باز با گریه به آغوش تو برمیگردم
چون غریبی که خودش را برساند به وطن..
#فاضل_نظری
@golchine_sher
تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمیماند
چه باید گفت با آن کس که میدانی نمیماند؟!
بمان و فرصت قدری تماشا را مگیر از ما
تو تا آبی بنوشانی به من، جانی نمیماند
برایم قابل درک است اگر چشمت به راهم نیست
برای اهل دریا شوق بارانی نمیماند
همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری
برای غصه خوردن نیز دندانی نمیماند
اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورم!
برای دستهای تنگ، ایمانی نمیماند
اگر اینگونه خلقی چنگ خواهد زد به دامانت
به ما وقتی بیفتد دور، دامانی نمیماند
بخوان از چشمهای لال من، امروز شعرم را
که فردا از منِ دیوانه، دیوانی نمیماند
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher
شکنجه بیشتر از این؟
که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد
به دیگران برسد...
#نجمه_زارع
@golchine_sher
قلم در دست میگیرم که امشب شاعرت باشم
نم ناچیزی از دریای "قال الباقرت" باشم
قلم در دست میگیرم که پای مکتبِ فقهت
شبیه دانش آموزِ همیشهحاضرت باشم
مسیرم را به سمت جادهات یکراست کج کردم
که در هر رفت و هر آمد، همیشه عابرت باشم
به زیر خیمهگاه چادرم گهگاه بنشینم
به یاد کربلا اشکی بریزم، ذاکرت باشم
میان سینهی تنگم کبوترخانهای دارم
که گاهی تا بقیعت پرکشم؛ تا زائرت باشم!
#بهجت_فروغی_مقدم
#امام_محمد_باقر
@golchine_sher
چه رؤیاییست
صبح بخیرهایت
طمعی دارد
مانند زندگی
فقط برای من تکرار کن
#لیلا_صابری_منش
@golchine_sher
من از نماز به این نکتهاش رسیدم که
سلام وقتِ خداحافظی چه دلگیر است!
#سعید_صاحب_علم
@golchine_sher
لیلی گذشت و مجنون، حالی خراب دارد
گفتم نگریم اما... دیدم ثواب دارد
مجنون منم که ماندم؛ این خاک، خاک لیلیست
ای کاروان! بیایید؛ این چاه، آب دارد
چرخی زنیم در خود -بیخود ز خود- بچرخیم
دنیا پر است از چرخ... دنیا شتاب دارد
سر میگذارم امشب بر بالشِ قیامت
مژگانِ سربهزیرم عمریست خواب دارد
از وحشت قیامت، زاهد! مرا مترسان
ترس از قیامتم نیست، دنیا حساب دارد...
#علیرضا_قزوه
@golchine_sher
بهار زندگی اش را نفس به گریه کشید
کسی که روضه ی مکشوفه را به چشمش دید
گریست آنکه شنید از حدیث کرب و بلا
شکست آنکه به چشمان خویش دید و چشید
به چشم دید یلی رفت و اِرباً اِربا شد
به تیر و نیزه زمین خورد عاقبت خورشید
درون خیمه ی آتش گرفته بود و چقدر
به روی خار مغیلان کنار عمه دوید
به نیزه دید سر بهترین عالم را
و پای عصمت کبری رسیده بزم یزید
چگونه می شود از داغ این بلا نشود
تمام موی سر کودک سه ساله سپید
صبور در غم عظمی کشید قد اما
به یاد کرب و بلا قلب او همیشه تپید
کسی به یاد ندارد میان مردم شهر
کجا و کی ؟پس از آن سیل گریه ها،خندید
شکافت قلب علوم و حدیث معرفتش
به جان شیعه ی عالم دوباره جان بخشید
نداشت طاقت خورشید را زمانه ی ظلم
خبر رسید که شد باقر العلوم شهید
حرم ندارد و یک روز شیعه خواهد ساخت
برای حضرت خورشید بارگاه جدید
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#یاباقرالعلومعلیهالسلام
@golchine_sher
بامنی اما نفهمیدی که تنهاتر شدم
گریه کردم فکر کردی زیر باران تَر شدم
سهم تنهاییِ من یک پاکت سیگار بود
سوختم آهسته تا همرنگ خاکستر شدم
شب به شب ، بی خوابی و سردردهای بی کسی
قرص خوردم پشتِ هم محتاج خواب آور شدم
گفته بودی دوستت دارم ولی برعکس بود
حرف چشم و خط لب های تو را از بَر شدم
جوجه ی یک روزه ای بودم که در دستان تو
با نوازش های دل سوزانه ات پرپر شدم!
از غرورِ رو به تاراجم نمانده هیچ چیز
کشوری مستعمره بی شاه و بی لشکر شدم!
باز باران آمد و... دلتنگی ام را گریه شست
باز باران آمد و... من زیر باران تر شدم
#سید_علیرضا_جعفری
@golchine_sher
پایان التهاب،شروع نگاه توست
من یک کویر تشنگیام،جویبار شو!
#سلمان_هراتی
@golchine_sher
آدمها میآیند
میروند
و در این عبورِ مبهم،
عشق اتفاقِ سادهایست
که میماند و چون تیر برقی
در سکوتِ یک بعدازظهر گریه میکند...
#علیرضا_رضایی
@golchine_sher