eitaa logo
گُلابَتون
3.1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1هزار ویدیو
38 فایل
اینجا پاتوقِ مجازیِ ماست🏡📱 حسینیه انقلاب اسلامی دختران قم🇮🇷 اولین مجموعه‌ی فرهنگی_تربیتیِ مردمی و خودجوش و کاملا دخترانه در کل کشور...✌️🏻 ما عادت داریم اولین و جذاب‌ترین کارهای بزرگ و دخترونه رو تو کل شهر برپا کنیم😊 💌 ارتباط با ما: @hs_qom
مشاهده در ایتا
دانلود
تصاویری که پاک نخواهند شد! وحید! یا بهتر است بگویم: وحیدکِ عمه!😊 برادرزاده‌ی سه ماهه‌ای که این روزها، تمام عشقِ من است.❤️ اما نمی‌دانم چرا هر بار که نگاهش می‌کنم، تمام قلبم آتش می‌گیرد! آن روز که پاهای تپلی و نرمش را از پتو بیرون آورده بود و با یک شورت عینکیِ خال‌خالی، روی تختش دست و پا می‌زد و بازی می‌کرد، فرصت را غنیمت دانستم و رفتم سراغش.🥰 اما بالای سرش که رسیدم، نگاهم به پاهای نرمش که افتاد، چشم‌هایم به آنی، تر شدند! نمی‌دانم چرا بلافاصله، تصویر آن نوزاد فلسطینی، با آن دو پای یخ‌زده از سرما، پیش هر دو چشمم قاب شد! یک آن فکر کردم پاهای وحید است. داشتم می‌مردم. وحید توی صورتم دست و پا می‌زد و می‌خندید. من اما خیره به پاهایش، اشک می‌ریختم.😭 ادامه دارد... 🌹@golabbaton95
گُلابَتون
#روز_غزه تصاویری که پاک نخواهند شد! وحید! یا بهتر است بگویم: وحیدکِ عمه!😊 برادرزاده‌ی سه ماهه‌ای
ادامه... خدایا چرا هر بار که وحید را می‌بینم، فیلم و تصویر نوزادان فلسطینی و لبنانی پیش چشم‌هایم پخش می‌شود؟ هر بار که وحید را بغل می‌کنم و او خودش رو گوشه‌ی آغوشم جمع می‌کند، وقتی که دستم کنار پهلویش، با هر بار نفس کشیدن، بالا و پایین می‌رود، وقتی که راهش می‌برم و لُپ‌های نرم و تپلش را آرام فشار می‌دهم و زیر لب برایش حرف می‌زنم، باز یاد آن کودکان می‌افتم.😔 یاد آن نوزادی که روی تخت بیمارستان، روی تنش جای سالم نبود. یاد آن کودکی که گوشه‌ی دیوار ایستاده بود و از ترس صدای انفجار، می‌لرزید و چشم‌های مشکیِ درشتش، دو دو می‌زد. یاد آن یکی که کنار ایستگاه پرستاری، روی زمین، زخمی و بی‌حال رها شده بود و می‌گفتند که همه‌ی کس و کارش شهید شده‌اند و او حالا تنهای تنهاست. به خدا که می‌خواهم دق کنم، وقتی وحید را جای آن‌ها تصور می‌کنم.💔 همین دیروز بود که در حین گرفتن ناخن‌های دست وحید، سر سوزنی انگشتش خراشیده شد و خون قُل زد. جیغ‌اش بلند شد. رنگ عروسمان که مادر وحید باشد، پریده بود. مادرم وحید را بغل کرده بود و قربان صدقه‌اش می‌رفت. سریع خون دستش را بند آوردند و آرامَش کردند.😮‍💨 تازه با هم هماهنگ کردند که برادرم چیزی نفهمد؛ چون او روی اشک ریختن بچه‌اش خیلی حساس است. دقیقا همینجا بود که دوباره رفتم به دل یکی از همان عکس‌ها و فیلم‌ها. یک پدر که در میانه‌ی دود و آتش راه می‌رفت و بدن بی سرِ کودکش را بلند کرده، روی هوا تکانش می‌داد و فریاد می‌زد.😭 دیگر به اینجای ماجرا که می‌رسم، نمی‌توانم تصور کنم که اگر وحید، جای آن کودک بود، چه بر سر من می‌آمد. اینجا فقط می‌دوم. می‌دوم به طرف خیمه‌ها. خودم را می‌رسانم به بانو رباب. سرم را می‌گذارم روی چادر خاکی‌اش و تا ابد اشک می‌ریزم. چرا که تنها همدردِ واقعی این دردهای بی‌درمان، خود این بانوست...💔 🌹@golabbaton95
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گُلابَتون
#حرم_نگار 0️⃣1️⃣ یک عکس کااااملا متفاوت!✨️ یک نفر هم نیست به من بگوید مگر عکسی که هفته‌ی پیش گرفت
1⃣1️⃣ حساب و کتا‌بت حواله خانم!✨️ دستانم از لرزش می‌ایستد. تا این لحظه انگار گوش‌هایم کیپ شده بود و هیچ صدایی را نمی‌شنیدم. اما همین که جمله‌ی حفظ کرده را برای اجازه گرفتن گفتم و بله را به آقا داماد دادم، تازه متوجه اطرافم شدم.😌❤️ چهره‌هایی که لبخند داشتند و صلوات می‌فرستادند. مادرم که نقل را پاشید توی صورتمان و پدرم که سخت من را در آغوش کشید‌‌ و بعد تک‌تک بقیه برای دیده‌بوسی پا پیش‌ گذاشتن.🌸✨️ همانطور که جلوی سفره عقد نشسته‌ایم، صدرا سرش را خم می‌کند و می‌پرسد‌: چیزی می‌خوای یا کاری که با هم انجام بدیم؟ با لبخند سر تکان می‌دهم و می‌گویم: فقط حرم.💖 یا علی زیر لبش را فقط من می‌شونم و دستم را می‌گیرد. بلند رو به جمع می‌گوید: ما با اجازتون می‌خوایم بریم حرم‌. شما برید خونه ما خودمون برمی‌گردیم. پدر صدرا جلو می‌آید، کلید ماشینش را توی دست پسرش می‌گذارد و با او دوباره روبوسی می‌کند و می‌گوید: زود برگردید بابا جان. صدرا دست پدرش را می‌بوسد و هر دویمان با عجله از پله‌ها پایین می‌آییم و سوار ماشین پژو پارس سفید رنگ‌ پدر صدرا می‌شویم‌.✨️ ادامه دارد... 1️⃣/2️⃣ 💚 @golabbaton95
گُلابَتون
#حرم_نگار 1⃣1️⃣ حساب و کتا‌بت حواله خانم!✨️ دستانم از لرزش می‌ایستد. تا این لحظه انگار گوش‌هایم کی
. از خوشحالی نمی‌دانم چطور اینقدر زود رسیدیم؟ داخل پارکینگ حرم، ماشین را جایی می‌گذاریم و خودمان دوتایی برای زیارت خدمت خانم می‌رسیم. رو به گنبد سلامی به خانم می‌دهم و با همان لحن خودمانی و دخترانه می‌گویم: خانم جان درسته که نشد عقد‌ رو داخل حرم بگیرم، اما اومدم اینجا پیش شما تا شروع زندگی جدیدم رو با شما جشن بگیرم. بانوی مهربون شهر، شما همیشه توی غم‌ها و شادی‌های من بودید.🥲❤️ ناگهان دستی جلوی چشمم تکان خورد. ترسیدم! صدرا دستش را هم‌چنان تکان می‌دهد و مجبورم می‌کند چشم از گنبد بگیرم و نگاهش کنم. _ الو حاج خانم ما خونه هستن؟ لبخند می‌زنم و می‌گویم: بله هستن ولی اگر اذیتشون کنید چغلی‌تون رد به بی‌بی می‌کنن.🤭 صدرا به نشانه تسلیم بودن دستانش را بالا می‌گیرد و می‌گويد: بابا چیزی نگفتم که! حساب کتاب‌مون رو حواله می‌کنی برای خانم.😁 خنده‌ی قورت داده‌ام دیگر دوام نمی‌آورد و صدای خنده‌ام می‌پیچد و صدرا هم از خنده من می‌خندد.😄 ادامه... 2️⃣/2️⃣ 💚 @golabbaton95
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گُلابَتون
آقام علیِ....💚 نفر اول دنیا علیِ....🕊 ➖اینجا چه خبره بچه‌‌ها‼️🤩 ➖انگار جشنه... اما چه جشنی⁉️🤭 ➖جشن میلاد مهربون‌ترین بابای دنیاااااا، مولا امیرالمومنین (علیه‌السلام) 🥳🎉 💚🌷💚🌷💚🌷💚🌷💚🌷💚🌷💚 یه جشن تولد، مخصوص گل‌ دخترهای ۷ تا ۱۱ ساله، مگه از این بهترم می‌شه!!؟ 😍🧕💗 تو جشن قشنگمون قراره چی کارا کنیم؟!🤔 💚 حفظ سوره‌ی حمد و شنیدن داستان زیبای این سوره‌ی آسمانی 🦋 💛 کشف قصه‌‌ی باورنکردنی میلاد امام علی(ع) به سبک معمایی🤓 💚 کف زدن و مولودی‌خوانی 👏🥳 💛 پذیرایی شکلاتی شیرین😋🧁 💚 خواندن نماز جماعت دسته‌جمعی😇 💛 درست کردن کاردستی زیبا به عشق مولا علی✂️ 💚 بازی‌های جذاب و پر نشاط گروهی 🤹 دخترهای مهربونم، یادتون باشه چادر نمازهای گل‌گلی و جانمازهای قشنگتون🌸 رو همراهتون بیارید. راستی کمک‌های نقدی که دوست دارید به دست دوست‌های فلسطینی و لبنانی‌مون برسه رو همراه خودتون بیارید تا داخل «صندوق کمک به مقاومت» بندازید. 🗳🇱🇧❤️🇵🇸 📣 نکته: بچه‌ها چون پنجشنبه‌ی هفته گذشته، ایام نورانی اعتکاف بود و وسط هفته هم شما خوشگل خانوما مدرسه بودید، نتونستیم تولد مولا جانمون رو زودتر جشن بگیریم. ولی قراره این پنجشنبه یه جشن خفن داشته باشیم.😍🥳 پس بدویید ثبت‌نام کنید تا ظرفیت پر نشده!!!🤩 📆 تاریخ: پنجشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۳ ⏰ زمان: ساعت ۱۰:۳۰ الی ۱۴:۰۰ 🏠 مکان: بعد از ثبت‌نام ارسال می‌گردد. جهت ثبت‌نام به آیدی زیر در پیام‌رسان بله یا ایتا پیام دهید.👇 📬 آیدی ثبت‌نام: @entezar_am 🔺 نازدونه‌ها تا دیر نشده ثبت نام کنید! ⏳مهلت ثبت‌نام فقط تا روز چهارشنبه ساعت ۲۱:۰۰ می‌باشد. 🚫 هیئت اختصاصی دختران ۷ تا ۱۱ سال است و از ثبت‌نام غیر از این گروه سنی معذوریم. 💚🌷💚🌷💚🌷💚🌷💚🌷💚🌷💚 @golabbaton95 (علیه السلام)
❤️‌ یعنی: .... کنار سجاده‌ی مادر، دل را پهن کردیم و مهمان نورِ عبادتش شدیم. ۱۰۱ دانه را به تکبیر و تحمید و تسبیح، دسته به دسته چیدیم و از انارِ سرخِ تسبیحات، نوش جان کردیم.❤️ به یاد شمعِ چمران، اشک‌هایمان را شعله‌ور ساختیم و پروانه‌وار، دلبری کردیم.🦋✨️ سه روز از تهِ قلبمان، مهر و نوازش مادری را حس کردیم که خلقت عالم حول مهرِ بی‌بدیلش شکل گرفت و قلب ما را هم در بر گرفت.🤲🏼🌱 سلام الله علیها✨💓 ➖️➖️➖🌸🌸🌸🌸➖➖️➖️ پ‌ن مهم:✨️ شاید به ظاهر دنیا، مادرمون مزارش بی‌نام و نشون باشه، اما دل‌های یخ‌زده‌ی ما، به نشانه‌ای از مادرمون جان می‌گیره.💖🌱 اصلاً چی بالاتر از این که قلب‌هامون بارگاه حضرت باشه؟❤️🥲 ➖️ پک هدیه دخترونه اعتکاف‌مون رو از نشانه‌های مادرمون تدارک دیدیم: 🌸 تسبیح ۳۳ تایی حضرت زهرا (س) 🌸 کتاب "و آنکه دیرتر آمد" 🌸 صلوات خاصه مادر جان 🌸 میوه انار و 🌸 شمع 🔻ماجرای شمع و انار و ارتباطش با حضرت زهرا (س) رو می‌تونید حدس بزنید؟ 🔻 @hs_qom 💚@golabbaton95