غلبه بر دیگران، با نیت و انگیزه تبلیغ دین و مقدسات، مقدس نمی‌شود. 🔻 پ‌ن: اگر به دنبال این هستید که این بحث را به طور فلسفی و عمیق دنبال کنید، درسگفتار «در_جهان_بودن» استاد فاطمی را گوش بدید: 🔸 eitaa.com/sr_fatemy/173 ‌ ‌ ‌ ‌@gharare_andishe