eitaa logo
🌱گیومهــ🌱
6.2هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
277 ویدیو
4 فایل
•|﷽| -با‌دست‌خالی‌خریدار‌دلبرم.. -از هرچه که هست باید منقطع شویم، باید برایِ او شَویم.. کپی؟آزاد🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
#ᖘᥲɾ੮16 " 🌱🫀" پوزخندی زد و دهن باز کرد که چیزی بگه که همون لحضه استاد وارد کلاس شد. بی توجه بهش روی صندلی نشستم که آروم گفت: - اونم به موقعش پیدا میکنی. اهمیتی به حرفش ندادم که استاد بعد از سلام گفت: - کاری که هفته گذشته بهتون گفته بودم رو انجام دادین؟ چند نفری گفتن. - بله استاد، مگه میشه شما کاری بگین انجام ندیدم. اه اه چاپلوسا، مجبوری انجام بدی. سری تکون داد گفت: - اوکیه، اسم هرکی رو خوندم تابلوش رو برام بیاره. امیدوارم جلوی این تازه وارد ضایعم نکنه. راستی شنیدم امروز شخص مهمی توی کلاسمونه درسته!؟ - یکی از دوستای میلاد گفت: - بله استاد درست شنیدین، البته دوستاشون هم همراهشون هستن. - خیلی خوش اومدین، میتونم بپرسم کجا نشستن؟ کم کم داشتم شاخ در میوردم، غیر ممکنه استاد ملکی اینجوری صحبت کنه! میتونم بپرسم؟ واقعا برام حیرت برانگیزه. از اونجایی که ترم دوم بودم و زیاد با کسی گرم نگرفته بودم خیلیا تو نگاهمم جدید بودن، یعنی شخص مهم کیه؟ یکی از افراد اکیپ میلاد از جاش بلند شد. به تیپ و قیافه اش میخورد که آدم مهمی باشه همه چیزش مارکدار بود. از ساعت، گوشیش بگیر تا لباس و کفشش... ادامه در پارت بعدی👇 ᝰ@giioomeh🔗
. تـــ♡ـــو همان ترانہ اے هستی ڪہ هر شب  نہ از روے عادت ڪہ عاشقانہ زمزمہ ات میڪنم...🌱 ♥️ ᝰ@giioomeh🔗
「بِســـم‌ِرَب‌ِّاُـو❥︎」
. جاری می‌شوی هر صبح در باور چشم‌ هایم ... نفس می‌کشم عطر دلنواز دستانت را ..♥️🌱 🤍 ᝰ@giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. بنشین که با خیالِ تو شب ها نخفته ایم...♥️🌱 @giioomeh🔗
. [ باید رفت به قربان آن منحنی لبت :) وقتی که میخندی ]🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دلبرجان ᝰ@giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. تو از جنسِ خدایی ، زیباترین مخلوق .🌱🫀 ᝰ@giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ‌ بودَنِت‌ تَمومِ‌ دَردام‌ُ خوب‌ میکُنِه! 🌱🫀 ᝰ@giioomeh🔗
. با كسى باش كه از داشتنت ، احساس غرور كنه :🌱🫀 ᝰ@giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. حس قشنگی داره . . .😍 متعلق به یک نفر بودن بدونی که تمامت برای یک نفره اون‌یک‌نفری‌که‌بیشتر‌از‌جونت‌ دوستش‌داری♥️ اون‌یک‌نفری‌که‌شبا‌قبل‌خواب‌ بهش‌فکر‌میکنی اون‌یک‌نفری‌که‌همیشه، موقع‌حرف‌زدنِ باهاش لبخند‌رو‌لباته این حسی که دلیل به وجود اومدنش توبودی رو با دنیا عوضش نمیکنم عشقم♥️ ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ᝰ@giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. خلاصہ‌ک‌جان‌مایۍ‌پسر ...🌱🫀 ᝰ@giioomeh🔗
. #ᖘᥲɾ੮17 " 🌱🫀" - سلام استاد، خیلی خوشحالم که منو داداشم میلاد رو آدم مهمی می دونید ولی در اصل ماهم مثل همین بچه ها هستیم. عه پس این دونفر داداشم ولی زمین تا آسمون باهم فرق دارن، حس میکنم این یکی درک و شعورش بالاتر باشه. استاد دست به سینه گفت: - نفرمایید این حرفو، پدر شما برا دانشگاه خیلی زحمت میکشن، اگه ایشون نبودن دانشگاه خودمون حرف اول رو نمیزد. حالا معلوم نیست باباشون کیه که اینقدر خودشو پیش اینا شیرین میکنه! میلاد با غرور پا روی پا گذاشتو دستشو روی صندلیم دراز کرد جوری که نمیتونستم کمرم رو تکیه بدم. آروم گفتم: - میشه دستت رو برداری؟ اذیت میشم. - خب بشی، به من چه! دندون قروچه ای کردم و از عمد تکیه دادم که پوزخند مسخره ای زد و دستش رو روی گردنم گذاشت که کفری دستش رو دور کردم. - چته تو؟ مشکل داری؟ - میخواستی اینجا نشینی. - کوری نبینی جا نیست؟! - کسی با پسر رییس دانشگاه اینجوری حرف میزنه؟ - پسر هرکی میخوای ب.... چی! این الان چی گفت؟ پسر رئیس دانشگاه؟ ᝰ@giioomeh🔗
. #ᖘᥲɾ੮18 " 🌱🫀" حالا دلیل رفتار استادو میفهم! بشکنی جلوی صورتم زد. - چیشد ترسیدی؟! یکم ازش فاصله گرفتم. - ترس! برا چی بترسم؟ شونه بالا انداخت و دوباره دستشو پشت سرم گذاشت. - یه وقتی توی مدارکتت مشکلی پیش بیاد، یا اصلا شاید نتونی مدرکی به دست بیاری! پوزخندی زدم. - الان چون بابا جونت رئیس دانشگاست داری تهدیدم میکنی؟ ابرویی بالا داد و جدی شد. - نه یه تذکر بود که ازم فاصله بگیری. - دور برت نداره، من همون اولش هم گفتم چون جا نبود اینجا نشستم وگرنه علاقه ای به کنار بودن تو ندارم. سری تکون داد. - باشه حالا ساکت شو میخوام درس گوش بدم. دلم میخواست خفن اش کنم، امیدوارم هرچه زودتر این کلاس مزخرف تموم بشه. خوشبختانه مود استاد هم خوب بود و ایرادی از طرحم نگرفت و در کمال ناباوری تعریف هم کرد. یا روز اول نخواسته سگ بودنش رو به نمایش بزاره یا واقعا کارم عالی بود که بعید میدونم، نمیخوام خودمو پایین بیارم ولی در برابر این بچه حس میکردم هیچم. تو جام نشستم که میلاد چشم غره ای برام رفت که اهمیتی ندادم، امیدوارم دیگه تو هیچکدوم از کلاسام نبینمش. نگاهی به تابلوم انداخت و زیر لب گفت: - اینو یه بچه دوساله هم میتونه بکشه. به سمتش چرخیدم. - خب بکش ببینم میتونی. ادامه در پارت بعدی👇 ᝰ@giioomeh🔗
. هیـچ انسانی بدون شب بخیر تا صبح بیدار نمانده اما گاهی انسان ها به یاد یک شب بخیر سال ها بیداری می کشند..🌱 ♥️ ᝰ@giioomeh🔗
「بِســـم‌ِرَب‌ِّاُـو❥︎」
. بهـانہ نمی خواهد اين صبــــح مــن تا عشــــق پا به پاے تـــو بيـــدار مانده ام...🌱 ♥️ ᝰ@giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ‌محبوب من شما مثل جوانه‌ی گل‌ها حالِ زندگی را خوب میکنی ..🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ᝰ@giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. حکایتِ بارانِ بی امان است اینگونه که من دوستت می‌دارم 🌱 @giioomeh🔗
4_5972098445370987672.mp3
9.92M
. کجایی ببینی من یه خوابِ راحت ندارم 🥺@giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  🌱گیومهــ🌱
. توی‌ این همه سیاهی ، تو نورِ‌‌ منی🪐♥️~ ᝰ@giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا