eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
706 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
پـر می زند دوبـاره قلم در هوای تو چون آسمان گرفته دلش در عزای تو دیگـر صدای ناله ی شبهـات رفتـه و حتـی سحـر بهانـه بگیـرد بـرای تو از حال می روی چه قَدَر بین سجده ها مشتـاق این عبـادت شیرین خدای تو بـا سیلی و شکنجه کـه افطـار میکنی حالا شبیـه فاطمه شد روضه هـای تو با ناسزا بـه مادرتـان گریـه میکنـی چـون از تبـار فاطمه ای ماجـرای تـو... موسای مـا تویـی و فقط با اشـاره ای نیلـی روان ز چشم تـرم با عصـای تو بـدکـاره هم شوم تو مرا خوب می کنی آدم کنـــد مــرا نفس ربنــای تـو باب الحوائـج همــه ی مستمنـدهـا شـد مستجاب حاجت مـا از دعـای تو آیـا شـود گـدای حریـم شمـا شوم؟ هستـم دخیـل دامـن ابـن الرضای تو... @golchine_sher
عجیب نیست اگر نامه‌ها به تو نرسد که شد به جز من و دل، پایِ نامه‌بَر خسته‌ .. @golchine_sher
کمتر بتاز! دل است جنگ که نیست!! @golchine_sher
کیستم من؟ ‏پای تا سر نسخه‌ای از زلفِ او ‏تیره روزی بی‌قرار، آشفته حالی، درهمی... @golchine_sher
دو عالَم را به یک‌بار از دلِ تنگ بُـرون کردیم تـا جای تــو باشد... @golchine_sher
این حرف‌های ناروا از ساحتت دور است وقتی که مثل نور اوصاف تو مشهور است انکار ایمان تو کسب و کار بعضی‌هاست جای تعجب نیست، ظلمت دشمن نور است از خاندان حقّی و حق مطلقاً با توست هرکس حقیقت را نمی‌بیند یقین کور است یک عمر پشتیبان دین بودی و با این حال نام تو در آیینه‌ی تاریخ مهجور است از فضل بسیار تو کمتر گفته شد، زیرا در سایه‌ی نور علی نور تو مستور است وقتی تو عمران هستی و فرزند تو موسی پس ارزش بیت تو آیا کمتر از طور است؟ با دست تو شد خانه‌ی دین خدا آباد با بودنت این بیت‌الاحزان، بیت معمور است شیرین‌تر از نام محمد بر زبانت نیست از مدح او دیوان اشعار تو پرشور است بعد از تو "عام‌الحزن" شد هرسال پیغمبر اما همیشه نزد او یاد تو مذکور است بی‌شک شفاعت می‌کند پیغمبر خاتم از هرکسی که در دوعالم با تو محشور است @golchine_sher
بر مأذنه ی شهر اذان خواهد داد احساس زمانه را تکان خواهد داد با برق نگاه ذوالفقارش، ای دل اعجاز دوباره ای نشان خواهد داد @golchine_sher
اندازه ی تو دلم مساحت دارد با این همه یک فضای راحت دارد هروقت دلت گرفت یادت باشد یک گوشه برای استراحت دارد @golchine_sher
شانه ات را دیر آوردی ســرم را بــــاد برد خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد آه ای گنجشکهای مضطرب شرمنده ام لانه ی بر شاخه هــــای لاغرم را باد برد من بلوطی پیــر بـودم پای یک کـــوه بلند نیمم آتش سوخت ، نیم دیگرم را باد برد از غزلهایم فقط خاکستری مانده بـه جا بیت های روشن و شعله ورم را باد برد با همین نیمه همین معمولی ساده بساز دیــــر کردی نیمـه ی عاشق ترم را باد برد بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت وا نشد بدتر از آن بـــال و پـرم را بـــاد بـرد @golchine_sher
اَحد میمی میانِ نام خود انداخت احمد شد نشست آن میم در آغازِ حمد او محمد شد به رقص آورد میمش مدّ بسم الله قرآن را از آن مدّ است اگر این آیه های سبز مُمتد شد ملایک تا ابد در حلقه ی میم تو سرگردان شبی گویا بُراقت از سرِ ادراکشان رد شد نبود از خُلق و خو در هفت اقلیم زمین بویی که در هفت آسمان اخلاق نیکویت زبانزد شد عقیقی نیست لایق تا بگیرد نقش نامت را از آن نام بلندت زینت طاق زبرجد شد به انکار تو می لافند و می بافند و باکی نیست که شیطان هم اگر شد از همین انکار مرتد شد @golchine_sher
لحظه ی خیره شدن عینک خودرابردار! شیشه ی عینک تو فاصله می اندازد. @golchine_sher
بغضِ من این است که در عاشقی... دست غمِ و یار به یک کاسه بود!... @golchine_sher
درانتظار معشوق عمری دگر سرآمد دل در پی وصالش نالیدو غم برآمد هردیده خون فشان و اشکی که از پی هم گاهی به خلوت دل در هجر دلبر آمد در خلوت خیال و در اوج بی خیالی خالی نشد خیال از یادی که در سر آمد در سینه می تپد آن قلب صدف نشانی کان لوء لوء نگارین بنشست و در نیامد جسمی که مانده محسوس روحی نماده در آن کان را ربوده یار و این قصه سر نیامد هر هق هقی که آمد بغضی دوباره بنشست شعر و زبانم از آن همواره بر نیامد این رسم روزگار و این شعر شهریاریست گرچه نمک به زخم و زان بیشتر نیامد @golchine_sher
عشق را در من دمیدی، کاش می دیدی ز من بعد از آن طوفان ویرانگر چه باقی مانده است... @golchine_sher
توصیف‌ناپذیری و این را به غیر تو در وصف هر کسی که بگویم تعارف است ... @golchine_sher
عشاق را مفارقت یار می‌کشد... @golchine_sher
این جمعه برایت غزلی ناب بگویم از این غم وهجرِ دل بی تاب بگویم یک بار گذرکن تودراین دشت خرابم تااز عطش وچشمه ی بی آب بگویم اززحمت بی حاصل وازآتش عشقم یاازلب پُرحسرت میراب بگویم ای ابر اُمیدم توبزن بَرسرو رویم شبنم شوَم و بادل سیراب بگویم کُن گوشه ی چشمی تو بَر این خط سیاهم راوی شوَم و از رُخ مهتاب بگویم شب را به سحر کردم وخواب آمده سویم دنباله ی شعرم پس از این خواب بگویم این خوابِ خوشم باد حرامم که به فردا شاید نتوانم غزلی ناب بگویم @golchine_sher
ای روی تو آرام دل خلق جهانی ... @golchine_sher
ز گفتگوی تو بوی گلاب می‌شنوم مگر به‌جای زبان، غنچه در دهن داری؟! @golchine_sher.
من زنده‌ام به مهر تو ای مهربان من ... @golchine_sher
گرچه عمری ست فقط سنگ مزارم هستم مثل یک پنجره در فکر بهارم هستم مُردم از بس که به کابوس خودم خیره شدم گاه انگار ، سر ِ چوبه ی دارم هستم ساده تر از همه، غم دیدم و لبخند زدم فکر کن آینه ای ،   زیر ِ غبارم هستم شعر ، آرامش ِ هر روزه ی من شد ، با آن خسته در خلوت ِ خاموش ِحصارم هستم ساده ام ، ساده ، مرا سرزنش اصلا نکنید وارث ِ سادگی ِ ایل و تبارم هستم زنم اما به کسی پشت ، نکردم هرگز مثل یک مرد سر ِ قول و قرارم هستم چمدان بسته ام از شهر خودم خواهم رفت من فقط منتظر ِ سوت ِ قطارم هستم @golchine_sher
قبله ی حاجت بُوَد حتی دَرِ زندانتان گشت زندانبان بصره پیرو ایمانتان منقلب کرده دل رقاصه را اشک شما پارسا شد با دعا و ناله ی پنهانتان ضامن اهو کجا و دوری یوسف کجا من به قربان فراق یوسف کنعانتان گر حسین فاطمه از خاک و خون دارد کفن شد غل و زنجیر اما چون کفن بر جانتان آیه آیه مصحف خون خدا در کربلاست روی جسر کاظمییه شد رها قرانتان @golchine_sher
‏حسد از هيچ ندارم مگر از پيرهنش... @golchine_sher
‏ما را به خاطر است تو را گر به یاد نیست.. @golchine_sher
یا تمنای وصال تو مرا خواهد کشت یا تماشای جمال تو مرا خواهد کشت @golchine_sher