ثمر نداشت! خزان میشد و بهار نداشت
زمان؛ بدونِ علی(ع) غیرِ شام تار نداشت
نداشت عالم اگر مَظْهَرَ العَجائب را
کسی برای مباهات و افتخار نداشت
جَنم اسیرِ هراسی همیشگی میشد
علی(ع) نبود جهان تیغِ ذوالفقار نداشت
بدونِ حیدر کرار؛ کارزار نبود
کنارِ قلعهٔ خیبر «دری» قرار نداشت
علی(ع) اگر نمی آمد نبود حالِ طواف
بنای ِ کعبه چنین مُهرِ اعتبار نداشت
بدونِ أشهدُ أنّ عَلي(ع) وَلي ٱلله
اذان به مأذنه مضمونِ استوار نداشت
نبود شاهدِ عینی برای عدلِ خدا
بساطِ حق-طلبی هیچ اقتدار نداشت
فقیر تا أبدُالدّهرْ لنگِ نان می ماند
نداشت یارِ مددکار و «روزگار» نداشت
اگر به خاک نمی کاشت بذرِ نخل، علی(ع)
رطب هر آینه بازارِ کسب و کار نداشت
اگر سقیفه نمیبود...عالم ِ باقی-
-بهشت بود سراسر! عذابِ «نار» نداشت
دلم گرفته برای سکوت و غربتِ او
برای جاریِ اشکی که اختیار نداشت
سرش شکست و رمق رفت از دو چشمانش
میانِ سینه نفس هایِ ماندگار نداشت
طبیبِ هر دو جهان را طبیب کرد جواب
وَ انتظار به جز حالِ احتضار نداشت
به غیرِ چند یتیمی که «شیر» آوردند
از اهلِ کوفه به جز کینه انتظار نداشت
شبیه فاطمه(س) در لحظه هایِ پایانی
نگاهِ کامل و لبخندِ آشکار نداشت
شبانه رفت و عجب تازه شد غم ِ مادر
کسی شبیه حسن(ع) حالِ إنکسار نداشت!
#ألسلام_علیک_یا_علی_إبن_أبیطالب
#آجرک_ٱلله_یاصاحب_ٱلزمان_عج
#اول_مظلوم_عالم_علی_ع
#بعلی_ع_الهی_العفو
#مرضیه_عاطفی
#عضوکانال
@golchine_sher
باز دارد گذرِ شعر به غم می افتد
خانه ای باز به دستانِ ستم می افتد
راه انداخته اند آتش و آقا جاانم
وسطِ غائله با قامتِ خم می افتد
نا ندارد به خدا، شرم کنيد از سِنّش
پیرمرد است و به یک ضربهٔ کم می افتد
نکِشیدَش به زمین پشتِ سرِ مرکبِ تان
هم نفَس سوخته در سینه و هم می افتد
داغِ مادر به دلش دارد و برمیدارد-
طرفِ کوچه همین چند قدم... می افتد
میخورَد تا که نگاهش به دو دستِ بسته
یادِ حیران شدنِ اهلِ حرم می افتد
روضهٔ عصرِ اسارت زده آتش به دلش
رفته از حال...به وٱلله قسم می افتد...
*
زینب(س) از غارتِ عباس(ع)می افتد گریه
تا که در سلسله چشمش به علَم می افتد!
#ألسلام_علیک_یا_جعفر_ن_الصادق
#آجرک_ٱلله_یاصاحب_ٱلزمان_عج
#دخیلک_یا_شیخ_الأئمه
#مرضیه_عاطفی
#عضوکانال
@golchine_sher
گذشت آوازه ی شامِ غم از دروازه ی ساعات
سری بر نیزه و تصویری از زخمی ترین مرآت
عقیقی شعله ور، پیراهن و گهواره ای دلخون
چه آوردند با خود شامیان از کربلا سوغات؟
غريبي و اسیری، نشترِ زخم زبان و داغ
امان از سختی سیلی ، امان از چشم های مات
هلالِ ماهِ نو افتاده در چشم ترِ مهتاب
صَفَر یعنی گَلاویزِ گلویت بغضِ آن میقات
زمان آتش گرفت و سینه ی هر مرثیه سوزان
الهی با هُبَل از پا بیفتد لشکری از لات
مگر بین دو دریا خیمه ی گلها نشد برپا
چرا جز خونِ دل لب تر نکرده غنچه ای بالذّات
سیاهی رفت در کنج خرابه چشم خونبارش
چه کرده با دل زینب غم آوارگی هیهات..
#آجرک_ٱلله_یاصاحب_ٱلزمان_عج
#امان_از_دل_زینب_س
#مریم_محبی_نژاد_کرمان_نرماشیر
#عضوکانال
@golchine_sher
آن جا که زهرا دست بر دیوار دارد
سر در گریبان تا ابد دنیا بماند..
#آجرک_ٱلله_یاصاحب_ٱلزمان_عج
#مریم_محبی_نژاد_کرمان_نرماشیر
#عضوکانال
@golchine_sher
سرش گرم ِ عبادت بود و کارش خواندنِ قران
تمام روزهایِ هفته در هر گوشه از زندان
زمین غرقِ تحیّر از خضوعِ سجده اش دائم
در و دیوار، از نورِ قنوتش آن به آن؛ حیران
به ظاهر دست و پایش در غل و زنجیر بود اما
بدونِ إذنِ چشمانش نمی بارید که باران
مسلمان میشد و میرفت بعد از صحبتِ با او
کنارش لحظه ای میشد اگر که کافری مهمان
خودش از رنج؛ رنگش زرد بود اما پس از لبخند
غذایش را تعارف کرد در زندان به این و آن
اگر چه دست و پایش زخم و ردّی از کبودی داشت
خودِ باب الحوائج بود؛ بر هر دردِ بی درمان
فدای قدّ و بالایِ نحیفش که اذان گفت و
شد از سرسختیِ غل هایِ سنگین؛ قامتش لرزان
به رویِ تکه ای از بوریا با اشک خلوت داشت
به زیرِ تابش ِ خورشید با یک داغ بی پایان
برایِ غارتِ پیراهن و انگشت و انگشتر
برای جدّ عطشانش، برای پیکرِ عریان
به رویِ سینه می کوبید با دستانِ در زنجیر
به یادِ عمه جان-زینب(س)، به یادِ "شام" شد گریان
زمانِ احتضارش با شکنجه سخت تر جان داد
زمانی که به جدّش ناسزا میگفت زندانبان
به مکرِ سندیِ إبنِ شاهک ملعون رها افتاد
تنش رویِ پلِ بغداد...در بینِ گذر...عطشان!
#صلی_الله_علیک_یاأباعبدالله_الحسین
#ألسلام_علیک_یا_موسی_بن_جعفر
#دخیلک_یا_أباالرضا_علیه_السلام
#آجرک_ٱلله_یاصاحب_ٱلزمان_عج
#مرضیه_عاطفی
#عضوکانال
@golchine_sher
یاورِ بی ضرر و یارِ وفادار نداشت
داشت شاگردانِ خِبره؛ ولی یار نداشت
بود از نسل علی(ع)...حیف ولی دور و برش
قنبر و مالک و سلمانِ وفادار نداشت
هر چه از نقشهٔ دشمن-شکنی ها میگفت
برملا میشد و یک راز-نگهدار نداشت
حضرتِ شیخ الائمه(ع) چقدَر بود غریب
هیچکس با خودش و دغدغه اش کار نداشت
غیرِ هارونِ عزیزِ مکّی...آنکه سریع-
رفت در آتش عشقش! غمی انگار نداشت
شعله ها سرد شد و ذره ای آسیب ندید
قلبِ او بود سلیم و دل بیمار نداشت
نیمه شب بود که شد قصدِ جسارت آغاز
کوچه غوغا شد و جز فتنهٔ اشرار نداشت
خانهٔ امنِ امام ِ صادق(ع) شد ناامن
دشمنش آمد و جز نیتِ آزار نداشت
آنقدَر با تشر و با عجله می بردند
وقتِ برداشتن و بستنِ دستار نداشت
می دوید و نفَسَش سوخت و میخورد زمین
کاش مرکَب به سرآسیمگی اجبار نداشت
عرقِ پیشانی رویِ محاسن میریخت
حالش آشفته شد و رنگ به رخسار نداشت
کوچه، دستِ بسته، پای برهنه، دشنام...
غربتش فرقی با حیدر کرار(ع) نداشت
عضو عضوِ بدنش یکسره از کار افتاد
کاش زهر آن همه بر کشتنَش اصرار نداشت
*
پیرهن بر تنش و ماند عقیقش در دست
پیکرش زخم نشد! نیزهٔ بسیار نداشت
تشنه جان داد ولی بود سرش بر بدنش
تنش عریان نشد و خندهٔ انظار نداشت!
#ألسلام_عليک_یا_جعفر_ن_الصادق
#آجرک_ٱلله_یاصاحب_ٱلزمان_عج
#دخیلک_یا_شیخ_الائمه
#مرضیه_عاطفی
#عضوکانال
@golchine_sher
همسرش با مهربانی هایِ او سازش نداشت
لحظه ای حتی میان خانه آرامش نداشت
برده بود ارث از پدر یک رأفتِ دلخواه را
حیفِ آن قلبی که ایمن بود و آلایش نداشت
در جوانی پیر شد آقا جوادإبن رضا(ع)
زجرها میدید و دیگر طاقتِ رنجش نداشت
جودِ مطلق شد گرفتارِ خساست-زاده که
بُخل و کینه داشت اما دستِ پُر بخشش نداشت
شد برایش قاتلِ جانی شریکِ زندگی
آن شریکِ زندگی که ذره ای ارزش نداشت
ذاتِ امّ الفضل(لع) با خورشید در جنجال بود
عینِ ظلمت بود و چشم ِ دیدنِ تابش نداشت
زهر را آخر به خوردش داد و میزد قهقهه
پشتِ در شد هلهله! فتنه گری کاهش نداشت
سرفه ها میشد نفسگیر از گلویش تا جگر-
سوخت آری هیچ زهری اینقدَر سوزش نداشت
بر زمین افتاد و خاکِ حجره دستش را گرفت
چشم هایش خیره ماند و قدرتِ چرخش نداشت
تشنه جان داد و تنش را روی بام انداختند
آسمان مانندِ عاشورا تبِ بارش نداشت
هیچ روزی در بلایا مثل عاشورا که نیست
هیچ روزی مثل عاشورا خدا سنجش نداشت
*
در قساوت! در جدال و قتل؛ آن هم قتلِ صبر
هیچکس مانندِ شمرِ بی حیا(لع) کوشش نداشت
پیکری شد غرقِ در خونِ قفا در قتلگاه
پیکری که طاقتِ ده مرکبِ سرکش نداشت
مانْد عریان؛ روی خاکِ غربت و با گریه رفت...
خواهری که جز خدا از هیچکس خواهش نداشت!
#صلی_الله_علیک_یا_أباعبدالله_الحسین_ع
#ألسلام_علیک_یا_جوادالأئمه_ع
#آجرک_ٱلله_یاصاحب_ٱلزمان_عج
#مرضیه_عاطفی
#عضوکانال
@golchine_sher
اگر چه با محبت بر فقیران آب و نان دادی
حسن(ع) بودی و مثل مجتبی(ع) با زهر؛ جان دادی
به زحمت میکشیدی یک نفس با چشم نیمه باز
به زحمت دستهای ناتوانت را تکان دادی
همان دستی که آب از جاریِ سرداب برمیداشت
همان آبی که نوشاندی؛ به دل تاب و توان دادی
گمانم جام زهر از غربتَت "یاعسکری(ع)" میگفت
دلش میسوخت وقتی دل به دستِ آسمان دادی
زمین بستر برای پیکرت بود و تمام عمر
چه سجده ها که بر این خاکدان بیکران دادی
تمام سینه ات را هُرم ِ زهرِ بی حیا سوزاند
لبان تشنه ات را دستِ آهی بی امان دادی
تپیدن ها به قلبِ مهربانت کاش برمیگشت
که با جان دادنت غم بر دلِ صاحب-زمان(عج)دادی
تمام سامرا یکپارچه رخت عزا پوشید
همان ساعت که تن را در کفن جا و مکان دادی
حسن(ع) بودی ولی تابوتِ تو تشییع شد آرام
ببین با رفتنت ماتم به قلبِ شیعیان دادی!
#السلام_علیک_یا_حسن_العسکری
#آجرک_ٱلله_یاصاحب_ٱلزمان_عج
#دخیلک_یا_أباالمهدی_عج
#مرضیه_عاطفی
#عضوکانال
@golchine_sher
🍃🏴 زبانحال حضرت معصومه(س)
در وفات غریبانه و مظلومانه اش 🍃🏴
چشم هایم میشود دریا برای دیدنت
اشک می ریزم تک و تنها برای دیدنت
من مدینه...تو خراسان، داغِ هجران شعله ور
می شمارم روز و شبها را برای دیدنت
از خدا دیدارِ رویت را کماکان خواستم
داشتم این حاجت از دنیا برای دیدنت
دستِ تقدیرِ و قضا ایکاش که کاری کُند-
تا بیاید خواهرت آنجا برای دیدنت
ای رضا(ع)جانم فراقِ ما به پایان میرسد
چونکه راهی میشوم فردا برای دیدنت
آمدم! در راه امّا درد؛ جانم را گرفت
ناخوش احوالم! ندارم "نا" برای دیدنت
تار می بیند نگاهم، روزهایِ آخر است
دستهایم یخ زد از سرما برای دیدنت
بر دلِ معصومه(س) آخر داغِ دیدارِ تو مانْد
خواهرت بیمار شد زیرا برای دیدنت
میرسد قامت-کمان مادر پس از تشییعِ من...
در خراسان؛ جایِ من زهرا(س) برای دیدنت
قم برای عاشقانت عطرِ مشهد میدهد
زائر آمد بارها اینجا برای دیدنت!
#ألسلام_علیک_یا_فاطمة_المعصومه
#دخيلک_یابنت_موسی_بن_جعفر_ع
#آجرک_ٱلله_یاصاحب_ٱلزمان_عج
#مرضیه_عاطفی
#عضوکانال
@golchine_sher