از منِ خسته که در بستر خود بستریام،
شبتان خوش، دلتان شاد، که من مشتریام😉
نسخهی فوق خطرناک شما برگشته😎
سر شب از سفر کرب و بلا برگشته🥰
مثل چسبی که تسلی شده آرنج مرا
شعر باید که بشورد ببرد رنج مرا😍
***
خواندم ابیات پر از درد شما نسوان را
خواهم اینک که بگویم به شما درمان را :
دوستان! از منِ باتجربه الگو گیرید
یا علی گفته و هر دم، مدد از او گیرید💚
به مسیحای توسّل، نفسی تازه کنید
بعد از آن رخت سفر بر تن، اندازه کنید
کولهای بسته و یک گوشه گذارید به شوق
روی آن عکس امام و شهدا را با ذوق؛
متصل کرده و هر روز نگاهش بکنید
نزد همسر به دو صد سوز نگاهش بکنید!
چفیه آورده و تا کرده، گذارید بر آن
دو سه جوراب اضافی بگذارید در آن
صندل طبی و قرص و کرم سوختگی
شانه و سوزن و یک قرقرهی دوختگی😆
شارژر و گوشی و دفترچهای و خودکاری
مهر و سجاده و پیراهنی و شلواری
(کوله باید سبک و ساده و کوچک باشد
بر تو بارِ سفر عشق، مبارک باشد🥰)
جیبهایش همه شب باز و سحر بسته کنید
تا رسیدن به هدف، یکسر و پیوسته کنید
باید آقای شما تا که به منزل برسد
به مشامش همه شب بوی فلافل برسد
بی قرار از پی خدمت بشوی آماده
مثل هر دانهی ذرت که شود بو داده
تا که او آب خنک خواست، برو دنبالش
مای بارد به بغل باش به استقبالش
با هل سبز، معطر بنما چایی او
برو با شای عراقی به پذیرایی او
بکن آماده کمی باقله و شلغم نیز
رانی و شربت لیموی خنک را هم نیز
دل، بده، قلوه بده، هی برو قربان صدقه:
«در میارم چش بدخواه تو را از حدقه!
تو که داداش من و مادر و بابای منی
نفسم! دار و ندارم! همه دنیای منی
میکشم خار کف پای تو را تا به ابد
منت مادر و بابای تو را تا به ابد
همگان در سفر کرب و بلا، الا من🥲
همه رفتند به آن سعی صفا الا من...»🥲
هر دم از حسرت مشایه بگویی باید
از وداع زن همسایه بگویی باید
زن همسایه که با پنج پسر دختر خویش
رفت مشایه و شد همسفر همسر خویش ...
چاشنی کن به کلامت، غم محزونی را
پخش کن سیصد و ده بار تزورونی را
***
خواهرم! حسرت مشایه اگر در دل توست
نابلد هستی و این نابلدی مشکل توست!
من اگر دیدهام افتاده به ایوان نجف
با همین شیوهی رندانه رسیدم به هدف!
میرسد از سر کویش خبری بالاخره
این همه سعی تو دارد اثری بالاخره :
«یا پشیمان شده و بار سفر باز کند
تا که با تو سفر تازهای آغاز کند😍
یا خودش رفته و در راه، دلش میسوزد ☺️
چشم بر فرصتِ تکرارِ سفر میدوزد
یا که از دوری تو، از تک و تا میافتد
یا که در هر قدمش یاد شما میافتد 😌
یا دلش میشود از عشق شما آکنده❤️
- باز تنها به سفر رفت و نشد؟ شرمنده😅😅😅
#فاطمه_معین_زاده
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
✨✨✨
«حزب خدا زنده است»
رهبرِ ضحاکها، مهترِ سفّاکها
موسمِ مرگش رسید، در پیِ تدبیر شد
شعله به لبنان کشید، پنجه به ایران کشید
خون ز سرِ پنجهاش، باز سرازیر شد
بر تلِ ویرانهای، چکمهی بیگانهای...
غیرتِ مردانهای، نعرهی تکبیر شد
لشکرِ یاران به صف، خیلِ سواران به صف
در دلِ میدان به صف، جنگ نفسگیر شد
بارشِ سجیلها، سیلِ ابابیلها
در بغلِ فیلها، ابرهه تحقیر شد!
شاهد و فاتح سوار، با مددِ ذوالفقار
پوزهی سگهای هار، باز به زنجیر شد
قدسُ لنا؛ هوش دار! غاصبِ صهیون تبار
خصمِ زبون الفرار، موسمِ تطهیر شد!
جان ز کفَش میبَرد، نعرهی شیران به غیظ
گر زِ بلاهت، سگی در طلبِ شیر شد!
حزبِ خدا زنده است، فتح و ظفر میرسد
یوسفِ غمگین به چاه، خوابِ تو تعبیر شد
در تلهی سنگها ، صد نه، هزاران شدی
شیشهی عطری شکست، آینه تکثیر شد...
باد به کامم حرام ، تلخیِ عیشِ مدام
منتقما! انتقام... یار بیا! دیر شد ...
#فاطمه_معین_زاده
#القدس_لنا
#حزبالله_زنده_است
#سید_حسن_نصرالله
#وعده_صادق۲
کلیک کنید ⬇️
@janpanaah
نتایج بداهه های شنبه ۶ آبان
موضوع: دفاع جانانه پدافند هوایی ایران در برابر گستاخی اسرائیل جنایتکار
طبق الگوی:
من اگر چه یک زنم مردانه می جنگم در این رزم
کاش مثل حاج قاسم مرد این میدان بمانم
#ماهرخ_درستی
در دفاع از حق مظلومان عالم مرد بودن شرط نیست
ای خدا در راه حق هر لحظه با ایمان بمانم
____________
از زمین و آسمان حتی اگر موشک ببارد
تا ابد من پایبند کشور ایران بمانم
___________
در دلم یک آسمان شعر شهادت میزند پر
تا ابد با خون لاله بر سر پیمان بمانم
___________
فتنهها بسیار و دشمن بیش و یاران کم، الهی
یاریام کن در پناه عترت و قرآن بمانم
___________
با شهادت زندگی پایان ندارد، عیش باقیست
ناگزیر از مرگ، میخواهم که جاویدان بمانم
___________
چشمه میجوشد به اشک و دیدهام بارانی از عشق
کاش میشد تا همیشه زیر این باران بمانم
___________
ساحل چشمان من دلبستهی دریا دلان است
چون شهیدان در پیِ حق تا به پای جان بمانم
_____________
ساحل چشمان من دلبستهی دریا دلان است
چون شهیدان در پیِ حق تا که جان دارم بمانم
_____________
جنگ شام است و سپید؛ه بر سر دین و عقیده
یاری ام فرما خدایا تا که با ایمان بمانم
#الهه_نودهی
#فاطمه_معین_زاده
#فرزانه_قربانی
#سمیه_غلامرضاپور
#ریحانه_حسنی
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
#بداهه_شب_شنبه
من جهان دیده ام ای میکده در زیر فلک
سایه ای امن تر از سایه دیوارت نیست
#یغمای_جندقی
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
در جهانی که همه در پی خنجر زدنند،
دیر فهمیدهای ای دل که کسی یارت نیست
#محدثه_نبی_حسینی
سالها دربه دری نیست برایت کافی ؟
اینکه جز غربت و غم یار و هوادارت نیست
#معصومه_توکلی
سالها رنج ،،تورا ساخت ولی ای دل من
این همه داغ و غم و درد سزاوارت نیست
#معصومه_توکلی
من هوایِ حرم حضرت حیدر دارم
چه کنم، گریه دوای غم هجرانت نیست
#شجاعی
دیده در مسلخ خون رنگ ندارد به برش
بسکه نالیدی به شب رنگی به اشعارت نیست
#کاووسی
سایه شد همسفر نور وبه خورشید رسید
این هم از بخت بد ماست که تکرارت نیست
#کاووسی
تو برو در پی یاری، همه ی عمر بگرد
هیچکس مثل من خسته گرفتارت نیست
#شعبان_زاده
نه گرفتار بشو، نه ز غم عشق بمیر
در زمانیکه کسی،دلبر تبدارت نیست
#شعبان_زاده
خرج کمتر بنما، وارد بازار نشو
وقتی از پول و پله، خرمن و خروارت نیست
#شعبان_زاده
فکر کن ریخته روی سرت آوار جهان
سوخته قلب تو و فندک و سیگارت نیست
#روحانی
شاد باش و غم دل بر لب تبدار نیار
هیچ کس کشتهی این چهرهی بیمارت نیست
#روحانی
کار ما چون به تو افتاد غمی نیست. چرا؟
چون که اما و اگر قاعدهی کارت نیست
#روحانی
وسط شورِ بداهه، غزل و شعر نیار
موقع خوانش اشعار گوهربارت نیست
#روحانی
یا بگویند به هم یا که فراموش کنند
تو غریبی و کسی محرم اسرارت نیست
#روحانی
می و ساقی همه را برده ای از یاد اگر
سر سجاده هم ای دوست کسی یارت نیست؟
#سمیه_غلامرضاپور
چشم وا کن که درین بحبوحه ی فرهنگی
تو نبینی که یهو پاچهی شلوارت نیست
#سمیه_غلامرضاپور
دوش دیدند ملائک، در مسجد باز است
زود گفتند خدایا غم اغیارت نیست؟
#سمیه_غلامرضاپور
امشب از کوتهی روز درین فصل خزان
گله کردم که خدایا منِ بسیارت نیست؟
تا یکی را بگمارم سر مطبخ هر روز
تا نگویند که با خانه سروکارت نیست
#سمیه_غلامرضاپور
ما درین معرکه ها هم قدم خضر شدیم
غم نخور قدس، اگر سید و سنوارت نیست
#سمیه_غلامرضاپور
نه شب جمعه و نه نیمه شب تعطیل است
تو لب پنجرهای باز که دلدارت نیست؟
#سمیه_غلامرضاپور
دل بکن ، پنجره را زود ببند، عاقل شو
رفته او ، ناز نکن ،باز خریدارت نیست
#سمیه_غلامرضاپور
اینکه در کل جهان حق وِتو داری تو
یعنی اینکه هدفت هیچ بجز غارت نیست
#سمیه_غلامرضاپور
من به تو بیشتر از کل جهان بد کردم
هیچ کس مثل من اینگونه که سربارت نیست
#فاطمه_عباسی
دل من رفت به دیدار دل آرام ولی
هر چه در زد همه گفتند که دلدارت نیست
#فاطمه_اسلامی
ای که هستی نخودِ آشِ در و همسایه
جز به تو چه تو بدان هیچ سزاوارت نیست
#فاطمه_عباسی
بین جمعی که غریبی بِسُرایی سخت است
با خودت حرف بزن هیچ کسی یارت نیست
#فاطمه_عباسی
غزه جانم! برسد کاش به گوشَت شعرم
مرگ جانکاه تر از دیدن آوارت نیست
#فاطمه_اسلامی
پوشهات کو؟ بده امضا کنم املایت را
ای خدا باز چرا دفتر و خودکارت نیست؟
پاک کن پر زده و رفته به دنبال تراش
باز هم قمقمه و خطکش و پرگارت نیست ...
#فاطمه_معین_زاده
دِ عزیزم تو چرا با همه دعوا داری؟
گل من عالم و آدم که بدهکارت نیست؟
#فاطمه_معین_زاده
دل به پاییز و رهایی نده ای برگ درخت!
غیر از این شاخه کسی مونس و غمخوارت نیست
#متین_پسندیده
به هزاران غم و اندوه و بلا خورده گره
هرکه دور از تو شد و مست و گرفتارت نیست
#متین_پسندیده
در جهانی که همه خاطرهها میسوزند
هیچ کس فاعل اشعار شرربارت نیست
#آمنه_فخاران
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
نتایج بداهه سرایی جمعی سه شنبه ۱۵آبان
طبق الگوی:
میخواستم وجود تو را شاعری کنم
این کار احتیاج به خوشباوری نداشت
#امید_صباغ_نو
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
میلاد تو تبسم باغ بهشت بود
اصلا بهشت بی تو تماشاگری نداشت
#یا_زینب_کبری
اعجاز خلقت است که از روز ابتدا
مثل حسین هیچ کسی خواهری نداشت
جز چند بچه هیچ کسی نوچهات نبود
این کوچه غیرِ مورچهها عابری نداشت
#هاشمی
دنیا برای چشمهای مهربان تو
جز اشک و درد سوغاتی بهتری نداشت
#سمیه_غلامرضاپور
من را ببخش هدیه برایت نداشتم
هم پای دستهات، طلا، زرگری نداشت
#ریحانه_حسنی
میخواست بیتو یکشبه طوفان به پا کند
این بغض خسته، قدرت ویرانگری نداشت ...
#فاطمه_معین_زاده
ای کاش کل قافله مردان جنگ بود
یا آنکه رفت بر سر نی، دختری نداشت
#روحانی
ای ارتفاع منبر تو تا ابد بلند
غیر از علی کسی که چنین دختری نداشت
#مهیناسدیآسترکی_ناردُهْدَر
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
نتایج بداهه گویی انجمن گوهرشاد در شب شنبه
مثل آن اشکی که روز وصل از چشمم چکید
خود نمیدانم که از چشمت چرا افتادهام
#حسین_دهلوی
⚘️🌿 ⚘️🌿 ⚘️🌿 ⚘️🌿 ⚘️🌿
تکیهگاهم سست شد پا در هوا افتادهام
برگم از چشمِ تمامِ شاخهها افتادهام
#هاشمی
باد هم گَرد مرا در آسمان پیدا نکرد
گم شدم از خویش هم ، در ناکجا افتاده ام
#کرخی
توی پیچاپیچ عمامه دلم را بستهام
روی دوش مهربانش چون عبا افتادهام
#روحانی
تا هوای روی تو کردم دلم بی تاب شد
این هوا آمد که من هم بی هوا افتاده ام
#میر_نوری
گهگداری سفره سلطانی ات را باز کن
من که در دربار تو همچون گدا افتاده ام
#میرنوری
محرم دیدار صحن با صفایت نیستم
یک غریبه در زمین نا کجا افتاده ام
#ناشناس
کربلا در دوری ات اشکم دمادم می چکد
آه از درد فراق ،از تو جدا افتاده ام
#عباسی
داشتم رد میشدم از کوچهی تنهاییام
ناگهان دیدم در آغوش شما افتادهام
#فاطمه_معین_زاده
عشق تو تنها دلیل هستیِ جان من است
با وجود نور تو دور از فنا افتاده ام
#عباسی
دوست دارم درمیان روستا باشم ولی
در کلانشهری پر از بوق وصدا افتاده ام
#طاهره_مصطفی_زاده
کعبه دل کارگاه بت تراشیها شده
از خلیل عقل خود گویا جدا افتاده ام
#مومنی
کاروان عشق، ما را تا کجا ها می برد
باز هم در دام موزون بلا افتاده ام
#عباسی
در وطن هستم ولی چون دورم از کرب و بلا
در خیالم در بیابان بلا افتاده ام
#عباسی
گنبد زیبای مولایم امیرالمومنین...آه
بی تابم که دور از آن هوا افتاده ام
#عباسی
حرف مادر را نکردم گوش و نفرینش گرفت
مادری بیچاره ام گیر شما افتاده ام
#ابراهیم_نژاد
دشمنان گاهی به حال من ترحم کرده اند
درد جانکاهیست گیر آشنا افتادم
#عباسی
از نفس افتادهام ای همنفس ای همقفس
دستهایم را بگیر از دست و پا افتادهام
#بسحاق
دست در دستت که بگذارم برایم کافیاست
سردیاش فهمانده گیر بیوفا افتادهام
#هاشمی
من خوشم در این قفس پرواز میخواهم چکار
ای قناریها که از چشم شما افتادهام
#بسحاق
از زبان فرش حرم:
حال من از حال کل هر دو دنیا بهتر است
گرچه در ظاهر به زیر دست و پا افتاده ام
بهترین فرش جهان هم کی به پایم می رسد؟!
من چه خوشبختم در این صحن و سرا افتاده ام
#عباسی
پختهٔ این روزگارم تهنشینم، ته نشین
در کف آرامپز چون لوبیا افتادهام
#بسحاق
دائما دنبال خود میگردم اما نیستم!
بس که گشتم هرکجا از دست و پا افتادهام
#بهزادی
وقت خواب است و من و درس و سکوت این اتاق
نیمه شب من یاد فیلم کیمیا افتاده ام!
#عباسی
بار سنگینی است عشق و زندگی بر دوش من
از مصیبت مثل یک صاحب عزا افتادهام
#بسحاق
بهتر از من نیست در دنیای ما یک بنده ای
باز وقت امتحان یاد خدا افتاده ام.
#عباسی
مثل خفاش شبم از روشنیها بی خبر
مست غم در رختخوابم روزها افتادهام
#بسحاق
باز بیدارم شبیه جغدِ روی شاخه ای
باز هم از خوابِ شب هایم جدا افتاده ام
#عباسی
نیمه شب هم بارش شعرم پر از عیب است و نقص
باز هم در دام ناز واژه ها افتاده ام
#عباسی
دست های ربنا در خواب سنگین رفته است
خواب رنگین دیدم از یاد خدا افتاده ام
#مهیناسدیآسترکی_ناردُهْدَر
روزگاری پولدار مملکت بودم ولی
چشم خوردم از سر بام غنا افتاده ام..
#مهیناسدیآسترکی_ناردُهْدَر
باغبان گرمِ هَرَس در خِشخِشِ پاییز بود
باغ اما گفت:دیگر از صفا افتادهام
#حسنکی
باغ سبزم ذبحِ یک طوفان پاییزی شده
سهره ی عشقم که در ماتمسَرا افتاده ام
#مهیناسدیآسترکی_ناردُهْدَر
مانده ام در کنح خانه شعر می بافم زیاد
آنقدر که در کلاف بادها افتاده ام
شد توهم این که عنقایم امیر کوه قاف
یا پری هستم که از بال هما افتاده ام
#جهانشاهی
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
نتایج بداهه سرایی جمع گوهرشاد سه شنبه ۲۲ آبان
روی دیوار دلم سایه ای از قامت توست
مثل تنهایی من قد بلندی داری
#سیده_تکتم_حسینی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
آسمانا! تو هم از غصه من با خبری ؟
که چنین باهمه وسعت خود میباری
#زینب_یوسفی
تو که سرگرم دودوتای جهانت هستی
میتوانی غم چشمان مرا بشماری؟
#زینب_یوسفی
نقشه ی قالی عشقت سر دار است هنوز
می شود رج به رج درد مرا بشماری؟
#زهرا_حاجی_پور
فکرم این بود میایی که غمی برداری!
خودت اما سر این جانِ خراب آواری
#زینب_یوسفی
خزر از دیدنِ تو کاش که هندی بشود
تنِ ساحل بکند پارچههایِ ساری
#هاشمی
نازَکم! حیف نکن روغنِ بادامِ هرات
نکن ای دخترکِ خوبِ مزاری، زاری
#هاشمی
بغل و لعل لب و غمزهی چشمان سیاه
سفر عشق چنین نیست که میپنداری
#فاطمه_معین_زاده
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
نتیجه بداهه گویی شب شنبه:
عرض سلام و ادب دارم خدمت همه عزیزان گروه
امشب هم بداهه گویی داریم
#قافیه_قناریها
قلبم در آغوش قفس آواز می خواند
مانند قلب فارغ از بند قناریها
#سرخوش_پارسا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
در اوج احساس و گمان خوش گمانیها
امشب دلن سرگرم باغ است و قناریها
#مظلومی_زاده
هر ملتی با ترس از دشمن شود لرزان
بی شک به سرعت می رود تا قعر خواریها
آنها که دست از جیبشان بیرون نمیآمد
با دادن پول و طلا کردند یاریها
#ریحانه_حسنی
در قلب فروردین به دنیا آمدم، ای کاش
قلب جهان میماند در دست بهاریها؛
تا گل کند، تا بشکفد، تا سبزتر باشد ...
آری، خوشم در بطن این رویاسواریها
با خویش تنها ماندم و در غم رها ماندم
جا ماندم و رفتند بی من همقطاریها
از بند جهل آزاد شد اندیشهی دنیا
آغاز شد پایان عصر بردهداریها
مام وطن میپرورد در دامنش مادام
مانند فخریزادهها و شهریاریها
#فاطمه_معین_زاده
هر روز جمعه من تو را میخوانمت باز آ
روشن شود چشمان این شعرانتظاریها
میخوانمت شاید که با آوردن نامت
آرام گیرد سینهام از بیقراریها
هرچیز بیتو تلخ و تاریک و غم انگیزست
کی میشود پایان بگیرد بدبیاریها
جز اشک و آه و ناله در بند و بساطم نیست
با ما مدارا کن در این دار و نداریها
#روحانی
یادت بخیر ای روستای بی نظیر ما
یادم نخواهد رفت آن قایق سواری ها
با من چرا قهری ندارم طاقت دوری
برگرد یادم می رود ناسازگاری ها
دائم طلب دارند آن ها از پدرهاشان
صد آه و داد و الامان از ته تغاری ها
مادر اگر هستی بدان گر مهربان باشی
دارد ثواب بی حدی این بچه داری ها
حرفش فقط تعریف و چاپلوسی استاد است
دارد چه خیری آخر اینطور پاچه خواری ها؟!
دارم یقین خواهی رسید ای نوبهار من
پایان شیرین همه چشم انتظاری ها
آخر ببین سرباز دیرینت ز پا افتاد
مرگ است آیا پاسخ چشم انتظاری ها؟
مولا دلم بدجور می گیرد از این غصه
حالا کتابش شد یکی از یادگاری ها
کی می رسی در راه تو صد عشق جان داده
آقا بیا پایان شو بر این بی قراری ها
مولای من، دیدی کوید آخر گرفت او را؟
در شأن او بود این طریقِ جان سپاری ها؟!!
او که امید روستای پر شب ما بود
رفته ...چرا من زنده ام در سوگواری ها؟
آه ای تجلی...پیر این راه پر از غوغا
برگرد تا از رو رود این ناگواری ها
در هر غدیرِ تازه گویی بین یارانی
من دیدمت در پای کاری، وقت یاری ها
آه ای غدیر خم شهادت می دهی این مرد
زحمت کشید هرگز نبود از آن شعاری ها
#فاطمه_عباسی
حجب و حیا زیباترین دارایی زن هاست
ارزش ندارد بی گمان بی بند و باری ها
بعد از تو با درد نبودت روضه می گیرم
ای کاش آرامم کنند این سوگواری ها
#معصومه_توکلی
این پنبه را بردار از گوش سران، شاید
دنیا تکانی خورد از این بی قراری ها
#غلامرضاپور
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
عرض سلام و ادب دارم خدمت همه عزیزان گروه.
امشب هم بداهه گویی داریم با سه واژه:
#شهر_ایستگاه_پرنده
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🪷🪷🪷🪷🪷🪷🪷🪷🪷🪷🪷🪷
در شهر پرندهای پر نگشود
در کنج قفس قناری نسرود
ایستگاه در ازدحام تنهایی ماند
بی اشک وداع، بی گفت و شنود...
#سمیه_سادات_نجفی
پرنده، ایستگاه بعدی آن نامه را گم کن
کسی در شهر او چشم انتظار شعرهایم نیست
#فاطمه_اسلامی
رفتن (فعلی که در کفشهایم رسوب کرده بود)
مرا در آخرین ایستگاه
به زمین چسباند
شانه هایم
کلاهم
مقصد پرنده های بی لانه شد
و شهر
به لطف تو
اولین مترسک زندهاش را دید
#فاطمه_اسلامی
"پرنده" گر شدم فقط به عشق آسمان توست
حسد به شاخه ای برم که زیر آشیان توست
به "شهر" مردگان اگر که بشنوم صدای صور
که زنده می کند تمام مرده ها اذان توست
ببین قطار عشق من گذشته از درون خویش
و "ایستگاه" بعدی اش مسلما لبان توست
#میرنوری
در شهر ایستاده بودم
ایستگاهی تنهایی اش را به من چشمک زد
تنهایی را گوشزد می کرد
شنیدم
پرنده ای شدم
که پرواز را گوشمالی دادم
تکانی به خودم گرفتم
به خودم تکانی دادم
تا خودم زیاد فاصله داشتم
باید در همین ایستگاه که پیدایم کرده بود
کار را یکسره می کردم
تا پیدا شوم برای خودم
خودی که نمی شناسمش
و ایستگاه ِ قرمز زنگ خطر را برایم زده بود
بیا
باش
در کنار هرچه نیستی
شاید فردا هم برای تو باشد......
#حورا_اصفهانی
زیرِ سقفِ آسمانِ شهر
با پرندگانِ مهربانِ شهر
سوی «سرزمینِ روشنی» پریدهام
پا به پای کفشهای کودکی
در پناهِ گرمِ ژاکتِ عروسکی
شادمان دویدهام
آن طرف چه آبی است!
این طرف چه سبزِ روشن است!
آن طرف چه باصفاست!
ایستگاهِ آخر است
جادهها چه آشناست!
این که آسمانِ شهرِ ماست!
فکر میکنم رسیدهام...
#فاطمه_معین_زاده
در این ایستگاه خاموش
در قعر تنهایی
سوز سرد زمستانی
پرنده ای که یخ زده
شهری تنها
دردی که تمام نمیشود
زمینی که آدمهایش را فراموش کرده
سرمایی که هر لحظه بیشتر می شود
اینجا ایستگاه آخر است
#روحی
کاش میشد پرندهای باشم
روی سقفِ شهر پر بزنم
گاه گاهی برای سرگرمی
سر ایستگاهِ آن سر شهر
در کنارِ مسافری غمگین
کمی آوازِ حَصر سر بدهم
ولی امروز شکلِ انسانی
سر ایستگاهِ این سرِ شهر
غرق در غارغارِ کلاغ
در میان گذشتن و ماندن
خسته ام از ترددِ افکار
#حسنکی
یک روز در دلِ شهر
چشمت به چشمِ من خورد
قلب مرا دلِ تو
برداشت با خودش برد!
دنبالِ تو، گلِ من!
پروانهوار رفتم
دیدم که در قطاری
سمت قطار رفتم
دادم بلیط خود را
پیش تو جا گرفتم
با هر تکان قلبم،
دست تو را گرفتم
دلگرم، مثل خورشید
پرشور، مثل دریا
مثل پرنده، آزاد
مثل ستاره، زیبا
یک ایل، ماتِ چشمت
یک شهر، مستِ عطرت
باران گرفته امشب
جا هست زیرِ چترت؟
آسایش وجودم!
آرامشِ خیالم!
گرم است با تو قلبم
خوب است با تو حالم
شکر خدا! نشسته
دلبر کنار دلبر
با من بمان عزیزم
تا ایستگاه آخر
#فاطمه_معین_زاده
در هیاهوی شهر خوابیده
یک پرنده درون لانه ی خود
ناگهان با صدای بمباران
میپرد او ز آشیانه ی خود
دلش از هر چه جنگ پژمرده
جانش از هر چه تیر، آزرده
بچه اش را گذاشت،زیرا او
در درون خرابه اش مرده
در سرش شور زندگی کردن
چاره ای نیست اینک اما آه
باید از نو بسازد او اکنون
لانه ای در کنار این ایستگاه
#فرشته_دهپروری
آمد پرنده تا شهر ما شاد
در ایستگاهی آهسته ایستاد
آواز خواند و ما را صدا زد
کر بود این شهر پس رفت با باد
#روحانی
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
#ادامه_بداهه_گویی
چای ریختم تازه دم خوب خوشرنگ
استکانهای شاه عباسی
مینشینم کنار رود بیا
با توام مهربان ای عباسی!
#روحانی
#برای_عباسی
با یک سبد پر از گل من آمدم به سویت
دیدم که رفتهای و،برجاستعطر و بویت
بابونهای و ریحان،زیباست رنگ و رویَت
روشن چو رودجاری،بودهست خُلق و خویَت
برگرد و بین که تنها بِنشستهام به کویَت
تا گُم شَوم دوباره ،در پیچ و تابِ مویَت
#فاطمه_کاظمی
ای کاش که پاک و روستایی باشد
صبحی که به رنگ آشنایی باشد
گل باشد و آب و زندگی در جریان
من باشم و او باشد و چایی باشد
صامره حبیبی
یک رود روان در دشت
یک دشت پر از بلبل
یک دامن پر چین و
یک روسری پر گل ...
همراه دو فنجان چای،
زنبیل پر از گل، آه
شاید که بیایی باز
شاید برسی از راه
شاید برسی از دور
پیشم بنشینی باز
با من بدوی در دشت
بابونه بچینی باز ...
دست از سر من بردار
ای درد روانآشوب
باید بزنم فالی
ای کاش بیاید خوب
اینجا چقَدَر خالیست
جای تو در آغوشم
این چای هلاهل را
با یاد تو مینوشم
با یاد تو مینوشم
هر شب به هوای تو
یک چای به جای من
یک چای به جای تو
می رقصد و میپیچد
آهنگ تو در گوشم
حاشا بشود یک دم
یاد تو فراموشم
#بداهه
پ.ن:
دلتنگم و دلگیرم
یارم به سفر رفته
هی قافیه میبافم
شعرم به هدر رفته
#فاطمه_معین_زاده
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
🥀
غزه درد میکشد ...
غزه ناله میکند ...
در میان خیمههای بیکسی
شعلهها زبانه میکشد
کودکی دوباره دامنش به شعله کوچه میدهد
مادری به ترکش تلذی یتیم شیرخوارهاش،
شهید میشود
کوچهها پر از شهید زنده است ...
کودکان بی قرار
از گرسنگی به دامن گلولهها پناه میبرند
خانههای آرزو، یکی یکی
بر سر عروسها خراب میشوند
بچهها که گریه میکنند،
مادران، ذره ذره آب میشوند...
غزه تشنه است
غزه بی غذاست
صحنهها چقدر آشناست
داغ کربلا دوباره تازه میشود
غزه، کربلاست
من چرا هنوز زنده ام؟... 💔
#غزه
#کربلا
#مقاومت
#پایان_اسرائیل
#فاطمه_معین_زاده
@janpanaah
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
به بوی خون و نمِ خاک، کردهام عادت
عروس حجلهی جنگم، نوادهی خطرم
به جستجوی پناهی و آبی و نانی
همیشه کوله به دوشم، همیشه در سفرم
هنوز منتظر سازمان بیمللم
هنوز چشم به راه حقوق بی بشرم
اگر چه بی رمق، اما هنوز میبینم
چه داغها که ندیدم ... هنوز شعلهورم
نداشت ارزش دیدن، جهان کوچکتان
ندیدنیاست جهان، هر کجا که مینگرم؛
گرسنه اند جگرگوشههای من، باید
دو چشمِ خود بفروشم، دو تکه نان بخرم
#فاطمه_معین_زاده
#غزه💔
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom