eitaa logo
گلچین شعر
15.2هزار دنبال‌کننده
949 عکس
322 ویدیو
13 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
تویی بهانه ام اما بهانه ای که ندارم گذاشتم سر خود را به شانه ای که ندارم تمام عمر کشاندی مرا به سوی نگاهت تمام عمر به سوی نشانه ای که ندارم چگونه حرف دلم را به چشم هات بگویم قصیده ای که نگفتم، ترانه ای که ندارم مرا رها کن و بگذار در قفس بنشینم که دلخوشم به همین آب و دانه ای که ندارم   @golchine_sher
افتاده در آغوش دماوند چه کوهی داده ست به آن کوه خداوند، شکوهی کوهی که از این دشت بلاخیز سفر کرد از محنت پاییز غم‌انگیز سفر کرد کوهی که پرآوازه در آن‌ سوی زمین بود هر چند در این‌ بادیه گمنام ترین بود افتاد و زمین لرزه در آن روز به پا شد افتاد و در آغوش خداوند رها شد خونی که از آن سینه سنگین به زمین‌ ریخت داغی ست که از یک غم دیرین به زمین ریخت آن خون که درآمیخته با خون‌ خدا بود آن سینه که محزونِ غم کربُبلا بود باور مکنید از نفس افتاده‌ نگاهش نوری به شب تار جهان داده نگاهش... نور قلمش ماه شده در دل شبها روشن شده از همت او صفحه فردا ...از خنده او باز بگو کوه دماوند! از لحظه پرواز بگو کوه دماوند! @golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
آماده شود ترانه ی آمدنت کم کم برسد زمانه ی آمدنت هر سال بهار قلب من تازه شود نوروز شده بهانه ی آمدنت @robaiiyat_takbait
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت بر دشمن و دوست اعتبارش پیداست در قد خمیده اقتدارش پیداست کی گفته که قبر فاطمه پنهان است در سینه‌ی عاشقان مزارش پیداست @golchine_sher
و ما آنگاه روی دوشِ هم آرام خوابیدیم و ما آرام مثل بره‌هایی رام خوابیدیم برای «عین» و «شین» و «قاف» الفبا را تکان دادیم بدون اعتنا به «عین» و «قاف» و «لام» خوابیدیم شبیه بادبادک‌های تنها از نخ افتادیم شبیه کفترانی مرده روی بام خوابیدیم دو تا ماهی شدیم و تورهامان را به سر کردیم دو تا ماهی که بر قلابِ ناآرام خوابیدیم دو تا کودک شدیم و روزِ بی‌بازی کتک خوردیم بدون کشف جادوی شباهنگام خوابیدیم دو تا شاعر شدیم و زندگی بی‌آرزومان کرد دو تا شاعر که در این شعرِ نافرجام خوابیدیم دو تا پیچک شدیم و چوبه‌های خونیِ هم را بغل کردیم و پیش از لحظهٔ اعدام خوابیدیم شهیدانی شدیم و ناممان از کوچه‌ها خط خورد شهیدانی که در این قطعهٔ گمنام خوابیدیم @golchine_sher
اینکه از دور مرا زیر نظر داشته‌ای یعنی از حال من زار خبر داشته‌ای چون نسیمی که به تنهایی خود خو کرده است تو هم از خانه خود قصد سفر داشته‌ای فکر تردید به خود راه مده شرم مکن تو به قدر نفسی بوسه جگر داشته‌ای شاید از عشق به من نیز بگویی اما در نهایت هوسی زودگذر داشته‌ای از وفاداری من دم زدنت علت داشت که فراموش کنم یار دگر داشته‌ای مرگ را در نظرم خوار شمردی اما شادم ای عشق! همین‌قدر هنر داشته‌ای @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای عشق مرا در وسط راه رها کن این بار مرا با غم جانکاه رها کن من حوصله ی دردسر عشق ندارم ای گرگ مرا از خطر چاه رها کن از روز ازل سهم من از عشق دو راهیست این گمشده را با دل گمراه رها کن در کوچه ی بن بست کسی منتظرم نیست این شایعه را جان من ای ماه رها کن دست از سر این آدم بی حوصله بردار یا حداقل این یقه را گاه رها کن @golchine_sher
حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت مثل حسن، مثل حسین، آقاست محسن نور دو چشم حضرت زهراست محسن در این فضیلت مثل و مانندی ندارد اول شهیدِ غربتِ مولاست محسن روز قیامت او شفیع شیعیان است مشکل‌گشای عرصه‌ی عقباست محسن با مادرش آمد که بابایش بماند مانند اصغر، حامیِ باباست محسن اصلاً به دنیا هم بیاید یا نیاید یک سومِ ساداتِ این دنیاست محسن هرکس که دستِ کم گرفته داغ او را با او بگو: اصلِ عزای ماست محسن از پشتِ در آتش به جان خیمه افتاد پس ریشه‌ی اصلی عاشوراست محسن روز قیامت اولین حکم الهی‌ست پایه‌گذار محشر کبراست محسن @golchine_sher
با من بگو که همرهِ من پیر می شوی یا آنکه بینِ راه، ز من سیر می شوی؟! ای ماهِ دوردستِ من، ای ماهیِ گُریز! کی در میانِ بِرکه به زنجیر می شوی؟! چون چکه ای ز نور، در آیینه می چِکی آنگاه مثلِ آینه تکثیر می شوی رویای صادقی که سرانجام می رسی یک خوابِ عاشقانه که تعبیر می شوی چین می خورَد نگاهِ غم انگیزِ آینه وقتی ز دستِ آینه دلگیر می شوی می روید از کویرِ گلویم، گُلی کبود وقتی شبیهِ بُغض، گلوگیر می شوی ! دست از فریب و فاصله بردار، خوبِ من ! داری برای خوب شُدن دیر می شوی..! @golchine_sher
در جام ما نریز از این بیشتر، بس است ما را همین پیاله‌ی خون جگر بس است دارایی زیاد به دردی نمی‌خورد حال‌ِ خراب و خون‌ِدل و چشم‌ِتر بس است آه! ای کلاغ مشتی یک‌رنگ باصفا در صدهزار عیب همین یک‌هنر بس است دیگر چه‌ احتیاج‌ به حرف‌ و حدیث‌ها وقتی برای آینه‌ها یک‌نظر بس است این شعرهای خسته به آیندگان اگر از حال ما کمی برساند خبر بس است در جنگ نابرابر دنیا برای صلح موی سپید آمده بر روی سر بس است وقتی که حال و روز مرا خوش نمی‌کند دیگر بس است این غزل بی‌ثمر، ... @golchine_sher