اقرار میکنم به گناه و بعید نیست
منکر شود خدا و بگوید: کجا؟ چه بود؟ ...
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
اقرار میکنم به گناه و بعید نیست
منکر شود خدا و بگوید: کجا؟ چه بود؟
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
من از بافندگی چیزی نمیدانم ولی هر شب
یکی از زیر و گاهی رو ، برایت شعر می بافم...
#آرش_مهدی_پور
@golchine_sher
#امام_زمان_عج_مناجات
ای خوشخبر بیا که نظرها عوض شود
تا تلخیِ تمام خبرها عوض شود
اینجا مسافران همه بیراهه میروند
برگرد تا مسیر سفرها عوض شود
درها به بسته بودن خود خو گرفتهاند
جوری بیا که عادت درها عوض شود
پیداست انقلاب عظیمی است پیش رو
تا جای زیرها و زبرها عوض شود...
#مهدی_جهاندار
@golchine_sher
این روزها که دیدنتان کیمیا شده
این خانه بی نگاه تو دارالعزا شده
باور نمی کنم چقدر آب رفته ای
حتی برای ناله لبت بی صدا شده
من میخ بر دلم نه، به تابوت می زدم
هر چند خنده ای به لبت آشنا شده
شرمنده ام که بودم و پای غریبه ها
با شعله های سرخ به این خانه وا شده
شرمنده ام که بودم و نامحرمان شهر
آن گونه در زدند که از هم جدا شده
فهمیده ام چه بر سرت آن روز آمده
از وضع چادری که پر از رد پا شده
وقت نفس کشیدن تو این صدای چیست
این استخوان سینه چرا جا به جا شده؟!
پیراهن حسین مرا دوختی ولی
افسوس حرف روز و شبت بوریا شده
با زینبم بگو سه کفن مانده پیش ما
با زینبم بگو که به غم مبتلا شده
با او بگو که بوسه زند بر گلوی خشک
بر حنجری که محمل سر نیزه ها شده
با او بگو که بوسه زند جای مادرش
بر پیکری که خرد شده، آسیا شده
#حسن_لطفی
#فاطمیه
@golchine_sher
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد
بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم
مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد
شاید این باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد
تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز
ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد
هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها
تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد ...
اللهم عجل لولیک الفرج
#سیدحمیدرضا_برقعی
@golchine_sher
ویرانه دل ماست
که با هر نگه دوست
صد بار بنا گشت
و دگر بار فرو ریخت
#سعدی
@golchine_sher
چه کنم ؟
دل به که بندم؟
به کجا روی کنم؟
باز گو
ای به کنار دگری خفته ی من...!!
#سیمین_بهبهانی
@golchine_sher
قهوه را بردار و یک قاشق شکر...سم بیشتر
پیش رویم هم بزن آن را دمادم بیشتر
قهوه قاجاری ام همرنگ چشمانت شده ست
می شوم هر آن به نوشیدن مصمّم بیشتر
صندلی بگذار و بنشین رو به رویم، وقت نیست
حرف ها دارم، صدها راز مبهم ، بیشتر
راستش من مرد رویایت نبودم هیچ وقت
هر چه شادی دیدی از این زندگی، غم بیشتر
ما دو مرغ عشق اما تا همیشه در قفس
ما جدا از هم غم انگیزیم ، با هم بیشتر
عمق فنجان هر چه کمتر می شود حس می کنم
عرض میز بینمان انگار کم کم بیشتر
خاطرت باشد، کسی را خواستی مجنون کنی
زخم، قدری بر دلش بگذار ، مرهم بیشتر
حیف باید شاعری خوشنام بودم در بهشت
مادرم حوّا مقصّر بود ، آدم بیشتر
سوخت نصف حرفهایم در گلو...اما تو را
هر چه می سوزد گلویم دوست دارم بیشتر
#محمدحسین_ملکیان
@golchine_sher
باران، غروب، ما، اتوبوسی که ممکن است
باید مرا دوباره ببوسی که ممکن است
این لحظه، لحظه، لحظه، اگر آخرین، اگر
بس کن نزن دوباره نفوسی که ممکن است
من قول میدهم که بیایم به خواب تو
زیبا، در آن لباس عروسی که ممکن است
دلنـازکـی و دلنـگـرانـم چـه میشـود
من نیستم تو، شهر عبوسی که ممکن است
ماشین گذشته از تو و هی دور میشود
با سرعتی حدود صد و سی که ممکن است
حالا تو در اتاق خودت گریه میکنی
من پشت شیشهٔ اتوبوسی که ممکن است
#نجمه_زارع
@golchine_sher
تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی
آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره فیروزه تراشی
پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی
ای باد سبک سار! مرا بگذر و بگذار
هشدار! که آرامش ما را نخراشی
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگی ست چه باشی.. چه نباشی
#علیرضا_بدیع
@golchine_sher
در چای تو قند می شوم اما تو...
در قلب تو بند می شوم اما تو...
در خواب کنار من نفسهایت بود
از خواب بلند می شوم اما تو...
#نوروزرمضانی
@golchine_sher