رازداری کن و از من گله در جمع مکن
باز بازیچه مشو، بارِ سفر جمع مکن
با حضور تو قرار است مرا زجر دهند
خویش را مایهی دلگرمی هر جمع مکن
به گناهی که نکردم، به کسی باج مده
آبرویی هم اگر هست بخر، جمع مکن
ترسم آسیب ببیند بدنت، دورِ خودت
این همه هرزهی آلوده نظر جمع مکن
آخرین شاخهی تو، سهم عقابی چو من است
روی آن چلچله و شانه بسر جمع مکن
تا برآمد نفسم، جمعِ هوادارت سوخت
روبروی منِ دیوانه، نفر جمع مکن...
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
در چای تو قند می شوم اما تو...
در قلب تو بند می شوم اما تو...
در خواب کنار من نفسهایت بود
از خواب بلند می شوم اما تو...
#نوروزرمضانی
@golchine_sher
این چشمهای خیس برازنده ی تو نیست
محراب را که آینه کاری نمی کنند..!
#سیدسعيد_صاحب_علم
@golchine_sher
منم و شیشه ی بغضی که تَرک خواهد خورد
عاقبت یک شب ابری دَمِ سقاخانه...
#نیره_کاشی
@golchine_sher
بیتو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بیخورشیدند
از همان لحظه که از چشم یقین افتادند
چشمهای نگران آینۀ تردیدند
نشد از سایۀ خود هم بگریزند دمی
هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند
چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود
همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند
غرق دریای تو بودند ولی ماهیوار
باز هم نام و نشان تو ز هم پرسیدند
در پی دوست همه جای جهان را گشتند
کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند
سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است
فصلها را همه با فاصلهات سنجیدند
تو بیایی، همۀ ثانیهها، ساعتها
از همین روز، همین لحظه، همین دم، عیدند
#قیصر_امین_پور
@golchine_sher
تاول های بی قواره
نفسی که آهنگ موزونی ندارد
جنگ را به خانه می آورد
ساعتی از کت و کول افتاده
عقربه هایی که
از ساعت خواب شان گذشته
چشمی
بیدار تر از من
جیغ خاطره ام را
در می آورد
پشت خاکریز
بی سیم
مثل اسبی بی سوار
شیهه می کشد
نگاه می کنم
به چشم هایی که
به مقصد رسیده
و لبخند هایی که
هنوز هیچ نقاشی
آنها را به تصویر نکشیده است
نبردی در من موج می زند
هنوز به بلندی سقف
به
کوچه هایی که
ادکلن های زنانه
فریاد می زنند
عادت نکرده ام
پنجشنبه
کبوتر کبوتر شوق
دل های به دلبر رسیده
مرا
پروانه ای
با حریری سپید
درآغوش می کشد
نبردی در من
موج می زند
پشت خاک ریز
و
تبسمی که
رنگ خدایی دارد
وقتی
که ناصر
پشت بی سیم
آخرین عاشقانه اش
را
به کبوتر های عاشق
می گوید
یا “زهرا”
#محمد_صادق_بخشی
#عضوکانال
#خاطره_شهید_جانباز_شیمیایی
@golchine_sher
باشعله نبودنت
سوزاندی خرمن آرامشم
اینک امابرگرد
تاعشقت
درقلبم شلعه بکشد
#افسانه_جویباری
#عضوکانال
@golchine_sher
تو می خندی دهانِ باغِ لیمو آب می افتد
و سیب از اشتیاقِ دیدنت بی تاب ، می افتد
تمام ماهیانِ برکه عاشق می شوند آن دم
که عکس رویِ چون ماهت به رویِ آب می افتد
ببین خود را درون قابِ چشمانِ پر از شوقم
چه عکست روی موجِ اشکِ من جذاب می افتد
چه تصویر لطیفی خلق شد از شال و رخسارت
چو شال شب که روی شانه ی مهتاب می افتد
بخند ای گل ! تمام شعرهایم را بهاری کن
بدون خنده ات از سکه شعر ناب می افتد
تو می آیی ،کنارم می نشینی ، شعر میخوانی
و گاهی اتفاقاتی چنین در خواب می افتد ...
#جواد_مهربان
@golchine_sher
درد وقتی به استخوان برسد
چشم هایت به حرف می آیند...
#مریم_حسن_خانی
@golchine_sher
آسمان وقت قرار من و تو ابری بود
تازه، با رفتن تو وضع هوا بدتر شد
چاره دارو و دوا نیست که حال بد من
بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد
#عسگر_جاوید
@golchine_sher
گر چه در دام غمم افتا ده ام در بند تو
کام من شیرین شود با جرعه ی لبخند تو
#فاطمه_دستجردی
#عضوکانال
@golchine_sher
اگر در بساطم به جز شعر و آهی ندارم...
ولی انتظار از تو غیر از نگاهی ندارم!
نکن با فراقت مجازات دیوانه ات را...
که جز عشق و مُشتی غزل... نه! گناهی ندارم!
دعا کن! دعا کن برای دلِ بی پناهم...
دعا کن به غیر از دعایت پناهی ندارم!
نرانی مرا از درت من همانم که غیر از...
امیدم به مهرِ تو ای عشق! راهی ندارم!
خدا را بیا روشنی بخش شب های من شو...
به غیر از تو در آسمان من که ماهی ندارم!
تو ماهی و دیوانه ای چون مرا میکشد این...
که دارم تو را گهگداری و گاهی ندارم!
دلی دارم از عشق لبریز و دارا ترینم...
اگرچه به بقچه به جز شعر و آهی ندارم!
#طاهره_اباذری_هریس
@golchine_sher
نا امید از تمام داروها
ناامید از دعای هر ساعت
چشمم اما خلاف پاهایم
رو به دروازه ی خراسان است..!
#عليرضا_آذر
@golchine_sher
نه کسی منتظر است،
نه کسی چشم به راه…
نه خیال گذر از کوچه ی ما دارد ماه!
بین عاشق شدن و مرگ
مگر فرقی هست؟
وقتی از عشق نصیبی نبری
غیر از آه...!
#فریدون_مشیری
@golchine_sher
از جنگ،از جدایی و نفرت دلم گرفت...
دلتنگ بازوان توام
صلح تن به تن!
#جواد_گنجعلی
@golchine_sher
عمری دل من فاتحه خواندی، افسوس
بر سنگ مزاری که در آن نیست کسی...
#محمد_صادق_بخشی
#عضوکانال
@golchine_sher
فردا اگر بدون تو باید به سر شود
فرقی نمی کند شب من کی سحر شود
شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست
بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود
رنج فراق هست و امید وصال نیست
این هست و نیست کاش که زیر و زبر شود
رازی نهفته در پس حرفی نگفته است
مگذار درددل کنم و دردسر شود
ای زخمِ دلخراش لب از خون دل ببند
دیگر قرار نیست کسی باخبر شود
موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است
بگذار گفتگو به زبان هنر شود
#فاضل_نظری
@golchine_sher
اگه دنبال شعرهای کمیاب و قشنگ میگردے
حتما یه سر به این کانال بزن😍👇
❤️ شعر ،دلنوشته
💛 گلچین شعر
💙 انرژی مثبت
💜متن های دلی
💝 آرامش با شعر
💚گلچین شعر
✨یکبار دیدنش ضرر نداره😉👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
بگو با من که در آن روز و در آنجا چه میدیدی؟
شهید من! میان تیر و ترکشها چه میدیدی؟
همانجایی که میگفتی بیا احمد، بیا احمد
روایت کن که در آن صحنۀ زیبا چه میدیدی؟
نسیم رحمت آنجایی که پس زد پردۀ دنیا
بگو آن لحظهها در عالم بالا چه میدیدی؟
در آن گودال و آن صحرا، میان آتش و خونها
به غیر از صحنههای سرخ عاشورا چه میدیدی؟
چه میدیدی که رفتن را به ماندنها نمیدادی
پس از آن روزها در طالع فردا چه میدیدی؟
بگو، دیروز از آن بالا بلندیهای معبرها
از این آشفته حال و روزهای ما چه میدیدی؟
شهید من! شهید من! که همآغوش امواجی
بگو در بیکرانیهای آن دریا، چه میدیدی؟
#حسن_زرنقی
#عضوکانال
#شهید_مهدی_باکری
@golchine_sher
جزمهر ووفا از احدی یاد ندارم
هرگزگله ای ازدلِ ناشاد ندارم
تا سر به برِدامن پُرمهرنگاراست
دل درگرو وحور وپریزاد ندارم
همزاد نخستین سحرفصل بهارم
نازک دلم وطاقت مرداد ندارم
چون مِجمَری افروخته ازآتش عشقم
خود زلزله ام حاجت رُخداد ندارم
فریاد مزن برسرشوریده ام ای عشق
ازکودکیم طاقت فریاد ندارم
باتودۀ مخلوق خداوند رفیقم
کاری به رگ وریشۀ افراد ندارم
هرگزنبَرم روی به بزمیکه خرد نیست
از بیخردان چون طمع داد ندارم
با آنکه ندارد سخنش طعم هدایت
بیگانه ام وحاجت ارشاد ندارم
یک عمرشده لطف خدا شامل حالم
ازغیرخدا حاجت امداد ندارم
تا باغ پرازغمزۀ گلهای شکفته است
هرگزنظری بررُخ شمشاد ندارم
#علی_اصغر_شکفته
#عضوکانال
@golchine_sher
تو در کنار خودت نیستی نمیدانی
که در کنار تو بودن چه عالمی دارد
#فرامرز_عرب_عامری
@golchine_sher
دليل گريه و اين بغض بیبهانه منم
آهاى موى پريشان بيا كه شانه منم
اگر تو گاه به گاهى حماقتى كردى
رئيس مكتب افكار احمقانه منم
براى آنكه جدا مانده عاشقانه نخوان
تكان دهندهترين شعر عاشقانه منم
براى من كه پُرَم از فراق قصه نگو
اگر كتاب تو باشى كتابخانه منم
رهايى تو كجا و غم رهايى من
تو گير يک گِرِهى و هزار شانه منم
#سید_تقی_سیدی
@golchine_sher
خدا کند که بیایی به خواب فرمانده
سلام کردم و دارد جواب فرمانده
نوشتم از تو و از حال و روزمان بی تو
در این هوای به ظاهر خراب فرمانده
عزیز زاده ی گلبوی مرد بی غل و غش
کم است مثل تو پا در رکاب ،فرمانده
شکست زیر شکنجه ،تمام دندان هات
صبور بودی و شد انقلاب فرمانده
امیر و خط شکن روزهای ترکش و خون
حدیث سادگی ات شد کتاب فرمانده
چقدر ضجه زدی تا که در قیامت «بدر»
شد آرزوی دلت مستجاب فرمانده
ببخش بعد شما ما اگر عوض شده ایم
گذشت فصل تب و التهاب فرمانده
حجاب دغدغه ات بود و غیرت زینب
رسیده دوره ی کشف حجاب فرمانده
کسی شبیه تو پیدا نشد به یکرنگی
کجاست آنکه ندارد نقاب فرمانده
همیشه در پی نان حلال می گشتی
حلال باهمه رنج و عذاب فرمانده
و از مرام تو دورند و در سر بعضی
نمانده باور روز حساب فرمانده
فقط برای خیابان و کوچه ی شهری
شده است نام شما انتخاب فرمانده
چقدر عکس تو رفتیم و سخت می گرییم
به عکس خنده ی تان توی قاب فرمانده
برای عرض ارادت همیشه آوردیم
برای سنگ مزارت گلاب فرمانده
شما به مرکز خورشید متصل شده اید
و ما به سایه پی آفِتاب فرمانده
به زیر دین شماییم و گوش مان شده کر
سر شنیدن حرف حساب فرمانده
بدا به حال هر آنکس که از ولایت عشق
بریده رفته به سمت سراب فرمانده
همیشه راه علی قبله است و می چرخد
به سمت او جهت قبله یاب فرمانده
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#شهید_عبدالحسین_برونسی
@golchine_sher
به ميله ی قفسِ سينه ام مكوب مكوب
دل اى پرنده ی آسيمه سر!
چه مى خواهى!؟
#مهدی_فرجی
@golchine_sher