eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
707 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
دردا که در این بادیه بسیار دویدیم در خود بِرسیدیم و بجایی نَرسیدیم @golchine_sher
اگرچه یاد ندارم که دفعه‌ی چندم مرا شکستی و... آه از نگاه این مردم! به گیسوان پریشان خود نگاه بکن که شرح حال من است این کلاف سردرگم! حکایت منِ دور از تو مانده، این‌گونه‌ست: خمار و خسته‌ام و نیست قطره‌ای در خُم! همیشه عطر تو بی‌تاب کرده جانم را چنان که باد بپیچد به خوشه‌ی گندم به سر هوای تو دارم، خدا گواه من است اگر رسیده نمازم به رکعت پنجم! @golchine_sher
شاعرها اهل جنگ و دردسر نیستند خیلی که از دستت دلخور باشند روی یک کاغذ می نویسند " تو " و مچاله اش می کنند... @golchine_sher
از غرش ما غریو ما غوغایی‌ست از بارش خشم‌مان چه واویلایی‌ست شاید شب معراج رسول‌الله است یک پلک زدیم و لیلة‌الاسرایی‌ست وا پهپادا دوباره وا پهپادا کارت به یکی طُرفه سپاه افتادا دادِ دلِ دل‌شکستگان را دادا ضربی که زدیم و هر چه بادا بادا @golchine_sher
دل خوشم با غزلی تازه همینم کافیست تو مرا باز رساندی به یقینم کافیست قانعم ، بیشتر از این چه بخواهم از تو؟ گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن من‌همین قدر که گرم است زمینم کافیست من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه برگی از باغچه شعر بچینم کافیست فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز که همین شوق مرا خوب ترینم کافیست @golchine_sher
او بر همه بر امتیاز دارد، مردم! عالم به حسن نیاز دارد، مردم رو سوی بقیع کعبه با خود می گفت: ابروی حسن نماز دارد ، مردم @golchine_sher
گلویم خشک از بغض است و چشمانم ز باران، تر پریشان است احوال من از حالی پریشان‌تر مزار جانشینیان نبی را بی‌نشان کردند و می‌دانند خود را از مسلمانان مسلمان‌تر گمان ذره‌ها خاموشی خورشید بود اما نفهمیدند بیش از پیش می‌گردی فروزان‌تر ولی می‌بینم این بدکارها از کار خود روزی پشیمان‌اند این دنیا و آن دنیا پشیمان‌تر دلت آرامگاه پنج جنت‌آفرین باشد بهشتی را ندیدم از بهشت تو گلستان‌تر تو را قدری نهان است ای زمین خاکی یثرب ولیکن در وجود خاکی‌ات قدری‌ست پنهان‌تر رسیده زائری بی‌جان که جان گیرد ز دیدارت چه می‌بیند که برمی‌گردد از پیش تو بی‌جان‌تر تو می‌باری به حال زائر و زائر به حال تو تو از دل می‌شوی ویران‌تر و دل از تو ویران‌تر برایت خواب‌ها دیدیم روزی آستانت را بنا خواهیم کرد از طوس هم حتی چراغان‌تر @golchine_sher
بنی صهیون که می‌دیدند تنها برج خیبر را کنون دیدند بازوهای قدرتمند حیدر را مگر پرچم نبود این سال ها بر دوش فرزندی؟ که مرحب نیمه شد تاپا، پدر چون تیغ زد سر را و بعد از یک هزار و چند سال از قلعه‌ی سینا به بیرون آورد بازم علی از پاشنه در را شناسانده فراوان قوم دشمن را به ما قرآن همان‌هایی که آزردند در هر جا پیمبر را چه فرقی می‌کند بِن عبدَود، باراک و بنیامین هر آن‌جایی که کرده ذوالفقاری قصد کافر را پیامی داشت، غرش نه! صدای آرش و زلزال ازین پس در خیالت دفن باید خبط دیگر را تعهد کرد آن شب بر فراز کربلا سجیل و هم با مسجد الاقصی که کوبد مشت آخر را @golchine_sher
همراهت می‌آيم تا آخر راه...! و هيچ نمی‌پرسم هرگز؛ با تو اول کجاست، با تو آخر کجاست.... @golchine_sher
بردار دل از شیشه‌ی رازی که شکسته‌است از آینهء چشم نوازی که شکسته است جز آه نمی‌آید از این قلب پر از درد اين‌قدر مزن چنگ به سازی که شکسته‌است چون برکه‌ی یخ بسته پر از حسرتم ای ماه! دل بی تو چه شب‌های درازی که شکسته‌است این توبه که در لحظه پشیمانم از آن را دیگر به شکستن چه نیازی که شکسته‌است تردید سزاوار دل عاشق من نیست ای دوست مکن شک به نمازی که شکسته‌است @golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
ما نمی‌بینیم اما چارتا گنبد که هست تا بلندای فلک، نوری از این مرقد که هست ما نمی‌بینیم اما قامت گلدسته ها مطمئناً با ستون آسمان هم قد که هست ما ضریحی را نمی‌بینیم اما شک نکن دردمندی که شفا از دوست می‌خواهد که هست یا کریم از مهر تو گردد کبوتر، "یاکریم" پس میان بال‌ها قطعاً وبالی بد که هست مهربانی تو هرگز نیست کتمان کردنی ردِ‌ دستِ تو به سینه جای دستِ‌رد که هست جای ما خالی‌ست اما بر نسیمی از خیال یک دل بی‌تاب که سوی تو می آید که هست صحن ها خاکی‌ست اما آسمان‌ها شاهدند چشم‌هایی که برایت خوب می‌بارد که هست بوی باران بهشت آمد، دلم را باد برد هرچه باداباد، سهمم گریه‌ی بی حد که هست از خراب‌آباد می‌آیم به سوی این حرم این حرم قطعاً برایم بهترین مقصد که هست کربلا شب‌های جمعه میزبان فاطمه‌ست هر دوشنبه، او به یاد بچه‌ی ارشد که هست پس به جای زائرانی که کنارت نیستند مادری که عاشقانه دوستت دارد که هست فاطمه ثابت کند در این حرم از غربتت هیچکس حتی نباشد، عشق، صددرصد که هست نیست بُعد منزل اما جای ایوان حسن پنجره فولاد و سقاخانه‌ی مشهد که هست @ahmadiraninasab
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
با سوت قطار دلخوشم می آیی با نغمه ی سار دلخوشم می آیی شد رنگ شکوفه ها سَرم از بس که هر سال بهار دلخوشم می آیی @robaiiyat_takbait
ای صبحِ باران خورده، ای شیرین ترین رویا از بس که شیرینی تو، قندم می زند بالا @golchine_sher
گیرم که با هر وعده خامم کرده باشی با دلبری مشتاق دامم کرده باشی گیرم که گاهی با همان شیرین زبانی زهر کلامت را به کامم کرده باشی گیرم که با تحقیر از خود رانده باشی در فکرِ قدری انتقامم کرده باشی بی رحمی ات گاهی تو را گم کرده باشد چشم انتظار یک پیامم کرده باشی اما حلالت می کنم حتی شبی که یک خوابِ راحت را حرامم کرده باشی شادم ز عطر خاطرات عاشقانه حتی اگر غم را به نامم کرده باشی @golchine_sher
کمی با من بنشین! تا در آن نقشه جغرافیایی عشق، تجدید نظر کنیم. بنشین تا ببینیم تا کجاها مرز چشمان توست، تا کجاها مرز غم‌های من! کمی با من بنشین تا بر سر شیوه‌ای از عشق به توافق برسیم... @golchine_sher
دوباره، هشتمِ شوّال و داغِ صحنِ رضوانَت نمک، بر زخم هایِ سینه ی یکدانه ریحانَت دوباره، موجی از خونِ جگر در خاطرِ زینب هجومِ زخمِ تازه از غروبِ تیر بارانت دوباره کاروانی از پرِ پرواز زائر ها به دنبال نشانی از سرِ زلف ِ پریشانَت ببار ای آسمانِ بی قرارِ شهرِ پیغمبر چه شد؟ آن مرقدِ پرنورِ جنّت آفرینانَت بخوان با ذکر زین العابدین همواره مادر را نشان از صبح صادق داری ای جانم به قربانت درونِ سینه داری چشمه ی عرفانِ باقر را زلال آسمان ها می شود روزیِ مهمانت کنارِ تربتِ ام البنین سر می زند هر دم هزاران لاله ی عباسی از بغض دوچندانَت چراغی را که ایزد برفروزد شعله وَر باشد جهانی می شود روشن شبی از چلچراغانت نمایان کن به دست سبز خود باغِ بهارت را بپیچد در بقیع عطرِ گل یاس از گلستانت @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حالِ و احوال جهان زار و اَسفناک نبود اینچنین غم به دلِ عالم افلاک نبود کینه؛ شمشیر شد و خورد به ایوانِ بقیع هیچ شرمندگی از آیهٔ "لولاک" نبود گنبد آوار شد و ریخت به هم گلدسته این خرابی که در اندازهٔ إدراک نبود مادرش هرزه و نام پدرش نامعلوم ذاتِ آنکس که چنین کرد جفا؛ پاک نبود شیعه گریان؛ به امامانِ خودش داد سلام تا به این حد دلش آزرده و غمناک نبود ناسزا گفت به زوّار و خدایا ایکاش... دشمنِ آل علی(ع) این همه هتاک نبود پشت دیوار؛ به زیرِ قدم ِ زائر، کاش- جایِ سنگِ مرمر؛ یکسره خاشاک نبود حرمی داشت برای خودش اینجا، روزی... اینچنین خلوت و بی نوحه و پژواک نبود دور تا دورِ مزارش به خدا داشت ضریح این همه دور و برِ قبرِ حسن(ع)؛ خاک نبود! @golchine_sher
دلم را برده ام جایی که با خود کوه غم دارد بدون روضه چشم از غربتش همواره نم دارد تراوش می کند غم از سکوت حاکم اینجا نفس غم می کشد دل ،لاجرم غم بازدم دارد مزار پنج خورشید است اما خاکی و ساده کبوترها فراوانند زائر هرچه کم دارد همیشه بی حرم خواندند اینجا را ولی عمریست درون قلب ما این قطعه از جنت حرم دارد نه سقاخانه ای،ایوان طلایی، گنبدی، اما عجب دارالشفایی از دم اهل کرم دارد اگر ویرانه شد از کینه ی آل سعود اینجا به دست شیعه روزی بارگاهی محترم دارد @golchine_sher
مات چشمان توأم؛ اما دلم درگیر نیست از تو ای‌یوسف دلم سیر است و چشمم سیر نیست این شکاف پشت پیراهن شهادت می‌دهد هیچ‌کس در ماجرای عشق بی‌تقصیر نیست از تو پرسیدم برایت کیستم؟ گفتی: رفیق! آنچه در «تعریف» ما گفتی کم از تحقیر نیست هر زمانی روبروی آینه رفتی بدان در پریشان بودنت این «آه» بی تاثیر نیست قلب من! با یک تپش برگشت گاهی ممکن است آن‌قَدَر ها هم که می‌گویند گاهی دیر نیست @golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
📖 آموزش شعر ترم بهار و تابستان ۱۴۰۳ کارگاه هوای شعر ▪️آموزش و نقد شعر ▪️بداهه سرایی ▪️شعرخوانی ▪️حافظ خوانی و صائب خوانی ▪️طرح مباحث آموزشی و کاربردی بر مبنای اشعار هنرجویان و شاعران ▪️سرایش و تألیف کتاب شاعران مازندران میزبان و مدرس: احمد ایرانی نسب چهارشنبه ها ساعت ۱۷ الی ۱۹ ساری، میدان امام خمینی(ره)، بلوار دانشجو، حوزه هنری استان مازندران حضور برای علاقمندان به ادبیات آزاد است @ahmadiraninasab
قصد رفتن کرده اما شک ندارم با خودش ساکنان شهــــر ما را هم مهاجر می‌کند... @golchine_sher
نیمه‌شب بود، دلم گفت: قلم بردارم یا‌علی گفته و در جاده قدم بردارم کوله‌بار سفرم هر چه سبک‌تر، بهتر دست از این سفرۀ بی‌برکت غم بردارم شک ندارم که برات سفرم را آن شب که دگرگون شده، رفتم که علم بردارم... روضه‌خوان گفت به من راه حرم نزدیک است با دل سوخته گر چند قدم بردارم دم در پیرزنی گفت که چشمش کم‌سوست باید آن‌جا کمی‌از خاک حرم بردارم در دلم شوق زیارت به خودم می‌گفتم: صحن ایوان طلا پیش پیمبر دارم آه، اما حرمش گنبد و گلدسته نداشت... @golchine_sher
امشب غزلم قصه ی زیبای نگار است مقصود من از کعبه فقط گیسوی یار است این عشق نگارم همه ی بود و نبودم القصه جهان بی نفسش یک شب تار است از روز ازل خال لبش علت خلقت از پرتو او چرخ جهان بر سر کار است این خال لبش رمز حیاتست برایم هم گرد رهش سرمه ی چشمان خمار است افسوس که پنهان شده از چشم دلم او بر روی دلم پوششی از جنس غبار است بی شک که غریب الغربا زینت نامش از غربت او رنگ دلم رنگ انار است او گم شده؟ هرگز!!! که منم گم شده در خود هجران شده ای بر سر هر کوی و دیار است او هست امامم و منم غرق تباهی من مثل زمین لرزه و او عین قرار است @golchine_sher