eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
713 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
من اگر می‌دانستم دنیا اینقدر شلوغ است، نمی‌آمدم! صبر می‌کردم بعدها... آخر این همه راه آمدم دلم می‌خواست تنها تو را ببینم دلم می‌خواست تو را تنها ببینم... معروفی @golchine_sher
جمعه یک “دیدار” میخواهد و بس “انتظارِ” دیدنت دیگر بس است... @golchine_sher
بازآ و با نسیم نگاه بهاری ات جانی دوباره بخش به ما ناامیدها.... @golchine_sher
به بام شاه و گدا، مثل ابر می بارد چقدر عشق، شریف است و دست و دل باز است بیابانکی @golchine_sher
چرا بی‌عشق سر بر سجده‌ی تسلیم بگذارم ..؟ نمی‌خواهم نمازی را که در آن از تو یادی نیست ... @golchine_sher
چشم های هرزه ای که باز روشن می شوند روسری هایی که شال دورگردن می شوند ابتدای کوچه فریاد است؛ آزادی زن! انتهای کوچه دخترها اگر زن می شوند باز بازی خورده ی این ماجرا ماییم، ما... باز مردان صاحب بازاری از تن می شوند خواهرم! گیسوی تو بر باد هرگز شاد نیست بادها بر خَرمن حُسن تو رهزن می شوند دوستت دارم اگر خواهر صدایت میکنم خواهران آیا به هم یک روز دشمن می شوند؟! باز آبان... باز آذر ...آخر این قصه چیست؟! باز نسل دختران مجذوبِ بهمن می شوند آخر این شاهنامه دستِ زن خواهد نوشت.. ما اگر تَهمینه..مردان هم تَهَمتَن می شوند. @golchine_sher
به نام عشق که زیباترین سرآغاز است هنوز شیشه ی عطرِ غزل، درش باز است جهان تمام شد و ماهپاره های زمین هنوز هم که هنوز است کارشان ناز است هزار پند، پدر به گوشم فشرد و نگفت که عشق حادثه ای خانمان برانداز است پدر نگفت چه رازی است این که تنها عشق کلید این دل ناکوک ِ ناخوش آواز است به بام شاه و گدا مثل ابر می بارد چقدر عشق، شریف است و دست و دل باز است بگو هر آنچه دلت خواست را به حضرت عشق چرا که سنگ صبور است و محرم راز است ولی بدان که شکار عقاب خواهد شد کبوتری که زیادی بلند پرواز است   بیابانکی @golchine_sher
خلوتِ وصل تــو جای دگران ست دریغ کاش بودم منِ دلخسته به جای دگران @golchine_sher
ببین ســراغِ مــرا هیچ کس نمی گیــرد مگر نیمه شبی غصه ای غمی چیزی.. @golchine_sher
از هر نظر تو عینِ پسندِ دلِ منی هم دیده، هم ندیده، پسندیده ام تو را @golchine_sher
ز رفتن تو من از عمر بی‌نصیب شدم سفر تو کردی و من در جهان غریب شدم... @golchine_sher
ما را گرفته شیوه ی بانویی شما ای من فدای این همه کم رویی شما دل می برند اگرچه همه دختران شهر اما نمی رسند به بانویی شما مانند پیچکی که سرک میکشد مدام سر می روم ز خانه پهلویی شما گرگم ولی عجیب مرا سحر کرده است این چشم های میشی جادویی شما اقرار می کنم که گرفتارتان شدم شیری شکار شیوه ی آهویی شما از یاد برده اند مرا دوستان چه باک دل بسته ام همیشه به دلجویی شما دروازه های بلخ و بخاراست قلب من آماده ی سپاه هلاکویی شما ‌. . . @golchine_sher
هر که از عشق تو پرسيد به او گفتم شـُكر پیش مردم گله از یار؟! همینم مانده‌ست.. @golchine_sher
به دیدارم نمی‌آیی چرا؟ دل‌تنگ دیدارم... همین بود اینکه می‌گفتی وفادارم وفادارم؟ @golchine_sher
یک اتاق و لقمه ای نان و کمی آغوش او من چه می خواهم مگر از این مکعب بیشتر؟ @golchine_sher
این روزها که حالِ مادرِمان رو به راه نیست شرحِ شراره هایِ عزا فرق می کند حال و هوایِ بیت علی درد و ماتم است درد و عزایِ آل عبا فرق می کند جعفری @golchine_sher
زنی شهید می شود،زنی به نام فاطمه مدینه زهر می شود برای کام فاطمه دری شکسته می شود،دو دست بسته می شود یلی سکوت می کند، به احترام فاطمه علی که کوه می شود برای سیل دشمنان غریق اشک می شود به التیام فاطمه غریب می شود علی، غریب می شود علی غریب ماندن علی، غم مدام فاطمه علی دوباره خویش را به سوی چاه می کشد ز سوز آن اشاره های بی کلام فاطمه قنوت می کند زمین به زیر آسمان شب دعای دختری جوان، شبی... دوام فاطمه مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن چه گویم از غم علی و از مقام فاطمه؟ نشان از او نیافتم!کجا روم به جستجو؟ به عرش رفته شاید از زمین،تمام فاطمه اگرچه بر لبان حق زمانه مهر می زند به گوش شیعه می رسد ولی پیام فاطمه (فراز) را بشارتی چنین رسید از آسمان کسی ظهور می کند به انتقام فاطمه حسین ملکیان @golchine_sher
نوشتم پیله تا پروانه...اما خط زدم آخر توان واژه ها را نیست شرح اشتیاق من @golchine_sher
از حاصل عمر به هدر رفته ام ای دوست ناراضی ام اما گله ایی از تو ندارم! @golchine_sher
به هر کس میرسم نام تو را با ذوق میگویم شبیه اوّلین تکلیف یک طفل دبســــتانی @golchine_sher
گيرم كه حرام است لبي تـــَر كنم از تو پيش نظرت تشنه بميرم چه؟حلال است؟ @golchine_sher
عشق آن بغض عجیبی است که از دوری یار نیمه شب بین گلو مانده و جان میگیرد @golchine_sher
قسم به قلم ڪه اگر نبود از دورے ات دق می کردم... @golchine_sher ‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‎‌
می خواست راوی این غزل سربسته باشد پس فرض کن بال کبوتر بسته باشد . می خواست ، اما آخرش طاقت نیاورد کتمان کند پهلوی مادر بسته باشد . کتمان کند دستان خواهر را که می خواست آن لحظه چشمان برادر بسته باشد . راه تمام تیغ ها از یک طرف باز راه علی از سوی دیگر بسته باشد . وقتی که دست کفر این اندازه باز است بایست هم دستان حیدر بسته باشد . راوی خودش را گول زد ، ننوشت چیزی راوی دلش می خواست آن در بسته باشد . در بسته و زهرا کنار آسیاب است انگار گندمزار زیر آفتاب است . با ذوالفقارش باز خلوت کرده مولا حال علی این روزها خیلی خراب است . رد شد حسن ، ظرف گلاب افتاد بر خاک عطر حسن پیچیده یا عطر گلاب است ؟ . خواب حسین از بچگی تعبیر دارد خوابیده و بالا سرش یک کاسه آب است . حالا صدای در زدن پیچیده در شعر این بار راوی ناگزیر از انتخاب است . در باز شد ، در بسته شد ، در را شکستند نامردها پهلوی مادر را شکستند . از اهل کوچه یک نفر بیرون نیامد یک سر به غیر از میخ در بیرون نیامد . در خانه ها ماندند و زهرا ماند تنها یک مرد در آن کوچه تنها ماند … تنها . تعداد افراد دو جبهه نامساوی ست تنها کسی که با علی مانده ست راوی ست . راوی می آید ، می رود ، با دست خالی تصویری از شمشیر می سازد … خیالی . هی پیش پایش راه می چیند بجنگد اما کسی او را نمی بیند بجنگد . بین روایت چند خط جا می گذارد راوی علی را باز تنها می گذارد . بی هیچ مکثی می رود آن سوی دیوار باید ببیند ردّ خون را روی دیوار . باید ببیند غربتی را که شنیده باید بگوید چیزهایی را که شنیده . باید ببیند چادر روی زمین را از خاک بردارد رکاب بی نگین را . باید تمام صحنه ها دلگیر باشد کافی ست زهرا داخل تصویر باشد . چشمی به در دارد نگاهی هم به کوچه احساسش او را می کشد کم کم به کوچه . دیگر ولی تصویر کوچه دست خورده ردّ طنابی کوچه را با مرد بُرده . هرگز علی در جنگ ها زانو نمی زد ای کاش زهرا دست بر پهلو نمی زد … . . راوی غزل خواند و غزل خواند و غزل خواند تابوت رفت و او میان کوچه جا ماند حسین ملکیان @golchine_sher
طعنه ی خلق و جفای فلک و جور رقیب همه هیچ اند اگر یار موافق باشد ... @golchine_sher