eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
854 عکس
296 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح آمده صورت تو را ناز کند در حاشیه‌ی چشم‌ تو پرواز کند خورشید بهانه‌ای شده تا دنیا با دیدن تو روز خود آغاز کند @golchine_sher
بـاز بــاران مـــی‌زنـــد بـــر پنجــــــره، یعنـی سلام بـاز از بــازی،غــــــــزل، از کـــــودکـــــی دارد پیـام بـاز پـاییــــزست و زلفت مـی‌شـــود زنجیــــرِ دل بـاز افتـادم چـو گنجشکی در آغـوشت به دام بـاز همــدم مـی‌شــــوم بـا خـاطــــراتت زیــر ابــر تا ببـارد عشـق، بـر جــانــم،دلــم،چشمم مدام چتــــر را مـی‌بنــدم آری، تـا بشـــویــم سینـه را بشنــــوم آهنـگِ قلبت را دمــــــادم، بــــی‌کـلـام همچوآهو می‌دوی دردشت و من با چشمِ تَر می‌زنم هو هو ز عشقت تا شود عمرم تمام ســرگـذارم بـر لَحَـد، بعـد از پریشـان گـویی‌ام حـــرمتــی بینــم اگــر قـدری، کنـم از جـا قیـام بــاز مـی‌خــــوانــد تــرانـه، بــاز مــی‌رقصــد نگـار بــاز بــاران مــی‌زنــد بــر پنجـــره، یعنـی سلام @golchine_sher
دلم گرفته بیا بی‌بهانه گریه کنیم به یاد خاطره‌ای عاشقانه گریه کنیم میان جمع بخندیم از سر اجبار به حال غربت خود مخفیانه گریه کنیم زبان مشترک عاشقان اگر اشک است به جای شعر، به جای ترانه، گریه کنیم نه دست من به سر زلف او رسید نه تو بیا رقیب! بیا شانه‌شانه گریه کنیم نشسته‌ام به عزای خودم همان بهتر که بر مزار بدون نشانه گریه کنیم @golchine_sher
می خواستم غولی باشم مگر فردا را بر شانه های من به تماشا بنشینید حال تنهایی من غولی ست نشسته بر شانه هایم... @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ايستاده غزلی دل‌نگران در چشمت تویی و ترجمه‌ی شعر جهان در چشمت می‌کشاند قلم فرشچیان را مویت می‌خرامند دو آهوی جوان در چشمت اصفهانی‌ست در آن خنده‌ی میناکاری زنده‌رودی‌ست پر از شعر روان در چشمت خاطرت هست که‌ هر شب غزلی جريان داشت به دل‌انگیزی تصنیف بنان در چشمت؟ آه از غربت آن کوچه‌، از آن ساعت سرد آه از آن غم که فرو ریخت زمان در چشمت من و آیینه و تنهایی و باران بوديم تو و تصویر غريب چمدان در چشمت حال تنهایی من را تو اگر می‌خواهی شب باران‌زده‌ام را بتکان در چشمت @golchine_sher
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد غزل و عاطفه و روح هنرمندش را از رقیبان کمین کرده عقب می ماند هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر هر که تعریف کند خواب خوشایندش را مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد مادرم تاب ندارد غم فرزندش را عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو به تو اصرار نکرده است فرایندش را قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید بفرستند رفیقان به تو این بندش را منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را @golchine_sher
هرگز نمی بخشم... دل نامهربانم را این روح سرکش در ضمیرِ عمق جانم را هرگز نمی بخشم که از من درد می‌پاشد! هر روز می‌بینم به چشم خود خزانم را خود خواستم دور از تو باشم بعد تو عمریست گم کرده‌ام در خود چرا نام و نشانم را؟! هر لحظه راهی می‌کنم در گوشه‌ی ظلمت یک تکه‌ از خورشید و ماهِ آسمانم را هرگز نمی بخشم خودم را چون که خودخواهی! عمریست از من می‌برد تاب و توانم را من بیشتر از این دلم در آتش است امروز بر باد دادم بعد تو عمر گرانم را... سهم من از این عشق باید سوختن باشد! پس می‌دهم بعد از تو اینجا امتحانم را با گفتن هر شعر... داغ تازه‌ می‌روید داغی که می‌گیرد غزل‌های جوانم را هرگز نمی بخشم خودم را چون که دور از تو در آتش آهی نشاندم آشیانم را... دیگر چه فرقی می‌کند این زندگی وقتی بعد از تو می‌بینم به دوش غم جهانم را @golchine_sher
«در انتظار آمدنت» مثل درخت و سنگ در رهگذار باد در انتظار آمدنت ایستاده‌ایم فردا به شهر نور می‌آیی از راه روستا از راه آفتاب با دشمنان چو موج خروشان با ما، به مهربانی یک جویبار نرم رفتار می‌کنی @golchine_sher
منی که مرد عمل نیستم چرا بستم قرار عاشقیت سرِ سجده تا هستم سبد سبد گل روزی نماز صبح بود که باز خواب غفلت ربود از دستم @golchine_sher
شهید غیرت برای شهید امنیت و غیرت روح الله عجمیان سلام سبز بهاران، به ساحت عجمیان درود هر چه دلاور، به غیرت عجمیان همین که شهر پریشان،شد از هجوم شغالان کشید نعره چو شیران، شجاعت عجمیان شده ست پرچم ایران، بلند با شرف او شکست هیبت دشمن، ز قامت عجمیان ولی دریغ تبرها، زدند حلقه به دورش خزان گریست به پایش، به غربت عجمیان زدند تیر به پهلو، لگد زدند به بازو کِشد تو را به مدینه، حکایت عجمیان شبیه جد غریبش، به رنگ لاله درآمد کشاند سوی مرادش، شهادت عجمیان شده ست جلوه ی خونش، چراغ عزت ایران زدود فتنه ی شب را، بصیرت عجمیان نشانده است به صحنش، امامزاده محمد ع نمی شود کم از این رو، طراوت عجمیان شمیم یاد گل او، وزیده است به هر سو نصیب ما بشود کاش، سعادت عجمیان @golchine_sher
کی ام من خانه ای از عشق ویرانم؟نمی دانم کویری تشنه لب از قهر بارانم؟ نمی دانم به ظاهر مومنم اما پرم از نامسلمانی چرا آواره بین کفر و ایمانم ؟نمی دانم هدف آرامش دل بود با یاد خدا امّا چرا تسبیح در دست پریشانم؟ نمی دانم دمادم گرم ترتیل کتاب شیطنت بودم چه شد اینگونه رفت از دست قرآنم؟ نمی دانم اگر با اینهمه ظلمی که پر کرده ست دنیا را کماکان خالی ام از غصّه انسانم؟ نمی دانم اگر اسلام آن باشد که حیدر می کند معنا من آیا شیعه ام؟هرگز ، مسلمانم؟نمی دانم منی که نقطه ی آغاز را گم کرده ام بی تو به دستت می رسد این خطّ پایانم؟ نمی دانم فقط می دانم این را جز نگاه مِهر تو یا رب نمی دانم نمی دانم نمی دانم نمی دانم @golchine_sher