بنشین برایت از نداریها بگویم
از روزگار، از بدبیاریها بگویم
از قلکی که حسرتش شرمندهام کرد
از جمع و تفریق هزاریها بگویم
از خاطرات روز مادر، تلخ و شیرین
از خندهها، از شرمساریها بگویم
حالا که حال دردسر داری، کمی هم
میخواهم از چشمانتظاریها بگویم
شاعر شدم، اما غزلهایم پر از بغض
شاعر شدم تا از قناریها بگویم
از خاطرات مادرم پرسیدم، او گفت:
بنشین برایت از نداریها بگویم
#علی_اصغر_شیری
@golchine_sher
چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ست
تا مسلمان شود انسان، اگر انسان باشد...
#سید_حمیدرضا_برقعی
@golchine_sher
نیست بر لوح دلم
جز الفِ قامت دوست
چه کنم حرف دگر
یاد نداد استادم...
#حافظ
@golchine_sher
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی...
عشق محمد بس است و آل محمد...
#سعدی
@golchine_sher
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ی ما را انیس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد
#حافظ
@golchine_sher
.
بیتاب شدن؛ دم نزدن؛... عادتم این است
با خونِ جگر ساختهام؛ قسمتم این است
جان میدهم از گریه اگر نام تو آید
عمریست که رسم دلِ کمطاقتم این است!
بعد از تو به تصویر تو خو کرده نگاهم
بیچارهام آنقدر که همصحبتم این است!
جون درِّ یتیمی که رها در دلِ دریاست
تنها شدهام؛ گوشهای از غربتم این است
میمیرم از این غم که در آغوش تو ای دوست
یکبار نشد گریه کنم؛ حسرتم این است
#حسین_دهلوی
@golchine_sher
اسلام من آغاز شد با یا رسول الله
من بنده ی ناچیزم و آقا ، رسول الله
من از ازل تا روز آخر عبد درگاهم
از ابتدا تا انتها مولا ، رسول الله
ما ذره ایم از ذره کاری بر نمی آید
می سازد از ما قطره ها دریا ، رسول الله
وقت اذان دست موذن را که می گیرد؟!
الا خدا الا علی الا رسول الله ؟!
نام علی را می برم زیرا که می دانم
راضی است از ما با علی تنها ، رسول الله
پیغام مبعث را که آوردی بمان جبریل
بگذار تا حیدر بگوید با رسول الله
نور علی نور محمد بوده از اول
در صورت حیدر شود پیدا رسول الله
از کعبه و از مسجد الاقصی کجا می رفت؟
با مرتضی در لیله الاسرا رسول الله
هرجا محمد بوده آنجا با علی بوده
با مرتضی بوده است در هر جا ، رسول الله
وقتی منافق ها فراری می شدند از جنگ
می ماند در حصن علی حتی ، رسول الله
من معتقد هستم به تایید علی راحت
پرونده ام را می زند امضا رسول الله
#محسن_ناصحی
@golchine_sher
ساقیِ معراج...
تيغ ابرويت غزل را در خطر انداخته
پیشِ پايت از تغزل بسكه سر انداخته
مرد اين ميدانِ جنگِ نابرابر نيستم
تيرِ مژگانت ز دستِ دل سپر انداخته
بنده ای؟ پروردگاری؟ این شکوهِ لایزال
شاعرانت را به اما و اگر انداخته!
نامی از ميخانه ها نگذاشت باقی نام تو
باده را چشم خمارت از اثر انداخته
ساقیِ معراج، عرش گنبد خضرایی ات
جبرئيل مست را از بال و پر انداخته
کار ديگر از ترنج و دست هم، يوسف گذشت
تيغ، سرها را به اظهارنظر انداخته
سود بازار نمک انگار چيز ديگری ست!
خنده ات رونق ز بازار شكر انداخته
عاشق و معشوق ها ازهجر رويت سوختند
عشق تان آتش به جانِ خشک و تر انداخته
این تنورِ داغ مدح چشمهایت؛ مهربان
نان خوبی دامنِ اهل هنر انداخته
مهربانیِ نگاهت، ای صبورِ سربه زير
دولت شمشير را از زور و زر انداخته
تا سبكباریِ دل، چوبِ حراجت را بزن
چين زلفت در سرم شوقِ سفر انداخته
آمدم بر آستانت در زنم، يادم نبود!
ميخ سرخی كوثرت را پشت در انداخت...
#وحید_قاسمی
#بعثت_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
@golchine_sher
در عرش بپاشند اگر بوی تنت را
ترسم بربایند ملائک بدنت را
با قیمت حوران بهشتی بفروشند
در عرش خداوند غبار کفنت را
میخانه بپیچند به سرتاسر هستی،
یکدم بگشایند کمی از دهنت را
بر چشم سیاه تو اگر راه بیابند
ترکش ننمایند،- بهشت عدنت را-
در حلقه و سرحلقه شدی تا که دمادم
افزوده کنی دامنه ی انجمنت را
از روز ازل در دل این سینه نوشتند
بر گنبد دوار صدای سخنت را
حالا علی و فاطمه یادت که می افتند
یکریز ببوسند شبیهت- حسنت- را
#میثم_رنجبر
#عضو_کانال
#یامحمد
@golchine_sher
من بیتو همی هیچ ندانم که کجایم
ای از برِ من دور ندانم که کجایی!
#سنایی
@golchine_sher
ای کاش کسی باشد و کابوس که دیدی
در گوش تو آرام بگوید خبری نیست
#مهدی_فرجی
@golchine_sher
به تكلّم به تبسّم به خموشی به نگاه
می توان بُرد به هر شيوه دل آسان از دست
#كليم_كاشانی
@golchine_sher
در زندگی مطالعه ی دل، غنیمت است
خواهی بخوان و خواه مخوان؛ مانوشته ایم!
#بیدل_دهلوی
@golchine_sher
یک چایی لب سوز و من و این نم باران
گرمای وجود تو و سرمای زمستان
یک خلوت و تنهاییِ زیبای دو تایی
با چاشنیِ خنده ای از عمق دل و جان
در محضر تو ماه نشسته به کناری
ای که شده ای در دل من ماهِ نمایان
به به چه تصاویر قشنگی چه بهشتی!
عشق آمده در قلب من و تو شده مهمان
در وصف تو من عاجزم آخر چه بگویم؟
شاعر به چه منطق ببرد زیره به کرمان؟!
#سیدمحسن_حسینی
#عضوکانال
@golchine_sher
روزگاری را بدون عشق سر کردم، نشد
خواستم دیوانهوار از عشق برگردم، نشد
هیچ کس دلواپسیهای مرا باور نکرد
هیچکس در خاک غربتخیز همدردم نشد
بغض کردم، مویه کردم تا سحر نام تو را
گریه کردم، گریه هم تسکین سردردم نشد
هر چه کردم عشق را از خانهام بیرون کنم
عاقبت پیش دل عاشق کم آوردم، نشد
آی گنجشکان سرگردان میان کوچهها!
خواستم با آخرین پرواز برگردم، نشد
#علی_اصغر_شیری
@golchine_sher
اسلام من آغاز شد با یا رسول الله
من بنده ی ناچیزم و آقا ، رسول الله
من از ازل تا روز آخر عبد درگاهم
از ابتدا تا انتها مولا ، رسول الله
ما ذره ایم از ذره کاری بر نمی آید
می سازد از ما قطره ها دریا ، رسول الله
وقت اذان دست موذن را که می گیرد؟!
الا خدا الا علی الا رسول الله ؟!
نام علی را می برم زیرا که می دانم
راضی است از ما با علی تنها ، رسول الله
پیغام مبعث را که آوردی بمان جبریل
بگذار تا حیدر بگوید با رسول الله
نور علی نور محمد بوده از اول
در صورت حیدر شود پیدا رسول الله
از کعبه و از مسجد الاقصی کجا می رفت؟
با مرتضی در لیله الاسرا رسول الله
هرجا محمد بوده آنجا با علی بوده
با مرتضی بوده است در هر جا ، رسول الله
وقتی منافق ها فراری می شدند از جنگ
می ماند در حصن علی حتی ، رسول الله
من معتقد هستم به تایید علی راحت
پرونده ام را می زند امضا رسول الله
#محسن_ناصحی
#مبعث_پیامبر
@golchine_sher
به اعجاز نگاهت باغ و بستان می شود عاشق
چه داری در قنوت آیا که باران می شود عاشق
فراتر از زمین صبح ات رقم خورده است، چون خورشید
به اعجاز نگاهت از دل و جان می شود عاشق
چنان شوری به پا کرده ست فصل زندگی با تو
که حتی حسن یوسف در زمستان می شود عاشق
مسیحا مذهبی خوانده ست بی پروا که می آیی
دلی در تاب و تب افتاده پنهان می شود عاشق
دلی که قبل از آغاز شما شیدا تر از دریا
تلاطم می کند در جان سلمان می شود عاشق
گل سرخ از جمال دلفریبت میشود تکثیر
درختی خشک در قلب بیابان می شود عاشق
تجارت می کنی انگار بر دوش تو خورشید است
که راهب در میان راه یک آن می شود عاشق
خودت گل، خاندانت گل، نسیم آورده عطری را
که از بوی دل انگیزش خراسان می شود عاشق
#محمد_صادق_بخشی
#عضوکانال
#پیامبر_اسلام
@golchine_sher
کارِ جنونِ ما به تماشا کشیده است
یعنی تو هم بیا که تماشای ما کنی...
#فروغی_بسطامی
@golchine_sher
کجا فلک به کسی روی خوش نشان داده ست
بیا بگرد ببین سهم کیست خوشبختی...!
#فاضل_نظری
@golchine_sher
باور کنیم مُلک خدا را که سرمد است
باور کنیم سکه به نام محمد است
#علی_معلم_دامغانی
#عید_مبعث
@golchine_sher
بزرگ آل...
شما زمان شروع من ابتدای منید
مسیر سبز نجاتِ در انتهای منید
اگر چه "اسهد" لحنم مرا بلال نکرد
ولی همیشه شما اشهد صدای منید
به شوق روی شما هست وقف محرابم
شما تهجدمید و شما دعای منید
شما برای خدایید و من برای خودم
نه من برای شما نه شما برای منید
گل اضافیتان بودم و اضافه شدم
به آفرینشتان پس شما خدای منید
شما بهار، شما آسمان، شما برکات
به خاندان شما اهل بیت حق صلوات
بهشت را تو ظهور مصوّرش بودی
خدای آینه ها را تو دلبرش بودی
تو حق محضی و در خلوت خداوندی
کسی نبود فقط تو، تو در برش بودی
برای آن که خدا ناظر خودش باشد
شبیه آیینه ای در برابرش بودی
در آن زمان که درختی نبود و برگی هم
خدای بود و تو هم سیب نوبرش بودی
قرار نیست چهل سال بگذرد از تو
تو قبل از آمدنت هم پیمبرش بودی
مدینه تا که تو را داشت تا محمد داشت
خدا همیشه در آن شهر رفت و آمد داشت
فدائیان نگاهت شهید جانانند
ملازمان سر کوی تو بزرگانند
فراریان سر گیسویت پر از کفرند
اسیرهای سر زلفت اهل ایمانند
به عقل ناقص ما حق بده به تو نرسد
مگر عقول بشر از خدا چه می دانند
نگاه خاک نشینان خانواده ی تو
به غمزه مسئله آموز صد مسلمانند
رسول سبز ببینم که می شناسیشان
همین قبیله همین ها که شکل سلمانند
نگاه روشنت آن روز صرف سلمان شد
عرب کنار تو بود و عجم مسلمان شد
بهشت باغچهی روشن سرای تو بود
گل محمدیِ دست بچه های تو بود
سلام اول صبح و غروب این خانه
مسیح خانه ی زهرای تو صدای تو بود
کمال روح تو با وحی پا نمی گیرد
نزول آیه نزول خودت برای تو بود
فقط نسیم خوشی شد نصیب جبرائیل
همین که مدت کوتاهی آشنای تو بود
تو را کمال نوشتند یا رسول الله
بزرگ آل نوشتند یا رسول الله
تو آفتابی و انوار آفتاب علی ست
کتاب سرّی و اسرار این کتاب علی ست
قرار شد همه عقد برادری خوانند
برای سهم شما حسن انتخاب علی ست
اگر تو خضر رهی مرتضاست موسایت
اگر تو آب بقایی بقای آب علی ست
اگر سوال کنند از تو حضرت حق کیست
قسم به ذات تو محکم ترین جواب علی ست
برای فخر تو این بس یگانه دامادت
جناب حضرت حیدر ابوتراب علی ست
"به ذره گر نظر لطف بو تراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند"...
#علی_اکبر_لطیفیان
#بعثت_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
@golchine_sher
من امده ام تا به حقیقت بنویسم
از دخت نبی ، مادر امت بنویسم
از حیدر کرار که شد فاتح خیبر
تا هادی(ع) و مهدی (عج) به شجاعت بنویسم
گفتار علی(ع) فوقِ بشر، ذِلِّ خدا بود
از نهجِ بلاغت وَ فصاحت بنوسم
یک بیت عنایت بکند از کرم خویش
از حُسنِ حسن (ع)شاه کرامت بنویسم
راوی شده ام گوشه ی مقتل دو سه بیتی
از تیر و سنان... نیزه ...روایت بنویسم
چون قبلِ زبان، حنجر طفلش شده مفتوح
یک غنچه ی لب بسته.... لطافت بنویسم
از رویِ تل آن خواهر غمدیده چه دیده
از معجر و از درد اسارت بنویسم
آتش به دل و غرق تب و خیمه ی سجاد
از داغ و غم و فرط مصیبت بنویسم
هستی بشود ذره همه بر در باقر
ازعلم و یقینش به صلابت بنویسم
مصداق صفا صدق و صداقت شده صادق(ع)
از حوزه ی تدریس حکایت بنویسم
در کنج سیه چال و میان غل و زنجیر
تنهایی آن قبله ی حاجت بنویسم
نوبت به رضا شاه خراسان شده اکنون
از ضامن آهو و ضمانت بنویسم
گویی که دلم پر زده در باب جوادش
راضی به قضا شد که رضایت بنویسم
چشمم به علی شاه هدایتگر عالم
از هادی و معراج هدایت بنویسم
زانو بزند لشکر عالم به درش تا
از عسکری و نور ولایت بنویسم
حالا ز محمد(ص) صلوات است به مهدی(عج)
تا در دل ابیات بشارت بنویسم
#فاطمه_دستجردی
#عضو_کانال
@golchine_sher