شوریده سر در بین سرها سر برآوردی
رفتی به میدان کفر لشکر را در آوردی
چشم انتظار پاسخ هل من معینش بود
تو انتظار سخت بابا را سر آوردی
باب الحوائج بودنت را خوب ثابت کرد
آن حاجتی که از امام خود برآوردی
یاریِ بابا را در آن باران تیر و تیغ
آه ای لبِ خشکیده حلقوم تر آوردی
طوفان به پا شد لشکر دشمن به خود لرزید
با خود به میدان تا که نام حیدر آوردی
وقتی که دیدی بین خنجرها امامت را
فریاد مظلومیتش را حنجر آوردی
تیری رها شد...تا سپر باشی به مولایت
آه ای کبوتر بچه! بال و پر در آوردی
ای باغبان آخر چه حالی داشتی وقتی !
نشکفته بردی غنچه ات را پرپر آوردی
#حسن_زرنقی
#عضوکانال
#حضرت_علی_اصغر
@golchine_sher
غزل حضرت علی اکبر ع
روزها خورشید...لبریز تماشای تو بود
ماه در روءیای شب ها..غرق دریای تو بود
چیست جریان قد و بالات، ای بالا بلند...!
هرچه مجنون، هرچه لیلا بود، لیلای تو بود
آه...در شان تو آمد آیه ی ذبح العظیم
آه...ای معنای اسماعیل...معنای تو بود...!
بوی پیغمبر وزید از لابه لای اسب ها
دشت یکسر در شمیم اربا اربای تو بود
روبرویت بارها روی دو زانو..روی دست
آنکه این سان بر زمین افتاد بابای تود
خواستم اسمی بیفزایم به رسم شاعران
بیت آخر نام شاعر بود...امضای تو بود...
#علی_احدی
#عضوکانال
@golchine_sher
خوشا بر حال مهمانی که با بسیاری نعمت
دلش با نعمت دیدار صاحبخانه میسازد…
#هادی_رنجی
@golchine_sher
کمان حرمله هم می کشید آنجا آه
چرا که قامت او از سه شعبه کمتر بود
#محمدی_مبارز_ایلیا
@golchine_sher
افتاد بر زمین و دل آسمان گرفت
داغی عظیم بود که از او توان گرفت
در پیش چشمهای پدر جمع نیزه دار
با ضرب کینه های مداوم جوان گرفت
بعد از هزار و نهصد و پنجاه امتحان
خنجر گلوی خون خدا را نشان گرفت
آن سر که داشت عطر لب مصطفی چرا
یک شب نبود روی نی و بوی نان گرفت
روضه رسید تا دم دروازه ای شلوغ
دیدم زبان منبری روضه خوان گرفت
ساعات بی دلیل نشد نام درب شهر
از بس که از عقیله عالم زمان گرفت
#محسن_غلامحسینی
#عضوکانال
@golchine_sher
قاسم گرفته اذن میدان از عمویش
حال و هوای غیرت افتاده به رویش
شمشیر در دستش بیامد سوی میدان
مانند جدش مرتضی چون شیر غران
تازید بر قلب سپاه دشمن دون
صحرا شده از تیغ شمشیرش پر از خون
شیرین تر از جام عسل مرگ است پیشش
نوش است بهر او شهادت نیست نیشش
گر چه جوان است او ولی فکرش بزرگ است
در معرکه با دشمنان عقلش سترگ است
از هر طرف دشمن به سویش حمله آورد
قد رشیدش روی خاک افتاده چون مرد
شد ارباّ اربا پیکرش لبریز از درد
از درد پیچید و عمویش را صدا کرد
آمد به بالینش عمو با چشم گریان
او را گرفته در بغل پر خون و عریان
نفرین نموده قاتلان و دشمنان را
بوسید جای زخمهای قد رعنا
برده برادر زاده اش را سوی خیمه
نوحه کنان اهل حرم همراه عمه
خون گشته قلب عمه از داغ مکرر
شد داغ قاسم هم به رویش داغ دیگر
جانش فدا شد قاسم بن مجتبی هم
اهل حرم لبریز شد از ماتم و غم
#ک_قالینی_نژاد_افروز
#عضوکانال
@golchine_sher
پرستاری ندارم بر سر بالین بیماری
مگر آهم از این پهلو به آن پهلو بگرداند
#شفایی_اصفهانی
@golchine_sher
گر خدا داری ز غم آزاد شو
از خیال بیش و کم آزاد شو...
#اقبال_لاهوری
@golchine_sher
پاکی آموز به چشم و دل خود، گر خواهی
که سراپای وجود تو مطهر گردد...
#پروین_اعتصامی
@golchine_sher
دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی
زنهار بد مکن که نکردست عاقلی...
#سعدی
@golchine_sher
گهواره خالی می شود با رفتن تو
دیگر نمانده فرصتی تا رفتن تو
حتی خدا با رفتنت راضی نمی شد
عیسای من قربان بالا رفتن تو
هر چیز را، هر رفتن نا ممکنی را
می شد که باور کرد الا رفتن تو
وقتی گناهی سر نمی زد از گلویت
یعنی چرا یعنی معما رفتن تو
ای کاش می بردی مرا با چشم هایت
یا این که می افتاد فردا رفتن تو
وقتی که پا در عرصه حق می گذاری
فرقی ندارد آمدن یا رفتن تو...
#علی_اکبر_لطیفیان
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
@golchine_sher