eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
749 عکس
260 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
رها شدیم رها مثل روح بی جسدی نه با توایم و نه بی تو چه روزگار بدی رها شدیم در آیینه های تو در تو چه ازدحام عجیبی چه شهر بی عددی رها شدیم در این کوچه های سر گردان نه آستانه ی عشقی نه خانه ی خردی مرا به حاشیه ی سرد زندگی آورد امید رو به زوالی دلیل نا بلدی ستاره ای شدم و در خودم درخشیدم ولی چه سود که چشمی نمی کند رصدی مگر به سایه نام تو رو کنم پس از این که در پناه تو امن است یا علی مددی @golchine_sher
ستاره سر زده و آفتاب خوابیده چقدر نور میان حجاب خوابیده هزار غنچه‌ی نشکفته زیر زخم لگد میان شاخه گل بی حساب خوابیده گرفته کودک خود را چو جان در اغوشش پدر که بین غم و اضطراب خوابیده به خون نشسته عزیزی در انتهای عطش شبیه غربت طفل رباب خوابیده میان موج و تلاطم گواه تاریخ است هزار ماهی بر روی آب خوابیده برای چمبره ماری گرسنه در دل شب به دور شهر غریب خراب خوابیده در این میانه تنفگ و در آن میانه خدنگ به چشم باز یلی در رکاب خوابیده هنوز مانده از این قوم شیرمردانی کنار اسلحه‌ی پر خشاب خوابیده امید می چکد از چشم های خسته شان که روی سنگ شبیه عقاب خوابیده نوشته شد صفحاتی ز داستان اما که مرد قصه میان کتاب خوابیده @golchine_sher
با یاری حق شود به زودی تعطیل چیزی‌که به زور شد به دنیا تحمیل وقت‌است که در جهان فراگیر شود فــــریـــاد بــلــنـدِ مـــرگ بــر اســرائـیـل! @golchine_sher
پیچایی گیسوی شکن در شکن است این یا مطلع پیچیده ی شب های من است این زیر قدم رهگذران له نشود ...آی دل نیست که آلاله ی خونین کفن است این نم نم بچشان بوسه ی خود را به لبانم گیرایی بی حد شراب کهن است این بگذار در آغوش تو آرام بگیرم دلچسب ترین شیوه ی جان باختن است این یک لحظه از آن فاصله بنشین به تماشا دل نه به خدا خانه ی ویران من است این ارزان مفروشید رفیقان سر ما را زنهار! مگر یوسف بی پیرهن است این سم کوفته پاییز بر این دشت و گذشته است انگار نه انگار گل است این چمن است این این قدر بر این پیکر تفتیده متازید سوگند که ایران من است این وطن است این @golchine_sher
قَدرِ صدها آسمان غم داشتم، از ابتــــــدا در زمین جــــا دادنِ من،کارِ آسانــــی نبود @golchine_sher
پاییز،از کجا بداند، هربار چند برگ از دست میدهد و من ، چطور بگویم که، چه‌ قدر دوستت دارم... @golchine_sher
دوستی‌های عمیق از آنِ روح‌هایی است که یکدیگر را درك می‌کنند... @golchine_sher
خوش صورت و خوش قامت و خوش آب و هوایی خوش خنده و با معرفتی، اهل کجایی؟ با دیدن لبخند تو هوش از سرِ من رفت آن طرز نگاهِ تو مرا کرده هوایی تأثیرِ نگاهِ تو و چشمانِ تو بوده اکنون تو اگر در دلِ دیوانه ی مایی تا دید تورا این دلِ دیوانه به ما گفت تو نیمه ی گم گشته ی پنهانی مایی با بودنِ روی تو چه حاجت به طبیب است بر زخم ِ دلِ من تو خودت مثل شفایی لبخندِ تو آرامش این قلبِ مریض است تو جلوه‌ای از قدرت زیبای خدایی حقّا که به افتادن ِ در دام نگاهت چیزی نتوان گفت به جز عشق و رهایی.. @golchine_sher
بگذار پای عشق بمانم از این به بعد دل را به صاحبش برسانم از این به بعد یک عمر پای عقل نشستم ولی مخواه خود را به نیستی بکشانم از این به بعد هر بار رازی از تو شنیدم دلم شکست بهتر که چیزی از تو ندانم از این به بعد وقتی که مثل قبل به من خیره نیستی حرف تو را چگونه بخوانم از این به بعد در جاده‌ای که مرگ در آن راهزن شده است بیهوده خویش را ندوانم از این به بعد ای غم به فکر غربت امروز من مباش لبریز عشق اوست جهانم از این به بعد @golchine_sher
کودک من ، جان مادر، چشم خود را بازکن  روی پا برخیز و روزت را زنو آغازکن ای سروش جاودانی ای تمام هستیم ای نشاط زندگانی ای تمام هستیم کودک من، خون روی گونه ات را پاک کن باز هم پیکار با این فرقۀ نا پاک کن کودکم ، محزون مشو دست خدا همراه ماست کاخ استبداد ،ویران از شرار آه ماست حانیه، لیلا، حمیده، زیدابواحمد ، رحیم جمله مهمان خدا هستند و ما جا مانده ایم خوب بشنو حرف مادر را، امید من تویی یادگار،جدّو، ابناءِ شهید من، تویی بعد ما این خانه را روشن تر از مهتاب کن عکس ماها را کنارعکس بابا قاب کن خانه ات هرچند ویران، روزگارت روشن است سست تر ازلانهٔ موران دژ اهریمن است غم مخور روزی،جهانت آفتابی می شود آسمان قیرگون غزّه آبی می شود ماه تابان می زداید سایۀ موهوم را می برد تا قعر آتش این سراب شوم را می رسد گلبانگ آزادی از این معبربه گوش شمع شبهای ستمکاران شود روزی خموش می رسد آخر به پایان عمراین دیو سیاه سر زند بار دگر خورشید، ازاین قبله گاه تنها بازمانده ازیک خانوده @golchine_sher
آغاز شده قصه ی پایانی ِ عشق بازی ِ من و تو، صحنه؛ مهمانی عشق بر پرده ی روزگار  اکران شده است این فیلم به لطف کارگردانی عشق @golchine_sher
در سال اوج نخوت فرعون، سال هجوم ابرهه با فیل کو دستهای روشن موسی؟ کو سنگریزه های ابابیل؟ امسال سال وحشی تقویم،سال پلنگ و افعی و کژدُم بازارِ مکر و توطئه باز است دکّان عشق و عاطفه تعطیل این جان به لب رسیده وطن را ،ای طبل شوم جنگ درنگی وین آسمان تشنه جگر را ای ابرهای معجزه تعجیل! این خنجر برادر من بود آمد به میهمانی پشتم او قصّه ی مکرّرِ قابیل من وارث همیشه ی هابیل گیرم که من امام مساجد گیرم که تو کشیش کلیسا خطّی نخوانده ایم ز قرآن ، حظّی نبُرده ایم ز انجیل امروز اگر چه نیست نشانی از سایه ی حمایت سیمرغ امروز اگر چه نیست نشانی از آیه ی بشارت جبریل اما همین سحرگه فردا مردی از این کرانه بر آید با یاسهای زرد به دامن با سیب های سرخ به زنبیل @golchine_sher
لاف عشق ومهربانی می زند دائم به من من که میدانم زبانش با دلش یک رنگ نیست @golchine_sher
. من بی تو یک صنوبر پیرم فقط همین یا "تاغ" خشک دشت کویرم فقط همین تکلیف من بدون تو آخر چه می‌شود؟ خاکی بدون شاه و وزیرم فقط همین حاجت به نسخه‌های عجیب و غریب نیست یک لب بخند تا که نمیرم فقط همین من جاودانه می‌شوم این خط و این نشان باید که چشم از تو نگیرم فقط همین یک بال کاش عاریه می‌دادی‌ام عزیز می‌خواهم اوج با تو بگیرم فقط همین... @golchine_sher
طفلی به نام شادی، دیریست گم شده ست با چشم های روشن براق با گیسویی بلند به بالای آرزو هر کس ازو نشانی دارد ما را کُند خبر این هم نشان ما: یک سو خلیج فارس سوی دگر خزر.. @golchine_sher
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
شب رفت و سپاه نور می سازد صبح بر لشکر سرد و تیره می تازد صبح از قله ی مهر و آشتی سرزده است هرگز به سپاه شب نمی بازد صبح @golchine_sher
پیوند زدم تو را به آمال خودم آرام بیا زیر پر و بال خودم از دیدن من خسته شدی دلتنگی؟ تو مال منی ... مال خودم ...مال خودم @golchine_sher
دریای بزرگ دور یا گودال کوچک آب فرقی نمی کند زلال که باشی آسمان در توست @golchine_sher
به دور از غم؛ میانِ جمعی و خوشحال و خندانی تو از یک آدمِ بی‌همدمِ تنها چه می‌دانی ؟    اگر چه تلخ می‌گویی و دورم می‌کنی، اما؛ به چشمانت نمی‌آید که قلبی را برنجانی   به هر کس می‌رسم ؛ نامِ تو را با ذوق می‌گویم شبیهِ اولین تکلیفِ یک طفلِ دبستانی !   چه رازی عشق دارد با خودش، تا حرف قلبت را_ نمی‌گویی پشیمانی و می‌گویی  پریشانی؟!   کسی که عزم رفتن کرده ؛ با منّت نمی‌ماند نمی‌گویم بمانی ! چون که می‌دانم نمی‌مانی!   خیالِ خامِ من این بود پنهانت کنم، اما؛ نمی‌دانم چرا از پشتِ هر شعرم نمایانی   @golchine_sher
روی تو برده رونق ماه تمام را مجذوب کرده جلوهٔ تو خاص و عام را حُسن تو بی‌نهایت و فضل تو بی‌شمار مبهوت مانده‌ام بنویسم کدام را تفسیر چشم‌های تو برهان عاشقی‌ست می‌خوانم از نگاه تو خیرالکلام را هر راهبی که دید تو را گفت دیده است با چشم خود مسیح علیه‌السلام را هر جا که تو قدم بزنی «سُرَّ من رَءا»ست سرشار کردی از نفست هر مشام را اما قدوم سبز تو ای کعبهٔ بهشت حسرت به دل گذاشته بیت الحرام را دیدند دشمنان تو حیران و مضطرب آرامش نگاه تو و شیر رام را دست سخاوت تو و چشم عنایتت پُر کرده از نسیم سحر صبح و شام را از ما مگیر، ای همه باران و روشنی لطف مدام و مرحمت مستدام را @golchine_sher
گناهت را که بخشیدم برو باشد، خیالت تخت فقط این را بدان روی خوشی هرگز نخواهی دید @golchine_sher
در من دیوانه ای جا مانده که دست از دوست داشتنت بر نمی‌دارد با تو قدم می‌زند حرف می‌زند می‌خندد شعر می‌خواند قهوه می‌خورد فقط نمی‌تواند در آغوش بگیردت به گمانم ، همین بی آغوشی او را خواهد کشت! @golchine_sher
بدونِ شک ، خُدا ، هم در وجودت هست ، هم شیطان، تو حقِ انتخابِ هر که را خواهد دلت، داری @golchine_sher
برای غربت زهرایی اش ،عزاداری به سجده های شبت، مثل ابر می باری برای غربت درد بقیع چندین قرن به روی خاک ، غریبانه اشک می کاری چه دردهای غریبی که مانده در دل تو چه رازهای مگویی که با خدا داری بقیع پایه ی عرشست روی قلب زمین چه جای پرسش و پاسخ چه جای انکاری به آسمان جوانی که رفت در دل خاک بگو که با تو چه کرده سکوت اجباری هزار مسأله دارم چرا وصیت کرد نشان قبر مرا در دلت نگهداری خدا کند که بیایی خدا کند آقا خدا کند که از این راز پرده برداری چه کرده با دل بی طاقتت هلال کبود که چشم از در و دیوار بر نمی داری بشر برای غمش تا ابد سیه پوش است که مانده در دل تاریخ رنج بسیاری به عهد سبز غدیری که در سقیفه شکست ندیده ای تو از این قوم غیر آزاری چه روزگار غریبی که دختری در شام به روی برگ‌ گلش خورده نقش تکراری هنوز مانده از این قوم یک نفر باقی * چه سبز پوش دلیری عجب سپهداری قسم به نام محمد (ص)قسم به نام علی به قد و قامت تو آمده علمداری بیا که جام غزل هر دوشنبه لب تشنه است تو هر دوشنبه به لب هام میشوی جاری به جمکران صمیمی قسم به جاده ی قم به دست سبز دعاهابه شعر بیداری .... عجیب عاشقم و عشق در دلم جاریست منم کنیز تو آقا ....بگو.....خریداری ... @golchine_sher