نه دل مفتون دلبندی نه جان مدهوش دلخواهی
نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی
نه جانِ بی نصیبم را پیامی از دلارامی
نه جان بی فروغم را نشانی از سحرگاهی
کی ام من ،آرزو گم کرده ای تنها و سرگردان
نه آرامی نه امیدی نه همدردی نه همراهی
گهی افتان و خیزان چون غباری در بیابانی
گهی خاموش و حیران چون نگاهی بر نظرگاهی
رهی تا چند سوزم در دل شبها چو کوکبها
به اقبال شرر نازم که دارد عمر کوتاهی
#رهی_معیری
@golchine_sher
مرز ایمان من و کفر تو یک تردید است
به یقین کوش که اخلاص تو در تجرید است
آفت وسوسه در سیب گلویت نپَرد
باد ؛هر دم برسد لرزه به جان بید است
زیر خاکسترِ دل ؛شعله کشد عارف حق
دل به عرفان چو رسد؛! دم به دمش تصعید است
مُهرِ پیشانی زاهد به چه کار آید چون
خرمنی زهد به یک خوشه ریا تهدید است
سجده ای که کمرش خم شده از کثرت عُجب
عادت بی ثمر ماست؛ که از تقلید است
نفْسِ سرگشته ی حیران که به جلبِ نظر است
دل دور از وطن ماست؛ که در تبعید است!!
ذره باش و به سراپرده ی خورشید برقص
گر سبکبار شوی؛ اوجِ تو در تایید است
سنگ در معرکه ی لعل شدن ؛فرسودست
در دل تنگ صدف اینهمه مروارید است
#اکرم_نورانی
#عضوکانال
@golchine_sher
جز حرفِ تو هر حرف شده حرفِ اضافه
بیحوصلهام بیتو همینقدر کلافه
من در ته فنجان و کفِ دست پیِ تو...
برگرد که خود را نسپارم به خرافه
آوارهی یک شهر شدم کوچهبهکوچه
از دوریِ تو، تلخ شدم کافه به کافه
هر شب وسطِ خواب و خیال و غمِ دوری
هی موی تو را بافتهام بافه به بافه
برگرد تو ای صبحِ سپید از پسِ ظلمت
تا روی تنِ من نکشیدند ملافه...
#محمد_شریف
@golchine_sher
هنوز حرف می زنم ، هنوز راه می روم
به سمت جای خالیات به اشتباه می روم
هنوز هم به عکس تو سلام می کنم ولی
بدون هیچ پاسخی دوباره راه می روم
هنوز ماجرای ما سر زبان مردم است
به هر طرف که می روم ، پر اشک و آه میروم
تو نیستی هنوز و من به یاد با تو بودنم
به کوچه میروم به این شکنجهگاه میروم
هنوز هم برای تو پر از دلیل بودنم
همین که حرف می زنم ، همین که راه میروم
#بهمن_محمدزاده
@golchine_sher
امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_مناجات
با هر حساب عاقبتش سروری نشد
هرکس که نوکر حسن عسکری نشد
هر دل پرندهوار بهاینخانه خو گرفت
دیگر هواییِ وطنِ مادری نشد
این قرعه را به لوح دل ما رقم زدند
نام خوش تو، زینت هر دفتری نشد
ای جلوهی تمامی حُسن خدا، حسن
بازار عاشقان تو بیمشتری نشد
تو ضامن بهشتی و "معروف" باب توست
پس روی ما به سوی در دیگری نشد
کعبه در آرزوی طواف تو مانده بود
چون آن صدف که سهم دلش گوهری نشد
هرکس که دل به منبر پُرفیض تو نبست
در آسمان علم و ادب اختری نشد
تو از تبار حضرت مولا و کار ما
در آستان لطف تو جز قنبری نشد
حتی برای شیعه غریبی، ببخشمان
ازبس که از مقام تو یادآوری نشد
تا روز حشر سرور و آقا نمیشود
هرکس که نوکر حسن عسکری نشد
#مجتبی_خرسندی
#عضوکانال
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨
Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
با نام تو شعر بر زبان افتاده
عطر تو درون استکان افتاده
با خنده ی تو نبات از لب هایم
در شیشه ی سرخ زعفران افتاده
#الهه_بیات_مختاری
#عضوکانال
@golchine_sher
پوسیده، ناامید، طنابی قدیمی ام
یا دست های خسته ی تابی قدیمی ام
از گوش های ناشنوا زخم خورده ام
فریاد های حرف حسابی قدیمی ام
لبخندهای واقعی ام را ندیده اید!
من سال هاست پشت نقابی قدیمی ام
راهی بجز نخواندن این عاشقانه نیست
افسانه ای میان کتابی قدیمی ام
شاید عقاب شیطنتی کودکانه یا،
آمین اشتباهِ ثوابی قدیمی ام!
هر روز خاطرات تو را حمل می کنم
من میخ آبدیده ی قابی قدیمی ام
دیر است، دیر تشنه ی فهمیدنم شدی
این چشمه چشمه نیست، سرابی قدیمی ام
دیر است! فصل چیدن انگور ها گذشت
من تلخ تلخ تلخ! شرابی قدیمی ام
#مارال_افشون
@golchine_sher
《جاده》
در انتها به تو خواهد رسید جادهی من
رمق اگر چه ندارد دل پیادهی من
مرا به خنده چه نسبت؟! که رفتهای و شدهاست
_غمِ نبودنِ تو_ عضو خانوادهی من
سوال کردم از او می رسم به تو یا نه؟!
جواب خیر ندارد امامزادهی من
من از نگاه تو مستم نه از شراب خودم
حریفِ چشم تو هرگز نبوده بادهی من
نفس نمی کشم و دم به لب نیاورده
به احترام شما قلب ایستادهی من
هرآنچه بود گذشتم هرآنچه بود گذشت
خدا کند که نخواند غزل نوادهی من
#علی_سمرقندی
@golchine_sher
پاییز از چشمم جنونی تازه میخواهد
در رگ رگم افتاده خونی تازه میخواهد
بعد از چنین رویای شیرینِ شبانگاهان
فرهادِ قصه بیستونی تازه میخواهد
در صبح آغازین فصلی که ورق خوردهست
این نشریه بیشک ستونی تازه میخواهد
وقتی دگرگونیست تقدیرِ جهان من
پیغمبرم حواریونی تازه میخواهد
تا روزهای نو، بهاری نو، شروعی سبز
آیینه از من رهنمونی تازه میخواهد
دل میرود بی واهمه تا پیشوازِ عشق
عقل از من اما آزمونی تازه میخواهد
وقتی که شیراز آمده تا فصل زیتونها
این داستان هم سووشونی تازه میخواهد!
#پروین_جاویدنیا
#عضوکانال
#پاییز
#شیراز
@golchine_sher
از دست من و قافیه هایم گله مند است
ماهی که دچارش غزلم بند به بند است
مو فندقی ِچشم سیاهی که لبانش
مرموزترین عامل بیماری قند است
سیب است که از دامنه ی رود می آید؟
یا نه... گل سربسته به موهای کمند است؟
زیبایی مواج پس پلک بنفشش
دلچسب تر از اطلسی و شاهپسند است
خانم به خدا بم، بم سوزان کویری
با دامن گلدار شما، عین هلند است
دی ماه رسیده ست و من زخمی و سردم
لبخند بزن خنده ی تو گرم کننده است
از ما گِله کم کن که بپاشیم غزل را
پیش قدم پاشنه هایی که بلند است
#حامد_عسكری
@golchine_sher
در چشم آفتاب چو شبنم زیادی ام
چون زهر هر چه باشم اگر کم زیادی ام
بیهوده نیست روی زمینم نهاده اند
بارم که روی شانه ی عالم زیادی ام
با شور و شوق می رسم و طرد می شوم
موجم به هر طرف که بیایم زیادی ام
همچون نفس غریب ترین آمدن مراست
تا می رسم به سینه همان دم زیادی ام
جان مرا مگیر خدایا که بعد مرگ
در برزخ و بهشت و جهنم زیادی ام
قرآن به استخاره ورق خورد! کیستم؟
بین برادران خودم هم زیادی ام!
#فاضل_نظری
@golchine_sher
دردی غریب در دل من پا گرفته است
از من قرار و صبرو مدارا گرفته است
دیگر به سوی باغ بهارم مخوان که اشک
از چشم من مجال تماشا گرفته است
دستان گنگ و تیره ی شب های بی فروغ
رویای روشن سحرم را گرفته است
چیزی شبیه یک شبح ناشناس ، باز
در روشنای آینه ها جا گرفته است
عطر جنون نمی وزد از سمت دشت ها
مجنون مگر که ماتم لیلا گرفته است
بوی سپیده در نفس شب نمی وزد
شب را سکوت ممتد یلدا گرفته است
طرحی زموج بر دل مردابی ام بکش
امشب دلم بهانه ی دریا گرفته است
#محمد_پیرانی
@golchine_sher
مسئول بسیج هنرمندان سپاه کربلا عنوان کرد؛
🔶 اعلام اسامی برگزیدگان جشنواره شعر بسیج «رازهای ارغوانی ۲» در مازندران
💢 «هراسانی» اسامی برگزیدگان جشنواره شعر بسیج رازهای ارغوانی ۲ در مازندران را اعلام کرد.
🔶مشاهده این خبر در لینک زیر 👇
https://dnws.ir/002vWK
#خبرگزاری_دفاع_مقدس_مازندران
#کنگره_شهدای_مازندران
#مازندران_دیارِ_علویانِ_خطشکن
@golchine_sher
هم مــزه ی آفتاب دارد خــورشید
هم لذت ِقرص خواب دارد خورشید
در عشق ،خدا چه دست و دل بازش کرد
هر لحظه طلای ناب دارد خورشید
#صفیه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
این منم - ویرانهای از خانقاهی بیمرید-
گوشهی تنهاییام کِز کرده شیخی ناامید
این منم - بیتابیِ قونیّه بعد از کوچ شمس-
هیچکس حیرانیِ پسکوچههایم را ندید
پشت لبخند تو اما در سماع و خلسهاند
رابعه، حلاج، ابراهیمِ ادهم، بایزید
استکانم را پر از غم کن نمیگویم چرا!
من که یک عمر است دائم گفتهام: هَل مِن مَزید
کور باشم تا نبینم آمده جا خوش کند
بین مشکیهای مویت آنهمه تارِ سپید
(آب و جارو کردهام از صبح، کلّ خانه را
آشتی دادم همین امروز مو و شانه را
چیدهام سینیّ چای و بوسهی عصرانه را
میروم ساکت کنم دلشورهی پرچانه را
آمدی حتما بیاور آن دل دیوانه را
باز کن قفل زبانم را، بیا این هم کلید!)
باد، امشب نامهام را با خودش میآورد
سخت دلتنگ تو؛ امضاء: شاخهی مغرورِ بید
#حسنا_محمدزاده
@golchine_sher
زلف بر باد بده ای صنم آزاد و رها
شاید این بار تویی کاوه آهنگر ما
قامت سرو شکست از تبر بیگانه
بلکه این بار تبر را شکند عزم شما
جغد شب بار غمش را سر ما افکنده
تو بیا خنده زنان سایه فکن همچو هما
گرچه امروز به زنجیر و قفس می گذرد
باز کن پنجره را رو به هوای فردا
پای در بند یکی لقمه ی نانم بانو
من کجا ترس کجا سنگر در خانه کجا؟
#تقی_شیرین_زاده
@golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر"هرکس که شودشهیدآزادی قدس، همراه امام عصر(عج) برخواهدگشت"
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
پاسداشت گوهردرخشان لبنان
#چکامه_مقاومت
@gida13
@golchine_sher
بیا کمتر برای این و آن هی امتحان بگذار
رهاشو ازهمه گاهی برای من زمان بگذار
توکه چون شاعران با دردهایت شعرمیسازی
بیا و غصه ات را با دل من درمیان بگذار
مرا از پشت لنز دوربینت بارها دیدی
ببر نزدیکتر در قاب چشمت جاودان بگذار
اگر در حد مـاه آسمانت دوستــم داری
همین امشب برای فتح قلبم نردبان بگذار
برای هدیه ی میلاد من تنها بیا با عشق
دوتا گل بوسه با آغوش گرمت توأمان بگذار
نمی خواهد برایم باغی از گل را بیارایی
معطر کن فقط نام مرا روی زبان بگذار
#سمیه_پرویزی
#عضوکانال
@golchine_sher
هستم میان جمع شماها و نیستم
«بودن» بدون اینکه بدانم که کیستم
عمریست در اسارت تقدیرم و هنوز
فکر رهایی از غم این قصه نیستم
ای روح گنگِ خیره به من پشتِ آینه
با تو هزار حرف مگو را گریستم
با تو مسیر خاطرهها را قدم زدم
تا لحظهای مقابل دنیا بایستم
شاعر شدم نهان نکنم نام خویش را
شاید به بام شعر ببینم که چیستم
#پوریا_شیرانی
@golchine_sher
فرشته
هرگز کسی دیده میان خانه حوری را ؟
در دستهای ساده اش تنگ بلوری را ؟
حس کرده ای هر بار می بینیش انگاری
دوری از او ،دوری از او ،صد سال نوری را ؟
خورشید هم از چشم هایش نور می گیرد
پس می زند از پنجره وقتی که توری را
گاهی فرشته گاه مثل کوه پا برجاست
آموختم از دامن مهرش صبوری را
بوسیدمش هربار توی خنده اش حتی
بر گونه اش احساس کردم طعم شوری را
گل های ختمی جشن می گیرند وقتی که
می شوید از تنهایی اش هربار قوری را
آنقدر مادر دوستت دارم که می ترسم
حتی گمان بی تو ویک لحظه دوری را
لالاییت دنیای بی مرزی از آرامش
《دّس بوسِمِه ماروُن لّروگونی کُجُوری را 》
گفتی صبوری کن ،صبوری کن ،ولی ای کاش
یک بار می گفتی چه جوری را ؟چه جوری را ؟
#فریده_خسروی_لرگانی
#عضوکانال
@golchine_sher