eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
707 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
روز وصلش باید از شرم آب ‌گردیدن ‌که ما در فراقش زندگی ‌کَردیم و جانی داشتیم... @golchine_sher
قسم به شب که شنیده است های های مرا کسی نداشت در این شهر غم هوای مرا میان گریه ی من روزگار می خندد نشسته است به شادی چرا عزای مرا!؟ همیشه دست دلم در حنای تقدیر است گره زده است به اندوه ماجرای مرا درست لحظه ی آخر دَمِ سپیده ی صبح رسیده یک نفر از ره گرفته جای مرا چقدر در تب مرگم ولی نمی شنود خدا، دعای پر از سوز ربنای مرا دخیل بسته ام امشب در آرزوی وصال مگر که مرگ دهد آخرش شفای مرا... @golchine_sher
کنار چشمه ای بودیم در خواب تو با جامی ربودی ماه از آب چو نوشیدیم از آن جام گوارا تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب به من گفتی که دل دریا کن ای دوست همه دریا از آن ما کن ای دوست دلم دریا شد و دادم به دستت مکش دریا به خون پروا کن ای دوست به شب فانوس بام تار من بود گل آبی به گندمزار من بود اگر با دیگران تابیده امروز همه دانند روزی یار من بود @golchine_sher
دورِ دورم از تو اما با خیالت زنده ام با غزل های تو و با قیل و قالت زنده ام یک زنم ، یک زن که در یک شهر دیگر روزها ساده با امواج رویای محالت زنده ام می رسم رد می شوم یک قهوه می نوشم ، تورا پیش خود حس می کنم با شور و حالت زنده ام دم به دم انگار می پرسی که می خواهی مرا پاسخم را خوردم اما با سوالت زنده ام آه سرمای عجیبی هست شالت را بپیچ خاطرت باشد که زیر دست و بالت زنده ام آی خانم فال می خواهی؟ دل من می تپد "یوسف گمگشته بازآید" به فالت زنده ام خوب می دانم که می آیی خودت گفتی به من ساده ام با وعده های ماه و سالت زنده ام @golchine_sher
با هر که به غیر از غم ‌تو‌ فاصله دارم با من بنشین با تو ‌دلی یک دله دارم سر می رود از دست همه حوصله ی من یعنی که برای تو فقط حوصله دارم @golchine_sher
در قفلِ فرو بسته‌ی غم‌های دل خویش آن کهنه کلیدیم که دندانه نداریم ... @golchine_sher
هزار سال برآید همان نخستینی! @golchine_sher
حالم بد است مثل زمانی که نیستی ! دردا که تو همیشه همانی که نیستی ! وقتی که مانده ای نگرانی که مانده ای وقتی که نیستی نگرانی که نیستی ! عاشق که می شوی نگران خودت نباش عشق آنچه هستی است نه آنی که نیستی ! با عشق هر کجا بروی حی و حاضری دربند این خیال نمانی که نیستی ! تا چند من غزل بنویسم که هستی و تو با دلی گرفته بخوانی که نیستی ! من بی تو در غریب ترین شهر عالمم بی من تو در کجای جهانی که نیستی ؟ @golchine_sher
فریاد مرا گرچه سرانجام شنیدی ای دوست! به داد دل من دیر رسیدی از یاد بِبَر قصه‌‌ی ما را هم از امروز درباره‌ی ما هرچه شنیدی نشنیدی آرام بگیر ای دل و کم گریه کن ای چشم! انگار نفهمیدی و انگار ندیدی ای نی چه کشیدی مگر از خلق که هر دم ما آه کشیدیم، تو فریاد کشیدی گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود! خوش باش که یک چند در این راه دویدی @golchine_sher
خبر داری که شهری رویِ لبخند تو شاعر شد؟ چرا این‌گونه، کافر گونه، بی‌رحمانه می‌خندی؟  @golchine_sher
نفس بریده تر از پیش مانده درراهم به جز علی، مدد از هیچ کس نمی خواهم خراب باده ی خیامی ام ،ستاره شناس! مکش به بام رصد خانه ی ملکشاهم برو رفیق و بینداز ریسمانت را برو که همنفس آسمان دراین چاهم هنوز می شنوم بانگ "برد،برد"تو را که نردبان تو بوده ست دست کوتاهم دراین قمارکه بردی خداکند برسی به پای بُرد نفس گریه ی شبانگاهم بگو کدام برادرفروش، راه تو زد بگو که تازه شود باززخم جانکاهم به این امید که قاضی کنی کلاه خودت به سوی عرش خدا پر نمی زند آهم نشسته گوش به زنگ کدام حادثه ای که باز سر بدوانی سر بزنگاهم مگر قرار نشد فکر پر زدن باشیم مگر قرار نشد بین آسمان باهم به سینه می زنی اما هنوز سنگش را سرت به سنگ نخورد ای جنون ناگاهم؟! تو نیستی و در این شهر، بی تو منزوی ام تو نیستی و پلنگانه خیره بر ماهم تو نیستی و از این ناکجای غربت نیز هنوز هم که هنوزاست"چشم درراهم" @golchine_sher
شب گذشته من و او، چه خواب خوبی بود در آن سیاهی شب آفتاب خوبی بود همیشه موقع دیدار او دلم می ریخت اگرچه ترس نبود، اضطراب خوبی بود گناه نیمه شب ما کلام حافظ شد گناه نیمه شب ما ثواب خوبی بود تفاُلی نزد و یک غزل برایم خواند ولی عجب غزلی! انتخاب خوبی بود "چه مستی است ندانم که رو به ما آورد" جهان به رقص در آمد... شراب خوبی بود سوال کردم از او عشق چیست؟ چشمانش سکوت ریخت برایم، جواب خوبی بود تمام شب تن او را ورق ورق خواندم غزل، سپید، ترانه، کتاب خوبی بود اگرچه شاعر آیینی ام دلش می خواست که عاشقانه بگویم، عذاب خوبی بود @golchine_sher
ویرانه دل ماست که با هر نگه دوست صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت @golchine_sher
سپر صلح و صفا دارم و شمشیر محبت با تو آن پَنجه نبینم که به پیکار من آئی... @golchine_sher
عاشق نشود گفت به آنی که غمش نیست؛ آن کس که نیفتاد به بحران زیادی!!! @golchine_sher
اساس علم ریاضی به باد خواهد رفت اگر که مسئله ها عاشقانه حل بشود... @golchine_sher
ما را تو با گرفتن جان امتحان نکن از جان خود عزیزتـــری داشتیم که رفت @golchine_sher
چه کرده ایم که آن آشنا نمی آید پیامی از سر کویش به ما نمی آید چه کرده ایم، گره خورده کارمان اینقدر چه کرده ایم که مشکل گشا نمی آید چه کرده ایم که خورشید را نمی بینیم چه کرده ایم که آن رهنما نمی آید چه کرده ایم که اینگونه مبتلا شده ایم چه کرده ایم که دیگر دوا نمی آید چه قدر ندبه این الحسین را خواندیم چه کرده ایم جواب دعا نمی آید چه کرده ایم که بر ما بهشت گشته حرام نسیمی از طرف کربلا نمی آید به دست بسته حیدر قسم، نمی دانم جواب ناله زهرا چرا نمی آید؟ @golchine_sher
جاری‌ام در حسرت آغوش تو گاه مست و گاه هم مدهوش تو بیت بیت شعرهایم نوش تو کاش میدانستی احوال مرا می شود گلگون کنارت روی من می‌شود باطل همه جادوی من می کند پیش تو عصیان موی من پس بگیر از بادها شال مرا از زمین و از قفس ها رسته ام از سکون روزها دلخسته ام دل به رویاهای دوری بسته ام زیرو رو کن گردش سال مرا قهوه را در استکان تفسیر کن روزهای خوب را تصویر کن با نگاهی مهربان تعبیر کن قصه ی دلتنگی فال مرا چشم هایت آرزوی هر کس است خنده های تو برای دل بس است لحظه لحظه قلب من دلواپس است احسنِ الحالی کن امسال مرا @golchine_sher
کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود و دلم پبش کسی غیر خداوند نبود آتشی بودی و هروقت تو را می دیدم مثل اسپند دلم جای خودش بند نبود مثل یک غنچه که از چیده شدن می ترسید خیره بودم به تو و جرات لبخند نبود هرچه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم کم نشد فاصله؛ تقصیر تو هر چند نبود شدم از درس گریزان و به عشقت مشغول بین این دو چه کنم نقطه ی پیوند نبود مدرسه جای کسی بود که یک دغدغه داشت جای آنها که به دنبال تو بودند نبود بعد از آن هر که تورا دید رقیبم شد و بعد اتفاقی که رقم خورد خوشایند نبود آه ای تابلوی تازه به سرقت رفته! کاش نقاش تو این قدر هنرمند نبود @golchine_sher
در سینه نشانده یڪ دل سنگی را هی زیر سوال برده یڪـرنگی را ای ڪاش شبیه من گـرفتار شود تا هضـم ڪند معنی دلتنگی را @golchine_sher
بین تنهایی و من راز بزرگی ست، بزرگ هم از آن گونه که در بین تو و زیبایی... @golchine_sher
دیگر بس است هرچه خدا حافظ تو شد ای دل! از این به بعد خدا را تو حفظ کن... @golchine_sher
از پنجره می‌آید خانه را دور می‌زند از پنجره بیرون می‌رود به تو می‌ماند باد بی‌دلیل بی‌بهانه بی‌خبر با بوی خوش می‌آید و با دلم می‌رود @golchine_sher
خدا به حرمتِ آسایشِ شما زن ساخت چقدر شانه به سر ،در شباهت من ساخت دوباره بر تن ِپاییز پادشاهی کرد بهار را به تماشاکشید و دامن ساخت و باز گندم و سیب و حدیث تکراری خدا به خاطر گرمای عشق، بهمن ساخت دوباره بر شب غمگین شاعران گل کرد جهنمی شد و بادرد عشق ،آهن ساخت به قدر ِقیمت ِزن عشق را حواله نمود چقدر بر، زن ِبیچاره کوه و برزن ساخت نشست و باد به گیس زنان حواله نمود خدا به خیر نموده است ،مرد را زن ساخت! @golchine_sher