همیشه گریه های زیر باران ماجرا دارد
که یک سر در پشیمانی ، سری هم در وفا دارد
میان خاطراتت آنچنان بر سینه می کوبم
که ثابت می کند یک دست هم گاهی صدا دارد
نبودت روزهایم را به قدری بی هویت کرد
که در تقویم من تنها غروب جمعه جا دارد
تصور می کنم عاشق شدن یک درد موروثیست
از آنجا که پدر عمریست در دستش عصا دارد
یقین دارم کسی ظرف دعا را جا به جا کرده
تو را من آرزو کردم کسی دیگر تو را دارد !
#علی_صفری
@golchine_sher
قدم بزن همه ی شهر را به پای خودت
و گریه کن وسط کافه ها برای خودت
تو خود علاج غم و درد بیشمار خودی
برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت !
شبیه نوح اگر هیچکس به دین تو نیست
تو با خدای خودت باش و ناخدای خودت
دوباره دست به زانوی خود بگیر و بایست
بزن اگر که زدی، تکیه بر عصای خودت
بگرد و صورت خود را دوباره پیدا کن
تویی که گم شده ای بین عکس های خودت
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher
باید که ز داغم خبری داشته باشد
هر مرد که با خود جگری داشته باشد
حالم چو دلیری ست که از بخت بد خویش
در لشکــر دشمن پسری داشتـــه باشد !
حالم چو درختی است که یک شاخه نا اهل
بازیچــــه ی دست تبــــری داشتـه باشد
سخت است پیمبر شده باشی و ببینی
فرزند تــــو دیــــن دگـــری داشته باشد !
آویخــــته از گــــردن من شـــاه کلیدی
این کاخ کهن بی که دری داشته باشد
سر درگمـــی ام داد گـــره در گـــره اندوه
خوشبخت کلافی که سری داشته باشد !
#حسین_جنتی
@golchine_sher
به تو گفتم که در این دور شدن ناچاری؟
سر به تایید تکان دادی و گفتی آری !
عین مرگ است اگر بی تو بخواهد برود !
او که از جان خودت ، دوست تَرش می داری
ای که نزدیک تری از منِ دلتنگ ، به من
بین ما نیست به جز فاصله ای اجباری
من عروس توام ، ای از من و آغوشم دور
خطبه را گریه ی من می کند امشب جاری
زندگی چیست به جز خاطره ای افسرده
زندگی چیست به جز رنج و غمی تکراری
گله ای نیست به تنهایی خود دل بستم
به - غزل گریه - ی هر روز ، به شب بیداری
روی دیوار دلم سایه ای از قامت توست
مثل تنهایی من قد بلندی داری
#سیده_تکتم_حسینی
@golchine_sher
تـــــو شعرِ ِبلند ِآفتابی ای صبح
سرسبزترین نگاه ِنابی ای صبح
انگار خــــــــدا بر لبِ تو گــــــل کرده
با خنده به هر دلی بتابی ای صبح!
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
شعر من شرحیست از حال نزار خویشتن
شوق وصل و شِکوه ی هجرانِ یار خویشتن
شیون مردم ز مرگ اهل و خویشانست و من
گاه گاهی نوحه خوانم بر مزار خویشتن
پیش از آنکه جان به لب آید، به دستور خدا
جان سپردم بارها پای نگار خویشتن
بر سرم عمامه، نه! بلکه کفن را بسته ام
همچو میثم می کِشم بر دوش، دار خویشتن
#هادی_نجفی
#عضوکانال
@golchine_sher
عاشقم
اهل همین کوچهی بنبست کناری
که تو از پنجرهاش
پای به قلب من دیوانه نهادی
تو کجا ، کوچه کجا ؟
پنجرهی باز کجا ؟
من کجا ، عشق کجا ؟
طاقتِ آغاز کجا ...!؟
#فریدون_مشیری
@golchine_sher
به چه مشغول کنم دیده و دل را که مُدام
دل تو را میطلبد، دیده تو را میجوید
#صائب_تبریزی
@golchine_sher
از درد عشق گفتم و نشنید هیچکس
حتی اگر شنید نفهمید هیچکس
زور شراب گر به غم عشق میرسید
ما را چنین خراب نمیدید هیچکس
آدم حریص منعشدنهاست، گر نبود
آن میوه را ز شاخه نمیچید هیچکس
شرمندهی محبتت ای غم که در فراق
حال مرا به جز تو نپرسید هیچکس
فاضل ز خیر نام گذشتهست دوستان
روی مزار او بنویسید هیچکس...
#فاضل_نظری
@golchine_sher
کنار نام علی می شود رضا بنویسم
حرم برای دل تنگ مبتلا بنویسم
سلام شمس خراسان پناه کل ضعیفان
چقدر پیش تو از داغ کربلا بنویسم
گره به لطف تو وا می شود همیشه و باید
رئوف آل علی را گره گشا بنویسم
زلالِ نور و پر از واژه های ناب و نجیب است
تمام صحن و سرایت ،من از کجا بنویسم!؟
به رفت و آمد زوار دلشکسته ی کویت
و لطف و مرحمت شاه با گدا بنویسم؟
نمی شود که همیشه برای تلخی شعرم
کلاغ رو سیه و گنبد طلا بنویسم
میان این همه آدم تویی رفیق صمیمی
همیشه لطف تو بوده که بی ریا بنویسم
مرا ببخش که هرگز برای قلب رئوفت
نشد درست و حسابی دو خط ثنا بنویسم
همیشه چتر محبت گشوده ای به سر من
به استعاره چه می شد تو را خدا بنویسم
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#السلامعلیکیاعلیبنموسیالرضا
@golchine_sher
در نگاه من، بهارانی هنوز
پاک تر از چشمه سارانی هنوز
روشنایی بخشِ چشم آرزو
خنده ی صبح بهارانی هنوز
در مشامِ جان به دشتِ یادها
بادِ صبح و بوی بارانی هنوز
در تموزِ تشنه کامی های من
برفِ پاکِ کوهسارانی هنوز
در طلوعِ روشنِ صبحِ بهار
عطرِ پاک جوکنارانی هنوز
کشتزار آرزوهای مرا
برقِ سوزانی و بارانی هنوز
#محمد_رضا_شفیعی_کدکنی
@golchine_sher
دل که افسرده شد، از سینه برون باید کرد
مُرده هرچند عزیز است نگه نتوان داشت
#نظام_دستغیب
@golchine_sher
بوسه نه... خندهی گرم ازدهنت کافی بود
این همه عطر چرا؟ پیرهنت کافی بود
دانه و دام چرا مرغک پرسوخته را؟
قفس زلف شکن در شکنت کافی بود
میشد این باغ خزاندیده بهاری باشد
یک گل صورتی دشت تنت کافی بود
لطف کردی به خدا در غزلم آمده ای
از همان دور مژه همزدنت کافی بود
قافیه ریخت به هم، خلوت من خوشبو شد
گل چرا ماه؟... درِ ادکلنت کافی بود...
#حامد_عسکری
@golchine_sher
دیریست که از روی دل آرای تو دوریم
محتاج بیان نیست که مشتاق حضوریم
#هوشنگ_ابتهاج
@golchine_sher
تا نازکی خیال درمن جاریست
شور غزلی زلال در من جاریست
می جوشد اگر چشمهٔ شعری در من
عشق است که بی زوال در من جاریست
#محمد_صادق_بخشی
#عضو_کانال
@golchine_sher
با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد
با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد
#حامدعسکری
@golchine_sher
خدا این بار میخواهد سپاهش خار و خس باشد
برای خواری دشمن همین بایست بس باشد
خدا اهل ستم را بر زمین گرم خواهد زد
و شاید از زمین گرم منظورش طبس باشد
طبس را شهر بیدیوار میپنداشتید اما
گمان هرگز نمیبردید مانند قفس باشد
طبس با خاکریز جبهه یکسان است تا وقتی
که ما را دشمنی همچون شما در پیش و پس باشد
غم این خاک بالین شما را سخت میگیرد
غمش حتی اگر اندازۀ بال مگس باشد..
برای جبهه دلتنگیم و میجنگیم و میجنگیم
و میجنگیم و میجنگیم تا وقتی نفس باشد
#محمدحسین_ملکیان
#طوفان_طبس
@golchine_sher
شباهت تو و من هر چه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل، تنهاییست
#فاضل_نظری
@golchine_sher
وا فریادا ز عشق وا فریادا
کارم به یکی طرفه نگار افتادا
گر داد من شکسته دادا دادا
ور نه من و عشق هر چه بادا بادا
#ابوسعید_ابوالخیر
@golchine_sher
هستم، ولی نباشی اگر، نیستم پدر
من بیتو غیر هیچ، مگر چیستم پدر؟
نام و نشانی تو اگر روی من نبود
در خاطرم نبود که من کیستم پدر
یادش بخیر! خستگیات را چه میتکاند
هرسال کارنامهی پر بیستم پدر
یکعمر آبونان من از زحمت تو بود
در سایهی حمایت تو زیستم پدر
احساس میکنم که خدا راضی از من است
وقتی به احترام تو میایستم، پدر ...!
#مجتبی_خرسندی
#عضوکانال
#پدر
#اللهم_عجّل_لولیک_الفرج
@golchine_sher
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
#حافظ
@golchine_sher
دلبرت هرقدر زیباتر، غمت هم بیشتر
پشتِ عاشق را همین آزارها تا می کند...
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
داغی که بوسهی تو، به لبهای ما نهاد
یادش بخیر و خاطرهاش جاودانه باد
بر من ببخش، گاه چنان دوست دارمت
کز یاد میبرم که مرا بردهای ز یاد...
#فاضل_نظری
@golchine_sher
از لای بیدهای رها روی شانه ام
عطرت دویده باز در آغوش خانه ام
هر ضلع خانه یاد تو را جار میزند
حتی خطوط پیرهن چارخانه ام
بیدار مانده خیره به شب،چشم خسته ام
خوابیده دست منتظرم زیر چانه ام
هر عصر کنج کافه ی دنجی به صرف چای
مهمان بغض و گریه و شعر و ترانه ام
این شعر را کنار خودت در خفا بخوان
تنها مخاطب غزل عاشقانه ام!
گفتی که راه دور و دراز است و صبر کن
من کم تحملم، چه کنم ؟ پر بهانه ام!
هنگام دیدنم که رسید از جناب نخل
قدری رطب بگیر و بیاور به خانه ام
#مریم_فردی
@golchine_sher