eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
709 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
به تیغ حادثه زخم از تو و, نمک بامن بزن  به سنگ مرا , جرأت ترک با من به روزگار بگو ؛ من گذشتم از سهمم همیشه قسمت توبیش و, کمترک بامن مگر  زمانه  مرا  باز   بچه گیر  آورد که کرده است هوای "الک دولک" بامن اگر کسی خبر از نان و عشق و گل می خواست بگو که یک شبه رفتند به درک با من چقدر بین من و زندگی به هم خورده است آهای مرگ , خودت را بزن محک بامن من از تمامی این شهر , پرس و جو کردم ولی نداشت کسی درد مشترک بامن @golchine_sher
نامه ای دیگر نوشتم کاش آن را خوانده باشد کاش او هم مثل من پابند عشقش مانده باشد نامه ای دیگر نوشتم حرف هایی تازه گفتم ترس دارم نامه را سربسته برگردانده باشد یا نه شاید قلب او را - گرچه از سنگ است قلبش- واژه ای از واژه های نامه ام لرزانده باشد شاید او هم مثل من عاشق شود اما بترسد نامه ام را دور از چشم پدر سوزانده باشد یا نه! شاید شعری از من را به آوازی بخواند لاله های دامنش را شعر من رقصانده باشد یا نه شاید چون عروسک دست های مهربانش نامه ام را در کنار بالشش خوابانده باشد شاید این ها جز خیالات من تنها نباشد نامه من روی میز پستچی جا مانده باشد @golchine_sher
آب به جوی روان است و برگهای پاییز را می دواند رو به بهار مهر تو در رگهای جان جاری غمها را به قلب می انبارد آه از روزگاری که چشمم دارد آه @golchine_sher
نقاره که زد غبار آهم را شست از دل غم و رنجِ دیر گاهم را شست وقتی که خدا را به تو دادم سوگند باران زد و دفتر گناهم را شست @golchine_sher
ای پاسخ بی چون و چرای همه ما اکنون تویی و مسأله‌های همه ما کو آنکه، در این خاک سفر کرده ندارد سخت است فراق تو برای همه ما ای گریه شبهای مناجات من از تو لبخند تو آمین دعای همه ما تنها نه من از یاد تو در سوز و گدازم پیچیده در این کوه صدای همه ما ای ابر اگر از خانه آن یار گذشتی با گریه بزن بوسه به جای همه ما ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم اما تو بکش خط به خطای همه ما گر یاد تو جرم است غمی نیست که عشق است جرمی که نوشتند به پای همه ما در آتش عشق تو اگر مست نسوزیم سوزانده شدن باد سزای همه ما @golchine_sher
منزل به منزل هرکجا من با توبودم صحرا به صحرا پا به پا من با توبودم تاعصرعاشورا توبودی درکنارم تا آخر آن ماجرا من با توبودم چون بانگ هل من ناصرت درخیمه پیچید با آیۀ قالو بلا من باتو بودم درقتلگاه کربلا وقتی که بودی دل وا پس فردای ما من با توبودم آن شب که سر زد روی ماهت از خرابه درکُنج آن ویران سرا من با تو بودم درکوفه ودرشام ومنزلگاه راهب ای زینت عرش خدا من با توبودم برنیزه قرآن خواندت را می شنیدم درلا به لای نیزه ها من با تو بودم آنجا که دیدی دخترت ازناقه افتاد باگریه های بی صدا من با توبودم وقتی درخشیدی میان تشت زرین ای گوهربدرُالدُّجا من با توبودم یک اربعین هرجا سرنورانیت رفت ای نورچشم مصطفی من باتوبودم @golchine_sher
ترک ما کردی برو همصحبت اغیار باش یار ما چون نیستی با هر که خواهی یار باش @golchine_sher
صد فصل بهار آيد و بيرون ننهم گام ترسم كه بيايى تو و در خانه نباشم @golchine_sher
در خود فرو رفتم فراموشت کنم اما هر شب خیالت می کشد از خویش بیرونم @golchine_sher
می بوسمت از پشت گوشی با لبانی سرد می بوسمت سَر میروم از بی کسی، از درد در خاطرات کوچه خواهد ماند مدت ها دیوانه ی آشفته ای، یک شاعر ولگرد آواره ی پس کوچه های شهر با هق هق گاهی صدایت میکنم، لعنت به تو! برگرد کابوس دنیای مرا دور از تو پر کرده این روزها میترسم از هر مرد و هر نامرد گم می شوم هرشب در آغوش خیال و بعد... شب گریه و خواب آور و بی خوابی و سردرد از تو برایِ من همین ها یادگاری ماند کنج اتاقم نامه ای پاره، گلی هم زرد میبوسمت از دور و تو میبوسیَش شاید... می بوسمت از پشت گوشی با لبانی سرد @golchine_sher
چنان انگار حس قهر کردن را به من دادی همانند گلی که رو گرفت از باغبان خویش @golchine_sher
و آمدیم که عاشق شویم و درگذریم ، که راز زندگی و مرگ آدمی این بود... @golchine_sher
ای بی‌وفا چه چاره‌کنم با جفای تو؟ تا کِی جفا کشم به امیدِ وفای تو... ؟ @golchine_sher
درست روز نخستین ماه بهمن بود رسید پیش من آن کس که نیمه‌ی من بود رسید پیش من و در دلم قرار گرفت شبیه مهر که در آسمان روشن بود نشسته بود کنارم، کسی چه می‌دانست نفس نفس زدنم از سر شکفتن بود که ماه بهمن.. و خورشید.. و دست یخ‌زده‌ام.. اجاق بوسه و دستی که شال گردن بود... به هر کجا که رسیدم پس از محبت او کویر و کوه و بیابان نبود و گلشن بود به چشم‌های عزیزش قسم که یک عالم اسیر جاذبه‌ی چشم‌های این زن بود گذشت از من و چشمم ندید جایی را... که لحظه لحظه‌ی بی او، سرم به دامن بود به قلب پاره‌ی من مهلتی نداد، کسی_ که در تمام زمین، بهترین کس من بود چه شد که رفت؟ نمی‌دانم!؛ و نفهمیدم_ چرا به جای رسیدن به فکر رفتن بود. @golchine_sher
هنوز بدرود نگفته‌ای، دلم برایت تنگ شده است چه بر من خواهد گذشت اگر زمانی از من دور باشی هر وقت که کاری نداری انجام دهی تنها به من بیاندیش من در رویای تو شعر خواهم گفت شعری درباره چشم‌هایت و دلتنگی! @golchine_sher
بهار سبز فردا چه زيبا بود فرياد من و تو ميان كوچه ها و زير رگبار صداي خشم بي اندازه مان بود تمام حرف هاي روي ديوار چه زيبا بود بند وحدت ما كه با آن دست شب را بسته بوديم به فكر پر زدن بوديم و رفتن اگرچه مثل مرغي خسته بوديم چه زيبا بود شب هايي كه لب ها پر از بوي گل تكبير مي شد شبي كه مشت هاي بسته ما به تنهايي حريف تير مي شد چه زيبا بود شب را خواب كردن تمام برف ها را آب كردن چه زيبا بود در تاريكي شب نگاهي بر گل مهتاب كردن چه زيبا بود و زيباتر از آنها كه يك امروز زيبا را بسازيم همه با ياد آنهايي كه رفتند بهار سبز فردا را بسازيم @golchine_sher
ز بی‌دردان علاج درد خود جستن به آن ماند که خار از پا برون آرد کسی با نیش عقرب‌ها @golchine_sher
مانند کویر در پی بارانم دور از تو در این بادیه سرگردانم بلبل شده ام از غم هجرانت دوست هر روز به شوق دیدنت می خوانم @golchine_sher
به نام عشق، به پروردگار شور و غزل پناه می برم از شر چشم های عسل سپیده سر زد و در کودتای نافرجام شکست خورده دلم چون همیشه، مستاصل چقدر فاجعه بار است رفته ای و هنوز میان عقل و دل من بپاست جنگ و جدل پس از تو زندگی من نشد شبیه قدیم که سخت خاطره هایت مرا گرفته بغل هزار مرتبه کشتم تو را درون دلم هزار مرتبه دل رفت سمت عکس العمل برای این همه جنگ شبانه خواهم برد شکایت از «تو و دل» را به سازمان ملل @golchine_sher
ابرم وبر روی دوش آبشار افتاده ام مثل شاعرهای احساسی به دار افتاده ام من که با رویای چشمان تو شاعرتر شدم بی هوا از مردم چشمت کنار افتاده ام بیت بیت ازگوشه ی خودکارو دفتر ریختی حال دربین غزل ها بیقرار افتاده ام این همه طعم غزلهایی که مضمونش تویی روز جمعه روی دست انتظار افتاده ام آه از این شعرهایی که به یغما میرود وای بی تو از طناب روزگار افتاده ام کاش قدری مهربانتر بود چشمانت به من آه میدانی که من چندین بهار افتاده ام؟! @golchine_sher
بس که بد میگذرد زندگی اهل جهان مردم از عمر چو سالی گذرد عید کنند @golchine_sher
هر که ویران کرد ویران شد در این آتش‌سرا هیزم اول پایۀ سوزاندن خود را گذاشت... @golchine_sher
زندگی تر شدن پی‌درپی زندگی آب‌تنی کردن در حوضچه‌ی اکنون است... @golchine_sher
شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد... @golchine_sher
اسراف کرده ایم خودمان را به پای عشق چون کودکی که در پی یک توپ پاره بود... @golchine_sher