eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
786 عکس
272 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
زیبا و عزیز و با شکوه آمده است ماه از وَجَناتش به ستوه آمده است صد پنجره عشق بر زمین تابانده خورشید مگر زپشت کوه آمده است!؟ @golchine_sher
الحق که یک باندِ جنایتکار هستید کودک کش و سرکرده‌ی اشرار هستید مهمان ما را کشته‌اید اما بدانید، آماجِ یک پایان محنت بار هستید @golchine_sher
فخر است برایش که بخوانند فقیرش شاهی که به درگاه تو افتاد مسیرش پیش تو که بر خاک و بر افلاک امیری خاکش به سر آن کس که بخوانند امیرش هر کس که به انکار تو و قدر تو پرداخت سلطان هم اگر بود کشیدند به زیرش بی‌مهر تو این گمشده سیارۀ تاریک آبستن رنج است چه دریا چه کویرش دل سوی تو آورده پناه از غم دنیا این طفل، یتیم است در آغوش بگیرش پیش تو مرا پیشکشی نیست جز این شعر منت به سر من بگذار و بپذیرش @golchine_sher
کوچ کردی از من و از روزگارم بی خبر پر کشیدی سوی ییلاقی از اینجا خوب‌تر بال و پر دارم، ولی پرواز یادم رفته است رفتی و من ماندم و یک انتظار بی ثمر گر چه می‌دانم نمی‌آیی ولی هر روز صبح آب و جارو می‌کنم این خانه را با چشم تر آنقدر خوش‌باورم با اینکه با او دیدمت دستپاچه می‌شوم با هر صدای زنگ در خوب می‌دانم چه می‌خواند درون گوش تو "قد دنیا دوستت دارم"، ولی من بیشتر من زمین، تو آسمانی؛ من کجا و تو کجا من فقط یک ماه دارم، تو هزار و یک قمر رسم قوها، رسم کفتر های هرجایی نبود عشق یعنی زندگی تنها برای یک نفر @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسم به تین و به زیتون، قسم به آزادی به انتفاضه‌ی غیرت، به چشم آبادی قسم به چفیه‌ی خونین، به راویان سحر قسم به حجله‌ی ویرانِ صبحِ دامادی قسم به واژه‌ی غزّه، قسم به خون شهید دوباره می شنوی چنگِ نغمه‌ی شادی قسم به داغِ دلِ مادرِ ستمدیده که سبز می‌شود آخر، خزان آن وادی قسم به نون و قلم تا دوباره بنویسد سلام قدس عزیز! ای نماد آزادی @golchine_sher
هر چند که دارای سلاح و نفرید در دیده کفار بسی جلوه گرید در دیده ی مومنان ولیکن والله از خانه عنکبوت هم سست ترید @golchine_sher
من خسته ام، تو خسته ای آیا شبیه من؟ یک شاعر شکسته ی تنها شبیه من حتی خودم شنیده ام از این کلاغها در شهر یک نفر شده پیدا شبیه من امروز دل نبند به مردم که می شود اینگونه روزگار تو - فردا - شبیه من ای هم قفس بخوان که ز سوز تو روشن است خواهی گذشت روزی از اینجا شبیه من از لحن شعرهای تو معلوم می شود مانند مردم است دلت یا شبیه من من زنده ام به شایعه ها اعتنا نکن در شهر کشته اند کسی را شبیه من @golchine_sher
تا اینکه صـدای تــو پیامبری شد وچشم هایم را به خانه ی خورشید دعوت کرد خون منجمد در رگ هایم به جوش آمد و انگشتان یخ زده ام مدادشدند صــدای تـو مرا آنچنان تکان داد که ترس هایم ریخت وپیچک عشق گرداگرد وجودم تنیده شد به ناگاه باد آمد و برگ هایم را باخود برد طولی نکشید که ابرها نیز ترانه سرا شدند و باران که می بارید تمام کوچه ها بوی شعر می داد... @golchine_sher
نمیدانم که قلبم از کجا تعلیم میگیرد!! بدون مشورت با من، خودش تصمیم میگیرد! من از روز تولد تا کنون از بس که دلتنگم همیشه روز میلادم، دل تقویم میگیرد! چرا حس میکنم در جای دوری -که نمیدانم- یکی هر شب برایم مجلس ترحیم میگیرد! مرا اینقدر در محدودیت نگذار! می میرم! که قلب کشوری در موقع تحریم، میگیرد! نگو در یک زمان خاص باید منتظر باشم! دل ِ ساعت - اگر زنگ اش شود تنظیم- میگیرد! به آرامی مرا توجیه کن گر ساده دل هستم که قلب ساده گاه از شدت تفهیم، میگیرد! همه در موقع تصمیم گیری در پی عقل اند برای من ولی تنها دلم تصمیم میگیرد ! @golchine_sher
در آن گــرمـــا نــخـوردی آب عــبــاس عطش بعد از تو شد بی‌تاب عباس در آن صــبـح عـــطــشـنــاک قـیـامـت مــنِ لـــب‌تــشـنـه را دریـاب عــبــاس @golchine_sher
امام_زمان_ع ای صد هزار بار وجودم فدای تو در سینه‌ام هوا نرود جز هوای تو پیری رسید و حیف ندیدم جمال تو بیچاره آنکه عمر نبازد به پای تو ای همنشین اهلِ بلورین دلان شب کی می چِشم طنینِ خوشی از صدای تو ای کنج چشم حیدریت چشمه ی شفا درمان چه باشد آنکه شود مبتلای تو ؟ گلشن فشان هر قدمت می شود بهار انوار صلح خوشه زنان از ثنای تو بازا که باز عشق شکوفا شود ز باغ آئینه زار طلعت مهر از وفای تو از من گذشت و بالِ غزل باز بسته شد حافظ بماند از پسِ شرح صفای تو @golchine_sher
برکه بودم در خیالم شوق ماندن داشتم . . بر تنم ، تصویر ماهش را نگه می‌داشتم ؛ رفت و بی‌او مرگ هم جویای حال ما نشد ! زنده‌بودن را چنین مشکل نمی‌پنداشتم گفت بعد از من به دنبال کسی دیگر بگرد ، کاش بعد از رفتن او پای گشتن داشتم با تمام شهر اگر ناسازگاری کرده‌ام ! جای او را در دلم خالی نگه می‌داشتم دوست‌ها را حذف کردم تک‌تک از تنهایی‌ام ؛ جا برای هیچکس جز یاد او نگذاشتم وصل او را از خدا می‌خواستم تا قبل از این! دیدمش با دیگری دست از دعا برداشتم @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
در وقت قرار می رسیدی ای کاش با سوت قطار می رسیدی ای کاش بعد از تو در آغوش زمستان ماندم همراه بهار می رسیدی ای کاش @robaiiyat_takbait
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای قلبِ تپنده‌ی پُر از دردِ حماس انداخته خونت به دل خصم، هراس ما نیز چو جمکران برافراشته‌ایم بر سینه ی خویش بیرق سرخِ تقاص @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه زاهد می شود هر آدمی با جای مُهر روی پیشانی نه دائم سد خورشید است ابر روزهای سرد بارانی مچ سفت صدف وا می شود معلوم خواهد شد چه چیزی را به جان می پرورد در بطن خود از چشم خلق الله پنهانی نفوذی آدمی از جنس ما و درد های مشترک دارد شکایت دارد از فقر و فلاکتهای زنهای خیابانی خودی در ظاهر اما ناخدای کشتی دزدان دریایی نه سرباز وطن یک مهره ی شیطان برای خلق ویرانی نفوذی می تواند خادم و خدمتگزار مهربان باشد نفوذی انجمن دار است گاهی در لباس پاک روحانی نفوذی می تواند دکتر و سرهنگ وشاعر باشد و گاهی نفوذی عارف و علامه ی دهر است و استاد سخندانی نفوذی داور و بازیگر و در هر لباسی فتنه انگیز است نفوذی می تواند یک بسیجی باشد و در نفرت افشانی نفوذیها فراوانند این ایام ،باید با بصیرت بود گرفتاریم در یک کشتی آشفته در دریای طوفانی فَرج در پیش،ساحل روبرو،با ناخدایی از تبار نور مسیر ما نخواهد شد عوض در التهاب هیچ بحرانی کسی از راه خواهد آمد و کاخ ستم ویرانه خواهد شد و خواهد رفت از کل جهان با مقدمش درد و پریشانی @golchine_sher
اول هوس و شیطنتی پُر هیجان بود نوعی تپشِ قلب شبیهِ ضربان بود کم‌کم همه‌ی دغدغه‌ام دیدنِ او شد انگار که جذاب‌ترین فردِ جهان بود هی رفتم و هی دیدم و هی آه کشیدم دلبستگی‌ام بیشتر از تاب و توان بود می‌خواستم اقرار کنم عاشقم، اما؛ «چیزی که عیان بود چه حاجت به بیان بود؟» فهمید که دیوانه و دلبسته‌ی اویَم «از بس‌که اشاراتِ نظر نامه‌رسان بود» القصه، گرفتارِ دلِ هم شده بودیم روزی که جوان بودم و او نیز جوان بود از آن‌چه میانِ من و او بود چه گویم؟ مجنونِ زمان بودم و لیلای زمان بود اما وسط آن‌همه دلبستگی و عشق معشوقه‌ام انگار کمی دل‌نگران بود خوردیم به یک مشکلِ معمولیِ ساده من زاغه‌نشین بودم و او دخترِ خان بود کم‌کم به خودش آمد و فهمید چه کرده حق داشت که پا پس بکشد … بحثِ زیان بود! اصلا تو بگو، دخترِ خان با دک و پوزش هم شأنِ منِ پاپتیِ غازچران بود؟! البتّه که نه!، رفت… خدا پشت و پناهش اصرار چرا؟ قسمتِ او با دگران بود او رفت و غمش شعله به جانِ قلم انداخت من ماندم و یک دفتر و طبعی که روان بود یک مشت غزل شد همه‌ی دار و ندارم دیوانِ بزرگی که پُر از آه و فغان بود بیش از دو دهه دور خودم گشتم و گشتم دل در گروِ عشق و سَرَم در دَوَران بود گفتم که بدانید، وفا… عشق… دروغ است من تجربه کردم، به همین قبله چخان بود حُسنش همه گفتند و منِ سر به هوا را آگاه نکردند به شرّی که در آن بود ویروسْ، خطرناک‌تر از عشق ندیدم یک قاتلِ بالفطره اگر بود، همان بود هی ریشه زد و ریشه زد و ریشه‌کَنَم کرد این توده‌ی بدخیم گمانم سرطان بود @golchine_sher
میان ماندن و نماندن فاصله تنها یک حرف ساده بود. از قول من به باران بی امان بگو: دل اگر دل باشد آب از آسیاب علاقه‌اش نمی‌‌افتد! @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شریانهای غم ـــــــــــــــــــــــــــــــ شعری بگو که یاد خدا را رقم زند جز او تمام قافیه ها را قلم زند با خوب و بد بجوشد و در قاب آرزو آتش به خرمن شریانهای غم زند شعری بگو که مثل خلیج همیشه فارس توفان کند معادله ها را به هم زند یا آنکه از سه تیغ دماوند بگذرد بر پهنۀ خلیج نشان از عجم زند از حرف حق زدن نهراسد به پیش کفر از حق همیشه دربر بیهوده دم زند شعری بگو که مدح علی را بیان کند پا در مسیر شاعری محتشم زند از بهر کسب علم و ادب در مدار شعر دست طلب به دامن اهل کرم زند شعری بگو که زنده بماند ز بعد تو نام تو را به سردر ملک عدم زند @golchine_sher
پوچی و اُفولِ دیو، معلوم شده‌ست سرمستیِ او گذشته، مغموم شده‌ست این جمله، شده زمزمه‌یِ حق‌طلبان؛ هنگامه‌یِ خونخواهیِ مظلوم شده‌ست @golchine_sher