eitaa logo
قرار اندیشه
258 دنبال‌کننده
466 عکس
191 ویدیو
3 فایل
✦؛﷽✦ 🍀چیزهای زیادی برای دیدن هست، ولی چه وقت می‌توان دید؟ قرار اندیشه، محفلی است برای دیدن‌های ساده و گفتن‌های بی‌پیرایه تا لابلای قلم‌زدن‌ها خود را بیابیم و تحقق خود را رقم زنیم... راه ارتباط: @ta_ghaf @Rrajaee
مشاهده در ایتا
دانلود
و ما أدراک ما لیلةالقدر... شب قدر شب نزول قرآن و امکان فهم است؛ شبی که اگر نبود فهم هم میسر نمی شد، و این موهبت تنها در توجه به ما أدراک است که برای انسان دسترس پذیر می شود. ما أدراک یعنی مقام فقر و مقام جهل، یعنی اقرار به نادانی که بستری برای ادراک، آن هم ادراک لیلة القدر است، لیلةالقدری که وسعتی دارد به اندازه هزار ماه و عمقی به ژرفای نزول ملائکه و روح، ملائک و روحی که نه توسط انسان بلکه به اذن الهی فرود می آیند؛ گویی ما ادراک انسانی ست که اذن الهی بر نزول ملائک و روح را ایجاب می کند و انسان را به مقام یگانگی می رساند. آری شب قدر شب توحید ناب است، شب در آغوش خدا بودن. در این عالم است که عظمت و عزت حقیقی ظهور می یابد و انسان واجد همراهی ملائک و روح می شود و به تایید تمامی امکانات هستی نایل می شود. در این عالم است که آنی به وسعت هزار ماه گسترش می یابد و انسان در آن شیرینی اکنون بی کران را می چشد و حضوری چنین گسترده را تجربه می کند. باری ما أدراک سراسر ادراک است و معرفتی عظیم می طلبد، مقامی که در پرتو نادانی اش نه سیاهی و ظلمت که نور و فجر است که طلوع می کند. مقامی که در صفا و سادگی کودکی و نگاه عارفانه به آن احیا می شود. @Kooodaki
شهادت امیرالمومنین(ع)، رخت بربستن ستون عقل عالم از جهان است. عقلی که چشم باز می‌کند و شان هر چیز را نشان می‌دهد و موجب شناخت اشیاء کما هی می‌شود. شهادتِ زبانِ قرآن است. زبانی که می‌تواند بودن حقیقی انسان را بگوید و چگونگیِ توحیدی زیستن را توصیف کند. ...و مردمانی که مشغول ظاهر امور شدند و بنای زندگی خویش را بر بهره‌بردن هر چه بیشتر از دنیای فانی گذاردند، خود بی‌آنکه بدانند شرایط را برای بودن با چنین عقلی سخت کردند تا در نهایت به دست ظاهرگراترینِ مردم در شریعت، به شهادت رسید و تا دنیا دنیاست، انسان از نبودن عقلِ عالم در رنج و مرارت به سربرد. اشک بر مصیبت امیرالمومنین(ع)، اشک بر ضربت خوردن باطنِ توحید است، اشک بر نداشتن امکان فهم است، اشک بر نبودِ عقلی‌ست که عالَم‌ساز است.اشک بر او اشک بر بی‌معنایی‌ است، اشک بر او، اشک بر بی‌تاریخی و آشفتگی امور است. اشک بر او اشک بر جدایی از سرآغاز هستی و ندیدن تقدیر زمانه و گرفتاری در دام مشهورات است. و بدا به حال مردمانی که نتوانند در چنین شبی با اشک و گریه به درگاه الهی، خواهان چشمی باشند که به حقایق باز شود و پی به بودن اصیل خود ببرد و همچنان در بی‌تقدیری و بی‌زبانی و الکن‌بودن به سربرد و امام خود را در پس پرده‌ی غیبت نگاه دارد... ✍ @gharare_andishe
. 🔹 درد بی دردی... در وضعیتی هستیم که اشتباهات بزرگ، کوچک و ناچیز و اشتباهات کوچک، بزرگ و گناهی نابخشودنی است. باز کردن شهرها برای مالها و سیتی سنترها و پارک‌های عجیب و غریب، آسمان‌خراش‌ها و بانک‌های آنچنانی از اقتضاات زمان و بروز بودن است و اگر در نظر ما مذهبی‌ها گناهی داشته باشد وضعیت حجاب و..است که آن هم با امربه معروف و نهی از منکر تدارک می‌شود. اما به ناگاه خرید کالسگه از ترکیه گناهی نابخشودنی. این وضعیت را چه بنامیم. ای کاش بجای ملامت کردن یکدیگر لحظه‌ای درنگ و تامل برایمان پیش می‌آمد. مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتش است @soha_sima
. 🔹متن خوانی گزیده ای از کتاب "گلستان یازدهم" 🔹یکشنبه ٤ اردیبهشت ١٤٠١ 🕰ساعت١١ @gharare_andishe
. 🔹 فقر در جهان توسعه نیافته آیا فقر در جهان توسعه نیافته مربوط است به فساد حاکمان و رفتارهای تجملی یا ریشه فقر در جهان توسعه نیافته از گذشته رها شدن و جاماندن از آینده است؟ جهانی که از جهاتی می‌توانسته است برای خود ثروت ایجاد اکنون دیگر راه خلق ثروت را گم کرده و آنقدر چشمش را زرق و برق توسعه گرفته است که توانایی رفتن به سوی آینده را ندارد و نمی‌تواند با مشارکت در دنیای جدید راه‌های خلق ثروت را بپیماید. واقعیت آن است که ثروت در دنیای امروز حاصل دائما نوشدن و صورت دادن‌های جدید است. به تعبیر بهتر اگر انسان نتواند بطور دائم صورت جدیدی بیافریند فقر را تجربه خواهد کرد. این امر در شرایطی که مسابقه مصرف برقرار می‌شود و انسان توسعه نیافته هر روز با یک محصول جدید فناورانه روبرو می‌شود که جریان زندگی او را تغییر می‌دهد، بسیار بغرنج می‌شود. چرا که اگر او نتواند از این محصول جدید استفاده کند، زندگی معمولی او نیز به خطر می افتد. تلفن همراه که در حدود سی سال پیش اصلا وجود خارجی نداشت در زندگی امروز اساسی ترین مدار زندگی است. بگونه‌ای که در دورترین نقاط جهان از توسعه نیز امری لازم و حتمی تلقی می شود و زندگی بدون آن میسر نیست. این ضرورت مجال مشارکت را از جهان توسعه نیافته می گیرد وحاصل آن فقر و تباهی استعداد هاست. مشغول شدن به فساد حاکمان و مبارزه و قطع کردن دست فساد و عدالت طلبی به شیوه رایج آن هرچند به معنای تسلیم نشدن جامعه به فساد است اما چنانچه کشور نتواند خود را در راه مشارکت در دنیای جدید قرار دهد، شاید به مایوس شدن از تحقق عدالت بیانجامد و انسان‌ها احساس کنند که خدا آنان را فراموش کرده است. حال آنکه خداوند ارزاق بندگان را در تقدیرشان گذاشته و چنانچه انسان این تقدیر را در نیابد لاجرم راهی به خدای رزاق ندارد. آیا طرح اقتصاد دانش بنیان که از یک سو علم و فناوری است و از سوی دیگر ثروت، نمی‌تواند تمنای چنین حضوری باشد، حضوری که از یک طرف بر تولید به جای مصرف تاکید دارد و در تلاش است تا توجه را از زرق و برق محصولات منصرف کند، اما از سویی دیگر توانایی ساختن با فناوری بالا را در مقابل بگذارد. حضرت آقا در تبیین این اقتصاد می فرمایند: من فقط به طور خلاصه عرض میکنم که رسیدن و دست یافتن به پیشرفت عادلانه در اقتصاد و حلّ مشکل فقر در کشور ــ که ما مشکل فقر و استضعاف مالی را در کشور بخواهیم حل کنیم ــ فقط از مسیر تقویت «تولید» میگذرد؛ اگر ما تولید را  تقویت کردیم که تقویت آن هم به همین دانش‌بنیان بودن است، این مقصود بزرگ ان‌شاءالله حاصل خواهد شد. @soha_sima
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند باده از جامِ تَجَلّیِ صفاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شبِ قدر که این تازه براتم دادند... @gharare_andishe
حاضر شدن در شب قدر، حضور در امکان خاص وجود و جواب به بودن خاص خود است. شاید شب قدر شروع نسبتی عاشقانه با پروردگار است که می‌خواهی در صحنه‌ی زندگی همواره در منظر و مرآی معشوق باشی. درخواست نحوه‌ای از بودن که به چشم خداوند بیایی و در نظرگاه او جلوه کنی و در طریق آنچه او مقدر کرده قدم برداری.... درک شب قدر، درک هنرمندانه و شورمندانه از زنده‌گی با توجه به آغاز خلقت است. این‌گونه است که می‌خواهی به طلب آغازینت پاسخ بدهی و به نحوی باشی که معشوق چشم از تو برندارد و خود را در آیینه‌ی تو ببیند... ✍ @gharare_andishe
به نام انسان نامم انسان است و در زمین زندگی می کنم. کودک که هستم به جز خوردن و خوابیدن و بازی کردن به چیز دیگری نمی اندیشم.کمی که بزرگتر می شوم عشق می ورزم و وابسته تر می شوم. این وابستگی گاه تا اندازه ای درمن رشد می‌کند که نمی خواهم بمیرم ،بدنبال راز جاودانگی سفرها می کنم اما... این من زنجیر شده به تعلقات دنیا ،تاب دل کندن ندارم. پیر می شوم و هنوز بدنبال گرفتن حقم از این دنیا هستم حتی به قیمت گرفتن حق دیگری.افسوس که نمی دانم وهنوز باور ندارم که این جسم عاریتی را مثل همه چیز دیگر باید بگذارم و بروم... ✍ @gharare_andishe
جهان بدون ظالم از آن زمان که امام مهربانمان،آخرین جمعه ی ماه میهمانی خدا را روز قدس نامید تا این زمان که مردمش برای دفاع از حق خود مبارزه کردند و می کنند، تنها صدای کودکانی از سرزمین زیتون به گوش می رسد که زیر چکمه های متجاوزان به دنیای کودکی شان ،پابه پای بزرگتر هاسنگ پرتاب کردند.. در همه حال مبارزه کردند و درآغوش پدران و مادران شان جان دادند. اینان همان سربازان کوچکی هستند که درس شجاعت می دهند به کسانی که در خواب غفلت فرورفته اند و با سنگ های کوچک دردست دربرابر ظالم ایستاده اند که مرگ باعزت درنظرشان از زندگی باذلت شیرین تراست.. @gharare_andishe
رسانه مسائل را جهانی می‌کند. مرزها را برمی‌دارد و واقعیات را جابجا می‌کند. گویی مکان‌ها دیگر محدود به مرزهای جغرافیایی خاص نیستند و حتی در هویت تاریخی خود نیز خلاصه نمی‌شوند. بیت لحم تنها محل تولد حضرت مسیح نیست و بیت المقدس تنها محل معراج پیامبر اسلام نیست؛ هویتی فراتر یافته اند، حکایتی دارند از غمی بزرگ و نشانی شده اند از بازگشت حقیقی به تاریخ پیامبران. بازگشت به قدس، بازگشت به چنین نسبتی است، نسبت با تاریخ پیامبران و نسبت با دین. نسبتی که در عصر کنونی دچار جراحتی عمیق شده است. زخمی عمیق بر قلب اسلام که التیام آن وحدتی جهانی می‌طلبد. از آنجا که امکان جهانی شدن، پیچیدگی‌های جامعه مدرن را دربردارد که در آن وارونه کردن واقعیت ها نیز افزون می شود، گشودن مسائل جهانی، عزمهای بسیار بلندتری می‌طلبد و با فکر و عمل عادي نمی‌توان از عهده آن برآمد و جهان کنونی برای مواجهه با وضعی که دچار شده، به تفکر و عملی دیگر نیاز دارد. گویی توطئه جهانی ایجاد اسرائیل، وحدت جهانی قدس را می طلبد. @gharare_andishe
کار در نسبت با انسان گویا خود زندگی است. به عبارت دیگر کار امری در مقابل اوقات فراغت و سرگرمی نیست که به ضرورتِ امرار معاش و تهیه‌ی لوازم زند‌ه‌گی انجام می‌پذیرد. کار، راهِ انسان بودنِ انسان است. مسیری است که با آن جهانی ساخته می‌شود و در فراز و نشیب شکل‌گیری آن کار، انسان همواره عجز خود و ربوبیت خداوند را می‌بیند و در عین حال با به کار گرفتن تمام ابعاد وجودی انسان، حالت تن‌آسایی و کرختی را از بین می‌برد و هر لحظه انسان خود را می‌بیند که در صیرورت و رشد است. اما اگر کار کردن برای صرف گذران زنده‌گی باشد و نسبتی با وجود انسان نداشته باشد، در خدمت راحت‌طلبی و مصرف قرار می‌گیرد هر چند در ظاهر انسان مشغول به کار است و دارای عنوان شغلی باشد. از این منظر که کار راه وجودیافتن انسان است؛ شاید بتوان گفت کارگر، بناکننده‌ و ایجادکننده‌ی عالَمی‌ست که حیات در آن جاری است؛ حیاتی که نفس به نفسِ خداوند قدم برمی‌داری و او را با تمام وجود حس می‌کنی و بدون آن‌که دل درگرو لوازم رفاه داشته‌باشی، حضور خود را در این عالم می‌یابی... @gharare_andishe
کار و کارگر واژه ای که احتراز داریم برایمان بار شود. زیرا در دنیایی قدم نهاده ایم که معنی زندگی عوض شده یا بهتر بگویم نمایش زندگی به صحنه آمده است. در حالی که کار و کارگر تداعی کننده بوسه ی پیامبر اعظم "صلی الله علیه و آله و سلم " بر دستان پینه بسته ی کشاورزی بود که از صبح تا شب در نخلستان، عبودیتش رقم می خورد. تصور کنید خم شدن رسول الله "صلی الله علیه و آله و سلم " را. نبی خاتم چه چیزی را در وجود کارگری رویت می کنند که چنین خم شدنی جلوه گر می شود! به گفته شهید آوینی، " کاری که عبادت بود، خدمت به خلق برای رضای خدا، وسیله ای که استعدادهای وجود انسان را شکوفا می کرد و بودن انسان با شدت وجودی رقم می خورد؛ به عنوان شری تلقی شد که باید از آن خلاص شد." و همین جا بود که انسانیت به قهقرا رفت و در نیهیلیسم غوطه ور شدیم، ولی زرورقها مانع دیدنِ باتلاق و باعث شد دلخوش تجملات شویم. بهتر بگویم نبودنمان را با زرورقها در حجاب بیشتر بردن، چون خارج شدن از این غفلت زمانی که همت و عزمی نباشد، از هزار بار مُردن بدتر است. آری قبلا کار، همان نماز خواندن بود. @gharare_andishe
. شب‌های دعای ما شب قدر نیستند و دعاهای ماهم دعای قدردانی نیستند. ما در این شب‌ها معمولا یادمان می‌افتد که چه چیز نداریم، و اگر چنین شدیم، بهتر است که دعا را بگذاریم برای شب‌های دیگری و بیشتر اوقاتی را بیاد بیاوریم که در آن، نه یاد نداشته‌هایمان بلکه با یاد دوست، بهره‌های اندکمان از زندگی را هم بخشیده‌ایم تا پای عهد و یار، قدری با وجودتر‌ باشیم... و دستان بلندمان دستان پر از مهر ستایش ما باشند تا دو دوست راهی کاخ فرعونیان باشیم و دعایمان این باشد که پروردگارا؛ سینه ام را باز کن و کارم را آسان و گره از زبانم باز فرما تا سخن ساده ام را دریابند... و پس از آن از دنیادار بودن فرعون نترسیم و زبانمان از آیه خواندن نماند تا عهد سستمان رو نشود و مشت محکممان پوچ نباشد. شب قدر یعنی شب ایلیاتی‌ها شب ابرهای بهاری که بی سر و صدا می‌بارند و سبک و چابکند... علی(علیه السلام) بر منبر فرمود؛ ای کاش بجای شما هزار تن از قبیله بنی فراس داشتم... هنالک لو دعوت اتاک منهم فوارس مثل ارمیه الحمیم آن دور نشینان که اگر فراخوانشان دادی سوارکارانی مثل ابر بهاری تازنده می‌آیند و اگر کسی هنوز خود را و استعدادهایش را نشناخته و به بارش ننشانده باشد، در این شب باز از قدردانی و ستایش می‌ماند و مشغول می‌شود به عبادت بردگان نه عبادت احرار... کسی که از وجود خودش ناراضی است چگونه از ولی نعمتش راضی باشد او حتما یقه ولی نعمت را خواهد گرفت که چرا کم دادی آدمی مختار است می تواند بوجود خود وسعت دهد می‌تواند مثل خدا باشد: و خدا هم فقط برای خود عزت و کبریایی را برگزید ولی ماها بیشتر متکبریم و از باقی اوصاف خدا خالی... نه بخشنده‌ایم و نه بخشایشگر در مقابل تنگدستان متکبریم و در مقابل اغنیا فروتن. از اشتباهات خود به آسانی می‌گذریم و گناه را بر سر دیگری می‌اندازیم. در دنیای متکبران همه مقصراند جز خودشان. گناه خود را سهل و نادید می‌گیریم و گناه دیگری را بزرگ و غیر قابل بخشودنی... از دشمن می‌ترسیم و بر سر دوست داد می زنیم خوب است در این باقی مانده شبها از خود بپرسیم که راستی ما شیعه و مومن به چه کسی هستیم و شب‌های قدرِ تجارت زده‌مان با معاملاتمان در بازار در شب‌های دیگر چه تفاوتی دارد... و نشانی اینها همه اینکه ماها سخت از مرگ می‌ترسیم. اللهُمَّ ارْزُقْنِی التَّجَافِیَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ الاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ 《خداوندا، آرام نگرفتن در سراى فريب، بازگشت به سراى جاويد، و آمادگى براى مرگ را قبل از آمدن آن نصيبم فرما.》 @soha_sima
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹به خاطر همه‌ی نقاشی‌هایی که کشته شدند.... 🔹مرثیه‌ای برای کودکان فلسطینی @gharare_andishe
. 🔹روایت زندگی 🔹متن خوانی گزیده ای از کتاب "گلستان یازدهم" 🔹یکشنبه ١١ اردیبهشت ١٤٠١ 🕰ساعت١١ @gharare_andishe
. برای دوست و برادر عزیزم نادر، که با چشمان دریایی‌اش، دیده است چگونه خورشید از مغرب سر می‌زند ▪️چشمان دریایی ▪️در رثای نادر طالب زاده ▫️با حضور 📅 یک‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ ساعت ۱۶:۰۰ 📌 کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان @soha_sima
زندگی نادر طالب‌زاده‌ها آیینه‌ی تمام‌نمایی از آینده است. تمام آنچه میتوان و باید بود تا جهانی که در تمنای آنیم تحقق یابد. همانان که در سِلک دوست و رفیقِ شفیق انقلاب باقی ماندند و با خرد و مدارا در زمان غلبه‌ی مشهورات، از دریچه‌ی رسانه راه گشودند و در ماندنِ خود شدت یافتند و هر بار در صورتی زبانِ این وقت شدند و غبارِ چشم‌ها و فهم‌ها را کنار زدند. ...آری سکنی گزیدن در ملجا و پناه حقیقت، چنین وجود و عزمی به انسان‌ها هدیه می‌کند، عزمی استوار و راسخ... ای کاش ما نیز قصه‌ی خود را در قد و قامت این چنین مردان بیابیم و استشمام بوی وجودشان ما را به حقیقت رهنمون شود، تا شاید نوری بتابد و مستمسکی دست‌های ضعیف ما را یاری کند و از این زمانه‌ی غریب گذر دهد. "مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا" @gharare_andishe
خداوند به چه زیبایی حکیم بودنش را آخرین جمعه ماه مبارک برایمان هویدا کرد؛ وقتی زندگی و سلوکت خاص و نادر باشد، در چنین روزی هم ملکوتی می شوی. آری شهادت حاج نادر آغاز راه است که با بقیه راه ها متفاوت است زیرا چون چشمه ی جوشانی است که طالبان حقیقت را به خود فرا می خواند. برداشتن گام های جدی در مسیری طولانی را طالبیم. @gharare_andishe
شاید بتوان گفت امروز معلمی عنوان شغلی و امتیازی اجتماعی محسوب می‌شود و تعلیم و تربیت به تدریس تقلیل پیدا کرده‌است. به عبارتی مقام معلمی به ابتذال شغل تقلیل پیدا کرده و چه بسا نازل‌تر از آن، معلم ابزاری در خدمت اِعمال روش شده و دانش‌جو یا دانش‌آموز محلی برای لحاظ این اراده. و حال آن‌که اگر معلمی را مقام انبیاء‌ست، پس معلم در مقام دلسوزی و شفقت نسبت افراد است. اوست که باید درد ایجاد کند و راه پرورش را هموار کند و از انسان‌ها دست‌گیری کند. مقام معلمی، مقام توجه است. مخاطب خود را متوجه وجود خودش می‌کند تا عزم ساختن و پرداختن جهانش را بیابد و روح او را برای بنای عالَمی دیگر و بودنی دیگرگونه پرورش می‌دهد. عالَمی که در آن فضای روح‌افزای انسانیت و بزرگ‌منشی برپا می‌شود. ...و معلم امروز عاجز از همه‌ی این‌ها، نسل آینده را در زندان استعدادیابی‌ محبوس می‌کند و آنها را برای آینده‌ای تا حد مسیر شغلی و تامین معیشتی خوب آماده می‌کند و چه بسا آینده‌ای پر از ترس را برای او رقم می‌زند و تربیت او را در واژه‌ی تحول‌خواهی و روش‌ها و متدهای مختلف، تعریف می‌کند. شاید جوانانی که روزی پای در میدان دفاع مقدس نهادند؛ معلمانی همچون مطهری‌ها و بهشتی‌ها و در راس آنان امام داشتند که روح آنها را فراخ و سینه‌ی آنان را ستبر کردند تا با گذر از خود، طنین بودنی دیگر را به صدا درآورند. ✍ @gharare_andishe
. 🔹روایت زندگی 🔹متن خوانی گزیده ای از کتاب "گلستان یازدهم" 🔹یکشنبه ١٨ اردیبهشت ١٤٠١ 🕰ساعت١١ @gharare_andishe
قرار اندیشه
. 🔹روایت زندگی 🔹متن خوانی گزیده ای از کتاب "گلستان یازدهم" 🔹یکشنبه ١٨ اردیبهشت ١٤٠١ 🕰ساعت١١ #نام
. "دستش را محکم گرفتم، گفتم باید به من بگویی راهکار این قضیه چیه؟ ! این را به من بگو، چرا من شهید نمیشم؟ یک نگاهی به من کرد و گفت:... راهکارش..." . . . ، حکایت زبانی رازگونه است، حیات بخش است، جان می‌دهد و جان می‌برد! حکایت راه رفتنی در روشنایی روز و وجود است که جاری است و ادامه دار، در آن نور امید میبینی و حیاتی که آغاز شده، از همین اکنون در فرداها حاضر است. راه رفتنی است که راه رو خود راه بر می‌شود و جریان پیوسته حیات را در کرانه وجود ادامه می‌دهد... @gharare_andishe
شاید آنروز که اولین جنبش فمینست‌ها شکل گرفت و زنان را نسبت به وضعیتشان معترض کرد، چیزی فراتر از یک حرکت اجتماعی و اعتراض به حقوق نابرابر می‌توانست شکل بگیرد. گویا گوش‌ها و قلب‌ها متوجه امری اصیل شده بودند و ندایی را شنیدند که خبر از گمشدگی روح زنانه‌ی عالَم می‌داد؛ اما در میدان عمل چیز دیگری رخ داد و زبان‌ها چیزی بیش از حقوق برابر با مردان را طلب نکرده و به همان اکتفا کردند. به عبارت دیگر زن امکان خود را در جایگاه اجتماعی و تسهیلاتی می‌بیند که او را هم‌تراز مردان کرده و در واقع حس بودن خود را این‌چنین تامین می‌کند و چه بسا که رنج گمشده‌گی خود را مضاعف کرد و همچنان جهان را در انتظار رایحه‌ی ریحانه‌ی وجودش گذاشت. غافل از آنکه اگر زن امروز خواهان عبور از بحران‌های امروزینش است، راهی جز رجوع به نحوه‌ی وجودش و توجه به تذکرات بنیادین ندارد. اینکه به وضع خویش توجه کند و خود را از پیله‌ی مشهورات برهاند تا چشمش باز شود و جایگاه اصیلش را بیابد. جایگاهی که فراتر از دوگانه‌ی مردانه و زنانه و نزاع‌های القاء شده‌است و چه بسا شانی‌ست عالَم‌ساز. اینگونه زن نیز می‌تواند در کنار شاعر و متفکر از عالَمی دیگر سخن بگوید و در هر صورتی که ظاهر می‌شود تمنای وجودی دیگر را در دیگران زنده کند و با وجه زنانه‌ی خود بر زمانه‌ی استیلای تکنیک، غلبه کند. @gharare_andishe
رزقمان پای سفره پر برکت مادری که دو دسته گل خود را تقدیم انقلاب کرده بود، چه زیبا رقم خورد. لبخندی که از چهره محو نمیشد و در عین صلابت، بیان شیوایی از مادر شدن و مادری کردن داشتند. بیش از پسران خود از پسر برادر می گفت؛ احمد، که همیشه از خدا میخواست پسران او را بگیرد اما این تک پسر را از برادر نگیرد. زبانی شاعرانه گشوده بود و رضایتی که از این مادری انقلاب داشت، او را پر از امید به آینده آن کرده بود. "گفتی که تو را عذاب خواهم فرمود حیرانم از اینکه در چه جا خواهد بود آنجا که تویی، عذاب نبود آنجا آنجا که تو نیستی، کجا خواهد بود؟" ✍ @gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"اگر از تو درباره فلسطین پرسیدند.. به آنها بگو: در آنجا شهیدی است که شهیدی او را حمل می‌کند و شهیدی از وی عکس میگیرد و شهیدی او را بدرقه میکند و شهیدی بر وی نماز می خواند." *محمود درویش* @gharare_andishe
شهادت شیرین ابوعاقله رخدادی شاعرانه بود که از عمق هستی جوشید و خود را به ما نمایاند. آنجا که کلمات اصیلند و از دریچه دوربین مخابره شده و راوی مظلومیت انسان می‌شوند، شهادت را رقم می‌زنند. او که خود را به ندای شعر هستی سپرده بود تا بتواند از فلسطین و بی‌کسی‌اش بگوید، مرگی با شکوه را از آن خود کرد. مرگی که حیات از آن می‌جوشد و قلب‌ها را به تپش وامی‌دارد و آهنگِ سرآغاز هستی را می‌نوازد.این است که ماجرای شهادت او پرحرارت است، بر قلب انسان‌ها هجوم می‌آورد و آن‌ها را تسخیر می‌کند... آری! جای تعجب نیست که این چنین شاعرانه زیستن در جهان غلبه و تصرف برتافته نشود. شعری بخوان شارات شعری بخوان شعری بی تشویش وزن شعری با روشنی استعاره زمزمه یی روشنفکرانه گوش ها راهیان آهنگند طنین حرکتی است که حرف من در ذهن خواننده می آغازد 🤲اللهم ارزقنا شهاده فی سبیلک @gharare_andishe
. 🔹روایت زندگی 🔹متن خوانی گزیده ای از کتاب "گلستان یازدهم" 🔹یکشنبه ٢٥ اردیبهشت ١٤٠١ 🕰ساعت١١ @gharare_andishe
InShot_20220514_230624702_14052022.mp3
908.9K
┈••✾•🌺•✾••┈ فرق است بین راهِ دل و راهِ بی دلی.... 🎙بشنوید: @gharare_andishe
باید شهید باشی تا شهید شوی شهادت یعنی به شهود رسیدن و زمانی به صورت «غلطیدن در خون خود» محقق می شود که بتوان در آن شهود و شهادت مستقر شد و از حال به مقام رسید، باید شاهدانه زندگی کرد تا شهید شد؛ زندگی شیرین عاقله به تصویر کشیدن این واقعیت بود. او که حق را مشاهده کرد و برای نمایان ساختنش به جهاد تبیین پرداخت و در این مسیر چنان مستقر شد که شهادتش خود تبیینی عظیم شد. گویی کودکی احوال و ادراک شهود است که همه انسان ها آن را چشیده اند و بسط یافتن در این ادراک و نحوه حضور است که شهادت را رقم می زند... @Kooodaki @gharare_andishe
"من گنج مخفی بودم، دوست داشتم نمایان شوم، انسان را خلق کردم." خدایا چه زیبا خودت را به‌ نظاره نشسته ای! عجیب نسبتی است نسبت بین خود و خدا و دیگران؛ در همه چیز جریان دارد و لحظه ای نیست که از سه گانه ی نسبت جدا باشیم "هویت الهی، بالذات عین فقر بودن خودمان، بالذات مظهر اسماء الهی بودن مخلوقات" هر پازلی ارزش دیدن و تفکر ندارد، اما پازلی که قطعاتش را خودت می چینی، هر لحظه نگاه کردنش و فرو رفتن در اعماق چنین دریایی، غواصانی را به ظهور می رساند که در هر تاملشان مرواریدی ناب را در می یابند و بقیه در درخشش چنین گوهر نابی مبهوت می شوند. زمانی که انسانیت به صحنه بیاید، جنسیت، زمان و مکان تولد، شغل و همه چیز رنگ می بازد؛ زیرا ذیل انسان کامل رنگ الهی را پذیرفته، از این روست که جاودانه می شود و چه شیرینی در درگاه الهی تقرب یافتی. ما را تشنه شهادت کردی... ✍ @gharare_andishe