نتایج بداهه سه شنبه ۱ آبان؛
طبق سبک شعر:
از همان اول تو تنها مرد میدان بوده ای
عشق، کاری دست آدم های تنها می دهد
با موضوعات دلخواهی:
لبریز،شانه، ردپا
#ردپای تو هنوزم در غزلهای من است
#شانههایت را برای گریه میخواهم که نیست
_________
من همان احساس کارونم که گاهی آب نیست
بغض باران حسرتی بر ابر تنها میدهد...
_____
پاییزم و #لبریز از زخم تنهایی
یک #شانه میخواهم یک قلب دریایی
_______
در خواب و بیداری دنبال تو گشتم
در آسمان بودی در اوج شیدایی
__________
من نکردم جز همان کاری که تو میخواستی
اینکه میگویی نبوده بوی حاشا میدهد
__________
موی خود را شانه کردم بوی تو پیچید چون
من که لبریز از تو شد جانم همیشه با تو ام
_______
لبریز را با شانهای آوردهام در شعر
بنگر چه زیبا رد پا را کردهام در شعر
________
شانه به شانه آمدی با من
این جاده شد از رد پا لبریز
_______
دلتنگ ردپای توام، زودتر بیا
افتاده بر زمین سرِ من، شانهات کجاست؟
لبریزم از شکایت این روزهای تلخ
سنگ صبور! دوست من! خانهات کجاست؟
________
از همان سالی که مجنون واقعاً دیوانه شد
طفلکی لیلای ما با او مدارا میکند
_________
چون جنون دارد بدون فکر حرفی میزند
چشم خود میبندد و ناگه دهان وا میکند...
_________
شانه ات لبریز من شد چون سرم بر دوش توست
رد پاهایم که نشان از بودن ما می دهد
___________
شانه به شانه با تو من
خانه به خانه آمدم
باز که پاک کرده ای
تو ردپای مهر را
__________
بی خیال لیلی و آن نازهای بد ادا
بار مجنون کج شده عقبا به دنیا میدهد
___
از همان اول خودم فهمیدم این را عاقبت
می کند بیچاره اش او هر دو دنیا می دهد
_______
من که لبریزم از این احوالِ حیرانم ولی
عشق امشب شانههایت را نشانم میدهد
_______
هی تپش،پشتِ تپش،هی اضطراب و اضطراب
قلب من سی سال شد بی وقفه تنها میدود
_____
رفته یادم قصه ی مجنونی خسرو چه بود؟
گفته بودی نوعروس خسروِ مجنون که بود
_______
با خودت خوش باش و در تنهاییات اندیشه کن
شادی آن نوری است کو (که او) در فطرت ما میدود
______
دیگر از بندِ ردیف و قافیه بیرون شدم
شعرم امشب بیمحابا سازِ دیگر میزند
______
گر سلامش من کنم در لحظه ی دیدار او
حضرت مولا جوابِ فردِ رسوا می دهد؟
________
آه زیبای پر از غم، غزه جانم صبر کن
پاسخ صبر تو را حق چونکه یکجا می دهد____________
می کُشد هی می کشد می کشد هی میکشد
می کشد تا که ببیند می شود،پا می دهد
____
لبریز شد این راهها
از رد پایت مهربان
شانهبهشانه با منی
در کوچههای آسمان
#روحانی
#عباسی
#حسنکی
#معین_زاده
#غلام_رضا_پور
#میرنوری
#نقیبی
#نودهی
نتایج بداهه گویی انجمن گوهرشاد در شب شنبه
مثل آن اشکی که روز وصل از چشمم چکید
خود نمیدانم که از چشمت چرا افتادهام
#حسین_دهلوی
⚘️🌿 ⚘️🌿 ⚘️🌿 ⚘️🌿 ⚘️🌿
تکیهگاهم سست شد پا در هوا افتادهام
برگم از چشمِ تمامِ شاخهها افتادهام
#هاشمی
باد هم گَرد مرا در آسمان پیدا نکرد
گم شدم از خویش هم ، در ناکجا افتاده ام
#کرخی
توی پیچاپیچ عمامه دلم را بستهام
روی دوش مهربانش چون عبا افتادهام
#روحانی
تا هوای روی تو کردم دلم بی تاب شد
این هوا آمد که من هم بی هوا افتاده ام
#میر_نوری
گهگداری سفره سلطانی ات را باز کن
من که در دربار تو همچون گدا افتاده ام
#میرنوری
محرم دیدار صحن با صفایت نیستم
یک غریبه در زمین نا کجا افتاده ام
#ناشناس
کربلا در دوری ات اشکم دمادم می چکد
آه از درد فراق ،از تو جدا افتاده ام
#عباسی
داشتم رد میشدم از کوچهی تنهاییام
ناگهان دیدم در آغوش شما افتادهام
#فاطمه_معین_زاده
عشق تو تنها دلیل هستیِ جان من است
با وجود نور تو دور از فنا افتاده ام
#عباسی
دوست دارم درمیان روستا باشم ولی
در کلانشهری پر از بوق وصدا افتاده ام
#طاهره_مصطفی_زاده
کعبه دل کارگاه بت تراشیها شده
از خلیل عقل خود گویا جدا افتاده ام
#مومنی
کاروان عشق، ما را تا کجا ها می برد
باز هم در دام موزون بلا افتاده ام
#عباسی
در وطن هستم ولی چون دورم از کرب و بلا
در خیالم در بیابان بلا افتاده ام
#عباسی
گنبد زیبای مولایم امیرالمومنین...آه
بی تابم که دور از آن هوا افتاده ام
#عباسی
حرف مادر را نکردم گوش و نفرینش گرفت
مادری بیچاره ام گیر شما افتاده ام
#ابراهیم_نژاد
دشمنان گاهی به حال من ترحم کرده اند
درد جانکاهیست گیر آشنا افتادم
#عباسی
از نفس افتادهام ای همنفس ای همقفس
دستهایم را بگیر از دست و پا افتادهام
#بسحاق
دست در دستت که بگذارم برایم کافیاست
سردیاش فهمانده گیر بیوفا افتادهام
#هاشمی
من خوشم در این قفس پرواز میخواهم چکار
ای قناریها که از چشم شما افتادهام
#بسحاق
از زبان فرش حرم:
حال من از حال کل هر دو دنیا بهتر است
گرچه در ظاهر به زیر دست و پا افتاده ام
بهترین فرش جهان هم کی به پایم می رسد؟!
من چه خوشبختم در این صحن و سرا افتاده ام
#عباسی
پختهٔ این روزگارم تهنشینم، ته نشین
در کف آرامپز چون لوبیا افتادهام
#بسحاق
دائما دنبال خود میگردم اما نیستم!
بس که گشتم هرکجا از دست و پا افتادهام
#بهزادی
وقت خواب است و من و درس و سکوت این اتاق
نیمه شب من یاد فیلم کیمیا افتاده ام!
#عباسی
بار سنگینی است عشق و زندگی بر دوش من
از مصیبت مثل یک صاحب عزا افتادهام
#بسحاق
بهتر از من نیست در دنیای ما یک بنده ای
باز وقت امتحان یاد خدا افتاده ام.
#عباسی
مثل خفاش شبم از روشنیها بی خبر
مست غم در رختخوابم روزها افتادهام
#بسحاق
باز بیدارم شبیه جغدِ روی شاخه ای
باز هم از خوابِ شب هایم جدا افتاده ام
#عباسی
نیمه شب هم بارش شعرم پر از عیب است و نقص
باز هم در دام ناز واژه ها افتاده ام
#عباسی
دست های ربنا در خواب سنگین رفته است
خواب رنگین دیدم از یاد خدا افتاده ام
#مهیناسدیآسترکی_ناردُهْدَر
روزگاری پولدار مملکت بودم ولی
چشم خوردم از سر بام غنا افتاده ام..
#مهیناسدیآسترکی_ناردُهْدَر
باغبان گرمِ هَرَس در خِشخِشِ پاییز بود
باغ اما گفت:دیگر از صفا افتادهام
#حسنکی
باغ سبزم ذبحِ یک طوفان پاییزی شده
سهره ی عشقم که در ماتمسَرا افتاده ام
#مهیناسدیآسترکی_ناردُهْدَر
مانده ام در کنح خانه شعر می بافم زیاد
آنقدر که در کلاف بادها افتاده ام
شد توهم این که عنقایم امیر کوه قاف
یا پری هستم که از بال هما افتاده ام
#جهانشاهی
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
نتیجه بداهه شب شنبه:
عرض سلام و ادب دارم خدمت همه عزیزان گروه
امشب هم بداهه گویی داریم
#قافیه_زبانم
#ردیف_مانده
قدر صدسال گذشته است ازاین تنهایی
از دلم رفته ولی وِرد زبانم مانده
#نیلوفر_نعمتی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌱 🌱 🌱 🌱 🌱🌱🌱
هجرش از اول پائیز شروع شد انگار
تک درختم که فقط وقت خزانم مانده
#فاطمه_اشرفی
رفتم از خویش ولی خاطره هایت ای عشق
مثل خون، در تپش هر ضربانم مانده
#شعبانزاده
زنده ماندم پس از آن روز که آوار شدم
گَردِ آن خاطره اما به گمانم مانده
#حسنکی
گرچه او رفت و دگر باز نیامد خبرش
رد آن گونه سرخش به لبانم مانده
#میرنوری
آنقدر از غم هجران تو من می بارم
برکه ای خشک از آن رود روانم مانده
#فرزانه_قربانی
خواهشی دارم و از عمق دلم آمده است
آمده تا دهنم روی زبانم مانده
#روحانی
راه رفت او و من از دور نگاهش کردم
رفته آن تیر جوان قد کمانم مانده
#حضرت_علی_اکبر
#روحانی
بارها رفتم و از دور نگاهش کردم
رفت آن خاطره ها، قد کمانم مانده
#غلامرضاپور
مدرسه ، تخته و گچ ، ناخون و قیژ بلند
اثرش تا به کجا روی روانم مانده؟
#غلامرضاپور
عشق تو هر چه که من داشتم از قبل ربود
دیگر از آن همه من، یک هیجانم مانده
#میرنوری
نیست در خانه دگر مرغ و کباب و شیشلیک
توی این سفره فقط لقمه ی نانم مانده
#طاهره_مصطفی_زاده
سالها منتظر و زنده به امید ظهور
پیکرم پیر شد و قلب جوانم مانده
#ریحانه_حسنی
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
نتایج بداهه شب سه شنبه:
عرض سلام و ادب دارم خدمت همه عزیزان گروه
امشب هم بداهه گویی داریم به این صورت که سه کلمه در گروه گذاشته میشه و دوستان شاعر با هر وزن و قافیه ای که مدنظرشون هست در بداهه امشب شرکت خواهند کرد.
چون نزدیک به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها هستیم سه کلمه ویژه شهادت میزارم و سه کلمه هم با موضوعات دیگر.
کلمات ویژه شهادت:#تنور_یتیم_مادر
کلمات اصلی:#گندمزار_آیینه_پنجره
⚘️🌿 ⚘️🌿 ⚘️🌿 ⚘️🌿 ⚘️🌿 ⚘️🌿
آتش گرفته جانِ تنور از نبودتان
دیوار و در یتیمِ شمایند مادرم
#حسنکی
از گندمزار که میآمد
درخشانترش کرده بود
آرزوی تنور خانه ی تو
در خیالش
نان نه
که خورشید میشد
.
.
.
دیر رسید اما
در سوخته بود و
کودکان یتیم میلی به نان نداشتند
#فاطمه_اسلامی
بارفتن تو شهر سراسر یتیم شد
تنهانه کودکان تو، حیدر یتیم شد
شهر مدینه، کوچه و خانه، تنور و در
حوض و حیاط و حجره و بستر یتیم شد
ای انکه گفته ام ابیها تو را رسول
گویا دوباره باز پیمبر یتیم شد
#طاهره_مصطفی_زاده
ممنون از محبت مادرانه ات
تنها نه آسیاب و تنور و گلیم شد
دنیا همه شرمنده از مهربانی ات
از بعد رفتنت همه دنیا یتیم شد
#سمیه_غلامرضاپور
رفتی و بعد از تو تمام خانه دلگیر است
مادر بدون تو، پدر از زندگی سیر است
حالا علی بعد از تو بی یاور شده، دشمن
با صد هزاران کینه، دستانش به شمشیر است
دارد جهان رنگ عزا و غم درین خانه
با خاطرات خندههایت سخت درگیر است
با بغض دوری ات تنور خانه خاموش و
بال و پر گندم به پای غصه زنجیر است
آتش به جانت نه، به قلبت میزدند آنها
یک نامسلمان هم نگفت این آیه تطهیر است
حالا یتیمان علی و خانه ای غمبار
تنها همین یک جمله غمگین است و دلگیر است..
#فاطمه_اشرفی
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
عرض سلام و ادب دارم خدمت همه عزیزان گروه
امشب هم بداهه گویی داریم با سه واژه انتخابی
#شب_امید_گلدان
لطفا اشعار زیباتون رو با هر وزنی که دلتون خواست در گروه به اشتراک بذارین
🌼🌼🌼🌼🌸🌸🌺🌺🌼🌼
🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵
دائم به تو وصل است یک مؤمن
حتی اگر شب تا سحر خواب است
#روحانی
گلدان امّیدم نباید بشکند آری
شب آب خواهم داد آن را تا اذان صبح
#ریحانه_حسنی
من امیدی به شب بو ها ندارم
ستاره کاشتم در خاک گلدان
#فرزانه_قربانی
امید با دستان خود هر شب از این گلدان
آن هرزها را میکشد بیرون و میکارد
یک بار دیگر بذر بودن یا سرودن را
شاید که فردا گل دهد غنچه کند شاید
#روحانی
شاید امیدی هست و من باید بیابم
گلدانِ مهتابِ خودم را از دلِ شب
#حسنکی
امیدم را به گلدان می سپارم
که شاید گل کند در روزگارم
امان از آن شب سرد زمستان
گرفت از من همه دارو ندارم
#غلامرضاپور
به امید طلوعت صبح میشد
شب تاریک و وحشتناک گلدان
#فاطمه_اشرفی
ای رازهای در دل امید پشت امید
ای ناله های در شب آرام همچنان بید
در خانه ای پراز گل اما تهی زگلدان
فریاد من چه خاموش درانتهای امید
#مظلومی زاده
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
عرض سلام و ادب دارم خدمت همه عزیزان گروه.
امشب هم بداهه گویی داریم با سه واژه:
#شهر_ایستگاه_پرنده
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🪷🪷🪷🪷🪷🪷🪷🪷🪷🪷🪷🪷
در شهر پرندهای پر نگشود
در کنج قفس قناری نسرود
ایستگاه در ازدحام تنهایی ماند
بی اشک وداع، بی گفت و شنود...
#سمیه_سادات_نجفی
پرنده، ایستگاه بعدی آن نامه را گم کن
کسی در شهر او چشم انتظار شعرهایم نیست
#فاطمه_اسلامی
رفتن (فعلی که در کفشهایم رسوب کرده بود)
مرا در آخرین ایستگاه
به زمین چسباند
شانه هایم
کلاهم
مقصد پرنده های بی لانه شد
و شهر
به لطف تو
اولین مترسک زندهاش را دید
#فاطمه_اسلامی
"پرنده" گر شدم فقط به عشق آسمان توست
حسد به شاخه ای برم که زیر آشیان توست
به "شهر" مردگان اگر که بشنوم صدای صور
که زنده می کند تمام مرده ها اذان توست
ببین قطار عشق من گذشته از درون خویش
و "ایستگاه" بعدی اش مسلما لبان توست
#میرنوری
در شهر ایستاده بودم
ایستگاهی تنهایی اش را به من چشمک زد
تنهایی را گوشزد می کرد
شنیدم
پرنده ای شدم
که پرواز را گوشمالی دادم
تکانی به خودم گرفتم
به خودم تکانی دادم
تا خودم زیاد فاصله داشتم
باید در همین ایستگاه که پیدایم کرده بود
کار را یکسره می کردم
تا پیدا شوم برای خودم
خودی که نمی شناسمش
و ایستگاه ِ قرمز زنگ خطر را برایم زده بود
بیا
باش
در کنار هرچه نیستی
شاید فردا هم برای تو باشد......
#حورا_اصفهانی
زیرِ سقفِ آسمانِ شهر
با پرندگانِ مهربانِ شهر
سوی «سرزمینِ روشنی» پریدهام
پا به پای کفشهای کودکی
در پناهِ گرمِ ژاکتِ عروسکی
شادمان دویدهام
آن طرف چه آبی است!
این طرف چه سبزِ روشن است!
آن طرف چه باصفاست!
ایستگاهِ آخر است
جادهها چه آشناست!
این که آسمانِ شهرِ ماست!
فکر میکنم رسیدهام...
#فاطمه_معین_زاده
در این ایستگاه خاموش
در قعر تنهایی
سوز سرد زمستانی
پرنده ای که یخ زده
شهری تنها
دردی که تمام نمیشود
زمینی که آدمهایش را فراموش کرده
سرمایی که هر لحظه بیشتر می شود
اینجا ایستگاه آخر است
#روحی
کاش میشد پرندهای باشم
روی سقفِ شهر پر بزنم
گاه گاهی برای سرگرمی
سر ایستگاهِ آن سر شهر
در کنارِ مسافری غمگین
کمی آوازِ حَصر سر بدهم
ولی امروز شکلِ انسانی
سر ایستگاهِ این سرِ شهر
غرق در غارغارِ کلاغ
در میان گذشتن و ماندن
خسته ام از ترددِ افکار
#حسنکی
یک روز در دلِ شهر
چشمت به چشمِ من خورد
قلب مرا دلِ تو
برداشت با خودش برد!
دنبالِ تو، گلِ من!
پروانهوار رفتم
دیدم که در قطاری
سمت قطار رفتم
دادم بلیط خود را
پیش تو جا گرفتم
با هر تکان قلبم،
دست تو را گرفتم
دلگرم، مثل خورشید
پرشور، مثل دریا
مثل پرنده، آزاد
مثل ستاره، زیبا
یک ایل، ماتِ چشمت
یک شهر، مستِ عطرت
باران گرفته امشب
جا هست زیرِ چترت؟
آسایش وجودم!
آرامشِ خیالم!
گرم است با تو قلبم
خوب است با تو حالم
شکر خدا! نشسته
دلبر کنار دلبر
با من بمان عزیزم
تا ایستگاه آخر
#فاطمه_معین_زاده
در هیاهوی شهر خوابیده
یک پرنده درون لانه ی خود
ناگهان با صدای بمباران
میپرد او ز آشیانه ی خود
دلش از هر چه جنگ پژمرده
جانش از هر چه تیر، آزرده
بچه اش را گذاشت،زیرا او
در درون خرابه اش مرده
در سرش شور زندگی کردن
چاره ای نیست اینک اما آه
باید از نو بسازد او اکنون
لانه ای در کنار این ایستگاه
#فرشته_دهپروری
آمد پرنده تا شهر ما شاد
در ایستگاهی آهسته ایستاد
آواز خواند و ما را صدا زد
کر بود این شهر پس رفت با باد
#روحانی
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
عرض سلام و ادب دارم خدمت همه دوستان عزیزم
امشب هم بداهه گویی داریم با سه واژه انتخابی:
#برف_آرزو_شاخه
و سه واژه هم برای شب وفات حضرت ام البنین.
هر عزیزی دوست داشت با این واژه ها هم میتونه در بداهه شرکت کنه
#ماه_شهید_گریه
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
َآرزوی برف
دیدن رخ انار بود
شاخه ی انار
فکر دیدن بهار بود
#غلامرضاپور
برف دیدم آرزو آمد به دست
شاخه ی خشک انارم را شکست
ماه میتابید اما گریه اش
در تمام شهر پیچید و نشست
#مظلومی_زاده
برف بر شاخهی عمرم شده سنگینتر و حیف
آروزهای جوانی که دگر پیر شدَهست
کاش میشد که تنِ یخ زدهام را آتش
بِکِشانَد به حیاتی که دگر دیر شدَهست
#حسنکی
آمد از آسمان به سمت زمین
از کران تا کران به سمت زمین
آمد و بر سرش سپیدیِ بخت
نوعروس جوان به سمت زمین
برف بارید و باز هم بارید
بیامان بیامان به سمت زمین
شاخه در شاخهها مناره شدند
تا بیاید اذان به سمت زمین
آرزو کردهام بیاید جان
جمعهای از زمان به سمت زمين
#فاطمه_مظفری
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
نتیجه بداهه گویی شب دوشنبه:
بداهه سه واژه ای
#آسمان_خیال_رودخانه
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵
آسمان را بشکن و بارانی از رحمت ببار
رودخانه در خیالِ قطرهای جان داده است
#حسنکی
ای رودخانه ها به کجا میبرید هان؟
آن نامههای آمده از سمت آسمان
دادم به آب هرچه به غیر از خیال او
ناراحتم! برای من آن نامه را بخوان
#فاطمه_اسلامی
میچید در خیالش از آسمان ستاره
میریخت دانهدانه بر شال رودخانه
#آمنه_فخاران
آسمان انداخت عکسش را به قاب رودخانه
ناگهان بیتاب شد چشمان خواب رودخانه
غرق رویای وصال ماه شد با خوشخیالی
زد به راه بیخیالی شد دلش مرداب رودخانه
#روحانی
آسمان در خیال ِرودخانه بارید
آنقدر که
قطره هایش را گم کرد
معشوقه ای
که نمی دانست
خودش اقیانوس است .....
#حورا_اصفهانیان
رودخانه
خیال آسمان شدن داشت
دل به دریا زد...
#ابوترابی
با خیال بودنت در قلب خود گل کاشتم
با نگاهت آسمان را از سرم برداشتم
رودخانه بود آغوش تو ماهی اش دلم
با تپ و تاب دلت من زندگانی داشتم
#فاطمه_اشرفی
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱-منتظر نشستهام در بهار باغچه
پیش جای خالیات در کنار باغچه
میرسی دوباره و سبز میشود بهار
یک بهشت بینظیر سبزهزار باغچه
۲-سبز است سبز خاطر باغ از حضور تو
بر چهرهاش درخشش زیبای نور تو
دارد به دست صد گل زیبای صورتی
تقدیم میکند به مسیر عبور تو
#روحانی
با خاطراتت زندگی کردم نمیدانی
هرگز ندانستم کنار من نمیمانی
یا مهدی
۱-دوباره زنده شد آن خاطرات خوبِ زمین
بهار آمد و رخسار خاک گلگون شد
۲-ببین طلاییِ خورشید روی این جاده ست
زمین دوباره به ما روی خوش نشان داده ست
#سمیه_خردمند
همعطر بهارهای خوب و دیرین
همواره بساز خاطراتی شیرین
گاهی بنشین کنار من شعر بگو
سرگرمی عاشقانهی فروردین
#فاطمه_اسلامی
باتو به نجوا برمیخیزم
بر روی نیمکت تنهائیم
آنجا که سرشاخه های رها گشته در باد
با صدای تپش قلب من
همخوانی می کنند
# گل نرگس بیا
#شاه محمدی
هرگز ننشسته ای به زیبایی من
بر نیمکت ساده و رویایی من
من غرق بهار خاطراتم هستم
دست تو نمی رسد به تنهایی من
#صامره_حبیبی
گیرم همهجا سبز و گلستان شده باشد
وقتی که کسی منتظرم نیست،خزانم
#حسنکی
۱-بهار دلخوشی غنچه های کم صبر است...
۲-بهارم تویی لاله زارم تویی
هنوزم فقط یار غارم تویی...
#فاطمه_عباسی
🌺🌺🌺🌺
مادرم بعد تو گلدانها همه خشکیده اند💔
حسن یوسف زرد شد، گلهای یخ پوسیده اند💔
شمعدانی مان دگر یک شاخه ی گل وا نکرد
شاخه های تاک هم با اشک ما نالیده اند💔
سفره خالی شد دگر از عطر نان تازه ات
عطر و بوی زندگی از خانه مان برچیده اند💔
#طاهره_مصطفی_زاده
این دل به نبودنت فسرده است
به که بگویم چه عذابی در وصف تو می کشم
هزاران دلم پر می کشد برای دیدنت
کجایی که یکبار دورت بگردم🥀
#رقیه_سادات_موسوی
من که نباشم کی میاد اینجا
با گریه گلدونامو آب میده؟
تو خونهی تاریکِ بیمهمون
کی اولین حلوامو تاب میده؟
یه روز تو این خونه که آقا بود
هر روزمون یه ماجرایی داشت
این خونه رو اینجور نبین مادر
اونوقتا یه بروبیایی داشت
#حسنکی
ندارمت که ببینم چه لذتی دارد
سکوت مانده به جانم حکایتی دارد😭
#کاوسی
چارقد گُل گُلی
دست هایِ حنایی
دشتِ پیراهنت
بوی ِبهشت می دهد
سرشار از تو
در پناهت
با فراغ بال
در آغوش ِ آرام
در قلمرو ات
سر سبز می شوم
#حورا_اصفهانیان
ای خنده ات خوشبوتر از بابونه و یاس
رونق گرفته از تو حتی سنگ الماس
مادر خبر دارم که با باریدن تو
سیراب میشد غنچه در گلدان احساس
#مهتاب_بهشتی
#برای_مادرم
#بداهه_گویی_گوهرشادی_ها
اینجا نباید از حساب عمر کم کرد
فکر نباید ،باید و افسوس و غم کرد
مثل درخت سبز باید ایستاد و
از آب چشمه چاییِ بابونه دم کرد
زهرا سادات موسوی مقدم
دو فنجان چای میریزم
گل بانونه میچینم
سر راه تو میشینم
بگو کی میرسی از راه؟
در دشت جنون چیزی ،غیر از تو نمیبینم
صیاد اگر باشی،آهو شدنم حتمیست
#حسنکی
دوست دارم درکنار رود بنشینم ولی
درکلانشهری پراز دود و صدا زندانی ام
عطر چای و رقص اب و بوی خاک
من چه میخواهم دگر از زندگی😍
#طاهره_مصطفی_زاده
در هوایِ سردِ رشت
تنها می چسبه
دورِ آتیش بشینی
گرم کنی دستات
دود بره تو چشمات
اشک بیاد و دود کنی اون حرفاتو
با شعری که هیچکی
هیچی ازش نمی فهمه
جز
خنده خودت به خودت و
پوزخندی که
نمی رسه به دلت و نمی شکنه
چای داغ و آبنبات ِ هِلی
با سیب زمینیِ آتیشی
از نقشه هات باشه
برایِ شکمت داری می چینی
روی آتیش
......
در گرمایِ سبز ِدشت
کاهو و سکنجبین می رن کنارِ رود
می شینن
به دورهمی
تا نگن از هیچ غمی
می رسن به لبی
شیرین می شن
با بوسه بر لبش
نگاهِ مهربونِ دختر
با رنگای تر و تازه پیرهنش
جون میدن به شاخه ها
به بوی ِشکوفه ها
به سیب و گلابی و گیلاس
به صدایِ شُر شُر آب
که پیچیده در سبزه زار
#حورا_اصفهانیان
در خوردن چای یکه تازی کردن
باخاطره اش، خاطره بازی کردن
کار دل او زیادی فاصله ها
کار دل من شبیه سازی کردن
صامره حبیبی
دیگران نیستند ولی
میشود چای تازهای نوشید
میشود دید کوه و صحرا را
یا خنک شد از آب رود چشید
میشود بود، گفت، خندید
گرچه مثل زلالی این رود
مثل این روز روشن است ببین
من و توماندهایم تنهایی...
#روحانی
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom