eitaa logo
گوهرشاد قم
400 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
263 ویدیو
8 فایل
این کانال جهت انتشار اشعار ،بداهه های زیبا و رویدادهای ایجاد شده در #انجمن_شعر_گوهرشاد_قم و معرفی بانوان شاعر کشور می باشد. ارتباط با ادمین @somayeh_kheradmand
مشاهده در ایتا
دانلود
نتیجه بداهه گویی شب شنبه: عرض سلام و ادب دارم خدمت همه عزیزان گروه امشب هم بداهه گویی داریم قلبم در آغوش قفس آواز می خواند مانند قلب فارغ از بند قناریها 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 در اوج احساس و گمان خوش گمانیها امشب دلن سرگرم باغ است و قناریها هر ملتی با ترس از دشمن شود لرزان بی شک به سرعت می رود تا قعر خواری‌ها آنها که دست از جیبشان بیرون نمی‌آمد با دادن پول و طلا کردند یاری‌ها در قلب فروردین به دنیا آمدم، ای کاش قلب جهان می‌ماند در دست بهاری‌ها؛ تا گل کند، تا بشکفد، تا سبزتر باشد ... آری، خوشم در بطن این رویاسواری‌ها با خویش تنها ماندم و در غم رها ماندم جا ماندم و رفتند بی من هم‌قطاری‌ها از بند جهل آزاد شد اندیشه‌ی دنیا آغاز شد پایان عصر برده‌داری‌ها مام وطن می‌پرورد در دامنش مادام مانند فخری‌زاده‌ها و شهریاری‌ها هر روز جمعه من تو را میخوانمت باز آ روشن شود چشمان این شعرانتظاری‌ها میخوانمت شاید که با آوردن نامت آرام گیرد سینه‌ام از بی‌قراری‌ها هرچیز بی‌تو تلخ و تاریک و غم انگیزست کی میشود پایان بگیرد بدبیاری‌ها جز اشک و آه و ناله در بند و بساطم نیست با ما مدارا کن در این دار و نداری‌ها یادت بخیر ای روستای بی نظیر ما یادم نخواهد رفت آن قایق سواری ها با من چرا قهری ندارم طاقت دوری برگرد یادم می رود ناسازگاری ها دائم طلب دارند آن ها از پدرهاشان صد آه و داد و الامان از ته تغاری ها مادر اگر هستی بدان گر مهربان باشی دارد ثواب بی حدی این بچه داری ها حرفش فقط تعریف و چاپلوسی استاد است دارد چه خیری آخر اینطور پاچه خواری ها‍؟! دارم یقین خواهی رسید ای نوبهار من پایان شیرین همه چشم انتظاری ها آخر ببین سرباز دیرینت ز پا افتاد مرگ است آیا پاسخ چشم انتظاری ها؟ مولا دلم بدجور می گیرد از این غصه حالا کتابش شد یکی از یادگاری ها کی می رسی در راه تو صد عشق جان داده آقا بیا پایان شو بر این بی قراری ها مولای من، دیدی کوید آخر گرفت او را؟ در شأن او بود این طریقِ جان سپاری ها‍؟!! او که امید روستای پر شب ما بود رفته ...چرا من زنده ام در سوگواری ها؟ آه ای تجلی...پیر این راه پر از غوغا برگرد تا از رو رود این ناگواری ها در هر غدیرِ تازه گویی بین یارانی من دیدمت در پای کاری، وقت یاری ها آه ای غدیر خم شهادت می دهی این مرد زحمت کشید هرگز نبود از آن شعاری ها حجب و حیا زیباترین دارایی زن هاست ارزش ندارد بی گمان بی بند و باری ها بعد از تو با درد نبودت روضه می گیرم ای کاش آرامم کنند این سوگواری ها این پنبه را بردار از گوش سران، شاید دنیا تکانی خورد از این بی قراری ها ~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~ @goharshadqom
نتیجه بداهه شب شنبه: عرض سلام و ادب دارم خدمت همه عزیزان گروه امشب هم بداهه گویی داریم قدر صدسال گذشته است ازاین تنهایی از دلم رفته ولی وِرد زبانم مانده 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱🌱🌱 هجرش از اول پائیز شروع شد انگار تک درختم که فقط وقت خزانم مانده رفتم از خویش ولی خاطره هایت ای عشق مثل خون، در تپش هر ضربانم مانده زنده ماندم پس از آن روز که آوار شدم گَردِ آن خاطره اما به گمانم مانده گرچه او رفت و دگر باز نیامد خبرش رد آن گونه سرخش به لبانم مانده آنقدر از غم هجران تو من می بارم برکه ای خشک از آن رود روانم مانده خواهشی دارم و از عمق دلم آمده است آمده تا دهنم روی زبانم مانده راه رفت او و من از دور نگاهش کردم رفته آن تیر جوان قد کمانم مانده بارها رفتم و از دور نگاهش کردم رفت آن خاطره ها، قد کمانم مانده مدرسه ، تخته و گچ ، ناخون و قیژ بلند اثرش تا به کجا روی روانم مانده؟ عشق تو هر چه که من داشتم از قبل ربود دیگر از آن همه من، یک هیجانم مانده نیست در خانه دگر مرغ و کباب و شیشلیک توی این سفره فقط لقمه ی نانم مانده سالها منتظر و زنده به امید ظهور پیکرم پیر شد و قلب جوانم مانده ~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~ @goharshadqom
عرض سلام و ادب دارم خدمت همه عزیزان گروه امشب هم بداهه گویی داریم با سه واژه انتخابی لطفا اشعار زیباتون رو با هر وزنی که دلتون خواست در گروه به اشتراک بذارین 🌼🌼🌼🌼🌸🌸🌺🌺🌼🌼 🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵 دائم به تو وصل است یک‌ مؤمن حتی اگر شب تا سحر خواب است گلدان امّیدم نباید بشکند آری شب آب خواهم داد آن را تا اذان صبح من امیدی به شب بو ها ندارم ستاره کاشتم در خاک گلدان امید با دستان خود هر شب از این گلدان آن هرزها را می‌کشد بیرون و می‌کارد یک بار دیگر بذر بودن یا سرودن را شاید که فردا گل دهد غنچه کند شاید شاید امیدی هست و من باید بیابم گلدانِ مهتابِ خودم را از دلِ شب امیدم را به گلدان می سپارم که شاید گل کند در روزگارم امان از آن شب سرد زمستان گرفت از من همه دارو ندارم به امید طلوعت صبح می‌شد شب تاریک و وحشتناک گلدان ای رازهای در دل امید پشت امید ای ناله های در شب آرام همچنان بید در خانه ای پراز گل اما تهی زگلدان فریاد من چه خاموش درانتهای امید زاده ~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~ @goharshadqom
عرض سلام و ادب دارم خدمت همه دوستان عزیزم امشب هم بداهه گویی داریم با سه واژه انتخابی: و سه واژه هم برای شب وفات حضرت ام البنین. هر عزیزی دوست داشت با این واژه ها هم میتونه در بداهه شرکت کنه 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 َآرزوی برف دیدن رخ انار بود شاخه ی انار فکر دیدن بهار بود برف دیدم آرزو آمد به دست شاخه ی خشک انارم را شکست ماه میتابید اما گریه اش در تمام شهر پیچید و نشست برف بر شاخه‌ی عمرم شده سنگین‌تر و حیف آروزهای جوانی که دگر پیر شدَه‌ست کاش می‌شد که تنِ یخ زده‌ام را آتش بِکِشانَد به حیاتی که دگر دیر شدَه‌ست آمد از آسمان به سمت زمین از کران تا کران به سمت زمین آمد و بر سرش سپیدیِ بخت نوعروس جوان به سمت زمین برف بارید و باز هم بارید بی‌امان بی‌امان به سمت زمین شاخه در شاخه‌‌ها مناره شدند تا بیاید اذان به سمت زمین آرزو کرده‌ام بیاید جان جمعه‌ای از زمان به سمت زمين ~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~ @goharshadqom
نتیجه بداهه شب شنبه با عکس قاصدک: عاقبت از دوری تو قاصدک گیس مثل پنبه را بر باد داد قاصدک از بی خبری گفت برایم از زمزمه های آشنایِ دخترانی که در گوشش رویایی را رها عشقی را صدا رازی را فاش می کردند از قاصدهایی که بوده و بی مقصد می رفته بی آنکه صدایی را بشنود و آرزویی را بر آورده کند فقط پیش رفته پیش از هر هوا و آسمانی آسان بی من رونده دور گشته از رویا ها.... ای کاش که آواز چکاوک بودم آزاد و رها شبیه کودک بودم ای کاش که در راه رسیدن تا تو یک قاصدک سفید کوچک بودم در گوش‌های قاصدک‌ها آرزو کردم زندانی آغوش گرمت تا ابد باشم... عاشقش بودم ولی آن سنگ دل چون قاصدک آرزوی دیگری کرد و مرا بر باد داد از ساقه آزادم بکن ای باد سرگردان پرواز می خواهد دلم، خورشید نزدیک است گر قاصدک بودم پر از یاد تو می شد این سرا اما تو مثل تندری بر باد می دادی مرا حیف است پا در گل بمانی وقتی سبکباری شبیه قاصدکها با قاصدک گفتم شبی راز دلم را تا صبح فردا دشت از حالم خبر داشت ( او بی خبر رفت و شدم تنهای تنها) از مرحمت عشق که سرشار شوی چون قاصدکی شاد و سبک بار شوی هر شب به خیال روی ماهش خوابی هر صبح ز بوسه هاش بیدار شوی منتظرخبرم، کی می رسی به ببرم آفتاب برآمدو من همچون بی خبرم قاصد خبری آور از کوی رفیقانم تا شاد شوم هردم از حال رفیقانم ~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~ @goharshadqom
کِی خاک ز بوی گِل شدن خسته شده؟ با باد، نگاه پنجره بسته شده؟ رگبار شدید حاوی این خبر است باران به گل و گیاه وابسته شده باران و ... گل و ... پنجره باز است...ولی باور بکنید هوش مصنوعی نیست اَلَیسَ الصُّبحُ بِقَریب مسلمانان مسلمانی دل بی کینه میخاهد شبیه قطره ی باران صفای سینه میخاهد هوای هردو چشمانم چنان دلگیر وبارانیست دلم کرب وبلای یار، شب آدینه میخاهد ای ابر تیره ! خون گریه کم کن شاید پذیرا شد توبه ات را... باران! به کویر دل من سر نزدی آرام نیامدی چرا؟ در نزدی؟! من سنگ شدم کنار این سختی ها ای ابر چرا به سیم آخر نزدی؟ ۲-ای کاش به این پنجره باران بزند شبنم به دل خسته ی بی جان بزند در روز و شبِ کویریِ دلتنگی یاد تو سری به این بیابان بزند... ۳_باران مصنوعی، ایوان مصنوعی در گوشه ی عکسی، گلدان مصنوعی این هوش مصنوعی پر کرده دنیا را ترسم به بار آرَد یاران مصنوعی.. باران و گل و آب و هوا، مصنوعی‌ست عطر خوش این شکوفه‌ها، مصنوعی‌ست با دیدن تصویر به هوش آمده‌ایم این هوش طبیعی است یا مصنوعی‌ست؟ آسمان آب پاشش را پشت پنجره ی دلتنگی جا گذاشته بود. **** بغض آسمان پشت پنجره ی دلتنگی ترکید * رنگ صدای باران آبی تر از بهار است *** می شود از این اتاق تا خانه خورشید رفت؟ باران بیا تنم تو را می خواهد شکوفه آور لطیف گل اندام شکننده نسیمی خنک روی گونه ام کنار پنجره حس و حال عید در سبزه زار هایِ بهار پا به پایت از تپه ها بالا رفته و در دشت ها سرازیر می شدیم حس و حالم را دگر باره به من بده ریز ریز ~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~ @goharshadqom
حالا برای تصویر دوم ای غول سیاهِ پستِ دودآلوده جای تو در آسمان ایران جان نیست پ.ن:(این عرصه ی پرواز خوش سیمرغ ست) دریا بزن موجی بر این کابوس آتش خاموش کن داغ ِدل ِایران ما را💔 بندر به دل سوختگان تو قسم یک ایران دلش برای تو تپید بوی باروت ، اسکله ، شرجی باز عطر شهید می آید هرچه باشد وطن که بیدار است سنگری نو پدید می آید بندر در آتش سوخت ای باران کجایی تابکی با خیال تو هرشب بشکنم بغض بی حسابم را بنویسم دوخط ازین هجران سرنهم بر غم تو خوابم را دلم از دوری تو پرخون و چشم بارانیم بدر خسته زندگی هم‌بدون تو درد است همه در ها بروی او بسته باغرور شکسته ام چه کنم که چنین در مسیر غم افتاد خسته شد زین همه پریشانی دل دیوانه در ستم افتاد خون شده واژه های اشعارم وصل در آن دوجمله ی خالی است درعوض چند بیت اش از هجران چقدر خوش نشسته وعالی است غزلم ناتمام و دل مانده روی دستم کنار دوری تو آسمانم همیشه بارانی است گله دارد زمن صبوری تو قصه های شبم که تکراری است داستانی که نیمه جان دارد دل تنگم به عادتش باقی است چشم در راه بی گمان دارد بی صدا مانده از درون زخمی است این دل سرسپرده ی مجنون درد او بی دوا ودرمان است شب هجران واین دل پر خون --------- _نیک ------------- اگرچه سهم من از سرزمین من کفن است مرا صلابت این خاک عینِ جان و تن است به حال خویش نمی‌گریم از فُزونی داغ غریب هستم و از من غریب‌تر وطن است سری به صفحه‌ی اخبار می‌زنم سر صبح "وطن دِلی است که در حال منفجرشدن است" کدام گوشه‌ی ایران به خون خضاب شده؟ صدای آتش و دود از کدام شهر من است؟ بگو بلند بگریند ماهیان خلیج در این عزا که هوا نیز تیره‌پیرهن است نظر بدوز به دریا و هیچ چیز نپرس که موج راوی این قصه‌‌ی کمرشکن است صدای ناله‌ی دَمّام و سنج می‌آید بهار در قُرقُ گریه‌های مرد و زن است سکوت کن وطن! ای پاره‌های پیکر من! که مرگ آه! فقط مرگ با تو هم‌سخن است تو مادری و به آغوش می‌کشی همه را و روی دامن تو عادتم گریستن است .س.ح ممنونم بخاطر انتخاب شعری تون ایران تسلیت ------ میان دود و آتش مانده بندر درون شعله سرکش مانده بندر دوباره شط خون بر پاست این جا خداوندا مشوش مانده بندر ------- شاداب نیک ------------
: مادر مرا از مهر لبریز می کند گلهای روسری سرریز می کند اتل متل روسری نگیر اونو سرسری وقتی می پوشیش، گلم از همه خوشگل تری دختری دارم من بهتر از آب نبات خنده ی چشمانش گرم و شیرین، شکلات بر روسری من گل میزند مادر از عطر آن گل هست حال دلم بهتر گُلِ لبخند کُلِ شوکت روی صورت شده خوش نقش گوشه روسری بوسه مادری بوده صورتی گونه دختری مهر مادری همه عمرم تورو دیدم تورو بودم به تو گفتم به تو مادر شده دختر از تو بهتر پُر مهرِ آخ که مادر