eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
709 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
چنان انگار حس قهر کردن را به من دادی همانند گلی که رو گرفت از باغبان خویش @golchine_sher
و آمدیم که عاشق شویم و درگذریم ، که راز زندگی و مرگ آدمی این بود... @golchine_sher
ای بی‌وفا چه چاره‌کنم با جفای تو؟ تا کِی جفا کشم به امیدِ وفای تو... ؟ @golchine_sher
درست روز نخستین ماه بهمن بود رسید پیش من آن کس که نیمه‌ی من بود رسید پیش من و در دلم قرار گرفت شبیه مهر که در آسمان روشن بود نشسته بود کنارم، کسی چه می‌دانست نفس نفس زدنم از سر شکفتن بود که ماه بهمن.. و خورشید.. و دست یخ‌زده‌ام.. اجاق بوسه و دستی که شال گردن بود... به هر کجا که رسیدم پس از محبت او کویر و کوه و بیابان نبود و گلشن بود به چشم‌های عزیزش قسم که یک عالم اسیر جاذبه‌ی چشم‌های این زن بود گذشت از من و چشمم ندید جایی را... که لحظه لحظه‌ی بی او، سرم به دامن بود به قلب پاره‌ی من مهلتی نداد، کسی_ که در تمام زمین، بهترین کس من بود چه شد که رفت؟ نمی‌دانم!؛ و نفهمیدم_ چرا به جای رسیدن به فکر رفتن بود. @golchine_sher
هنوز بدرود نگفته‌ای، دلم برایت تنگ شده است چه بر من خواهد گذشت اگر زمانی از من دور باشی هر وقت که کاری نداری انجام دهی تنها به من بیاندیش من در رویای تو شعر خواهم گفت شعری درباره چشم‌هایت و دلتنگی! @golchine_sher
بهار سبز فردا چه زيبا بود فرياد من و تو ميان كوچه ها و زير رگبار صداي خشم بي اندازه مان بود تمام حرف هاي روي ديوار چه زيبا بود بند وحدت ما كه با آن دست شب را بسته بوديم به فكر پر زدن بوديم و رفتن اگرچه مثل مرغي خسته بوديم چه زيبا بود شب هايي كه لب ها پر از بوي گل تكبير مي شد شبي كه مشت هاي بسته ما به تنهايي حريف تير مي شد چه زيبا بود شب را خواب كردن تمام برف ها را آب كردن چه زيبا بود در تاريكي شب نگاهي بر گل مهتاب كردن چه زيبا بود و زيباتر از آنها كه يك امروز زيبا را بسازيم همه با ياد آنهايي كه رفتند بهار سبز فردا را بسازيم @golchine_sher
ز بی‌دردان علاج درد خود جستن به آن ماند که خار از پا برون آرد کسی با نیش عقرب‌ها @golchine_sher
مانند کویر در پی بارانم دور از تو در این بادیه سرگردانم بلبل شده ام از غم هجرانت دوست هر روز به شوق دیدنت می خوانم @golchine_sher
به نام عشق، به پروردگار شور و غزل پناه می برم از شر چشم های عسل سپیده سر زد و در کودتای نافرجام شکست خورده دلم چون همیشه، مستاصل چقدر فاجعه بار است رفته ای و هنوز میان عقل و دل من بپاست جنگ و جدل پس از تو زندگی من نشد شبیه قدیم که سخت خاطره هایت مرا گرفته بغل هزار مرتبه کشتم تو را درون دلم هزار مرتبه دل رفت سمت عکس العمل برای این همه جنگ شبانه خواهم برد شکایت از «تو و دل» را به سازمان ملل @golchine_sher
ابرم وبر روی دوش آبشار افتاده ام مثل شاعرهای احساسی به دار افتاده ام من که با رویای چشمان تو شاعرتر شدم بی هوا از مردم چشمت کنار افتاده ام بیت بیت ازگوشه ی خودکارو دفتر ریختی حال دربین غزل ها بیقرار افتاده ام این همه طعم غزلهایی که مضمونش تویی روز جمعه روی دست انتظار افتاده ام آه از این شعرهایی که به یغما میرود وای بی تو از طناب روزگار افتاده ام کاش قدری مهربانتر بود چشمانت به من آه میدانی که من چندین بهار افتاده ام؟! @golchine_sher
بس که بد میگذرد زندگی اهل جهان مردم از عمر چو سالی گذرد عید کنند @golchine_sher
هر که ویران کرد ویران شد در این آتش‌سرا هیزم اول پایۀ سوزاندن خود را گذاشت... @golchine_sher
زندگی تر شدن پی‌درپی زندگی آب‌تنی کردن در حوضچه‌ی اکنون است... @golchine_sher
شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد... @golchine_sher
اسراف کرده ایم خودمان را به پای عشق چون کودکی که در پی یک توپ پاره بود... @golchine_sher
چنان در قحط آیینم، چنان در قحط ایمانم مگر در فرم ها یادم بیندازی مسلمانم! @golchine_sher
ماییم و دلی خراب، آن نیز یک روز به اختیار ما نیست.... @golchine_sher
شب هلاکم می‌کند اندیشه غمهای روز روز فکر محنت شبهای تارم می‌کشد @golchine_sher
گر بیایی دهمت جان و... نیایی کُشدم غم... من که بایست بمیرم ! چه بیایی ؛ چه نیایی @golchine_sher
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است .. @golchine_sher
چشمم به هر کجاست تویی در مقابلم ... @golchine_sher
چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگری ست جای گلایه نیست، که این رسم دلبری ست... هر کس گذشت از نظرت در دلت نشست تنها گناه آینه ها زودباوری ست مِهرت به خلق بیشتر از جور بر من است سهم برابر همگان، نابرابری ست... دشنام یا دعای تو در حق من یکی ست ای آفتاب، هر چه کنی ذره پروری ست ساحل، جواب سرزنش موج را نداد گاهی فقط سکوت سزای سبکسری ست... @golchine_sher
تو عروسی که به سفره بله می اندازد به زمین وبه زمان زلزله می اندازد باد در شانه ی لخت توچه جرات دارد لرزه بر پیکر این سلسله می اندازد از دم تیغ دو ابروت رهایی یابم پیچ موهات مرا در تله می اندازد من اگر گام به صحرای تنت بگذارم، همه پاهای مرا آبله می اندازد عطر کافور تو در شهر اگر پخش شود بین زن های عرب هروله می اندازد از تو زائیده شدم پرت شدم مانند کودکی را که زن حامله می اندازد حس دلشورگی راهزنانی وحشی است چشم هایت؛ خوره بر قافله می اندازد شک نکن! که تو یقین همه پاسخ هایی شیخ، تردید در این مساله می اندازد شاعردیده ی درباری تو من هستم حاتم چشم تو دائم صله می اندازد لحظه ی خیره شدن عینک خودرابردار! شیشه ی عینک تو فاصله می اندازد. @golchine_sher
دلم گرفته از زمین، دوباره گریه می‌کنم ز دست هر دقیقه و شماره گریه می‌کنم هزار بار گفته‌ام که بی تو هیچ نیستم برای با تو بودنم هماره گریه می‌کنم ز مرده‌ها بریده‌ام، بخوان مرا به زندگی به شوقِ دیدنِ همان اشاره گریه می‌کنم ببین فرات روح‌ من! وجودِ خشک و بی برم به حال ماهیانِ بر کناره گریه می‌کنم اگرچه خامُشم ولی هنوز عاشق توام به راه کهکشانی‌ات ستاره گریه می‌کنم به سنگ گر برانی‌ام، به درد گر بخوانی‌ام هزار سال منتظر، هزاره گریه می‌کنم اگر به جان، وگر جنون، رضای توست می‌دهم وگرنه می‌روم به هر مناره گریه میکنم به بغضِ مانده در غزل، اگر عنایتی کنی به حشر بر نگاه تو نظاره، گریه می‌کنم @golchine_sher
زنده بادا یاد یاران در بهار انقلاب غرق شادی گشته ایران در بهار انقلاب دست اهریمن شده کوتاه از خاک وطن سرزده خورشید تابان در بهار انقلاب بر جبین پرچم ایران به اعجاز امام نام الله🇮🇷شد نمایان در بهار انقلاب انقلاب بهمن ما انفجار نور بود کاخ ظلمت گشته ویران در بهار انقلاب بلبل سرگشته می خواند سرود وصل را شد بهاران در زمستان در بهار انقلاب عمری از نهضت گذشت و همچنان ما مانده ایم بر سر آن عهد و پیمان در بهار انقلاب باز خواهد دید دشمن اقتدار حیدری در دل هر کوی و میدان در بهار انقلاب وعده دیدار ما 22 بهمن بُود همره خیل شهیدان در بهار انقلاب (سمن) @golchine_sher