eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
723 عکس
256 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه گریه های زیر باران ماجرا دارد که یک سر در پشیمانی ، سری هم در وفا دارد میان خاطراتت آنچنان بر سینه می کوبم که ثابت می کند یک دست هم گاهی صدا دارد نبودت روزهایم را به قدری بی هویت کرد که در تقویم من تنها غروب جمعه جا دارد تصور می کنم عاشق شدن یک درد موروثیست از آنجا که پدر عمریست در دستش عصا دارد یقین دارم کسی ظرف دعا را جا به جا کرده تو را من آرزو کردم کسی دیگر تو را دارد ! @golchine_sher
قدم بزن همه ی شهر را به پای خودت و گریه کن وسط کافه ها برای خودت تو خود علاج غم و درد بیشمار خودی برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت ! شبیه نوح اگر هیچکس به دین تو نیست تو با خدای خودت باش و ناخدای خودت دوباره دست به زانوی خود بگیر و بایست بزن اگر که زدی، تکیه بر عصای خودت بگرد و صورت خود را دوباره پیدا کن تویی که گم شده ای بین عکس های خودت @golchine_sher
باید که ز داغم خبری داشته باشد هر مرد که با خود جگری داشته باشد حالم چو دلیری ست که از بخت بد خویش در لشکــر دشمن  پسری داشتـــه باشد ! حالم چو درختی است که یک شاخه نا اهل بازیچــــه ی  دست  تبــــری  داشتـه  باشد سخت است پیمبر شده باشی و ببینی فرزند تــــو دیــــن دگـــری داشته باشد ! آویخــــته از گــــردن من شـــاه کلیدی این کاخ کهن بی که دری داشته باشد سر درگمـــی ام داد  گـــره در گـــره اندوه خوشبخت کلافی که سری داشته باشد ! @golchine_sher
به تو گفتم که در این دور شدن ناچاری؟ سر به تایید تکان دادی و گفتی آری ! عین مرگ است اگر بی تو بخواهد برود ! او که از جان خودت ، دوست تَرش می داری ای که نزدیک تری از منِ دلتنگ ، به من بین ما نیست به جز فاصله ای اجباری من عروس توام ، ای از من و آغوشم دور خطبه را گریه ی من می کند امشب جاری زندگی چیست به جز خاطره ای افسرده زندگی چیست به جز رنج و غمی تکراری گله ای نیست به تنهایی خود دل بستم به - غزل گریه - ی هر روز ، به شب بیداری روی دیوار دلم سایه ای از قامت توست مثل تنهایی من قد بلندی داری @golchine_sher
تـــــو شعرِ ِبلند ِآفتابی ای صبح سرسبزترین نگاه ِنابی ای صبح انگار خــــــــدا بر لبِ تو گــــــل کرده با خنده به هر دلی بتابی ای صبح! @golchine_sher
شعر من شرحیست از حال نزار خویشتن شوق وصل و شِکوه ی هجرانِ یار خویشتن شیون مردم ز مرگ اهل و خویشانست و من گاه گاهی نوحه خوانم بر مزار خویشتن پیش از آنکه جان به لب آید، به دستور خدا جان سپردم بارها پای نگار خویشتن بر سرم عمامه، نه! بلکه کفن را بسته ام همچو میثم می کِشم بر دوش، دار خویشتن @golchine_sher
عاشقم اهل همین کوچه‌ی بن‌بست کناری که تو از پنجره‌اش پای به قلب من دیوانه نهادی تو کجا ، کوچه کجا ؟ پنجره‌ی باز کجا ؟ من کجا ، عشق کجا ؟ طاقتِ آغاز کجا ...!؟ @golchine_sher
به چه مشغول کنم دیده و دل را که مُدام دل تو را می‌طلبد، دیده تو را می‌جوید @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از درد عشق گفتم و نشنید هیچ‌کس حتی اگر شنید نفهمید هیچ‌کس زور شراب گر به غم عشق می‌رسید ما را چنین خراب نمی‌دید هیچ‌کس آدم حریص منع‌شدن‌هاست، گر نبود آن میوه را ز شاخه نمی‌چید هیچ‌کس شرمنده‌ی محبتت ای غم که در فراق حال مرا به جز تو نپرسید هیچ‌کس فاضل ز خیر نام گذشته‌ست دوستان روی مزار او بنویسید هیچ‌کس... @golchine_sher
کنار نام علی می شود رضا بنویسم حرم برای دل تنگ مبتلا بنویسم سلام شمس خراسان پناه کل ضعیفان چقدر پیش تو از داغ کربلا بنویسم گره به لطف تو وا می شود همیشه و باید رئوف آل علی را گره گشا بنویسم زلالِ نور و پر از واژه های ناب و نجیب است تمام صحن و سرایت ،من از کجا بنویسم!؟ به رفت و آمد زوار دلشکسته ی کویت و لطف و مرحمت شاه با گدا بنویسم؟ نمی شود که همیشه برای تلخی شعرم کلاغ رو سیه و گنبد طلا بنویسم میان این همه آدم تویی رفیق صمیمی همیشه لطف تو بوده که بی ریا بنویسم مرا ببخش که هرگز برای قلب رئوفت نشد درست و حسابی دو خط ثنا بنویسم همیشه چتر محبت گشوده ای به سر من به استعاره چه می شد تو را خدا بنویسم @golchine_sher
در نگاه من، بهارانی هنوز پاک تر از چشمه سارانی هنوز روشنایی بخشِ چشم آرزو خنده ی صبح بهارانی هنوز در مشامِ جان به دشتِ یادها بادِ صبح و بوی بارانی هنوز در تموزِ تشنه کامی های من برفِ پاکِ کوهسارانی هنوز در طلوعِ روشنِ صبحِ بهار عطرِ پاک جوکنارانی هنوز کشتزار آرزوهای مرا برقِ سوزانی و بارانی هنوز @golchine_sher
دل که افسرده شد، از سینه برون باید کرد مُرده هرچند عزیز است نگه نتوان داشت  @golchine_sher
بوسه نه... خنده‌ی گرم ازدهنت کافی بود این همه عطر چرا؟ پیرهنت کافی بود دانه و دام چرا مرغک پرسوخته را؟ قفس زلف شکن در شکنت کافی بود می‌شد این باغ خزان‌دیده بهاری باشد یک گل صورتی دشت تنت کافی بود لطف کردی به خدا در غزلم آمده ای از همان دور مژه هم‌زدنت کافی بود قافیه ریخت به هم، خلوت من خوش‌بو شد گل چرا ماه؟... درِ ادکلنت کافی بود... @golchine_sher
دیریست که از روی دل آرای تو دوریم محتاج بیان نیست که مشتاق حضوریم @golchine_sher
تا نازکی خیال درمن جاریست شور غزلی زلال در من جاریست می جوشد اگر چشمهٔ شعری در من عشق است که بی زوال در من جاریست @golchine_sher
با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد @golchine_sher
خدا این بار می‌خواهد سپاهش خار و خس باشد برای خواری دشمن همین بایست بس باشد خدا اهل ستم را بر زمین گرم خواهد زد و شاید از زمین گرم منظورش طبس باشد طبس را شهر بی‌دیوار می‌پنداشتید اما گمان هرگز نمی‌بردید مانند قفس باشد طبس با خاکریز جبهه یکسان است تا وقتی که ما را دشمنی همچون شما در پیش و پس باشد غم این خاک بالین شما را سخت می‌گیرد غمش حتی اگر اندازۀ بال مگس باشد.. برای جبهه دلتنگیم و می‌جنگیم و می‌جنگیم و می‌جنگیم و می‌جنگیم تا وقتی نفس باشد @golchine_sher
شباهت تو و من هر چه بود ثابت کرد که فصل مشترک عشق و عقل، تنهایی‌ست @golchine_sher
وا فریادا ز عشق وا فریادا کارم به یکی طرفه نگار افتادا   گر داد من شکسته دادا دادا ور نه من و عشق هر چه بادا بادا @golchine_sher
هستم، ولی نباشی اگر، نیستم پدر من بی‌تو غیر هیچ، مگر چیستم پدر؟ نام و نشانی تو اگر روی من نبود در خاطرم نبود که من کیستم پدر یادش بخیر! خستگی‌ات را چه می‌تکاند هرسال کارنامه‌ی پر بیستم پدر یک‌عمر آب‌و‌نان من از زحمت تو بود در سایه‌ی حمایت تو زیستم پدر احساس می‌کنم که خدا راضی از من است وقتی به احترام تو می‌ایستم، پدر ...! @golchine_sher
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم @golchine_sher
دلبرت هرقدر زیباتر، غمت هم بیشتر پشتِ عاشق را همین آزارها تا می کند... @golchine_sher
داغی که بوسه‌ی تو، به لب‌های ما نهاد یادش‌ بخیر و خاطره‌اش جاودانه باد بر من ببخش، گاه چنان دوست دارمت کز یاد می‌برم که مرا برده‌ای ز یاد... @golchine_sher
از لای بیدهای رها روی شانه ام عطرت دویده باز در آغوش خانه ام هر ضلع خانه یاد تو را جار میزند حتی خطوط پیرهن چارخانه ام بیدار مانده خیره به شب،چشم خسته ام خوابیده دست منتظرم زیر چانه ام هر عصر کنج کافه ی دنجی به صرف چای مهمان بغض و گریه و شعر و ترانه ام این شعر را کنار خودت در خفا بخوان تنها مخاطب غزل عاشقانه ام! گفتی که راه دور و دراز است و صبر کن من‌ کم تحملم، چه کنم ؟ پر بهانه ام! هنگام دیدنم که رسید از جناب نخل قدری رطب بگیر و بیاور به خانه ام @golchine_sher